جنبش دانشجویی و رادیکالیسم سیاسی؛ چگونه مبارزه های دانشجویی در سه دهه اول سلطنت پهلوی دوم به نتیجه ناخواسته تثبیت وضعیت موجود منجر می شد؟(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی نهادهای اجتماعی دوره ۱۰ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۲
161 - 181
حوزه های تخصصی:
اهداف: هدف این مقاله نشان دادن یکی از آسیب های فرهنگ سیاسی در ایران است. در وضعیتی که جامعه، نهادمندی سیاسی را تجربه نکرده باشد. مواجهه و تعامل نیروها و گروه های رقیب با یکدیگر می تواند به راحتی به یک رابطه آنتاگونیستی فرسایشی تبدیل شود. بر این اساس، این مقاله در صدد بررسی برخی از برهه های حساس در تاریخ جنبش دانشجویی در دوران پهلوی دوم است تا نشان دهد چگونه پافشاری بر حفظ جهان بینی اعتراضی و تبدیل شدن سازش ناپذیری به یک فضیلت سیاسی، می تواند راه را بر تحلیل واقع بینانه امور ببندد و به شکلی متناقض، مجالی برای بهره برداری نیروهای ارتجاعی از رادیکالیسم انقلابی فراهم کند. روش مطالعه: این مقاله با روش مطالعه اسنادی و بهره گیری از تحلیل طبقاتی کارل مارکس از نیروهای سیاسی فعال در فرانسه پس از انقلاب 1848 انجام شده است. یافته ها: در برخی از مقاطع حساس تاریخی، اعتراضات دانشجویی برخلاف انتظار به جای به نقد کشیدن قدرت حاکم و دیکتاتوری دربار، ناخواسته به یاری آن شتافته است و در عمل به حامی دربار و قدرت شاه تبدیل شده است. در سه مقطع نخست وزیری احمد قوام، محمد مصدق و علی امینی سیاست مدارانی به قدرت رسیدند که توانایی احیای قدرت دولت در برابر دربار را داشتند. اما اعتراضات دانشجویی در عمل باعث تضعیف قدرت این دولت ها شد؛ تا جایی که دربار توانست این رقبا را از سر راه خود بردارد و دیکتاتوری خود را بیش از گذشته تثبیت کند. نتیجه گیری: یکی از ابعاد آسیب زای فرهنگ سیاسی در ایران معاصر عدم توجه به ارزش تاکتیکی رادیکالیسم و تبدیل شدن آن به یک خط مشی ثابت و تغییرناپذیر در برخی مقاطع تاریخی است. شناخت الگوها و انتخاب هایی که با قصد ایجاد فضای باز سیاسی در عمل به بسته تر شدن جامعه منجر شده اند، باید دستمایه تأمل انتقادی-تاریخی قرار گیرند تا تکرارشان به تشدید مشکلات و مصائب سیاسی نینجامد.