"فرهنگ فقه گامى دیگر در عرصه اطلاع رسانى فقهى " (مقاله ترویجی حوزه)
درجه علمی: علمی-ترویجی (حوزوی)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
فرهنگ فقه
گامى دیگر در عرصه اطلاع رسانى فقهى
در دوران معاصر گسترش روزافزون دامنه دانش ها از یک طرف و محدود بودن فرصت ها از طرف دیگر، گرایش به تهیه و تدوین دایرة المعارف ها و فرهنگ هاى تخصصى را ضرورت و سرعت بخشید.
مؤسسه دایرة المعارف فقه اسلامى در کنار هدف اصلى خودکه تدوین دایرة المعارف فقه اسلامى بر مذهب شیعه است، به منظور دست یابى مخاطبان فارسى زبان به میراث غنى فقه شیعه، اقدام به تدوین «فرهنگ فقه» به زبان فارسى کرده است. فرهنگ فقه به عنوان منبعى معتبر و مشتمل بر اطلاعات فشرده فقهى، بیش از شش هزار عنوان فقهى را در بر دارد که با نظم الفبایى تنظیم گردیده است. تلاش شده این فرهنگ در عین اتقان علمى از نثرى ساده و روان برخوردار باشد تا علاوه بر بهره بردارى اهل فن، براى دیگر دانش پژوهان نیز قابل استفاده باشد.
فرهنگ هاى تخصصى، منابعى اند که در آن ها، واژگان واصطلاحات یک رشته خاص از معارف و علوم به همراه معانى آن ها و توضیحات لازم جمع شده است. سابقه تالیف این فرهنگ ها به زبان فارسى چندان طولانى نیست. نخستین فرهنگ هاى تخصصى مانند فرهنگ نظامى نگاشته سروان ضرغامى و سروان زرگر خوشنویسان، فرهنگ بازرگانى نگاشته نیکاراست، فرهنگ حقوقى نگاشته جعفرى لنگرودى، از حدود شصت سال پیش به این طرف تالیف شده است.() امروزه فرهنگ هاى تخصصى بسیارى در دسترس دانش پژوهان هریک از علوم مى باشد.
تفاوت عمده فرهنگ و دایرة المعارف در این است که هدف در فرهنگ نویسى، ارائه اطلاعات پایه و اساسى به طوراختصار است، اما در دائرة المعارف نویسى، ارائه اطلاعات گسترده تر، عمیق تر و دسته بندى شده تر است. از این رو، اگر دانش پژوهى، اطلاعات مختصر پیرامون یک واژه به لحاظ معنا و کاربرد آن در یک علم خاص بخواهد، به فرهنگ مراجعه مى کند و اگر در باره همان واژه یا موضوع، اطلاعاتى فراتر از این بخواهد، به دائرة المعارف مراجعه مى کند.
فرهنگ فقه
تعریف
فرهنگ فقه، فرهنگى تخصصى است که در آن، عناوین فقهى به همراه معنا و توضیحات لازم و مستند گرد آمده است.عناوین فقهى، واژگانى اند که در فقه کاربرد دارند، خواه ازاصطلاحات فقهى (واژگانى که در فقه معنایى خاص یافته اند)باشند یا نباشند. از این رو، عناوین فقهى، اعم از اصطلاحات فقهى اند. عناوین فقهى اى که به عنوان مدخل هاى فرهنگ فقه قرار گرفته اند، یا از قبیل موضوع و متعلق احکام شرعى هستند مانند نماز، زکات، احرام، یا از قبیل قید و وصف موضوعات فقهى مى باشند مانند: واژه «سائمه» در ترکیب غنم سائمه و واژه «مضاف» در ترکیب آب مضاف، یا از قبیل احکام شرعى هستند مانند وجوب و حرمت و استحباب، یا عناوین قواعد فقهى مى باشند مانند قاعده ید، قاعده اتلاف، یا از قبیل اسامى مکان هاو زمان هایى است که به نحوى مرتبط باحکم یا موضوع فقهى مى باشند، مانند: عرفات، حرم، اضحى، ایام تشریق، یا از قبیل دیگر اصطلاحاتى هستند که درعلم فقه و علوم وابسته به آن متداول است مانند: خبر، اجماع، شهرت، اصول عملیه، برائت، نص، ظاهر و... .
در برابر هر مدخل ابتدا شناسه اى آمده است. شناسه،تعریفى کوتاه با عبارتى غالبا بدون فعل است که در برابر هریک از عناوین و مدخل ها مى آید. در شناسه تنها، معناى کاربردى در فقه بیان مى شود که ممکن است اصطلاحى یا لغوى باشد. اگر مدخلى بیش از یک معناى کاربردى در فقه داشته باشد، جملگى در شناسه ذکر مى گردند. براى مثال، مدخل «استحلال» داراى سه معنا است که بدین صورت ذکرمى شوند:
استحلال: حلال شمردن / حلال کردن / حلالیت طلبیدن.
سپس توضیحات لازم در ذیل مدخل و شناسه به عنوان بدنه مقاله مى آید، در هر مقاله به چند محور پرداخته مى شود:
یک- تکمیل کننده شناسه: اگر مدخلى به توضیحى بیش ازشناسه نیاز داشته باشد، و یا تفاوت هایى با واژگان واصطلاحات نزدیک به آن داشته باشد، در نخستین بند مقاله بیان خواهد شد. همچنین اگر مدخلى به معناى خاص فقهى(اصطلاح فقهى) در آیه یا روایتى آمده باشد، در این بند به آن آیه یا روایت اشاره مى شود.
دو- موطن مدخل: موطن، جایگاه بحث از مدخل در فقه است که بیان آن، دورنمایى کلى از نوع مباحث مربوط به مدخل را در فقه نشان مى دهد. اگر شناسه مدخلى توضیحات تکمیل کننده داشته باشد، بیان موطن در ادامه همان بند وگرنه در بندى مستقل مى آید. همچنین اگر مدخلى در چند باب فقهى آمده باشد، همگى به ترتیبى که در ذیل مى آید بیان خواهد شد و اگر مباحث مدخلى داراى جایگاه اصلى وفرعى باشد، بدان اشاره خواهد شد.
سه- عناوین فرعى: اگر در تنظیم مباحث مدخلى، به عنوان بندى نیاز باشد، عناوین، بدون ذکر شماره در سر سطرمى آید و با تغییر قلم از متن متمایز مى گردد. اگر عناوین فرعى داراى عناوین فرعى ترى باشند، عناوین فرعى تر با شماره مشخص مى گردند.
چهار- احکام: چون غرض در فرهنگ ذکر تمام احکام نیست، مهم ترین و کلى ترین احکام ذکر مى شود و از ذکرفروع جزئى جز به مقدار نیاز و نیز ادله احکام جز در موارد خاص پرهیز مى شود. در احکام اختلافى تنها، به بیان اختلافى بودن و در صورت مشهور بودن یکى از اقوال، به بیان نظر مشهور بسنده مى شود. البته در صورتى که قول غیر مشهور، از بیان قول مشهور دانسته نشود، قول غیر مشهور نیز ذکرمى گردد.
پنج- ارجاعات: گاه در شناسه و بیشتر در بدنه مقاله، لازم است خواننده به مدخلى دیگر ارجاع داده شود تا اطلاعات بیشتر یا تکمیلى را در آن جا جستجو کند. این کار بر اساس ضوابطى که در شیوه نامه فرهنگ فقه آمده است، انجام مى شود. ارجاع، درون کمانک پس از فلش و به مدخل اصلى خواهد بود مانند (نام مدخل). در مدخل هاى ارجاعى، پس از عنوان، ارجاع به مدخل هاى اصلى صورت مى گیرد.
مطالبى که در فرهنگ فقه مى آید از منابعى معتبر گردآورى وبراى اتقان و اعتبار فرهنگ و نیز تسهیل پژوهش گسترده تر وژرف تر براى خواننده گرامى در پایان هر مقاله به نام کتاب،جلد و صفحه اشاره شده است.
تدوین کتاب هایى در باره واژگان و اصطلاحات فقهى، چندان در گذشته متداول نبوده است. در این میان گاه به نام برخى ازکتاب ها بر مى خوریم که نشان مى دهد در باره اصطلاحات فقهى تدوین شده است. براى مثال در زمره کتاب هاى محقق حلى، کتابى با نام «المصطلحات الفقهیة» که ظاهرا هنوز به چاپ نرسیده است، وجود دارد.() در سال هاى اخیر، کتاب هایى در باره اصطلاحات و عناوین فقهى با نظم الفبایى نگارش یافته است که مشابهت ها و تفاوت هایى با فرهنگ فقه دارند. یکى از این کتاب ها که مشابهت بیشترى با فرهنگ فقه دارد، «مصطلحات الفقه» نوشته آیة الله على مشکینى است. در این کتاب، بیش از شش صد عنوان گردآمده است ولى اصطلاحات فقهى به طور کامل جستجو نشده است. از این رو، جامع اصطلاحات و عناوین فقهى نیست، علاوه بر آن که کتاب یاد شده به عربى نگاشته شده و براى کسانى که با این زبان آشنایى ندارند، قابل استفاده نیست. همچنین، مطالب این کتاب مستند نشده است تا براى فقه پژوهانى که خواهان اطلاعات گسترده تر و مراجعه به منابع فقهى اند، سودمند افتد.
کتاب دیگر، «الموسوعة الفقهیة المیسرة» نوشته محمدعلى انصارى است که به دائرة المعارف نزدیک تر است تا به فرهنگ، زیرا به لحاظ مطالبى که در ذیل عناوین و مدخل ها آورده است، از فرهنگ گسترده تر مى باشد، علاوه بر آن که به زبان عربى نیز نگاشته شده است.
اثر دیگر، «معجم فقه الجواهر» است که در مؤسسه دائرة المعارف فقه اسلامى به عنوان مقدمه تدوین دایرة المعارف فقه، سامان یافته و در شش مجلد دو بار به چاپ رسیده است. در این اثر، اصطلاحات فقهى کتاب ارزشمند جواهرالکلام، استخراج و به صورت الفبایى تنظیم شده است. در ذیل هر عنوان نیز خلاصه مسائل و آراى فقهى صاحب جواهر و اقوالى که وى از دیگر فقیهان نقل کرده، بیان شده است.
فرهنگ فقه با پیش رو داشتن این مجموعه ارزشمند که نخستین گام هاى عرضه فقه شیعه در قالب هاى جدید است،سعى بلیغ داشته که از محاسن فراوان آن ها به شایستگى سود جوید و از کاستى هاى محدودشان بکاهد.
منابع
از آن جا که جواهر الکلام گسترده ترین و جامع ترین متن استدلالى و تفریعى فقه شیعى است و عمده اقوال واستدلال هاى فقیهان را در خود دارد و نیز در حوزه هاى علمى شیعه از جایگاهى بس ارجمند برخوردار است، در فرهنگ فقه، به عنوان منبع اصلى مورد استفاده قرار گرفته است، اما بى گمان، تدوین فرهنگى در باره فقه شیعه بدون بهره گیرى از دیگر منابع معتبر فقهى که هر یک نمایانگر تلاش بى وقفه فقیهان شیعه و تحول فقه شیعى در مراحل مختلف است ونیز بدون استفاده از کتاب هایى که پس از جواهرالکلام نگارش یافته اند، کارى سنجیده و علمى نخواهد بود. از این رو، براى غنا و جامعیت فرهنگ فقه، از دیگر منابع معتبر نیز استفاده شده است که در این جا به برخى از مهم ترین آن ها اشاره مى کنیم:
المبسوط، الخلاف، شرایع الاسلام، تحریر الاحکام، تذکرة الفقهاء، منتهى المطلب، جامع المقاصد، الروضة البهیة، مسالک الافهام، مجمع الفائدة و البرهان، مدارک الاحکام، الحدائق الناضرة، مفتاح الکرامة، العروة الوثقى، و شروح معروف آن مانند مستمسک، التنقیح و مهذب الاحکام، منهاج الصالحین، تحریر الوسیلة و توضیح المسائل مراجع تقلید.
مراحل تدوین
یک- مدخل گزینى: در این گام، نخست، با استفاده از منابع فقهى تمام واژگانى که در فقه کاربرد دارند، گردآورى مى شوند. آنگاه از میان آن ها واژگانى که ملاک هاى مدخل رابر اساس شیوه نامه فرهنگ فقه دارا هستند، گزینش و به صورت الفبایى مرتب مى شوند. همچنین، اصلى یا ارجاعى بودن، مستقیم یا معکوس بودن مداخل مشخص مى گردد.
دو- تشکیل پرونده علمى: در این گام براى هر یک ازمدخل ها، پرونده علمى تشکیل مى شود که در آن، با استفاده از نرم افزارهاى تخصصى و با کمک عناوین و واژگان مترادف، متضاد و مانند آن، نشانى منابع به همراه تمام یابخشى از مطالب تهیه و در اختیار محقق و نویسنده قرار داده مى شود.
سه- تدوین مقاله: در این گام، نویسنده با استفاده از پرونده علمى به منابع مراجعه و پس از گردآورى اطلاعات مورد نیازو تنظیم آن ها، مقاله را بر اساس حجم و ساختار مطلوب ونیز قواعد درست نویسى که در شیوه نامه فرهنگ فقه آمده است، تدوین مى کند.
چهار- بررسى ساختارى و محتوایى: مقاله پس از تدوین ازدو بعد ساختارى (حجم ارجاعات داخل متن، رعایت قواعددرست نویسى، تنظیم و چینش مطالب و اعتبار منابع استفاده شده) و محتوایى (درستى مطالب و مطابقت آن ها با منابع،استناد و جامعیت) مورد بررسى قرار مى گیرد.
پنج- بازنویسى: پس از حصول اطمینان از انجام اصلاحات،مقاله براى یکسان سازى، چینش مطالب، یکنواخت و یک قلم کردن و فشرده نویسى، بازنویسى مى گردد.
شش- نظارت نهایى مقاله هاى بازنویسى شده به لحاظ صحت، جامعیت، تناسب حجم و انطباق مطالب با مدخل، به وسیله مسئول مؤسسه دائرة المعارف یا کارشناس مورد تاییدوى، بازبینى مى شود.
هفت- ویرایش: پس از انجام اصلاحات نهایى درگروه، مقاله بر اساس شیوه نامه فرهنگ فقه ویرایش مى گردد.
هشت- بازبینى نهایى: مسئول گروه پیش از ارسال مقاله براى حروف نگارى، براى اطمینان از انجام تمامى مراحل واصلاحات، آن را براى آخرین بار به دقت بازنگرى مى کند.
ویژگى هاى فرهنگ فقه
یک- نخستین فرهنگ فقه شیعى و نخستین تجربه فقه پژوهان شیعه در زمینه فرهنگ نویسى.
دو- نگارش به زبان فارسى.
سه- برخوردارى از جامعیت و گستردگى عناوین فقهى،به گونه اى که تقریبا مشتمل بر تمامى عناوین فقهى موجود درمتون فقهى است به علاوه عناوین جدید که مورد ابتلاى عموم مکلفین فارسى زبان است، اگر چه در متون فقهى گذشته نیامده باشد.
چهار- مستند بودن مطالب ارائه شده که امکان پژوهش بیشترو عمیق تر را براى خواننده پژوهشگر فراهم مى کند.
پنج- روان و ساده بودن مطالب در عین علمى و متقن بودن آن ها.
شش- در بر داشتن مهم ترین اطلاعات فقهى مربوط به هرمدخل در عین رعایت اختصار.
مشکلات کار:
نگاشتن فرهنگى در باره فقه شیعه براى نخستین بار، کارى بس دشوار و طاقت فرسا است. فرهنگ فقه افزون برمشکلات عمومى فرهنگ نویسى، با مشکلاتى ویژه نیز روبروبوده است که چه بسا به طور ناخواسته، کاستى هایى را در پى داشته است.
برخى مشکلات که گروه تدوین فرهنگ فقه با آن روبرو بوده است، از این قرار است:
یک- مهم ترین مشکل تدوین فرهنگ فقه، کمبود متخصصان فرهنگ نویس در حوزه فقه است هرچند در حوزه هاى علمیه به ویژه حوزه پر برکت قم، عالمان و فرهیختگانى که فقه را به خوبى مى دانند و عمرى را در پژوهش هاى فقهى سپرى کرده اند، بسیارند، اما آنان که با شیوه هاى فرهنگ نویسى یادائرة المعارف نویسى آشنا باشند یا به این کار رغبت نشان دهند، اندکند. گروه فرهنگ فقه براى تامین نیروى مورد نیازخود، اقدام به جذب طلبه هاى فاضل، مشتاق و مستعد فراگیرى فرهنگ نویسى کرد. این کار هرچند در ابتدا پیشرفت کار را با کندى روبرو ساخت، اما به مرور زمان و باورزیدگى و تلاش محققان، بر سرعت و کیفیت کار افزوده شد.
دو- نگاشتن فرهنگ فقه به زبان فارسى در حالى که تقریباتمامى متون و منابع فقه به زبان عربى است و معادل یابى فارسى براى اصطلاحات و عناوین فقهى، از مشکلات تدوین فرهنگ فقه بوده است. تلاش شده با جستجوى فراوان درواژه نامه هاى متعدد عربى به فارسى، این مشکل تا اندازه زیادى مرتفع شود.
سه- استفاده از تمامى متون فقهى براى تدوین فرهنگ فقه ضرورت نداشت. همین امر، گزینش منابعى از انبوه متون فقهى را ناگزیر مى ساخت و چنین گزینشى چندان آسان نبود.مى بایست منابعى انتخاب مى شدند که افزون بر غنا و جامعیت فقهى، نشانگر مراحل مختلف و تحولات فقه شیعى نیزباشند.
چهار- ارتباط تنگاتنگ برخى عناوین با یکدیگر و تکرار ودرهم تنیده شدن مباحث و مطالب مربوط به این عناوین درابواب مختلف متون فقهى، جدا کردن دقیق مباحث هر عنوان را از عنوان دیگر دشوار مى ساخت. تلاش بر این بوده که مباحث اصلى مربوط به هر عنوان در ذیل همان عنوان بیاید ودر صورت نیاز، به عناوین مرتبط و مطالب مکمل ارجاع داده شود.
پنج- فزونى و فراوانى مباحث مربوط به برخى عناوین از یک سو و نبود یاکاستى مباحث مربوط به برخى عناوین همچون عناوین مستحدثه از سوى دیگر، از مشکلات کار بوده است.از آن جا که فرهنگ فقه در صدد طرح همه مباحث و فروع فقهى مربوط به یک عنوان نمى باشد، ناگزیر از میان مباحث فراوان و انبوه، دست به گزینش و تلخیص مطالب در خور فرهنگ فقه زده و مهم ترین مباحث و احکام آن آورده شده است.
* * *
و اینک چند مدخل از مطالب این فرهنگ را به عنوان نمونه تقدیم مى کنیم:
آزادى
آزادى: رهایى انسان از سلطه دیگرى/ رهایى ازبردگى.
آزادى به معناى نخست: آزادى فرد با ملت، رهایى از یوغ بردگى دیگرى و سلطه بیگانه و مستقل بودن در اراده وتصمیم گیرى در عرصه هاى گوناگون اجتماعى اعم ازفرهنگى، سیاسى، اقتصادى و مانند آن است. از این رو،آزادى و استقلال ملازم یکدیگرند، یعنى نبود استقلال، نبودآزادى و نبود آزادى، نبود استقلال، نبود آزادى و نبود آزادى، نبود استقلال را به همراه دارد. این عنوان در مسائل مستحدثه فقهى مورد بحث قرار گرفته است.
اصل حریت: از اصول و قواعد معروف فقهى، اصل حریت (،اصل حریت) و آزاد بودن انسان ها در برابر یکدیگر است،یعنى هیچ انسانى از پیش خود بر دیگرى ولایت و سلطنت ندارد. امیرالمؤمنین(ع) در این باره مى فرماید: بنده دیگرى مباش که خداوند تو را آزاد قرار داده است.
همان گونه که اصل در انسان ها نسبت به یکدیگر، حریت است، نسبت به خداوند متعال، عبودیت و بندگى است. قرآن کریم در این باره مى فرماید: «وما خلقت الجن والانس الا لیعبدون» (جن و انس را جز براى آن که مرا بپرستند، نیافریده ام) از این رو، اطاعت از کسانى که خداوند انسان را به اطاعت از آنان فرمان داده است - مانند رسول او وصاحبان امر که در آیه «طیعوا الله وطیعوا الرسول واولی الامر منکم»() امر به اطاعت از ایشان کرده - واجب است.
حدود آزادى: آزادى از حقوقى نیست که در ابتدا بتوان به دیگرى داد یا از وى ستاند، جز در موارد خاصى مانند به بردگى گرفتن اسیران جنگى با شرایط خاص و یا آزاد کردن برده از سوى مولا. تحقق آزادى انسان ها، نیازمند چارچوب وضوابطى است که از افراط و تفریط جلوگیرى کند وگرنه، به هرج و مرج و استبداد و دیکتاتورى و در نتیجه سلب آزادى افراد منجر مى شود.
اسلام با تشریع امر به معروف و نهى از منکر (، امر به معروف و نهى از منکر) و تحت عناوین «معروف» و «منکر» چارچوب آزادى را تعیین نموده است، یعنى انسان ها درحکومت و نظام اسلامى، تنها، در چارچوب «معروف» مى توانند در زمینه هاى مختلف فرهنگى، اقتصادى و سیاسى فعالیت کنند و باید از انجام هر فعالیتى که عنوان «منکر» بر آن صادق است، بپرهیزند.
انواع آزادى: آزادى به اعتبار فعالیت هاى گوناگون آدمى به انواع زیر تقسیم مى شود:
1. آزادى عقیده: انسان در اندیشیدن و اعتقاد آزاد است وکسى نمى تواند دیگرى را به انتخاب دینى مجبور کند همچنان که کسى بر باقى ماندن بردین منتخب خود نیز مجبور نمى شود ولى اگر با آزادى، اسلام اختیار کرد، حق تغییر دین خود را ندارد (، ارتداد).
کافرانى که در سرزمین اسلامى زندگى مى کنند، براساس ضوابطى، در ابراز عقیده خود بدون فراخواندن مسلمانان به آن آزادند. همچنین در انجام مراسم عبادى و نیز عمل برطبق شریعت خود در ازدواج، ارث و معاملات، آزادى دارند، به شرط آن که آنچه را نزد مسلمانان منکر است، به طور علنى مرتکب نشوند. براى حل اختلافات خود نیزمى توانند نزد قاضى مسلمانان یا قاضى خودشان مراجعه کنندو دولت اسلامى تا جایى که به حال مسلمانان ضرر و با مصالح کشور اسلامى منافات نداشته باشد، نمى تواند در شئون آنان دخالت نماید (، اهل ذمه).
2. آزادى بیان و قلم: براساس اصل حریت، آدمى در ابرازاندیشه ها و افکار خود و نیز چاپ و نشر آن ها آزاد است، اماپرهیز از دروغ، نشر باطل، ترویج منکرات، اهانت به فرد یاجامعه و آنچه موجب تضعیف نظام و امت اسلامى است،واجب و ارتکاب آن ها حرام مى باشد.
از این رو، چاپ و نشر محصولات فرهنگى و کتاب هاى منحرف (کتب ضاله) جایز نیست و دولت اسلامى مى تواند ازآن جلوگیرى کند و یا در صورت نشر، آن ها را جمع آورى نماید.
دولت اسلامى همچنین در دوران جنگ مى تواند ازفعالیت مطبوعاتى که باعث تضعیف روحیه رزمندگان اسلام مى شوند یا اسرار را براى دشمن فاش مى کنند، جلوگیرى کند.
3. آزادى اجتماعات: براساس اصل حریت، مردم از حق برپایى اجتماعات و گردهمایى براى مشورت و تبادل نظر در موضوعات مورد علاقه تحت عنوان حزب، اتحادیه و مانند آن برخوردارند و دولت اسلامى نمى تواند از آن ممانعت کند، مگر این که براى نظام و امت اسلامى مضر باشد.
4. آزادى کار: هر انسانى در عمل خود آزاد است و کسى نمى تواند او را به انجام کارى مجبور کند. آدمى در انتخاب نوع، زمان، مکان، کمیت و کیفیت کار آزاد است، هرچند درچارچوب مقرر در شریعت اسلام برخى کارها مانند شراب سازى حرام شمرده شده است. همچنین مى تواند این آزادى را با بستن عقد یا عهد با دیگرى، از خود سلب کند مانند این که کسى خود را به مدت ده روز در مکانى مخصوص براى عملى خاص مثل بنایى اجیر دیگرى کند.
5. آزادى تجارت: آدمى براساس اصل حریت، در انواع تجارت هاى داخلى و خارجى با این شرط که کسب حلال کند و به دور از اجحاف (fاجحاف)، اضرار، احتکار (fاحتکار) ومعاملات ربوى (fربا) باشد، آزاد است. در اسلام، فرد مالک آنچه از راه مشروع کسب کرده است، مى باشد، هر چند براساس ضوابطى باید خمس (fخمس)، زکات (fزکات)، وخراج (fخراج) آن را بپردازد. بنابراین، دولت اسلامى حق جلوگیرى از تجارت هاى مشروع داخلى و خارجى و نیز مصادره اموال مشروع منقول و غیر منقول مردم را ندارد.
6. آزادى سیاسى: تمامى افراد جامعه - جز در مواردى که نص خاص وارد شده است - از حق دخالت در سرنوشت واعمال حاکمیت ملى خود از راه انتخاب شدن و انتخاب کردن برخوردارند. بنابراین، اگر پیامبر(ص) یا امام منصوب ازجانب ایشان حاضر نباشد، مردم مى توانند حاکم خود رابراساس موازین و معیارهاى اسلامى انتخاب و در صورت تخلف وى از احکام شریعت، او را عزل نمایند. در صورت تعدد واجدان شرایط، راى اکثریت ملاک است (fآراى عمومى).
از مصادیق آزادى سیاسى، تشکیل احزاب و انجمن هاى سیاسى و برپایى اجتماعات است، با این شرط که مخل نظم عمومى و منافى با مصالح مسلمانان نباشد.
قانون و آزادى: چنان که بیان شد، اصل در هر انسانى، آزادى در تمامى شئون خود است، مگر این که براى خود فرد یادیگران اعم از فرد و جامعه ضرر دنیوى یا اخروى داشته باشد که در این صورت باطل و حرام است. از این رو، باید آزادى انسان ها در قانونگذارى در نظر گرفته شود و هر قانونى که آزادى افراد را در غیر موارد استثنا شده، محدود و مقید کند، باطل و وضع چنین قوانینى حرام است.()
آزادى به معناى دوم: آزادى به معناى رهایى از بردگى، درباب هاى مختلف فقهى اعم از عبادات مانند صلات، زکات، حج، جهاد و عقود، نظیر تجارت، وکالت، وقف، وصیت، نکاح، و ایقاعات هم چون عتق و نذر، و احکام مانند غصب، ارث و قصاص آمده و موضوع احکامى قرار گرفته است که به محورهاى مهم آن اشاره مى کنیم.
آزاد بودن: اصل در انسان آزاد بودن است.() فرزنددر آزاد یا برده بودن، تابع پدر و مادر خویش است، و به نظرمشهور، حتى اگر مادر به تنهایى آزاد باشد، فرزند نیز آزادمحسوب مى گردد.()
از شرایط وصیت کننده()، وصى()، واقف()، موقوف علیه()، موکل()، وکیل()، اقرارکننده()، ولى() ویابنده گمشده (ملتقط)()، آزاد بودن است. همچنین وجوب نماز جمعه()، زکات()، حج()، نذر()، و جهاد() برمکلف، مشروط به آن است.
به قول مشهور، مادر در صورت آزاد بودن، تا هفت سال حق حضانت (fحضانت) دخترش را دارد.() آزاد بودن زن موجب اختلاف عده (fعده) او با کنیز() و نیزتعداد شب هایى که براى آن دو حق همخوابگى با شوهراست، مى شود() (fهمخوابگى).
آزاد: انسان آزاد، مال محسوب نمى شود. از این رو، کسى نمى تواند از راه خریدن و مانند آن مالک وى گردد،() و چنانچه کسى او را غصب (fغصب) کند، از جهت غصب ضامن نیست،() همچنان که دزدیدن انسان آزاد موجب ثبوت حد سرقت (fدزدى) نمى شود (fآدم ربایى)، مگر آن که او را بفروشد()(fآدم فروشى).
انسان آزاد مالک منافع و کار خویش است و مى تواند با اجیرشدن، آن را به کسى اجاره دهد (fاجاره)() وچنانچه کسى منافع و عمل او را غصب کند مانند آن که به ستم، او را به کار بگیرد ضامن مزد آن است.() برده از آزاد و آزاد از برده ارث نمى برد.() مرد آزاد بیش از دو کنیز و برده بیش از دو زن آزاد نمى تواند به همسرى برگزیند.() آزاد در برابر برده قصاص (fقصاص) نمى شود.() به قول مشهور عزل (fعزل) از همسر آزاد در صورت رضایت نداشتن وى مکروه است.()
اسباب آزادى: اسلام براى آزادى برده اسباب ذیل را قرار داده است:
الف) اسباب اختیارى
1. عتق که از مستحبات مؤکد درباره برده مؤمن است(fعتق).
2. تدبیر (fتدبیر).
3. مکاتبه (fمکاتبه).
4. استیلاد (fاستیلاد).
ب) اسباب قهرى
1. ملکیت: تملک پدر یا مادر و جد یا جده و هرچه بالا رود ونیز تملک فرزندان و نوادگان و هرچه پایین آید، سبب قهرى آزادى آنان است.()
2. سرایت: به قول مشهور آزاد شدن بخشى از برده، موجب سرایت به همه برده و آزادى وى مى شود.()
3. تنکیل: به قول مشهور بریدن گوش، بینى و دیگر اعضاى مملوک توسط مولا، سبب آزادى وى مى گردد (fتنکیل).
4. اسلام: چنانچه برده پیش از مولاى خود اسلام آورد و ازقلمرو کفر به قلمرو اسلام در آید، آزاد مى شود.
5. بیمارى: ابتلاى برده به کورى، خوره و بیمارى زمین گیر، سبب آزادى او مى گردد.
آزار
آزار: اذیت
از آن در باب هاى صلات، صوم، حج و صید و ذباحه به مناسبت سخن رفته است.
آزار رساندن به مؤمن و نیز پدر و مادر - هرچند با گفتن اف همچنین روزه مستحبى یا سفراگر موجب اذیت پدر، مادر و جد شود، حرام است.
واجب است مرده به گونه اى به خاک سپرده شود که بوى آن به کسى آزار نرساند.
رفتن به مسجد براى کسى که بوى دهانش به خاطر خوردن سیر و مانند آن دیگران را آزار مى دهد، مکروه است.
مستحب است کسى که سر حیوان را مى برد، کارى کند که حیوان کمتر اذیت گردد مانند این که آلت ذبح را تیز نماید
آس:
آس: درختى همیشه سرسبز و داراى برگ هاى ریز ومعطر.
در باب اطعمه و اشربه به مناسبت از آن نام برده شده است.
خلال کردن با چوب درخت آس مکروه است.
گامى دیگر در عرصه اطلاع رسانى فقهى
در دوران معاصر گسترش روزافزون دامنه دانش ها از یک طرف و محدود بودن فرصت ها از طرف دیگر، گرایش به تهیه و تدوین دایرة المعارف ها و فرهنگ هاى تخصصى را ضرورت و سرعت بخشید.
مؤسسه دایرة المعارف فقه اسلامى در کنار هدف اصلى خودکه تدوین دایرة المعارف فقه اسلامى بر مذهب شیعه است، به منظور دست یابى مخاطبان فارسى زبان به میراث غنى فقه شیعه، اقدام به تدوین «فرهنگ فقه» به زبان فارسى کرده است. فرهنگ فقه به عنوان منبعى معتبر و مشتمل بر اطلاعات فشرده فقهى، بیش از شش هزار عنوان فقهى را در بر دارد که با نظم الفبایى تنظیم گردیده است. تلاش شده این فرهنگ در عین اتقان علمى از نثرى ساده و روان برخوردار باشد تا علاوه بر بهره بردارى اهل فن، براى دیگر دانش پژوهان نیز قابل استفاده باشد.
فرهنگ هاى تخصصى، منابعى اند که در آن ها، واژگان واصطلاحات یک رشته خاص از معارف و علوم به همراه معانى آن ها و توضیحات لازم جمع شده است. سابقه تالیف این فرهنگ ها به زبان فارسى چندان طولانى نیست. نخستین فرهنگ هاى تخصصى مانند فرهنگ نظامى نگاشته سروان ضرغامى و سروان زرگر خوشنویسان، فرهنگ بازرگانى نگاشته نیکاراست، فرهنگ حقوقى نگاشته جعفرى لنگرودى، از حدود شصت سال پیش به این طرف تالیف شده است.() امروزه فرهنگ هاى تخصصى بسیارى در دسترس دانش پژوهان هریک از علوم مى باشد.
تفاوت عمده فرهنگ و دایرة المعارف در این است که هدف در فرهنگ نویسى، ارائه اطلاعات پایه و اساسى به طوراختصار است، اما در دائرة المعارف نویسى، ارائه اطلاعات گسترده تر، عمیق تر و دسته بندى شده تر است. از این رو، اگر دانش پژوهى، اطلاعات مختصر پیرامون یک واژه به لحاظ معنا و کاربرد آن در یک علم خاص بخواهد، به فرهنگ مراجعه مى کند و اگر در باره همان واژه یا موضوع، اطلاعاتى فراتر از این بخواهد، به دائرة المعارف مراجعه مى کند.
فرهنگ فقه
تعریف
فرهنگ فقه، فرهنگى تخصصى است که در آن، عناوین فقهى به همراه معنا و توضیحات لازم و مستند گرد آمده است.عناوین فقهى، واژگانى اند که در فقه کاربرد دارند، خواه ازاصطلاحات فقهى (واژگانى که در فقه معنایى خاص یافته اند)باشند یا نباشند. از این رو، عناوین فقهى، اعم از اصطلاحات فقهى اند. عناوین فقهى اى که به عنوان مدخل هاى فرهنگ فقه قرار گرفته اند، یا از قبیل موضوع و متعلق احکام شرعى هستند مانند نماز، زکات، احرام، یا از قبیل قید و وصف موضوعات فقهى مى باشند مانند: واژه «سائمه» در ترکیب غنم سائمه و واژه «مضاف» در ترکیب آب مضاف، یا از قبیل احکام شرعى هستند مانند وجوب و حرمت و استحباب، یا عناوین قواعد فقهى مى باشند مانند قاعده ید، قاعده اتلاف، یا از قبیل اسامى مکان هاو زمان هایى است که به نحوى مرتبط باحکم یا موضوع فقهى مى باشند، مانند: عرفات، حرم، اضحى، ایام تشریق، یا از قبیل دیگر اصطلاحاتى هستند که درعلم فقه و علوم وابسته به آن متداول است مانند: خبر، اجماع، شهرت، اصول عملیه، برائت، نص، ظاهر و... .
در برابر هر مدخل ابتدا شناسه اى آمده است. شناسه،تعریفى کوتاه با عبارتى غالبا بدون فعل است که در برابر هریک از عناوین و مدخل ها مى آید. در شناسه تنها، معناى کاربردى در فقه بیان مى شود که ممکن است اصطلاحى یا لغوى باشد. اگر مدخلى بیش از یک معناى کاربردى در فقه داشته باشد، جملگى در شناسه ذکر مى گردند. براى مثال، مدخل «استحلال» داراى سه معنا است که بدین صورت ذکرمى شوند:
استحلال: حلال شمردن / حلال کردن / حلالیت طلبیدن.
سپس توضیحات لازم در ذیل مدخل و شناسه به عنوان بدنه مقاله مى آید، در هر مقاله به چند محور پرداخته مى شود:
یک- تکمیل کننده شناسه: اگر مدخلى به توضیحى بیش ازشناسه نیاز داشته باشد، و یا تفاوت هایى با واژگان واصطلاحات نزدیک به آن داشته باشد، در نخستین بند مقاله بیان خواهد شد. همچنین اگر مدخلى به معناى خاص فقهى(اصطلاح فقهى) در آیه یا روایتى آمده باشد، در این بند به آن آیه یا روایت اشاره مى شود.
دو- موطن مدخل: موطن، جایگاه بحث از مدخل در فقه است که بیان آن، دورنمایى کلى از نوع مباحث مربوط به مدخل را در فقه نشان مى دهد. اگر شناسه مدخلى توضیحات تکمیل کننده داشته باشد، بیان موطن در ادامه همان بند وگرنه در بندى مستقل مى آید. همچنین اگر مدخلى در چند باب فقهى آمده باشد، همگى به ترتیبى که در ذیل مى آید بیان خواهد شد و اگر مباحث مدخلى داراى جایگاه اصلى وفرعى باشد، بدان اشاره خواهد شد.
سه- عناوین فرعى: اگر در تنظیم مباحث مدخلى، به عنوان بندى نیاز باشد، عناوین، بدون ذکر شماره در سر سطرمى آید و با تغییر قلم از متن متمایز مى گردد. اگر عناوین فرعى داراى عناوین فرعى ترى باشند، عناوین فرعى تر با شماره مشخص مى گردند.
چهار- احکام: چون غرض در فرهنگ ذکر تمام احکام نیست، مهم ترین و کلى ترین احکام ذکر مى شود و از ذکرفروع جزئى جز به مقدار نیاز و نیز ادله احکام جز در موارد خاص پرهیز مى شود. در احکام اختلافى تنها، به بیان اختلافى بودن و در صورت مشهور بودن یکى از اقوال، به بیان نظر مشهور بسنده مى شود. البته در صورتى که قول غیر مشهور، از بیان قول مشهور دانسته نشود، قول غیر مشهور نیز ذکرمى گردد.
پنج- ارجاعات: گاه در شناسه و بیشتر در بدنه مقاله، لازم است خواننده به مدخلى دیگر ارجاع داده شود تا اطلاعات بیشتر یا تکمیلى را در آن جا جستجو کند. این کار بر اساس ضوابطى که در شیوه نامه فرهنگ فقه آمده است، انجام مى شود. ارجاع، درون کمانک پس از فلش و به مدخل اصلى خواهد بود مانند (نام مدخل). در مدخل هاى ارجاعى، پس از عنوان، ارجاع به مدخل هاى اصلى صورت مى گیرد.
مطالبى که در فرهنگ فقه مى آید از منابعى معتبر گردآورى وبراى اتقان و اعتبار فرهنگ و نیز تسهیل پژوهش گسترده تر وژرف تر براى خواننده گرامى در پایان هر مقاله به نام کتاب،جلد و صفحه اشاره شده است.
تدوین کتاب هایى در باره واژگان و اصطلاحات فقهى، چندان در گذشته متداول نبوده است. در این میان گاه به نام برخى ازکتاب ها بر مى خوریم که نشان مى دهد در باره اصطلاحات فقهى تدوین شده است. براى مثال در زمره کتاب هاى محقق حلى، کتابى با نام «المصطلحات الفقهیة» که ظاهرا هنوز به چاپ نرسیده است، وجود دارد.() در سال هاى اخیر، کتاب هایى در باره اصطلاحات و عناوین فقهى با نظم الفبایى نگارش یافته است که مشابهت ها و تفاوت هایى با فرهنگ فقه دارند. یکى از این کتاب ها که مشابهت بیشترى با فرهنگ فقه دارد، «مصطلحات الفقه» نوشته آیة الله على مشکینى است. در این کتاب، بیش از شش صد عنوان گردآمده است ولى اصطلاحات فقهى به طور کامل جستجو نشده است. از این رو، جامع اصطلاحات و عناوین فقهى نیست، علاوه بر آن که کتاب یاد شده به عربى نگاشته شده و براى کسانى که با این زبان آشنایى ندارند، قابل استفاده نیست. همچنین، مطالب این کتاب مستند نشده است تا براى فقه پژوهانى که خواهان اطلاعات گسترده تر و مراجعه به منابع فقهى اند، سودمند افتد.
کتاب دیگر، «الموسوعة الفقهیة المیسرة» نوشته محمدعلى انصارى است که به دائرة المعارف نزدیک تر است تا به فرهنگ، زیرا به لحاظ مطالبى که در ذیل عناوین و مدخل ها آورده است، از فرهنگ گسترده تر مى باشد، علاوه بر آن که به زبان عربى نیز نگاشته شده است.
اثر دیگر، «معجم فقه الجواهر» است که در مؤسسه دائرة المعارف فقه اسلامى به عنوان مقدمه تدوین دایرة المعارف فقه، سامان یافته و در شش مجلد دو بار به چاپ رسیده است. در این اثر، اصطلاحات فقهى کتاب ارزشمند جواهرالکلام، استخراج و به صورت الفبایى تنظیم شده است. در ذیل هر عنوان نیز خلاصه مسائل و آراى فقهى صاحب جواهر و اقوالى که وى از دیگر فقیهان نقل کرده، بیان شده است.
فرهنگ فقه با پیش رو داشتن این مجموعه ارزشمند که نخستین گام هاى عرضه فقه شیعه در قالب هاى جدید است،سعى بلیغ داشته که از محاسن فراوان آن ها به شایستگى سود جوید و از کاستى هاى محدودشان بکاهد.
منابع
از آن جا که جواهر الکلام گسترده ترین و جامع ترین متن استدلالى و تفریعى فقه شیعى است و عمده اقوال واستدلال هاى فقیهان را در خود دارد و نیز در حوزه هاى علمى شیعه از جایگاهى بس ارجمند برخوردار است، در فرهنگ فقه، به عنوان منبع اصلى مورد استفاده قرار گرفته است، اما بى گمان، تدوین فرهنگى در باره فقه شیعه بدون بهره گیرى از دیگر منابع معتبر فقهى که هر یک نمایانگر تلاش بى وقفه فقیهان شیعه و تحول فقه شیعى در مراحل مختلف است ونیز بدون استفاده از کتاب هایى که پس از جواهرالکلام نگارش یافته اند، کارى سنجیده و علمى نخواهد بود. از این رو، براى غنا و جامعیت فرهنگ فقه، از دیگر منابع معتبر نیز استفاده شده است که در این جا به برخى از مهم ترین آن ها اشاره مى کنیم:
المبسوط، الخلاف، شرایع الاسلام، تحریر الاحکام، تذکرة الفقهاء، منتهى المطلب، جامع المقاصد، الروضة البهیة، مسالک الافهام، مجمع الفائدة و البرهان، مدارک الاحکام، الحدائق الناضرة، مفتاح الکرامة، العروة الوثقى، و شروح معروف آن مانند مستمسک، التنقیح و مهذب الاحکام، منهاج الصالحین، تحریر الوسیلة و توضیح المسائل مراجع تقلید.
مراحل تدوین
یک- مدخل گزینى: در این گام، نخست، با استفاده از منابع فقهى تمام واژگانى که در فقه کاربرد دارند، گردآورى مى شوند. آنگاه از میان آن ها واژگانى که ملاک هاى مدخل رابر اساس شیوه نامه فرهنگ فقه دارا هستند، گزینش و به صورت الفبایى مرتب مى شوند. همچنین، اصلى یا ارجاعى بودن، مستقیم یا معکوس بودن مداخل مشخص مى گردد.
دو- تشکیل پرونده علمى: در این گام براى هر یک ازمدخل ها، پرونده علمى تشکیل مى شود که در آن، با استفاده از نرم افزارهاى تخصصى و با کمک عناوین و واژگان مترادف، متضاد و مانند آن، نشانى منابع به همراه تمام یابخشى از مطالب تهیه و در اختیار محقق و نویسنده قرار داده مى شود.
سه- تدوین مقاله: در این گام، نویسنده با استفاده از پرونده علمى به منابع مراجعه و پس از گردآورى اطلاعات مورد نیازو تنظیم آن ها، مقاله را بر اساس حجم و ساختار مطلوب ونیز قواعد درست نویسى که در شیوه نامه فرهنگ فقه آمده است، تدوین مى کند.
چهار- بررسى ساختارى و محتوایى: مقاله پس از تدوین ازدو بعد ساختارى (حجم ارجاعات داخل متن، رعایت قواعددرست نویسى، تنظیم و چینش مطالب و اعتبار منابع استفاده شده) و محتوایى (درستى مطالب و مطابقت آن ها با منابع،استناد و جامعیت) مورد بررسى قرار مى گیرد.
پنج- بازنویسى: پس از حصول اطمینان از انجام اصلاحات،مقاله براى یکسان سازى، چینش مطالب، یکنواخت و یک قلم کردن و فشرده نویسى، بازنویسى مى گردد.
شش- نظارت نهایى مقاله هاى بازنویسى شده به لحاظ صحت، جامعیت، تناسب حجم و انطباق مطالب با مدخل، به وسیله مسئول مؤسسه دائرة المعارف یا کارشناس مورد تاییدوى، بازبینى مى شود.
هفت- ویرایش: پس از انجام اصلاحات نهایى درگروه، مقاله بر اساس شیوه نامه فرهنگ فقه ویرایش مى گردد.
هشت- بازبینى نهایى: مسئول گروه پیش از ارسال مقاله براى حروف نگارى، براى اطمینان از انجام تمامى مراحل واصلاحات، آن را براى آخرین بار به دقت بازنگرى مى کند.
ویژگى هاى فرهنگ فقه
یک- نخستین فرهنگ فقه شیعى و نخستین تجربه فقه پژوهان شیعه در زمینه فرهنگ نویسى.
دو- نگارش به زبان فارسى.
سه- برخوردارى از جامعیت و گستردگى عناوین فقهى،به گونه اى که تقریبا مشتمل بر تمامى عناوین فقهى موجود درمتون فقهى است به علاوه عناوین جدید که مورد ابتلاى عموم مکلفین فارسى زبان است، اگر چه در متون فقهى گذشته نیامده باشد.
چهار- مستند بودن مطالب ارائه شده که امکان پژوهش بیشترو عمیق تر را براى خواننده پژوهشگر فراهم مى کند.
پنج- روان و ساده بودن مطالب در عین علمى و متقن بودن آن ها.
شش- در بر داشتن مهم ترین اطلاعات فقهى مربوط به هرمدخل در عین رعایت اختصار.
مشکلات کار:
نگاشتن فرهنگى در باره فقه شیعه براى نخستین بار، کارى بس دشوار و طاقت فرسا است. فرهنگ فقه افزون برمشکلات عمومى فرهنگ نویسى، با مشکلاتى ویژه نیز روبروبوده است که چه بسا به طور ناخواسته، کاستى هایى را در پى داشته است.
برخى مشکلات که گروه تدوین فرهنگ فقه با آن روبرو بوده است، از این قرار است:
یک- مهم ترین مشکل تدوین فرهنگ فقه، کمبود متخصصان فرهنگ نویس در حوزه فقه است هرچند در حوزه هاى علمیه به ویژه حوزه پر برکت قم، عالمان و فرهیختگانى که فقه را به خوبى مى دانند و عمرى را در پژوهش هاى فقهى سپرى کرده اند، بسیارند، اما آنان که با شیوه هاى فرهنگ نویسى یادائرة المعارف نویسى آشنا باشند یا به این کار رغبت نشان دهند، اندکند. گروه فرهنگ فقه براى تامین نیروى مورد نیازخود، اقدام به جذب طلبه هاى فاضل، مشتاق و مستعد فراگیرى فرهنگ نویسى کرد. این کار هرچند در ابتدا پیشرفت کار را با کندى روبرو ساخت، اما به مرور زمان و باورزیدگى و تلاش محققان، بر سرعت و کیفیت کار افزوده شد.
دو- نگاشتن فرهنگ فقه به زبان فارسى در حالى که تقریباتمامى متون و منابع فقه به زبان عربى است و معادل یابى فارسى براى اصطلاحات و عناوین فقهى، از مشکلات تدوین فرهنگ فقه بوده است. تلاش شده با جستجوى فراوان درواژه نامه هاى متعدد عربى به فارسى، این مشکل تا اندازه زیادى مرتفع شود.
سه- استفاده از تمامى متون فقهى براى تدوین فرهنگ فقه ضرورت نداشت. همین امر، گزینش منابعى از انبوه متون فقهى را ناگزیر مى ساخت و چنین گزینشى چندان آسان نبود.مى بایست منابعى انتخاب مى شدند که افزون بر غنا و جامعیت فقهى، نشانگر مراحل مختلف و تحولات فقه شیعى نیزباشند.
چهار- ارتباط تنگاتنگ برخى عناوین با یکدیگر و تکرار ودرهم تنیده شدن مباحث و مطالب مربوط به این عناوین درابواب مختلف متون فقهى، جدا کردن دقیق مباحث هر عنوان را از عنوان دیگر دشوار مى ساخت. تلاش بر این بوده که مباحث اصلى مربوط به هر عنوان در ذیل همان عنوان بیاید ودر صورت نیاز، به عناوین مرتبط و مطالب مکمل ارجاع داده شود.
پنج- فزونى و فراوانى مباحث مربوط به برخى عناوین از یک سو و نبود یاکاستى مباحث مربوط به برخى عناوین همچون عناوین مستحدثه از سوى دیگر، از مشکلات کار بوده است.از آن جا که فرهنگ فقه در صدد طرح همه مباحث و فروع فقهى مربوط به یک عنوان نمى باشد، ناگزیر از میان مباحث فراوان و انبوه، دست به گزینش و تلخیص مطالب در خور فرهنگ فقه زده و مهم ترین مباحث و احکام آن آورده شده است.
* * *
و اینک چند مدخل از مطالب این فرهنگ را به عنوان نمونه تقدیم مى کنیم:
آزادى
آزادى: رهایى انسان از سلطه دیگرى/ رهایى ازبردگى.
آزادى به معناى نخست: آزادى فرد با ملت، رهایى از یوغ بردگى دیگرى و سلطه بیگانه و مستقل بودن در اراده وتصمیم گیرى در عرصه هاى گوناگون اجتماعى اعم ازفرهنگى، سیاسى، اقتصادى و مانند آن است. از این رو،آزادى و استقلال ملازم یکدیگرند، یعنى نبود استقلال، نبودآزادى و نبود آزادى، نبود استقلال، نبود آزادى و نبود آزادى، نبود استقلال را به همراه دارد. این عنوان در مسائل مستحدثه فقهى مورد بحث قرار گرفته است.
اصل حریت: از اصول و قواعد معروف فقهى، اصل حریت (،اصل حریت) و آزاد بودن انسان ها در برابر یکدیگر است،یعنى هیچ انسانى از پیش خود بر دیگرى ولایت و سلطنت ندارد. امیرالمؤمنین(ع) در این باره مى فرماید: بنده دیگرى مباش که خداوند تو را آزاد قرار داده است.
همان گونه که اصل در انسان ها نسبت به یکدیگر، حریت است، نسبت به خداوند متعال، عبودیت و بندگى است. قرآن کریم در این باره مى فرماید: «وما خلقت الجن والانس الا لیعبدون» (جن و انس را جز براى آن که مرا بپرستند، نیافریده ام) از این رو، اطاعت از کسانى که خداوند انسان را به اطاعت از آنان فرمان داده است - مانند رسول او وصاحبان امر که در آیه «طیعوا الله وطیعوا الرسول واولی الامر منکم»() امر به اطاعت از ایشان کرده - واجب است.
حدود آزادى: آزادى از حقوقى نیست که در ابتدا بتوان به دیگرى داد یا از وى ستاند، جز در موارد خاصى مانند به بردگى گرفتن اسیران جنگى با شرایط خاص و یا آزاد کردن برده از سوى مولا. تحقق آزادى انسان ها، نیازمند چارچوب وضوابطى است که از افراط و تفریط جلوگیرى کند وگرنه، به هرج و مرج و استبداد و دیکتاتورى و در نتیجه سلب آزادى افراد منجر مى شود.
اسلام با تشریع امر به معروف و نهى از منکر (، امر به معروف و نهى از منکر) و تحت عناوین «معروف» و «منکر» چارچوب آزادى را تعیین نموده است، یعنى انسان ها درحکومت و نظام اسلامى، تنها، در چارچوب «معروف» مى توانند در زمینه هاى مختلف فرهنگى، اقتصادى و سیاسى فعالیت کنند و باید از انجام هر فعالیتى که عنوان «منکر» بر آن صادق است، بپرهیزند.
انواع آزادى: آزادى به اعتبار فعالیت هاى گوناگون آدمى به انواع زیر تقسیم مى شود:
1. آزادى عقیده: انسان در اندیشیدن و اعتقاد آزاد است وکسى نمى تواند دیگرى را به انتخاب دینى مجبور کند همچنان که کسى بر باقى ماندن بردین منتخب خود نیز مجبور نمى شود ولى اگر با آزادى، اسلام اختیار کرد، حق تغییر دین خود را ندارد (، ارتداد).
کافرانى که در سرزمین اسلامى زندگى مى کنند، براساس ضوابطى، در ابراز عقیده خود بدون فراخواندن مسلمانان به آن آزادند. همچنین در انجام مراسم عبادى و نیز عمل برطبق شریعت خود در ازدواج، ارث و معاملات، آزادى دارند، به شرط آن که آنچه را نزد مسلمانان منکر است، به طور علنى مرتکب نشوند. براى حل اختلافات خود نیزمى توانند نزد قاضى مسلمانان یا قاضى خودشان مراجعه کنندو دولت اسلامى تا جایى که به حال مسلمانان ضرر و با مصالح کشور اسلامى منافات نداشته باشد، نمى تواند در شئون آنان دخالت نماید (، اهل ذمه).
2. آزادى بیان و قلم: براساس اصل حریت، آدمى در ابرازاندیشه ها و افکار خود و نیز چاپ و نشر آن ها آزاد است، اماپرهیز از دروغ، نشر باطل، ترویج منکرات، اهانت به فرد یاجامعه و آنچه موجب تضعیف نظام و امت اسلامى است،واجب و ارتکاب آن ها حرام مى باشد.
از این رو، چاپ و نشر محصولات فرهنگى و کتاب هاى منحرف (کتب ضاله) جایز نیست و دولت اسلامى مى تواند ازآن جلوگیرى کند و یا در صورت نشر، آن ها را جمع آورى نماید.
دولت اسلامى همچنین در دوران جنگ مى تواند ازفعالیت مطبوعاتى که باعث تضعیف روحیه رزمندگان اسلام مى شوند یا اسرار را براى دشمن فاش مى کنند، جلوگیرى کند.
3. آزادى اجتماعات: براساس اصل حریت، مردم از حق برپایى اجتماعات و گردهمایى براى مشورت و تبادل نظر در موضوعات مورد علاقه تحت عنوان حزب، اتحادیه و مانند آن برخوردارند و دولت اسلامى نمى تواند از آن ممانعت کند، مگر این که براى نظام و امت اسلامى مضر باشد.
4. آزادى کار: هر انسانى در عمل خود آزاد است و کسى نمى تواند او را به انجام کارى مجبور کند. آدمى در انتخاب نوع، زمان، مکان، کمیت و کیفیت کار آزاد است، هرچند درچارچوب مقرر در شریعت اسلام برخى کارها مانند شراب سازى حرام شمرده شده است. همچنین مى تواند این آزادى را با بستن عقد یا عهد با دیگرى، از خود سلب کند مانند این که کسى خود را به مدت ده روز در مکانى مخصوص براى عملى خاص مثل بنایى اجیر دیگرى کند.
5. آزادى تجارت: آدمى براساس اصل حریت، در انواع تجارت هاى داخلى و خارجى با این شرط که کسب حلال کند و به دور از اجحاف (fاجحاف)، اضرار، احتکار (fاحتکار) ومعاملات ربوى (fربا) باشد، آزاد است. در اسلام، فرد مالک آنچه از راه مشروع کسب کرده است، مى باشد، هر چند براساس ضوابطى باید خمس (fخمس)، زکات (fزکات)، وخراج (fخراج) آن را بپردازد. بنابراین، دولت اسلامى حق جلوگیرى از تجارت هاى مشروع داخلى و خارجى و نیز مصادره اموال مشروع منقول و غیر منقول مردم را ندارد.
6. آزادى سیاسى: تمامى افراد جامعه - جز در مواردى که نص خاص وارد شده است - از حق دخالت در سرنوشت واعمال حاکمیت ملى خود از راه انتخاب شدن و انتخاب کردن برخوردارند. بنابراین، اگر پیامبر(ص) یا امام منصوب ازجانب ایشان حاضر نباشد، مردم مى توانند حاکم خود رابراساس موازین و معیارهاى اسلامى انتخاب و در صورت تخلف وى از احکام شریعت، او را عزل نمایند. در صورت تعدد واجدان شرایط، راى اکثریت ملاک است (fآراى عمومى).
از مصادیق آزادى سیاسى، تشکیل احزاب و انجمن هاى سیاسى و برپایى اجتماعات است، با این شرط که مخل نظم عمومى و منافى با مصالح مسلمانان نباشد.
قانون و آزادى: چنان که بیان شد، اصل در هر انسانى، آزادى در تمامى شئون خود است، مگر این که براى خود فرد یادیگران اعم از فرد و جامعه ضرر دنیوى یا اخروى داشته باشد که در این صورت باطل و حرام است. از این رو، باید آزادى انسان ها در قانونگذارى در نظر گرفته شود و هر قانونى که آزادى افراد را در غیر موارد استثنا شده، محدود و مقید کند، باطل و وضع چنین قوانینى حرام است.()
آزادى به معناى دوم: آزادى به معناى رهایى از بردگى، درباب هاى مختلف فقهى اعم از عبادات مانند صلات، زکات، حج، جهاد و عقود، نظیر تجارت، وکالت، وقف، وصیت، نکاح، و ایقاعات هم چون عتق و نذر، و احکام مانند غصب، ارث و قصاص آمده و موضوع احکامى قرار گرفته است که به محورهاى مهم آن اشاره مى کنیم.
آزاد بودن: اصل در انسان آزاد بودن است.() فرزنددر آزاد یا برده بودن، تابع پدر و مادر خویش است، و به نظرمشهور، حتى اگر مادر به تنهایى آزاد باشد، فرزند نیز آزادمحسوب مى گردد.()
از شرایط وصیت کننده()، وصى()، واقف()، موقوف علیه()، موکل()، وکیل()، اقرارکننده()، ولى() ویابنده گمشده (ملتقط)()، آزاد بودن است. همچنین وجوب نماز جمعه()، زکات()، حج()، نذر()، و جهاد() برمکلف، مشروط به آن است.
به قول مشهور، مادر در صورت آزاد بودن، تا هفت سال حق حضانت (fحضانت) دخترش را دارد.() آزاد بودن زن موجب اختلاف عده (fعده) او با کنیز() و نیزتعداد شب هایى که براى آن دو حق همخوابگى با شوهراست، مى شود() (fهمخوابگى).
آزاد: انسان آزاد، مال محسوب نمى شود. از این رو، کسى نمى تواند از راه خریدن و مانند آن مالک وى گردد،() و چنانچه کسى او را غصب (fغصب) کند، از جهت غصب ضامن نیست،() همچنان که دزدیدن انسان آزاد موجب ثبوت حد سرقت (fدزدى) نمى شود (fآدم ربایى)، مگر آن که او را بفروشد()(fآدم فروشى).
انسان آزاد مالک منافع و کار خویش است و مى تواند با اجیرشدن، آن را به کسى اجاره دهد (fاجاره)() وچنانچه کسى منافع و عمل او را غصب کند مانند آن که به ستم، او را به کار بگیرد ضامن مزد آن است.() برده از آزاد و آزاد از برده ارث نمى برد.() مرد آزاد بیش از دو کنیز و برده بیش از دو زن آزاد نمى تواند به همسرى برگزیند.() آزاد در برابر برده قصاص (fقصاص) نمى شود.() به قول مشهور عزل (fعزل) از همسر آزاد در صورت رضایت نداشتن وى مکروه است.()
اسباب آزادى: اسلام براى آزادى برده اسباب ذیل را قرار داده است:
الف) اسباب اختیارى
1. عتق که از مستحبات مؤکد درباره برده مؤمن است(fعتق).
2. تدبیر (fتدبیر).
3. مکاتبه (fمکاتبه).
4. استیلاد (fاستیلاد).
ب) اسباب قهرى
1. ملکیت: تملک پدر یا مادر و جد یا جده و هرچه بالا رود ونیز تملک فرزندان و نوادگان و هرچه پایین آید، سبب قهرى آزادى آنان است.()
2. سرایت: به قول مشهور آزاد شدن بخشى از برده، موجب سرایت به همه برده و آزادى وى مى شود.()
3. تنکیل: به قول مشهور بریدن گوش، بینى و دیگر اعضاى مملوک توسط مولا، سبب آزادى وى مى گردد (fتنکیل).
4. اسلام: چنانچه برده پیش از مولاى خود اسلام آورد و ازقلمرو کفر به قلمرو اسلام در آید، آزاد مى شود.
5. بیمارى: ابتلاى برده به کورى، خوره و بیمارى زمین گیر، سبب آزادى او مى گردد.
آزار
آزار: اذیت
از آن در باب هاى صلات، صوم، حج و صید و ذباحه به مناسبت سخن رفته است.
آزار رساندن به مؤمن و نیز پدر و مادر - هرچند با گفتن اف همچنین روزه مستحبى یا سفراگر موجب اذیت پدر، مادر و جد شود، حرام است.
واجب است مرده به گونه اى به خاک سپرده شود که بوى آن به کسى آزار نرساند.
رفتن به مسجد براى کسى که بوى دهانش به خاطر خوردن سیر و مانند آن دیگران را آزار مى دهد، مکروه است.
مستحب است کسى که سر حیوان را مى برد، کارى کند که حیوان کمتر اذیت گردد مانند این که آلت ذبح را تیز نماید
آس:
آس: درختى همیشه سرسبز و داراى برگ هاى ریز ومعطر.
در باب اطعمه و اشربه به مناسبت از آن نام برده شده است.
خلال کردن با چوب درخت آس مکروه است.