سیده سوزان انجم روز

سیده سوزان انجم روز

مطالب

فیلتر های جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۵ مورد از کل ۵ مورد.
۱.

بررسی و تحلیل پدیدارشناسی دین شانتپیه و ارزیابی نقادان آن(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: شانتپیه دلاسوسایه علم دین پدیدارشناسی دین ذات و ظهورات دین امر قدسی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 809 تعداد دانلود : 72
عموم دین پژوهان گاهی شانتپیه دلاسوسایه را بنیانگذار پدیدارشناسی دین می دانند. این پژوهش نخست به تبیین دیدگاه شانتپیه درباره پدیدارشناسی دین می پردازد و ضمن تحلیل پدیدارشناسی دین شانتپیه که در میانه فلسفه دین و تاریخ دین قرار دارد، بر این باور است نقدی که عموماً بر پدیدارشناسی دین شانتپیه شده است، خود قابل نقد است. مهم ترین نقد بر پدیدارشناسی دین شانتپیه این است که او به ذات پدیدارها و ماهیت دین نپرداخت و پدیدارشناسی او از جهت رده بندی پدیده ها و با نگاه غیرتاریخی است. این مقاله با تعمق در اندیشه های شانتپیه اثبات می کند که اینگونه نیست که شانتپیه مطلقاً به ماهیت دین اعتنایی نداشت بلکه او به ماهیت دین به شکل معینی توجه دارد و برخلاف نقدهایی که به او وارد می شود که مدعی است پدیدارشناسی وی توصیفی صرف می باشد، در حقیقت شانتپیه دو جنبه اساسی ادیان یعنی ذات و ظهورات آن را مطالعه کرده است. این جستار این نقد را مورد کنکاش قرار داده و سپس آن را ارزیابی می کند و در نهایت تمییز می دهد که منتقدان، پدیدارشناسی دین شانتپیه را با توجه به پدیدارشناسی فلسفی هوسرل می سنجند؛ در حالی که شانتپیه با تأکید بر پدیدارهای آیینی درصدد شناخت ماهیت دین و در چشم اندازی شامل، درک امر قدسی به مثابه گوهر ادیان است.
۲.

نگرشی تحلیلی – انتقادی به مفهوم حوخما براساس قطعه حکمی 4Q185 طومارهای بحر المیت(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: طومارهای بحرالمیت جامعه قمران قطعه 4Q185 حکمت دوره معبد دوم

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 789 تعداد دانلود : 117
از زمانی که طومارهای بحرالمیت کشف شده اند، متخصصان همواره در پی بررسی ارتباط میان ادبیات طومارها، انجمن قمران و یهودیت رسمی بوده اند. در این راستا، پژوهش حاضر «مفهوم حکمت» را در قطعه حکمی 4Q185 طومارهای بحرالمیت مورد واکاوی، تحلیل و نقادی قرار داده است. اهمیت این متن حکمی قمران در این است که با فراهم کردن و ارائه نمونه جدیدی از دستورالعمل های حکمی، نشان دهنده جایگاه ویژه آموزه های حکمی در دوره معبد دوم است. این آموزه ها، از یک سو پیوند نزدیکی با آموزه های حکمی کتاب های امثال و بن سیرا دارند و از سوی دیگر مفهوم جدیدی از حکمت را به دست می دهند. این جستار با بررسی و تحلیل مؤلفه های گوناگون و به هم پیوسته قطعه 4Q185 نتایج به دست آمده از مفهوم حکمت را ارائه داده و سپس با در نظر داشتن شرایط تاریخی و نشان دادن ارتباط این طومار با جامعه قمران، مؤلفه های قطعه 4Q185 را مورد نقد و ارزیابی نیز قرار می دهد و چشم انداز جدیدی از یهودیت سده نخست میلادی را عرضه می کند: با تحلیل و ژرف نگری در مؤلفه های قطعه 4Q185 به این نتیجه نائل شده ایم که چگونه برخی سنت های خاص در یهودیت گسترش و تکامل می یابند و زمانی که آنها با چالش های جدید دینی، فرهنگی و اجتماعی مواجه می شوند، دگر باره از سنت یهودیت باستان شکل می گیرند. بنابراین براساس بررسی و تحلیل مؤلفه های حکمی جدیدی در قطعه 4Q185  طومارها، به فهم یکی از مفاهیم مهم تاریخی و جامعه شناختی یهودیت در دوره معبد دوم نائل شده ایم و آن را مورد نقد قرار داده ایم.  
۳.

تحلیل سطوح معنایی قطعه حکمی 4قم184 طومارهای بحرالمیت(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: یهودیت حکمت قمران قطعه 4قم184 زن اغواگر اورشلیم

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 538 تعداد دانلود : 317
حکمت و شرارت در نماد «زن» در سنت یهود، به ویژه در موارد ارائه تصاویر زنانه در ادبیات حکمی همواره مطرح بوده است. این جستار با تمرکز بر یکی از متون قمران، یعنی 4قم184، به تحلیل برخی کارکردهای وجوه حکمت در اندیشه قمرانیان می پردازد. وجود قطعه 4قم184 در میان نسخه های خطی قمران، دال بر اهمیت این متن کنایی در میان انجمن قمران و بازتاب اوضاعی است که این فرقه با آن درگیر بوده است. این قطعه طومارهای بحرالمیت، با شواهدی از کتاب مقدس در سه لایه معنایی واکاوی شده است: نخست، آموزه های اخلاقی که در سنت دیرپای یهود شکوفا شده بود. در لایه معنایی دوم، جنسیت حکمت، با در نظر داشتن ایزدبانوان حکمت بین النهرین و پیش زمینه تاریخی عهد قدیم، انگیزه ادبی الهیاتی دارد. با تحلیل زمینه تاریخی روشن می شود که این شعر در سطح سوم، استعاره ای است از کهانت اورشلیم که همچون زنی شریر در حال اغواگری پرهیزگاران است. بر اساس همین باورِ قمرانیان به کهانت نادرست معبد و حکمت دروغین اورشلیم، آنان از اورشلیم کناره گرفتند.
۴.

عدل الهی از دیدگاه شیعه دوازده امامی و اسماعیلیه(مقاله علمی وزارت علوم)

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 104 تعداد دانلود : 227
شیعه، عدل را به مثابه یکی از صفات خداوند، در ردیف اصول دین قرار داده است؛ زیرا در مسأله عدل بود که شیعیانِ عقل گرا همواره با اهل سنّت اختلاف نظر داشته اند. اما آیا عدل الاهی در میان فرقه های مختلف شیعه از جایگاه یکسانی برخوردار است؟ عدل، در آثار اندیشمندان دوازده امامی در سطوح مختلف مورد بررسی است؛ اما در آثار اسماعیلیان بسیار گذرا و تلویحی بوده است. در این بررسیِ تطبیقی کوشش بر آن است تا جایگاه عدل الهی و مباحث پیرامون آن همچون رابطه حسن و قبح عقلی و عدل خداوند، در شیعه دوازده امامی و اسماعیلی از منظر اندیشمندان تأثیرگذار هر یک شناسایی و تحلیل شود. با توجه به قابلیت عقلانی شیعه، از دل بحث جبر و اختیار، مسئله عدل خداوند بیرون می آید زیرا همبستگی مستقیمی میان باور به اختیار و عدل از یک سو و اعتقاد به جبر و نفی عدل از سوی دیگر وجود دارد. از چشم اندازی تاریخی، از دوران اسماعیلیه فاطمی که بر جایگاه امام مبالغه شد تا اسماعیلیه الموت، سنگین کردن مفهوم امام، سبب سبک شدن خردگرایی اسماعیلیان شد؛ از حسن و قبح عقلی دور شده و بنابراین کمتر به عدل الهی پرداخته اند. اسماعیلیه تحت تأثیر دو عامل اصلی «وجهه ضدتعقلیِ اصل تعلیم» و «پیوند با تصوّف» تاکید بیش از اندازه ای بر جایگاه امام در نظام آفرینش، در تعلیم و هدایت، در مسایل سیاسی و اجتماعی، در تأویل و تفسیر شریعت، در عصمت و قائم القیامه بودن او دارند. از مهم ترین یافته های این پژوهش این است که به جهت همین مبالغه در اصل «تعلیم» از امام و نیز تأثیرپذیری از «تصوّف» در دوران هایی خاص، اسماعیلیه متمایل به حسن و قبح شرعی شده و از آموزه های اساسی شیعه دوازده امامی مبنی بر اصالت عدل، حرمت عقل و شخصیت آزاد انسان دور افتاده است.
۵.

بررسی خاستگاه های قبض و بسط در دیوان شمس(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: مولانا دیوان شمس تجربیات عرفانی خاستگاه های قبض و بسط

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی علوم اسلامی تصوف و عرفان اسلامی کلیات شخصیت ها[زندگینامه ها؛ اندیشه ها و..]
  2. حوزه‌های تخصصی علوم اسلامی تصوف و عرفان اسلامی عرفان ادبی
تعداد بازدید : 810 تعداد دانلود : 484
این پژوهش به بررسی احوالِ عارفانه قبض و بسط(غم و شادی) و تعیینِ خاستگاه و جایگاه هر یک در تفکّر مولانا با تکیه بر توصیف و تحلیل صُوَر خیالِ دیوان شمس پرداخته است. در کنار هم بودن غم و شادی در جهان بینیِ عرفانی مولانا، صوری را پدید آورده که بیش از هر چیز با زبان موسیقایی و شعر هم خوان است. با توجه به این امر که در شعر او ارتباط عمیقی میان صورت و محتوا نمایان است، این مقاله به بررسیِ برخی از اجزای غزل ها و چینشِ واژه ها و نیز کلیّتِ آن ها می پردازد تا خاستگاه های قبض و بسط مولانا به دست آید. در ورای اشعارِ شورانگیز غزلیات شمس، جلوه های موسیقایی، صور خیال پویا و نیز شادی و شعف و مستی و خلاقیّت مولانا، «تجربه های عرفانی و جهان شناختی» او وجود دارد. ارتباط میان تجربیاتِ عرفانی مولانا و جلوه های این تجربیات با موقعیت های ذومراتب قبض و بسط و بیان خاص او در این باره مشهود است. با تأمل در دیوان شمس درمی یابیم که در کنار موسیقی شاد غزلیات، مولانا از غمی عمیق نیز سخن می گوید؛ غم غربت در تنگنای تن و جدایی از وطن اصلی که نیستان ازلی است. این مقاله بر آن است که وی در دیوان شمس دو چشم اندازِ اصلی دارد: واقعیتی که هستیم(منشأ قبض) و آرمانِ هستیِ ما(منشأ بسط) که به شدت و ضعف در کنار یکدیگر مطرح شده اند.

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

حوزه تخصصی

زبان