با تغییر نظام ارزشگذارى و معرفتشناسى در دوران تجدد، علوم سیاسى نیز دچار تحول شدهاند. غرب جدید تاکنون سه موج تجدد (مدرنیته) را پشت سر گذاشته است. موج اول و دوم که توسط ماکیاولى و روسو به وجود آمد، به ظهور کمونیسم و لیبرال دموکراسى انجامید و موج سوم که نیچه پدید آورد به ظهور فاشیسم منجر شد.
نویسنده به چالشهاى علم نسبت به دین در قرن نوزدهم اشاره مىکند و علم را مسؤول پاکسازى به اصطلاح نابخردىهاى دین مىداند. در قرن بیستم این چالش جاى خود را به ندانمگویى (= لاادرىگرى) مىدهد. دین تعریفهاى ذاتى، کارکردى و غایى دارد که به نظر نویسنده، معمول این تعریفها خالى از اشکال نیستند. از نظر نویسنده، میان نظامهاى دینى و نظامهاى اخلاقى تفاوت است.