حسین اردلانی

حسین اردلانی

مدرک تحصیلی: استادیار گروه فلسفه هنر، دانشکده هنر و معماری، واحد همدان، دانشگاه آزاد اسلامی، همدان، ایران.

مطالب

فیلتر های جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۱ تا ۴۸ مورد از کل ۴۸ مورد.
۴۱.

تبیین «ماهیت دانش طراحی» از منظر یادگیری سازنده گرا(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: دانش طراحی فرآیندطراحی تولید دانش یادگیری سازنده گرا

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۹۵ تعداد دانلود : ۸۶
طراحی، یکی از پیچیده ترین و درعین حال مهمترین فعالیت خلاقه انسان است که نیازمند توانایی و دانش خاص خود است. در حدود چند دهه از شروع طراحی پژوهی می گذرد، که در این بین پژوهش های اولیه، بیشتر درپی ارائه روش های کاربردی طراحی بوده اند و مطالعات اخیر، بیشتر به پیچیدگی های کار، توصیف فضای مساله و فرآیند طراحی بوده است. بنابراین، نیاز به مطالعه ی شناخت ماهیت دانش طراحی وساختن دانش در یادگیری سازنده گرا، احساس می شود. در این مقاله سعی شد با رویکردی کیفی و به روش نظریه زمینه ای به بررسی ماهیت دانش طراحی از منظر سازنده گرایی پرداخت. این سوال مطرح می شود که، ماهیت دانش طراحی از منظر یادگیری سازنده گرا چگونه است؟ راه های کسب دانش طراحی در یادگیری سازنده گرا چگونه است؟ به نظر می رسد، دانشی که طراحان استفاده می کنند، قابل انطباق به رویکرد تولید دانش از منظر سازنده گرا است، پس سعی می شود، از منظر یادگیری سازنده گرا به بررسی ماهیت دانش طراحی بپردازد. اطلاعات به دست آمده از مستندات برجسته و مصاحبه با اساتید معماری در نرم افزار مکس کیودا وارد شد، ضمن کدگذاری اولیه ، محوری و گزینشی، به استخراج مولفه هایی انجامیده و معطوف به ارائه این شد که، مجموعه عوامل شناختی، عاطفی طراح که نگرش او به موقعیت طراحی و دانش طراحی اش موثرند، همراه طراح به موقعیت طراحی راه می یابند، که می توان از آن به «دانش مختص هر طراح» معرفی شود و محیط یادگیری سازنده گرا مناسب ترین رویکردی است که می توان برای آموزش طراحی اتخاذ نمود.
۴۲.

خوانش مفهوم وانموده در تیزرها و آگهی های تبلیغاتی تلویزیون ایران (دهه 1390)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: وانموده رسانه تبلیغات تلویزیونی بودریار

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۸۱ تعداد دانلود : ۸۲
 نظریه شبیه سازی واقعیت بودریار در تبلیغات تلویزیونی، شبیه سازی از نوع سوم است. از واقعیت، فقط علائم و نشانه ها باقی مانده و تصویر در حال پنهان کردنِ عدم وجود واقعیت در آنهاست. این پژوهش، درصدد است با مروری بر فلسفه بودریار و خوانش مفهوم وانموده، به این سؤال، پاسخ دهد که مفهوم وانموده در آگهی های تلویزیون ایران چه نقشی دارد؟ تبلیغات باید بتواند برای ساخت وانموده، حداکثر توانایی شبیه سازی را با کاربرد نشانه ها و علائم واقعیت در تصاویر ایجاد کند و یک حادواقعیت بسازد که خط مابین خیال و واقعیت را مخدوش و مبهم کند. براساس آنچه بودریار از تصاویر وانمودگی بیان می کند، تیزرها و آگهی های بازرگانی تلویزیون، یکی از واقعیت های ساختگی و تصاویری در حال وانمود کردن به واقعیت است. در اصل با این روش، فقدان واقعیت را در تصاویر پنهان می کنند. هدف تحقیق، مشخص کردن ساختار یک وانموده قدرتمند در آگهی ها و تیزرهای تبلیغاتی تلویزیون ایران است. روش تحقیق از منظر هدف، کاربردی و روش گردآوری اطلاعات، ترکیبی از اسنادی، کتابخانه ای منابع معتبر اینترنتی، توصیف، تبیین، مشاهده و بازبینی آگهی های بازرگانی تلویزیون ایران است. روش تحلیل یافته ها نیز توصیفی- تحلیلی است. در ابتدا، مفهوم وانموده بودریار، توصیف می شود و با توجه به مؤلفه های استراتژیک و مهمی که بودریار در تبلیغات بیان می کند، مواردی از تبلیغات تلویزیون ایران به صورت تصادفی انتخاب و تحلیل می شوند.                                                                                                               
۴۳.

دفاع از نظریه ی انگیزش موسیقی با تکیه بر مفهوم کاتارسیس ارسطو(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: فلسفه موسیقی ارسطو کاتارسیس نظریه انگیزش نظریه بیانگری موسیقی و احساسات

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۶ تعداد دانلود : ۶۴
هنر به تعریفی نمود احساسات آدمی است. آثار هنری از یک سو دربردارنده ی احساسات خالقان خود هستند و از سوی دیگر می توانند برانگیزاننده ی احساسات مخاطبان باشند. موسیقی انتزاعی ترین هنر است زیرا تنها هنری است که در آن نه از تصاویر بصری برای انتقال مفهوم استفاده می شود و نه از کلمات و ساختارهای زبانی. موسیقی به دلیل منش غیر مفهومی و بی واسطه ی خود، می تواند بیش از دیگر هنرها عواطف و هیجانات مخاطبان را برانگیزد. فلسفه ی موسیقی شاخه ای از فلسفه است که به بررسی چیستی موسیقی، تفاوت و رابطه ی موسیقی با زبان، تأثیرات فردی و اجتماعی موسیقی، زیبایی و ارزش در موسیقی، رابطه ی احساسات با موسیقی و معناداری موسیقی می پردازد. در مبحث معناداری و رابطه احساسات با موسیقی، دو نظریه ی رقیب وجود درد. یکی نظریه ی بیانگری که احساسات هنرمند را مرجح می داند و کار موسیقی را بیان احساسات هنرمند می داند. دیگری نظریه ی انگیزش که اولویت را به احساسات مخاطب می دهد و کار موسیقی را برانگیختن احساسات شنونده می داند. پرسش اصلی این مقاله این است که کدام یک از این دو نظریه موجه تر و قابل دفاع تر است؟ کدام یک از ین دو نظریه تصویر جامع تری از رابطه ی موسیقی با احساسات ارائه می دهد؟ و کدام نظریه می تواند بهتر به ایرادات وارده پاسخ دهد؟ ابتدا هر دو نظریه را مطرح و بررسی می کنیم و به مرور استدلال های له و علیه هریک می پردازیم. نشان می دهیم نظریه ی انگیزش نه تنها تصویر موجه تری از رابطه ی احساسات با موسیقی به دست می دهد، بلکه همچنین، بهتر می تواند به ایرادات وارده پاسخ دهد. سپس مهم ترین ایراد وارد شده بر نظریه ی انگیزش یعنی «علاقه به موسیقی غمگین» را با کمک نظریات ارسطو در باب موسیقی، بالأخص نظریه کاتارسیس، پاسخ می دهیم و نشان می دهیم که چرا باور داریم پاسخ ما موجه تر از دیگر پاسخ های ارائه شده به این ایراد است.
۴۴.

خوانش هایدگر از مفهوم «تخنه» در فلسفه یونان باستان و نسبت آن با مفهوم «هنرهای صناعی»(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: هنر مارتین هایدگر تخنه تکنولوژی هنرهای صناعی یونان باستان

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۳ تعداد دانلود : ۳۰
هنر و تکنولوژی ازجمله انبوه مقولاتی هستند که مارتین هایدگر به آنها پرداخته است. هنرهای صناعی دو وجه دارند: وجه هنری و وجه صنعتی که به تکنولوژی مربوط است. از طرفی، آنچه امروز به عنوان هنر و رشته های هنری شناخته می شود نزد یونانیان باستان جزئی از یک مفهومی کلی تر با عنوان «تخنه» (techne) تلقی می شد. از سویی دیگر تکنولوژی نیز هم به لحاظ ریشه لغوی و هم به لحاظ جایگاه مفهومی آن ریشه در تخنه یونانیان دارد. بنابراین هایدگر در تحلیل هر دو مفهوم مورد بحث (هنر و تکنولوژی)، از جایگاه مفهوم تخنه نزد متفکران پیشافلسفی یونان باستان بهره برده و نتایج کلی او در این دو حوزه با استعانت از همین خوانش او بوده است. در این مقاله روش تحلیل هایدگر که پدیدارشناسی هرمنوتیک است و همچنین نقدهای او به تاریخ فلسفه و متافیزیک به ویژه در تحلیل مفهوم تخنه راهگشا بوده و مواضعش در باب هنر و تکنولوژی با تکیه بر مفهوم تخنه در پرتو حقیقت روشن می شود. روش تحقیق در این مقاله بنیادی است که به صورت تحلیل محتوا انجام گرفته و گردآوری اطلاعات به صورت کتابخانه ای صورت گرفته است. در این مقاله پرسش هایی که مورد پژوهش قرار می گیرند از این قرارند: 1. خوانش هایدگر از مفهوم تخنه در نزد متفکران یونان باستان چیست؟ 2. نسبت بین هنر و تکنولوژی با تخنه در دوران پیشافلسفی یونان باستان و نیز دوران معاصر چگونه است؟ هدف انجام این پژوهش تبیین جایگاه نگاه نقادانه به تاریخ فلسفه، خصوصاً در حوزه هنر و تکنولوژی معاصر است.
۴۵.

بررسی مفهوم آفرینشگری در هنر و معماری با تاکید بر آرای ارسطو(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: آفرینشگری فلسفه آفرینشگری هنر و معماری بررسی تاریخی ارسطو

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۳ تعداد دانلود : ۲۹
هنر در طول تاریخ، همواره با مفهوم «آفرینشگری و خلّاقیّت» همراه بوده است، چنانچه بیشتر اندیشمندان و صاحبنظران، هنر را همان «خلاقیت و آفرینش بدیع» ترجمان کرده اند. از سویی دیگر، هنر و معماری همخوانی نزدیکی با آفرینشگری و ابداع داشته و این مهم اثربخش ترین مفهوم در آفرینش معماری و هنر بوده و هست که ضرورت مساله نیز این موضوع نشات می گیرد. بر این اساس، مقاله حاضر به بررسی مفهومی و قلمروی شناختی مفهوم فلسفی آفرینگشری در هنر و خاصه معماری پرداخته و در طی دوره های تاریخی گوناگون، این مفهوم را واکاوی و بررسی می کند. در واقع سوال اصلی این است که «در طول تاریخ، مفهوم ابداع و خلاقیت در هنر و معماری در آرا و اندیشه های فلاسفه و دوره های مختلف تاریخی چه ابعاد نظری و مفهومی داشته است؟»؛ لذا در این مقاله با روش «توصیفی- تحلیلی» و «روش اسنادی»، مفهوم آفرینشگری در هنر و خاصه معماری در طول تاریخ از نظر فلاسفه و دوره های تاریخی مختلف، مورد بررسی قرارگرفته و از ابزار گردآوری داده مشتمل بر: «مطالعات کتابخانه ای و اسنادی» بهره برده است. یافته های تحقیق نیز به بررسی مفهوم خلاقیت در تاریخ هنر از دیدگاه فلاسفه با تاکید بر ارسطو منطبق شده و با بررسی تطبیقی مفهوم خلاقیت در ادوار گوناگون مورد بررسی و بازبینی قرار می گیرد. در پایان نیز مفهوم خلاقیت و آفرینشگری در تمام دوره های تاریخی به اختصار شرح داده شده و تلاش می شود تا جمعبندی نهایی و مقایسه ای بین این دوره ها و فلاسفه در باب واکاوی مفهوم افرینشگری در تاریخ انجام گیرد.
۴۶.

تجلی منظر (دور و نزدیک) در هنر نقاشی نزد پیشگامان نقاشی همدان(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلید واژه ها: نقاشی تجلی منظر (دور و نزدیک) سبک شناسی نقاشان پیشگام همدان نسل اول

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۱ تعداد دانلود : ۱۴
برای درک و شناخت زیبایی نزد هنرمندان نسبت به منظر زندگی می بایست به حساسیت هنرمند اعتماد کرد و آثار تاریخی دوران مورد نظر را مورد توجه قرار داد. همدان شهری است با عقبه بلند تاریخی و فرهنگی. هنرمندان همدانی بعد از ادبیات، بیش از هر حیطه ای به هنرهای تجسمی عشق ورزیدند. مقاله پیش رو تلاش دارد تا جریان های نهفته در میان نقاشان نسل اول همدان را بررسی و طبقه بندی کند. به عبارت دیگر مقاله سعی دارد تا از بدو شروع خلق نقاشی بر روی بوم و پارچه نزد هنرمندان همدان -نقاشان متولد (1280 تا 1330 ه. ش)- جریان های موجود با تمرکز بر مفهوم منظر (دور و نزدیک) را از آثار هنرمندان معرفی، تحلیل و طبقه بندی کند. اغلب هنرمند برای درک خود و ارتباط میان احساس و تخیل به طبیعت پناه می برد. چرا که هنر به نوعی پایبند به درکی از جهان است که بشریت را از تمام کارایی هایش در سطح جامعه برای لحظاتی دور سازد تا به جایگاهی از تخیل و احساس ناب با حساسیتی ویژه برسد. انسان می تواند در این جایگاه از تخیل و احساس بی واسطه، به درک و استحاله ای از طبیعت دست یابد مقاله تلاش دارد تا به این پرسش پاسخ دهد که نقش طبیعت و منظر (دور و نزدیک) در آثار نقاشی پیشگامان همدان چگونه است؟ شیوه گردآوری داده ها کتابخانه ای و میدانی است که با ابزار سند خوانی و فیش برداری و مشاهده و مصاحبه انجام شده است. روش تحلیل آثار به شکل توصیفی و نقد آثار مبتنی بر تحلیل فرمی (ترکیب بندی یا ساختار، فرم و رنگ) و سبک شناسی برخی از آثار هنرمندان به شیوه تحلیل محتوای انجام شده است. ویژگی مشترک هنرمندان مورد توجه در این مقاله، تاثیرپذیری از همدان و تاثیرگذاری بر هنر دوستان همدانی است. یافته های تحقیق نشان می دهد که پنج جریان تقریبا موازی در هنر نقاشی نزد نقاشان نسل اول همدان شکل گرفته است. نقاشان مکتب کمال الملک، نقاشان طبیعت گرا، نگارگری و هنر ملی، نقاشان مذهبی و قهوه خانه، نقاشان نوگرا. که هر کدام به نوعی وام دار توجه به طبیعت همدان می باشند.
۴۷.

بازخوانی مفهوم ریزوم در آثار پیتر آیزنمن از منظر ژیل دلوز، نمونه موردی: مجموعه فرهنگی گالیستا

کلید واژه ها: ریزوم ژیل دلوز پیتر آیزنمن مجموعه فرهنگی گالیسیا

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴ تعداد دانلود : ۱
ژیل دلوز یکی از مهمترین فیلسوفان تجربه گرا و پساساختارگرای معاصر است که نظریاتش درباره هنر حائز اهمیت است.یکی از ارکان اصلی تفکر پست مدرنیست دوری از مرکزیت است، چیزی که در نوع تفکر ریزوم گونه ی دلوز نیز به آن اشاره دارد. از دیدگاه دلوز، ریزوم نمایانگر وضعیت نمادین پسامدرنیسم است. هدف این پژوهش بازخوانی مفهوم ریزوم در آثار معماری پیترآیزنمن می باشد. پیترآیزمن دراثر خود به دلیل ویژگی های معمارانه، موقعیت خاص شهری و عملکرد؛ از اشکال منحنی وار و ضد سلسله مراتب عمودی، بدون درجه بندی و بی مرکز بهره جسته است که بیانگر ریزوم می باشد. با توجه به نمودارهای-بصری در پژوهش حاضر، مفهوم ریزوم در ساختمان فرهنگی گالیسیا دیده می شود. این مفهوم در بنا نه تنها، متمرکز نیست بلکه بصورت پراکنده و افقی وجود دارد و باعث نوآوری و ایجاد اثری خلاقانه شده است. در راستای پژوهش این سوالات مطرح بوده که در مجموعه فرهنگی گالیستای پیترآیزنمن خوانش دلوزی ریزوم وجود دارد؟چگونه می توان مصداق های مفهوم ریزوم از منظر فلسفه پساساختارگرایی را در آثار آیزنمن جست وجو کرد؟ رویکرداین پژووهش کیفی و از نوع توصیفی_تحلیلی با تکیه بر مطالعات کتابخانه ای و میدانی می باشد. که در آن محقق در مرحله اول به تشریح وتبیین ریزوم و ریزوم از نگاه دلوز وآثار پیترآیزنمن و ساختمان فرهنگی گالیسیا پرداخته و در مرحله دوم با توجه به یافته های تحقیق حرکت نیروها در فرم معماری ساختمان از منظردلوزتحلیل نموده است. نتایج پژوهش نشان می دهد، دوری از مرکزگریزی(ریزوم) در ساختمان کاملا صدق می کند و قسمت هایی که باعث شکل گیری حجم می شود با نیروی قوی تر و قسمت هایی که تاثیر کمتری در کار دارد بصورت خط نازک وخط چین نشان داده شده و نیز خط های افقی و نرم و انعطاف پذیر موجود در ساختمان که بیانگر سیالیت و حرکت است به خوبی نمایانگر مفهوم ریزوم در این بنا می باشد.
۴۸.

نقد کهن الگویی نقاشی های ایران درودی (نمونه موردی: آراسته، به زلالی یک عشق، نیایش)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: ایران درودی کهن الگو ناخودآگاه جمعی نقاشی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲ تعداد دانلود : ۲
نقاشی های ایران درودی، نقاش معاصر زن ایرانی، که به شیوه سوررئالیسم-سمبولیسم است، بستر مناسبی برای نقد کهن الگویی به شمار می رود؛ چرا که یکی از ساحت های نمود کهن الگوها، آثار هنری از جمله نقاشی ها هستند. از دیدگاه روان شناسی تحلیلی، کهن الگوها مفاهیم مشترک، تکرارشونده و انتزاعی بین جوامع مختلف بشری هستند که در بخش عمیق تر روان در ضمیر ناخودآگاه جمعی جای دارند و از طریق خودآگاه و ناخودآگاه فردی در خیال پردازی ها، افسانه ها، رؤیاها، هذیان ها و آثار هنری به صورت نمادها و اسطوره ها بازتاب می یابند. در حقیقت نمادها و اسطوره ها مظروف های بیانگر کهن الگوها هستند که با خوانش آن ها می توان به شناخت گسترده تری از لایه های عمیق تر روان انسان دست یافت. در این پژوهش به خوانش نمادهای مظروف کهن الگوها در سه مورد از نقاشی های ایران درودی می پردازیم. هدف این مطالعه یافتن پاسخ این سؤال است که تأثیر نقش ناخودآگاه جمعی از طریق بازتاب کهن الگوها در نقاشی های درودی چگونه است. همچنین می خواهیم خوانشی نو با رویکردی متفاوت برای شناخت و درکی ژرف تر از لایه های درونی نقاشی های درودی داشته باشیم. روش تحقیق، کیفی و به شیوه توصیفی-تحلیلی است. گردآوری مطالب به صورت کتابخانه ای و مشاهده ای است. نتایج حاکی از این بوده است که نمادهای آسمان، زمین، ویرانه ها، گل، مروارید و نور از بن مایه های اصلی در آثار درودی اند که مبین بازتاب کهن الگوهای مادر/زن، آسمان/پدر، عروج و ازدواج هستند.

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

حوزه تخصصی

زبان