اختلاف نسلی از مباحث مهم جامعه ما میباشد. جامعهای که دارای جمعیت جوان حجیم و تغییراتی پرشتاب است. بسیاری بر این عقیدهاند که انتقال فرهنگ نسل قبل به نسل جدید با مشکلات جدی مواجه است و به علل مختلف، بسیار ناقص صورت گرفته، بهطوری که نسل جدید تا حد زیادی پایبند ارزشها وهنجارهای نسل پیشین خود نیست و شکاف عمیقی بین دو نسل ایجاد شده است. این مقاله به بررسی نگرش دوگروه مادران و دختران به هویت جنسیتی خود میپردازد. دیدگاههای نظری برای تبیین مسئله تلفیقی از دیدگاههای آنتونی گیدنز، پییربوردیو، کارل مانهایم و اینگلهارت بوده و از روش پیمایش و تکنیک پرسشنامه استفاده گردیده است. جامعه آماری کلیه دانشجویان دختر دانشگاههای دولتی شهر تهران، دارای سن 20 تا25 سال ساکن شهر تهران و مادرانشان را تشکیل می دهند. حجم نمونه 344 نفر و شیوه نمونه گیری خوشهای چند مرحلهای بوده است. در تجزیه و تحلیل اطلاعات درسطح تبیین ازآزمون کای اسکوئر و همبستگی پیرسون استفاده شده است. نتایج بهدست آمده نشانگر وجود تفاوت بین مادران و دختران به لحاظ نگرش به هویت جنسیتی خود میباشد، بدین ترتیب که مادران بیشتر نگرشی سنتی به هویت خود دارند و دختران نگرشی مدرن به هویت جنسیتی خویش دارند. در حوزه وظایف خانگی، دختران بیشتر برابری زن و مرد را مطرح نمودهاند. مادران در پایبندی به کلیشههای فرهنگی قویتر بودند. با بالا رفتن تحصیلات مادران، نگرش سنتی آنان کاهش مییافت و با تاهل دختران نگرش آنها بیشتر سنتی میشد.
"هدف این مقاله، بررسی چگونگی و علل مسائل و مشکلات زنان و دختران 18 تا زیر 50 ساله شهر مشهد است. نمونه گیری، به روش تصادفی سیستماتیک دو مرحله ای انجام شده و نسبتهای نمونه گیری براساس تخصیص متناسب و حجم نمونه 470 بوده است. مسائل و مشکلات زنان و دختران مورد مطالعه به کمک چهار سازه محرومیت مطلق، محرومیت نسبی ، محرومیت کلی و نارسایی تحقق خود توصیف و تحلیل شده است. مرکز ثقل فراوانیها در جامعه آماری مورد مطالعه زنان حدود 31 ساله متاهل خانه دار طبقه متوسط رو به پایین بومی در خانواده های تک همسر با حدود ده کلاس سواد و....
"
" این تصور دورکیم که درجه انسجام اجتماعی با میزان خودکشی رابطه معکوس دارد، نقطه شروعی برای نظریه خودکشی گیبس و مارتین است؛ بنابراین، نظریه انسجام منزلتی گیبس و مارتین مبتنی بر نظریه خودکشی دورکیم است. از دیدگاه این نظریه، که بر حسب پنج اصل موضوعه بیان گردیده است، میزان خودکشی تابعی است از درجه انسجام منزلتی یک جمعیت. نظریه گیبس و مارتین بهطور گستردهای مورد آزمون تجربی واقع شده است و اغلب این تحقیقات که عمدتًا از دادههای در سطح کلان و دادههای طولی استفاده نمودهاند، اصول موضوعه این نظریه را تایید نمودهاند. از اینرو، با توجه به اینکه این نظریه به زبان فارسی معرفی نشده است، در این مقاله سعی گردیده ضمن معرفی استخوانبندی اصلی این نظریه، بر روی یکی از جنبههای آن، یعنی میزان مشارکت زنان در نیروی کار، به عنوان شاخصی از تضاد نقش برای تبیین خودکشی زنان تاکید شود. گیبس معتقد است که این نظریه به لحاظ قابلیت آزمون، دامنه و دقت پیشبینی بر نظریههای جایگزینی چون نظریه دورکیم و هنری و شورت تفوق دارد.
مطالعه خوراک در انسان شناسی تاریخچه ای طولانی دارد. انسان شناسی از بدو تولد خود در قرن نوزدهم دامنه گسترده ای از موضوعات را شامل شده است. از اندازه گیری اسکلت و استخوان بندی انسان ها به منظور تعیین میزان جرم زایی آنان گرفته، تا مطالعه و بررسی برده داری. به این معنا در واقع انسان شناسی نه یک رشته خاص بلکه مجموعه ای از رشته های خاص دانشگاهی است. از این رو انسان شناسی خوراک هم مانند سایر زیرشاخه های انسان شناسی موضوعی در خور توجه بوده است و این رشته نیز پا به پای رشته انسان شناسی رشد کرده است. خوراک تنها به عنوان موضوعی که ارزش مطالعه دارد مورد توجه انسان شناسان قرر ندارد بلکه یک واسطه است که دامنه وسیعی از مطالعات فرهنگی را به هم مرتبط می کند.
" هدف این مقاله بررسی فرصتها و تهدیدهای فناوری ارتباطی و اطلاعاتی (ICT) در ارتباط با نابرابری جنسیتی میباشد. تحقیقات نشان میدهد که آموزش ICT با توجه ویژه به دختران به صورت مستقیم موجب افزایش سواد رسانهای آنان شده و نابرابریهای زمینهای را که عمدتاً در فرایند جامعهپذیری توسط نهاد خانواده و نهاد آموزش و پرورش ساخته و بازتولید میشود، تعدیل مینماید و امکان کار از راه دور را برای زنان فراهم میکند. در صورتی که امکان بهکارگیری زنان و دختران در امور مختلف مربوط به ICT نباشد و مادامی که دسترسی زنان به آموزش در حوزههای علمی و فناوری ارتباطی افزونتر نشود، احتمال اینکه شکاف نابرابری فرصتهای جنسیتی در حوزه ICT ترمیم شود، کاهش مییابد.
جنگ جهانی دوم در سال 1324 ش / 1945 م به پایان رسید. پیروزی متفقین ظاهرا دنیایی آزاد و دموکرات را به ملل گیتی نوید می داد. مردم ایران که کشورشان از سال 1320 ش توسط نیروهای متفقین اشغال شده بود، امیدوار شدند که به زودی سربازان آنان خاک ایران را ترک خواهند کرد. از سوی دیگر فضای باز سیاسی حاصل از سقوط سلطنت دیکتاتوری رضا شاه و اجرای قانون اساسی مشروطه، مملکتی آزاد و مردمی را به ایرانیان بشارت می داد. از این رو جنب و جوش و هیجان های اجتماعی در جامعه ایران به خصوص شهرهای بزرگ ایجاد گردید. زنان نیز با توجه به جریانات روز و افزایش آگاهی و معلومات اجتماعی، به اهمیت نقش خود در جوامع واقف گردیده و برای احقاق حقوق اجتماعی پایمال شده خود به فعالیت پرداختند و با عضویت در احزاب و تشکیل کانون ها و انجمن ها و انتشار روزنامه و مجله و جلسات سخنرانی به طرح و بررسی مسایل زنان ایران همت گماشتند. این مقاله بر آن است تا با استناد به اسناد آن دوران شمه ای از فعالیت زنان را در سال های 1324-1325 ش / 1945- 1946 م که مصادف پایان جنگ دوم جهانی و بحران آذربایجان است، مورد بررسی قرار دهد.