حسین صاحبدل

حسین صاحبدل

مطالب

فیلتر های جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۱۳ مورد از کل ۱۳ مورد.
۱.

پیش بینی امنیت روانی دانش آموزان مقطع دوم متوسطه بر اساس ترومای کودکی و خطاهای شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: امنیت روانی ترومای کودکی خطاهای شناختی دانش آموز

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۵۷ تعداد دانلود : ۱۳۶
پژوهش حاضر با هدف پیش بینی امنیت روانی دانش آموزان مقطع دوم متوسطه بر اساس ترومای کودکی و خطاهای شناختی صورت گرفت. روش پژوهش توصیفی – همبستگی بود. جامعه آماری شامل دانش آموزان مقطع دوم متوسطه شهر بهشهر در سال تحصیلی 1401-1400 بود. حجم نمونه 421 نفر بود که به روش نمونه گیری تصادفی انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه امنیت روانی (PSI) مازلو (1942)، پرسشنامه ترومای دوران کودکی (CTQ) برنستاین و همکاران (2003) و پرسشنامه خطاهای شناختی (CDQ) عبدالله زاده و سالار (1389) بود. نتایج آزمون رگرسیون به روش ورود همزمان نشان داد که از میان متغیرهای پژوهش سوء رفتار هیجانی (001/0=P)، سوء رفتار فیزیکی (001/0=P)، سوء رفتار جنسی (001/0=P)، غفلت جنسی (001/0=P) و خطاهای شناختی (001/0=P) پیش بینی کننده معنادار امنیت روانی هستند، ولی غفلت هیجانی پیش بینی کننده معناداری برای امنیت روانی دانش آموزان نبود (96/0=P). همچنین نتایج نشان داد که متغیرهای پیش بین قادر به پیش بینی 19/0 از واریانس متغیر امنیت روانی دانش آموزان مقطع دوم متوسطه بودند. نتیجه پژوهش حاضر نشان می دهد که توجه به ترومای کودکی و خطاهای شناختی توسط روان شناسان و مشاوران مدارس می تواند به تبیین امنیت روانی دانش آموزان کمک نماید.
۲.

الگوی شایستگی های برنامه درسی دوره کارشناسی مشاوره و راهنمایی دانشگاه فرهنگیان: مرور سیستماتیک براساس مدل رایت(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: شایستگی برنامه درسی مشاوره و راهنمایی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶۱ تعداد دانلود : ۶۶
هدف مقاله حاضر بررسی الگوی شایستگی های برنامه درسی دوره کارشناسی رشته مشاوره و راهنمایی دانشگاه فرهنگیان است. رویکرد پژوهش حاضر کیفی و روش آن مرور سیستماتیک براساس مدل رایت و همکاران (2007) است. جامعه پژوهش، متشکل از 326 مقاله درباره شایستگی های مشاوران است که بین سال های 2010 تا 2022 میلادی در مجلات علمی معتبر ارائه شده اند. نمونه پژوهش شامل36 مقاله است که به صورت هدفمند جمع آوری و براساس پایش موضوعی داده ها انتخاب شده اند. داده های پژوهش از تحلیل کیفی اسناد مورد مطالعه، گردآوری شده اند. بر اساس تجزیه و تحلیل داده ها، شایستگی های مشاوران در 3 بُعد و 20 عامل طبقه بندی شدند. این ابعاد شامل شایستگی فردی (مشتمل بر ویژگی شخصیتی، تعهد دینی، هوش عاطفی، آراستگی، توان سازش، مهارت های ادراکی، مسئولیت پذیر فردی، انگیزش، مهارت های ارتباطی)، شایستگی های حرفه ای (مشتمل بر عوامل؛ تخصص حرفه ای، آشنایی با نقش های حرفه ای، مدیریت فرآیند مشاوره، توجه به توسعه حرفه ای، مؤلفه های سازمانی حرفه ای، مدیریت دانش پداگوژیک، تعهد حرفه ای، اخلاق حرفه ای، مهارت های تشخیصی) و شایستگی های اجتماعی- فرهنگی (مشتمل بر عوامل؛ بینش فرهنگی و توجه به هنجارهای اجتماعی) می باشد.
۳.

مقایسه اثر بخشی روش سازماندهی مجدد اعصاب مرکزی (دومن -دلاکاتو) و نوروفیدبک بر بهبود مهارت های خواندن کودکان نارساخوان

تعداد بازدید : ۲۲۷ تعداد دانلود : ۱۶۴
زمینه و هدف: کودکان نارساخوان ترکیبی از مشکلات مربوط به یادگیری ارتباط بین صداها و درک رموز انتزاعی حروف را دارند؛ از این رو در تشخیص حروف، تجزیه کلمات به صداهای حروف، ترکیب واجها به کلمات، هجی کردن و نوشتن مشکل دارند. لذا پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثر بخشی روش سازماندهی مجدد اعصاب مرکزی (دومن -دلاکاتو) و نوروفیدبک بر بهبود مهارتهای خواندن کودکان نارساخوان انجام گرفت. روش پژوهش: پژوهش حاضر یک مطالعه نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش حاضر را کلیه ی دانش آموزان 10تا 13 سال مبتلا به اختلال خواندن مراجعه کننده به مراکز آموزشی و بالینی شهرستان قوچان در سال تحصیلی 99-1398 تشکیل دادند ؛ و نمونه پژوهش شامل 45 آزمودنی که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شده بودند و به طور تصادفی در سه گروه آزمایشی1 (15نفر) و آزمایشی 2 (15 نفر) و کنترل(15 نفر) قرار گرفتند. برای جمع آوری اطلاعات از آزمون خواندن و نارساخوانی کرمی نوری و مرادی (۱۳۸۴) استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل آماری داده ها از تحلیل کواریانس به کمک نرم افزار SPSS استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که روش سازماندهی مجدد اعصاب مرکزی (دومن -دلاکاتو) و نوروفیدبک در مقایسه با گروه کنترل موجب بهبود نمرات مهارتهای خواندن و مولفه های خواندن کلمات، زنجیره کلمات، آزمون قافیه، نامیدن تصاویر، درک متن، درک کلمات، حذف آواها، شبه کلمات و ناکلمات، نشانه های حرف و نشانه های مقوله شده است (05/0 P< ). گروه نوروفیدبک در افزایش مهارتهای خواندن و مولفه های خواندن کلمات، زنجیره کلمات، آزمون قافیه، نامیدن تصاویر، درک کلمات، شبه کلمات و ناکلمات و نشانه های مقوله موثرتر از ر وش سازماندهی مجدد اعصاب مرکزی (دومن -دلاکاتو) بوده است. همچنین بین میزان اثر بخشی روش سازماندهی مجدد اعصاب مرکزی (دومن -دلاکاتو) در مقایسه با نوروفیدبک در افزایش نمرات درک متن، حذف آواها، نشانه های حرف از نظر آماری تفاوت معنادار نمی باشد (05/0 P> ). نتیجه گیری: نتایج پژوهش و بررسی فرضیه ها نشان داد روش سازماندهی مجدد اعصاب مرکزی (دومن -دلاکاتو) و نوروفیدبک یک روش موثر در بهبود مهارتهای خواندن کودکان نارساخوان است.
۴.

تدوین بسته آموزشی فرزندپروری مبتنی بر روان درمانی انگیزشی و امکان سنجی آن بر بهبود فرزندپروری مادران و کاهش اضطراب پسران مبتلا به نافرمانی مقابله ای(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: روان درمانی انگیزشی اختلال نافرمانی مقابله ای اضطراب سبک فرزند پروری

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۲۳ تعداد دانلود : ۱۳۵
پژوهش حاضر باهدف تدوین بسته آموزشی فرزند پروری مبتنی بر روان درمانی انگیزشی و امکان سنجی آن بر بهبود فرزند پروری مادران و کاهش اضطراب کودکان مبتلا به نافرمانی مقابله ای انجام شد. روش پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل تمامی مادران دارای پسران ابتدایی مبتلا به نافرمانی مقابله ای در منطقه 3 شهر مشهد در سال تحصیلی 1399-1400 بود که به روش نمونه گیری هدفمند 40 نفر از مادرانی که پسران مبتلا به نافرمانی مقابله ای داشتند، انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (20 نفر) و گواه (20 نفره) جایگزین شدند ابزار پژوهش شامل پرسشنامه تشخیص اختلال نافرمانی مقابله ای (CSI-4) گادو و همکاران (1994)، پرسشنامه اضطراب بک (PAI) (1990) و پرسشنامه شیوه فرزند پروری (PSDQ) رابینسون و همکاران (2001) بود. گروه آزمایش 15 جلسه یک ساعته و دو روز در هفته در جلسات آموزشی شرکت کردند. داده ها با استفاده از تحلیل کواریانس چند متغیری و با نرم افزار Spss 26 تحلیل شد. نتایج آزمون تحلیل کواریانس چند متغیری نشان داد که آموزش فرزند پروری مبتنی بر روان درمانی انگیزشی منجر به بهبود سبک فرزند پروری مادر و کاهش اضطراب کودکان شده است (001/0P <). از یافته های فوق می توان نتیجه گرفت که آموزش فرزند پروری مبتنی بر روان درمانی انگیزشی موجب بهبود سبک فرزند پروری مادر و کاهش اضطراب کودکان می گردد و می توان از این آموزش در جهت کاهش اضطراب کودکان استفاده نمود.
۵.

اثربخشی روان درمانی انگیزشی بر سلامت روان زنان دارای همسر وابسته به مصرف مواد(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:
تعداد بازدید : ۱۲۸ تعداد دانلود : ۸۰
هدف : پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی روان درمانی انگیزشی بر سلامت روان زنان دارای همسر وابسته به مصرف مواد انجام شد . روش: روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل همه زنان مراجعه کننده به کلینیک های ترک اعتیاد شهر تربت حیدریه در سال 1400 بود که همسران آنها تحت درمان با متادون بودند. از این بین، 30 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (15 نفر) و کنترل (15 نفر) قرار گرفتند. گروه آزمایش در 10 جلسه روان درمانی انگیزشی شرکت کردند، در حالی که گروه گواه تحت هیچ مداخله ای قرار نگرفت. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه سلامت عمومی بود و برای تحلیل نتایج از روش تحلیل کوواریانس چندمتغیره استفاده شد . یافته ها: نتایج نشان داد که روان درمانی انگیزشی به طور معناداری منجر به بهبود سلامت روان، افسردگی، اضطراب، نشانگان جسمانی، و عملکرد اجتماعی زنان دارای همسر وابسته به مصرف مواد شد. نتیجه گیری: نتایج حاصل از این پژوهش می تواند راهگشای مشاوران و درمانگران در کمک به زنان دارای همسر وابسته به مصرف مواد باشد.
۶.

مقایسه اثربخشی راهبردهای خودتنظیمی (شناختی و فراشناختی) و مداخلات چند بعدی انگیزشی-شناختی بر کارکردهای اجرایی نوجوانان(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: راهبردهای خودتنظیمی (شناختی و فراشناختی) کارکردهای اجرایی مداخلات چند بعدی انگیزشی - شناختی نوجوانان

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۱۰ تعداد دانلود : ۸۹
هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی راهبردهای خودتنظیمی (شناختی و فراشناختی) و مداخلات چند بعدی انگیزشی-شناختی بر کارکردهای اجرایی دانش آموزان انجام گرفت. روش پژوهش: پژوهش حاضر یک مطالعه نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون و پیگیری با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش حاضر را کلیه دانش آموزان متوسطه دوره دوم شهر کاشمر تشکیل دادند؛ و نمونه پژوهش شامل 45 آزمودنی که به روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شده بودند و به طور تصادفی در سه گروه آزمایشی 1 (15 نفر) و آزمایشی 2 (15 نفر) و گواه (15 نفر) قرار گرفتند. برای آموزش راهبردهای یادگیری خودتنظیمی برای گروه آزمایشی 1 ازبسته آموزشی کرمی و همکاران (1392) استفاده شد؛ و برای اجرای مداخلات چند بعدی انگیزشی-شناختی در میان گروه آزمایشی 2 ازبسته آموزشی مداخلات چند بعدی مارتین (2008) استفاده شد. برای جمع آوری اطلاعات از آزمون دسته بندی کارت های ویسکانسین گرانت و برگ (1948) استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل آماری داده ها از تحلیل واریانس چند متغیری با اندازه گیری مکرر به کمک نرم افزار SPSS استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که آموزش راهبردهای خودتنظیمی (شناختی و فراشناختی) و مداخلات چند بعدی انگیزشی-شناختی در مقایسه با گروه گواه موجب بهبود نمرات تعداد طبقات صحیح (34/94=F، 001/0=P)، خطای در جاماندگی (78/44=F، 001/0=P) و خطای کل (91/104=F، 001/0=P)، شده است؛ همچنین بین میزان اثربخشی آموزش راهبردهای خودتنظیمی (شناختی و فراشناختی) و مداخلات چند بعدی انگیزشی-شناختی در تعداد طبقات صحیح، خطای در جاماندگی و خطای کل دانش آموزان در مرحله پس آزمون و پیگیری از نظر آماری تفاوت معنادار نیست (05/0P>). نتیجه گیری: راهبردهای خودتنظیمی (شناختی و فراشناختی) و مداخلات چند بعدی انگیزشی-شناختی یک روش مؤثر در کارکردهای اجرایی دانش آموزان است. زمانی که یادگیرندگان در تکالیف درگیر می شوند و این درگیری منجر به حل مسئله و یادگیری می شود باعث می شود که سر زندگی بیشتری از خود نشان دهند و بعد از موفقیت در برابر چالش های تحصیلی موفق تر عمل کنند.
۷.

مطالعه کیفی عوامل زمینه ساز خانوادگی و آموزشگاهی رفتار پرخطر مصرف مواد در دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: عوامل زمینه ساز خانوادگی و آموزشگاهی رفتار پرخطر مصرف مواد

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۵۰ تعداد دانلود : ۱۹۹
هدف: پژوهش حاضر با هدف مطالعه کیفی عوامل زمینه ساز خانوادگی و آموزشگاهی رفتار پرخطر مصرف مواد در دانش آموزان انجام شد. روش: روش پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی و از حیث ماهیت داده ها کیفی از نوع روش زمینه ای استراوس و کوربین (1997) بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه دانش آموزان دختر و پسر مقطع متوسطه اول و دوم شهر بیرجند در سال تحصیلی 99-1398 بود. تعداد 18 نفر با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند (نمونه گیری نظری) و با توجه به ملاک های ورود و خروج انتخاب شدند. همچنین ﺗﺠﺰیﻪ و ﺗﺤﻠیﻞ داده ها با استفاده روش های کدگذاری باز، محوری و انتخایی صورت گرفت. یافته ها: در تجزیه و تحلیل در مرحله کدگذاری باز 101 کد شناسایی شدند، که در کدگذاری محوری و براساس شباهت موضوعی 13 زیر مقوله و در نهایت در مرحله کدگذاری انتخابی 5 مقوله انگیزه پایین دانش آموز و والدین، جو نامطلوب آموزشگاه، آموزش های نامطلوب در آموزشگاه، همسالان و دوستان نامناسب و وجود قوانین معیوب در آموزشگاه شناسایی شد. نتیجه گیری: مجموعه عوامل زمینه ساز خانوادگی و آموزشگاهی سهم چشمگیری در بروز و تداوم رفتار پرخطر مصرف مواد در دانش آموزان دارند. به نظر می رسد درمانگران، پژوهشگران و مشاوران از یافته های پژوهش حاضر می توانند برای کاهش و پیشگیری از رفتارهای پرخطر مصرف مواد در دانش آموزان استفاده کنند.
۸.

مقایسه اثربخشی راهبردهای خودتنظیمی (شناختی و فراشناختی) و مداخلات چندبعدی انگیزشی-شناختی بر انگیزش تحصیلی دانش آموزان

تعداد بازدید : ۱۴۱ تعداد دانلود : ۱۲۷
زمینه و هدف: متغیرهایی مانند انگیزش تحصیلی از جمله عواملی هستند که توجه متخصصان آموزش و پرورش و روان شناسان را به خود جلب کرده اند؛ لذا پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی راهبردهای خودتنظیمی (شناختی و فراشناختی) و مداخلات چندبعدی انگیزشی-شناختی بر انگیزش تحصیلی دانش آموزان انجام گرفت. روش پژوهش: پژوهش حاضر یک مطالعه نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش حاضر را کلیه دانش آموزان متوسطه دوره دوم شهر کاشمر تشکیل دادند؛ و نمونه پژوهش شامل 45 آزمودنی که به روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شده بودند و به طور تصادفی در سه گروه آزمایشی 1 (15 نفر) و آزمایشی 2 (15 نفر) و کنترل (15 نفر) قرار گرفتند. برای جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه انگیزش تحصیلی والرند و همکاران (۱۹۹۲) استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل آماری داده ها از تحلیل واریانس چند متغیری با اندازه گیری مکرر به کمک نرم افزار SPSS استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که راهبردهای خودتنظیمی (شناختی و فراشناختی) و مداخلات چندبعدی انگیزشی-شناختی بر انگیزش تحصیلی دانش آموزان تأثیر معنی دار دارد (01/0 P <). بین میزان اثربخشی راهبردهای خودتنظیمی (شناختی و فراشناختی) و مداخلات چندبعدی انگیزشی-شناختی بر انگیزش تحصیلی دانش آموزان از نظر آماری تفاوت معنادار نیست. در مرحله پیگیری اثربخشی راهبردهای خودتنظیمی (شناختی و فراشناختی) و مداخلات چندبعدی انگیزشی-شناختی بر انگیزش تحصیلی تداوم داشته است. نتیجه گیری: بنابراین، راهبردهای خودتنظیمی (شناختی و فراشناختی) و مداخلات چندبعدی انگیزشی-شناختی یک روش مؤثر در انگیزش تحصیلی دانش آموزان است.
۹.

تأثیرآموزش مهارت های ارتباطی بر سلامت روان مادران دارای فرزند معتاد(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: سلامت روان مادران آموزش مهارت های ارتباطی فرزند معتاد

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی روانشناسی روانشناسی مرضی تحولی اختلالات مربوط به مصرف مواد
  2. حوزه‌های تخصصی روانشناسی مناسبات انسانی در محیط خانواده
تعداد بازدید : ۶۴۸ تعداد دانلود : ۴۷۴
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر آموزش مهارت های ارتباطی بر سلامت روانی مادران دارای فرزند معتاد انجام شد. روش: روش پژوهش شبه آزمایشی بوده و از طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه استفاده شد. جامعه آماری پژوهش متشکل بود از تمامی مادران دارای فرزند معتاد پسرمراجعه کننده به مرکز ترک اعتیاد آفرینش شهر کرج در سال 1391، که فرزندان آن ها تحت درمان با متادون بودند (تعداد= 198نفر). تعداد 40 نفر از افراد دارای شرایط ورود، به صورت هدفمند انتخاب و به طور تصادفی در گروه های آزمایش و گواه جایگزین شدند. گروه آزمایش 8 جلسه (هر هفته دوجلسه به مدت 120 دقیقه) آموزش مهارت های ارتباطی را دریافت کردند، در حالی که گروه گواه تحت هیچ مداخله ای قرارنگرفت. ابزار پژوهش پرسش نامه سلامت روان بود. یافته ها: نتایج تحلیل کواریانس چندمتغیره (مانکوا) نشان داد در متغیرهای سلامت جسمی، اضطراب، افسردگی، اختلال در کارکرد اجتماعی و سلامت کل، بین گروه آزمایش وگواه در مرحله پس آزمون تفاوت وجود دارد ( (P<0/05. نتیجه گیری: آموزش مهارت های ارتباطی شیوه موثری برای بهبود سلامت روان مادران دارای فرزند معتاد است.
۱۰.

تحلیل مسیر اثر خصوصیات شخصیتی، ویژگی های ارتباطی و بسترهای فرهنگی در وابستگی عاطفی زوج ها(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: خصوصیات شخصیتی ویژگی های ارتباطی بسترهای فرهنگی وابستگی عاطفی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۵۶ تعداد دانلود : ۳۳۰
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش خصوصیات شخصیتی، ویژگی های ارتباطی و بسترهای فرهنگی در وابستگی عاطفی زوج های ساکن شهر تهران انجام شد. روش: مطالعه حاضراز نوع همبستگی بود و جامعه آن را کلیه زوج های ساکن شهر تهران در سال 1394 تشکیل می دادند، که از بین آنها 954 نفر (451 زن و 503 مرد) به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. به منظور جمع آوری داده ها از مقیاس ازدواج موفق استفاده شد. داده های بدست آمده با روش تحلیل مسیر مورد تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: نتایج تحلیل مسیر نشان داد که بسترهای فرهنگی و خصوصیات شخصیتی، به طور مستقیم و غیر مستقیم (از طریق اثرگذاری بر ویژگی های ارتباطی) بر وابستگی عاطفی زوج ها تاثیر معنادار دارند (05/0> p ). همچنین ویژگی های ارتباطی به طور مستقیم بر وابستگی عاطفی تاثیر معنادار دارد (01/0> p ). نتیجه گیری: نتایج پژوهش حاضر نشان داد که وابستگی عاطفی بین زوج ها از عوامل گوناگون، فردی، تعاملی و فرهنگی تاثیر می پذیرد. یافته های حاصل از این پژوهش می تواند با شناسایی زمینه های ایجاد وابستگی عاطفی در زوج ها، در زمینه مشاوره ازدواج و غنی سازی روابط عاطفی آنها، راهگشای مشاوران و روانشناسان باشد.
۱۱.

باورهای ارتباطی و تراز بی ثباتی پیوند زناشویی در زنان و مردان متأهل

کلید واژه ها: باورهای ارتباطی بی ثباتی پیوند زناشویی مردان و زنان

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۷۲۲ تعداد دانلود : ۸۲۴
شناخت، تفکرات و باورها نقش برجسته ای در زندگی زناشویی و روابط همسران دارند. شناسایی آن ها می تواند در آشکار ساختن پیش زمینه های بی ثباتی زندگی زناشویی کارساز باشد. پژوهش حاضر با هدف بررسی همبستگی میان باورهای ارتباطی و تراز بی ثباتی پیوند زناشویی در زنان و مردان متأهل به انجام رسید. روش پژوهش پیمایشی است. جامعه آماری آن کلیه دانشجویان متأهل دانشگاه شهید بهشتی تهران بودند و از میان آن ها 150 نفر (74 نفر مرد و 76 نفر زن) به روش نمونه گیری در دسترس گزینش شدند. ابزار گردآوری داده ها دربرگیرنده پرسشنامه باورهای ارتباطی (RBI) و شاخص بی ثباتی پیوند زناشویی (MII) بود. داده ها با به کارگیری همبستگی پیرسان و رگرسیون چندگانه، واکاوی شد. برآمدها نشان داد میان باور به مخرب بودن مخالفت با بی ثباتی پیوند زناشویی، همبستگی هماهنگ معنی داری وجود دارد. (0.27 P<0.05 r=). همچنین میان باورهای ارتباطی کل با بی ثباتی پیوند زناشویی، نیز همبستگی هماهنگ معنی داری وجود دارد (r=0.16 P<0.05) افزون بر آن، برآمدهای رگرسیون گام به گام آشکار ساخت که باور به مخرب بودن مخالفت توانست در دو گام نزدیک به 07/0 درصد واریانس بی ثباتی پیوند زناشویی را تبیین کند. برآمدهای این پژوهش می تواند در راستای شناسایی پیش زمینه های فروپاشی، بی ثباتی زندگی زناشویی، یافتن راه حل های کارآمد برای آن، انجام مداخلات بالینی و آموزش های درخور کارساز باشد.
۱۲.

شناسایی شاخص های ازدواج موفق (یک مطالعه کیفی)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: ازدواج موفق ایرانی شاخص های ازدواج موفق فرهنگ بومی ایران

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۵۳۰ تعداد دانلود : ۱۸۶۱
روش: از نوع کیفی با استفاده از نظریه داده بنیان است وجامعه آماری شامل کلیه زوج های ساکن شهر تهران بوده که دارای حداقل ۲ سال سابقه زندگی مشترک می باشند.به منظور تعیین نمونه از روش نمونه گیری هدفمند و سپس نمونه گیری نظری استفاده شده است که در نهایت ۱۲ زوج که خود را موفق توصیف کرده و در پرسشنامه سازگاری زناشویی اسپانیر و پرسشنامه احساس مثبت نسبت به همسر نمره بالا (دوانحراف معیار بالاتر از میانگین)کسب نمودند مورد مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته قرار گرفتند. به منظور تحلیل داده ها از روش کدگذاری باز و محوری استفاده شد. یافته ها: نتایج پژوهش حاضر نشان داد، شاخص های تعیین کننده ازدواج موفق ، طیف گسترده ای را در برمی گیرد. شاخص های شناسایی شده عبارت بودند از : شاخص های فردی، شاخص های تعاملی، شاخص های مربوط به خانواده اصلی و شاخص های فرهنگی. هریک از شاخص های بدست آمده مقوله های مختلفی را دربرمی گیرد. یافته های پژوهش می تواند برای روانشناسان و مشاوران ازدواج مثمر ثمر واقع شود.
۱۳.

بررسی تأثیر آموزش مهارت های ارتباطی به مادران بر کاهش رفتارهای پرخطر فرزندان معتاد(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: رفتارهای پرخطر آموزش مهارت های ارتباطی مادران دارای فرزند معتاد

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۲۳۳ تعداد دانلود : ۹۵۲
پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر آموزش مهارت های ارتباطی به مادران بر کاهش رفتارهای پرخطر فرزندان پسرمعتاد انجام شد. روش پژوهش نیمه تجربی بود و از طرح پیش آزمون _ پس آزمون با گروه کنترل استفاده شد. جامعه آماری پژوهش متشکِّل بود از کلیه مادران دارای فرزند معتاد پسرمراجعه کننده به مرکز ترک اعتیاد آفرینش شهر کرج که فرزندان آنها تحت درمان با متادون بودند. نمونه شامل 40 نفر از مادران دارای فرزند معتاد بود (20 نفر گروه آزمایش و 20 نفر گروه کنترل)که به روش نمونه گیری از جامعه در دسترس با جایگزینی تصادفی انتخاب شدند. گروه آزمایش در 8 جلسه مشاوره گروهی مبتنی بر آموزش مهارت های ارتباطی شرکت کردند، در حالی که گروه کنترل تحت هیچ مداخله ای قرارنگرفت. ابزار پژوهش«پرسشنامه رفتارهای پرخطر زاده محمدی و احمد آبادی، 1388» بود که فرزندان هر دو گروه در مرحله پیش آزمون و پس آزمون،آن را تکمیل کردند. برای تحلیل نتایج از روش تحلیل کوواریانس استفاده شد. نتایج نشان داد که آموزش مهارت-های ارتباطی به مادران به طور معناداری رفتارهای پرخطر فرزندان آنهاکاهش داده بود(01/0 P

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

حوزه تخصصی

زبان