مقاله حاضر، نقدى است بر نظریه «دین حداقلى»، که بر اساس آن دین در امور فردى و اخروى محدود مىگردد و در نتیجه، قلمرو و گستره آن در امور اجتماعى، سیاسى، اخلاقى و فقهى به حداقل کاهش مىیابد. نظریه حداقلى دین، که چند سالى است به عنوان یک نظریه از سوى روشنفکران و نواندیشان دینى معاصر طرح شده است، ریشه در مبانىاى دارد که مهمترین آن، تحویل و تحدید هدف بعثت و جهتگیرى دعوت انبیا در امور اخروى است. در این نوشتار، پس از تحلیل و نقد و بررسى مبناى فوق، جامعیت و شمولیت هدف بعثت انبیا نسبت به امور دنیوى و اخروى بیان شده است.
«قرائتپذیرى دین» یا «قرائتپذیرى متن دینى» یکى از مهمترین مباحثى است که امروزه در ادبیات روشنفکرى از جایگاه خاصى برخوردار مىباشد و نواندیشان دینى در کشورها از قرائتپذیرى دین به صورت افراطى حمایت مىکنند و بر این اساس، فهم علماى دین و قرائت رسمى از آن را مشتمل بر خطاهاى معرفتشناسانه و روششناسانه مىدانند که باید مورد بازسازى قرار گیرد .
قرائتپذیرى دین متکى بر اصول و مبانىاى است که بیشتر، ریشه در هرمنوتیک فلسفى با رویکرد گادامرى آن دارد . نوشتار حاضر تلاشى است در جهت تبیین و نقد و بررسى نظریه قرائتپذیرى دین و مبانىاى که این نظریه بر آن استوار است .
یکى از مباحث مهمى که در چند دهه اخیر میان روشنفکران و نواندیشان از یک طرف و در میان اندیشمندان دینى از طرف دیگر به صورت جدى مطرح بوده، بحث «اصلاحگرى» مىباشد . آرا و اندیشههاى مختلفى در این باره مطرح شده است که موجب ابهام مفهوم «اصلاح» و اصلاحات گشته است .
بنابراین، نوشتار حاضر کوششى است در جهتشفاف سازى مفهوم اصلاحات و مشخص کردن مرزهاى اصلاحگرى از دیدگاه اسلامى و غربى و نقدى بر اصلاحات غربى از منظر تفکر و گفتمان اصلاحات دینى، به نظر نگارنده، اصلاحگرى امام على علیه السلام و همچنین اصلاحگرى امام حسین علیه السلام، دو الگوى اساسى در باب اصلاحگرى اسلامى مىباشد . از این رو، در این مقاله بیشترین تاکید در مورد اصلاحات اسلامى، بر اصلاحگرى آن دو بزرگوار باشد . این مقاله، پس از تعریف اصلاحات و ضرورت آن در تفکر دینى، به اندیشه اصلاحى در غرب و سپس به اصلاحات اسلامى مىپردازد و در ادامه، برخى از مهمترین ویژگیها و مؤلفههاى اصلاحات اسلامى (علوى - حسینى) و غربى بر مىشمارد . مهمترین مؤلفههاى اصلاحات غربى، «دین زدایى» ، «سکولاریزم» و «فردگرایى» ، مىباشد . در مقابل، در اصلاحات اسلامى، «اهتمام به دین» ، «نفى سکولاریزم و تشکیل حکومت دینى» و «حق محورى» از ویژگیهاى اصلى آن مىباشد .
اخلاق و آزادی از دغدغههای بنیادین بشر و جزء اصلیترین نیازهای وی بوده که از دیرباز در امور فردی و اجتماعی نمود پیدا کرده است. این بحث در دورهی معاصر اهمیتی مضاعف یافته و توجّه بسیاری از اندیشمندان را به خود معطوف کرده است. امام خمینی به عنوان بزرگترین نماد آزاداندیشی و بزرگترین منادی آزادی و اخلاق در جهان معاصر، در لابه لای آثار و گفتارهای خویش این مسأله را مورد بحث و گفتگو قرار داده است. از دیدگاه ایشان، آزادی شرایط و زمینهی پرورش اخلاق را در جامعهی فراهم میآورد و اساساً تحقق جامعه اخلاقی در گرو داشتن آزادی است. همچنین آزادی بیحد و حصر نبوده و به وسیلهی اخلاق و قانون محدود میشود. برهمین اساس، جستار حاضر با ایضاح مفهومی آزادی و اخلاق به پژوهش دربارهی این دو و نسبت آنها با یکدیگر پرداخته و دیدگاه امام خمینی را واکاویده است.
هنر در زندگی و تمدن اسلامی از جایگاه و اهمیت اساسی برخوردار است و یکی از مظاهر مهم تمدن بشری به شمار می رود. تبیین و تفسیر هنر بر مبنای سنت و تجدد(مدرنیته) همواره بحث های فراوانی برانگیخته است. در این میان مباحث سنت گرایان در باب هنر و جایگاه آن در تمدن شناسی اهمیت خاصی دارد. سنت گرایی، تفسیر خاصی از سنت ارائه می دهد و مفاهیم اساسی در حوزه دین، فلسفه، عرفان، علم و هنر را بر مبنای آن مورد تحلیل و بررسی قرار می دهد. نوشتار حاضر تلاش می کند تا مقوله هنر و اصول و مبانی آن را از این منظر مورد تبیین و تحلیل قرار دهد. به طور کلی نظریات سنت گرایان را نمی توان بدون فهم مبانی و مفاهیم کلیدی آن ها مورد بررسی قرار داد. چرا که سنت گرایان چیزی را خارج از چارچوب سنت نمی دانند و همه تأملات خود را در این راستا تبیین می کنند. فلسفه هنر سنت گرایانه نیز در این چارچوب سنتی و مابعدالطبیعی (فلسفه جاویدان) کل گرفته و تماماً حاکی از دغدغه آنان نسبت به احیای سنت است. از این رو، پیش از بحث درباره هنر، ابتداً مفاهیم و مبانی اساسی و در عین حال مرتبط با بحث توضیح داده شده و پس از آن هنر سنتی و ارتباط هنر با معنویت مورد بحث قرار گرفته است.