کوه نشینان کمیجی در ناحیه کوهستانیِ اطرافِ سرچشمه جیحون، پیرامون ختلان و چغانیان می زیستند. آنان از بازماندگان اقوام ایرانی، در آن منطقه بودند که به علت مقاومت در برابر نفوذ اسلام، در قرون نخستین هجری، از تحولات سیاسی جامعه به دور بودند؛ اما از قرن چهارم و به دنبال گرایش به اسلام، از حالت انزوا خارج شدند و در تحوّلات سیاسی منطقه، به ایفاء نقش پرداختند. این درحالی بود که ایلات و عناصر ترک، در قالب حکومت های غزنوی و قراخانی و سلجوقی، اکثر امور و شئونات جامعه اسلامی را دراختیار می گرفتند. این مقاله درصدد است تا با روش توصیفی تحلیلی و از طریق به پرسش کشیدن اندک اطلاعات موجود، ضمن معرّفی کمیجیان، تا حدّ امکان به نقش آن ها در تحوّلات سیاسیِ ماوراءالنهر و خراسان وضوح بیشتری ببخشد. این پژوهش نشان می دهد که طوایف کمیجی از طریق تجارت و مبادلات فرهنگی، از اوایل قرن چهارم تحت نفوذ تدریجی اسلام قرار گرفتند؛ سپس در تحوّلات سیاسی منطقه، نظیر شورش ابوعلی چغانی و منازعات سیاسی و نظامی قدرت های محلّی حضور یافتند. در اوایل قرن پنجم نیز با استفاده از نیروی رزمی خود، در منازعات غزنویان و قراخانیان، تشکیل حکومت سلجوقی و تقسیم دولت قراخانی ایفای نقش کردند.
در این پژوهش، نقش انجمن های خیریه و مدارس ایرانی که در اواخر دوره قاجار برای ترویج زبان و ادب فارسی در آسیای مرکزی، شهرهای عشق آباد و تاشکند، شکل گرفتند بررسی می شود. در اواخر دوران قاجار، به علت وضع بد اقتصادی تعداد کثیری از ایرانیان، به ویژه اقشار ضعیف و فاقد تخصص، به خارج از مرزها، خصوصاً آسیای مرکزی مهاجرت کردند. در راستای این مهاجرت، تجار و مسئولان تدابیری برای سازمان دادن و رسیدگی به امور مهاجران ترتیب دادند و اقدام به تشکیل انجمن های خیریه کردند. تجار و بازرگانان ایرانی برای کمک به فقرا و اقشار کم درآمد، موفق شدند با کمک های مالی خود، در این شهرها انجمن های خیریه ای تشکیل دهند تا اطفال فقرا بتوانند به تحصیل بپردازند. حال این سوال مطرح می شود که مدارس و انجمن های خیریه تشکیل شده، تا چه اندازه در ترویج زبان و ادب فارسی در آسیای مرکزی تأثیرگذار بوده است؟ فرضیه این است که این انجمن های خیریه، مدارسی برای اطفال ایرانیان تأسیس کردند و هزینه آن ها را متقبل شدند و آنان نقش مهمی، در ترویج زبان و ادبیات فارسی و تعلیم و تربیت ایرانیان مهاجر بر عهده داشتند.
کاپادوکیه در آسیای کوچک یکی از کانون های درگیری یونانیان و هخامنشیان به خصوص در پایان دوره ی شاهنشاهی هخامنشیان بود که می توانست با پشتیبانی از هر یک از این دو هماورد، در این جنگ ها بسیار تأثیرگذار باشد. در دوره ی هخامنشیان، هموندانی از خاندان هخامنشی، یکی پس از دیگری در کاپادوکیه فرمانروایی یافتند و پس از نابودی شاهنشاهی هخامنشی نیز این ساتراپی، پایگاهی برای فرماندهانی شد که می خواستند با اسکندر و جانشینان او بجنگند. همچنین گذار جاده ی مهم شاهی از کاپادوکیه و همسایگی این سرزمین با دریا، اهمیّت دوچندانی به آن بخشیده بود. با وجود این، تاکنون چندان درباره ی جایگاه کاپادوکیه در نگهداشت فرهنگ و سنّت هخامنشیان در آسیای کوچک پژوهش نشده است، تنها در پاره ای گزارش های تاریخی می توان آگاهی های پراکنده ای در این زمینه به دست آورد. از این رو، پژوهش حاضر با استفاده از گزارش های تاریخی و داده های باستان شناختی، به مطالعه ی جایگاه جغرافیایی و سیاسی کاپادوکیه در دوره ی هخامنشیان و نقش آنها در نگهداشت فرهنگ و سنّت ایرانی در آسیای کوچک پس از نابودی شاهنشاهی هخامنشیان پرداخته است.