ماخذشناسی-تاریخ علم اصول (مقاله ترویجی حوزه)
درجه علمی: علمی-ترویجی (حوزوی)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
گشوده بودن باب اجتهاد در نظرگاه شیعه، یکى از ارزشمندترین ویژگى هاى این مذهب است. بایسته است دانشمندان و دین شناسان اسلامى براى ترقى و تعالى دین شناسى از این عنصر گرانسنگ سودها ببرند و در فهم و تفسیر دین از این روش بى بدیل غفلت نکنند.
بسته شدن باب اجتهاد که از خطرناک ترین حوادث تاریخ اسلام بود چنان محققان اهل سنت را بر زمین کوبید که حتى هم اینک نیزبیشتر فقیهان و اصولیان متعهد آنان تنها از شارحان و ناقلان سخنان پیشینیان خویش به شمار مى روند و جرات اندیشه ورزى و برگرفتن نظرگاهى برخلاف آنان را ندارند.
اما محققان شیعه، این افتخار را دارند که چنین توانى همچنان در آنان زنده است و مى توانند با صراحت، دیدگاهها و چشم اندازهایى کاملا مغایر با دیگران ارائه و تصویر کنند اما باید بر حذر بود که مبادا، در اثر سهل انگارى و به کارگیرى نابجاى رویه اجتهاد، این نعمت آسمانى ضایع شده و به رکود و ایستایى کشانده شود!
به گمان نگارنده، یکى از خطرات بنیادینى که در کمین اجتهاد شیعه است، توجه نداشتن و نشناختن جایگاه اجتهاد در علوم و دردین شناسى اسلامى، به معناى خاص کلمه است، زیرا این امکان وجود دارد که آرام آرام به دلیل این ناآشنایى، با در انداخته شدن پاره اى شبهات در رد اجتهاد و به یک معنا افراط و تفریط در حق آن، این سفره گشوده و پربرکت از حوزه هاى شیعه برچیده شود. ازاین رو باید بهوش بود و به تبیین هر چه دقیق تر این نکته پرداخت و باید اجتهاد را بسان موضوعى مستقل مورد پژوهش و تحقیق قرارداد و از آموزش آن غفلت نکرد.
بارى، به زعم نگارنده، ضرورت جایگاه شناسى اجتهاد نه تنها امرى پوشیده نیست، بلکه آشکارا از مهم ترین مسائل به شمار مى رود. دراین میان یکى از مباحث اصلى که در جایگاه شناسى باید مورد توجه قرار گیرد، بحث از ابزار اجتهاد است. در این بحث است که علم اصول استنباط خود را به عنوان مهمترین و ضرورى ترین ابزار اجتهاد مى نمایاند.
از این رو، بر محققان و مجتهدان دین شناس فرض است که به این علم اهمیت بیشتر داده و به پژوهش هاى وسیع و عمیق در آن بپردازند.
در علم اصول، همچون غالب علوم، زمینه هاى مختلفى براى کار وجود دارد که در سه شکل مى توان آن را سامان بخشید:
1. بسترهاى پژوهشى در علم اصول که موجب ترمیم و تکمیل بناى اصول با طرح نظرگاهها و اندیشه هاى تازه و بدیع مى شود.
2. تلاش براى تصحیح و به معیار رساندن روشهاى آموزش علم اصول.
3. پژوهش تاریخى در علم اصول.
از سه مورد فوق، در این نوشته زمینه سوم مورد نظر است .
نکته دیگر این که امروزه پژوهش تاریخى در یک علم آنچنان از اهمیت برخوردار است که عده اى به تاریخى نگرى کشانده شده و به تعبیرى، به تاریخ زدگى مبتلا شده اند. یعنى تنها راه تکامل و رشد یک علم را در پرتو پژوهشهاى تاریخى در آن مى دانند. اگرچه این نظرگاه افرطى به نظر مى آید()، اما نپرداختن به کار تاریخى در علوم نیز به همان اندازه تفریطى است و ثمرات فراوان ازدست مى رود.
ظاهرا اصل ثمر بارى پژوهش یا نگاه تاریخى از سوى هیچ محققى انکار نشده است. نزاع بر سر اصل فایده رسانى کار تاریخى نیست.آنچه پاره اى از محققان با آن مخالفند و بدین جهت به مقابله با طیف عظیم پژوهشگران تاریخ محور برخاستند، این ادعاست که مى گوید: سوددهى روش پژوهش تاریخى به میزانى است که امکان صرف نظر از این روش وجود ندارد، بلکه اگر کسى از این روش سود نجوید به احتمال قوى پژوهشى عقیم یا دست کم ضعیف و کم حاصل ارائه خواهد کرد.
در مقابل، مخالفان مذکور بر این باورند که چنین ادعایى درست نیست و پژوهش تاریخى آنقدر ثمر بخش نیست که به عنوان یک روش عقلایى همگانى محققان را به سوى خویش فراخواند، بلکه میزان فایده آن بسیار اندک است و به سادگى مى توان از آن صرف نظرکرد.
آنچه راقم این سطور به تبع تعدادى از اندیشمندان و پژوهشگران تاریخ محور به آن باور دارد حد اعتدالى است که از یک سوحریم اندیشه ورزى ذهنى تعقلى که تاریخ اندیشه را در نظر نمى گیرد، پاس مى دارد اما توان آن را محدود مى شمارد و انتظارى بیش از توان از آن ندارد و از سوى دیگر، از موهبت و سرمایه عظیم روش اندیشه ورزى تاریخى در پژوهشهاى علمى()، درکنار اندیشه ورزى ذهنى تعقلى صرف، خود را محروم نمى سازد. در ادامه، تحت عنوان فواید کار تاریخى نشان مى دهیم که سود دهى پژوهش تاریخى بسى افزون تر از ادعاى برخى از محققان است.
بارى، کار تاریخى در علم به کاوش در بسترها، زمینه ها و علل پیدایش مسائل علم و چگونگى رشد آن، به اندیشمندان علم، لب آثار وافکار آنان و میزان تاثیر اندیشه هایشان در پیشرفت علم، به شناخت مسیر تطور علم و مسائل آن در ادوار مختلف و بررسى شرایط وظروف اجتماعى و سیاسى و انگیزه هاى شخصى محققان در این تطور و نهایتا به چگونگى تدوین و طبقه بندى مسائل علم در طول تاریخ مى پردازد.
بحث را در دو بخش پى مى گیریم:
بخش نخست: نگاه کلى به پاره اى از رؤوس هشتگانه تاریخ اصول، بخش دوم: کتاب شناسى پژوهش تاریخى در علم اصول.
بخش نخست: نگاهى به پاره اى از رؤوس ثمانیه تاریخ اصول
تعریف علم تاریخ اصول
مفهوم تاریخ اصول، نسبتا روشن است و نیازى به تعریف ندارد، اما براى ترسیم دورنمایى از این علم، به اختصار مراد از تاریخ اصول را بیان مى کنیم.
تاریخ اصول، دانشى است که به پیدایش علم اصول از حیث زمان، کیفیت و علت پیدایش و سیر تطور و رشد تاریخى مسائل این علم در طول دوره هاى گوناگون با توجه به شرایط اجتماعى، سیاسى و انگیزه هاى گوناگون شخصى یا جمعى مى پردازد و به تبع به محققان این علم، به ویژه مبدعان و صاحبان ابتکار، و اندیشه ها و نظرگاههاى آنان اشاره مى کند.
موضوع و غرض تاریخ اصول
موضوع این دانش، خود علم اصول و سیر تکامل و ادوار حیات آن است و غرض از آن پژوهش تاریخى در علم اصول است تادانشجویان و طلاب به درستى با این علم و کیفیت تکون آن آشنا شده و سیر تحول آن را دریابند و بتوانند در پرتو کار تاریخى مسائل اصولى را هر چه دقیق تر فهمیده و فلسفه پیدایش آن را دریافته و در حل معضلات آن موفق تر عمل کنند. تفصیل فواید پژوهش تاریخى در اصول، در عنوان بعدى مى آید.
فواید کار تاریخى در علم اصول
در هر علمى مى توان در دو بعد (آموزش) و (پژوهش) کار تاریخى انجام داد. علم اصول نیز از این قانون مستثنا نیست. در اینجا به پاره اى از فواید کار تاریخى در علم اصول در در دو زمینه فوق اشاره مى کنیم:
الف) فواید آموزش اصول در پرتو نگاه تاریخى
امروزه روش آموزش تاریخى هر علم به عنوان یکى از بهترین روشهاى آموزشى شناخته شده است. تاریخى کردن آموزش درزمینه هاى مختلف نتایج و آثار سودمندى به شرح زیر دارد:
1. تعلیم و تعلم: پاره اى از کاستیها در متون و روشهاى آموزشى امروزین حوزه ها را مى توان در عدم توجه به پرورش روحیه نقادى ونظریه پردازى، ناآشنایى با نقض و ابرامهاى تاریخى مسائل، عدم درک عمیق و ریشه اى بسیارى از مسائل، نشناختن لغزشگاههاى استدلال، و نبود انگیزه لازم براى تحصیل خلاصه کرد.اما آموزش علوم حوزوى در پرتو نگاه تاریخى کاستى هاى فوق را رفع کرده وثمرات زیر را درپى دارد:
الف) رهایى از قالب هاى هر علم،
ب) حریت و آزادى از هیمنه علم و عظمت دانشمندان،
ج) درک عمیق مطالب و ارتباط بین آنها،
د) شناخت لغزشگاههاى استدلال و پرهیز از آنها،
ه) ایجاد انگیزه در طلاب،
و) ارائه و طرح موضوعات تازه براى اندیشه و پژوهش.
2. تمرین نقد و نظریه پردازى: نقد و نظریه پردازى از ضرورت هاى پویایى و حیات یک علم است و با رکود آن، علم و دانش حیات وپویایى خود را از دست مى دهد و در زمره حوادث تاریخ گذشته قرار مى گیرد. از این رو براى حفظ نشاط هر علم باید نقد ونظریه پردازى را در آن علم پویا و پرتوان نگاه داشت و از یقینى پنداشتن اندیشه هاى محققان پیشین پرهیز کرد. بى شک توجه به تاریخ هر علم در درمان این آفت و رفع این توهم نقش مهمى دارد. نگاه تاریخى به جریان علم، محقق را به شهودى مى رساند که توهم قطعى بودن یافته هاى علم را از اندیشه او مى زداید و از این منظر محقق همچون کسى که بر بلنداى قله اى ایستاده، حوادث را از بالا نظاره مى کند. از این رو در تحلیل و نقد مبانى پیشین هراسى به خویش راه نمى دهد.
3. شناخت آسیب و آفات علم: بررسى دوره هاى رکود در هر علم و همچنین بررسى تاثیر و تاثر آن علم از حوزه هاى دیگر راهى مناسب براى شناخت عوامل رکود و خروج علم از بستر طبیعى خود مى باشد. به این ترتیب مى توان چاره اى مناسب براى رفع موانع علم پیدا کرد و به حل آنها پرداخت.
ب) فواید پژوهش تاریخى در اصول
بى شک کار تاریخى در این زمینه از اهمیت بیشترى برخوردار است و فواید بسیارى را نصیب محققان این علم مى کند. پاره اى از فوایدپژوهش تاریخى به شرح زیر است:
در اثبات گزاره هاى یک علم یا دستیابى به دیدگاهى محکم تر و قابل اطمینان تر محقق را یارى مى رساند. اغلب این کار به واسطه بسترسازى و ایجاد زمینه هاى خاصى صورت مى گیرد.
در شناخت لغزشگاههاى محققان پیشین در استدلال و احتراز از آنها، براى محقق فعلى سودمند است.
موجب آگاهى محقق از علل و عوامل پیدایش مسائل علم و تصحیح و تکمیل روشهاى پژوهش در آن مسائل مى شود.
با توجه به منشا مباحث و سیر تاریخى آنها، از انحراف موضوعات مسائل مطروحه در علم جلوگیرى مى کند.
امکان نگاه کلى و جمعى را به محقق مى دهد و زمینه ساختارمندى و یک دست بودن مباحث را برایش فراهم مى سازد و او را ازموضوع محورى که از آفات اساسى عدم پژوهش هاى تاریخى است و اغلب موجب بى انسجامى و ناهماهنگى و گاه تناقض گویى دردیدگاههاى یک محقق در مباحث گوناگون مى شود، مصون نگاه مى دارد.
طرح بسیارى از پرسشهاى اساسى، دیدگاههاى تازه و راهگشا و جرقه هاى علمى تحول ساز براى یک اندیشمند در گرو مطالعات وپژوهشهاى تاریخى در علم است.
پژوهش تاریخى در واقع به مثابه تلنگرهایى است که به ذهن محقق وارد مى آید و او را به نقطه هاى جدید و نکته هاى بدیع و بنیاد سازرهنمون مى شود. مثلا در تحقیق تاریخى نسبت به متکلمان اسلامى و اصولیان متکلم مشرب وقتى به نزاع دامنه دار عقل گرایى و نص گرایى بر مى خوریم که یکى به عقل تنها و دیگرى به وحى تنها دلخوش مى دارد. بسیار ساده است که اندیشه و دیدگاه عقل در خدمت وحى و عقل تابع نص به عنوان یک نظرگاه بدیل در کنار دو نظریه پیشین مطرح شود و مسیر حرکت علم را کاملا دگرگون سازد.
بارى، بسیارى از دغدغه ها و درگیریهاى ذهنى با مطالعات تاریخى پدیدار مى شود که بدون این گونه مطالعات اگر چه امکان آن به روشهاى دیگرى چون طرح و عرضه پرسشهایى از سوى خود اندیشمند یا از سوى فرد دیگرى براى او وجود دارد اما بسیار اندک است. به هر حال با خواندن تاریخ علم و داشتن نگاه و نگرش تاریخى به مسائل و مبارزات علمى و نزاعهاى پردامنه محققان، ذهن اندیشمند، پرسشگر مى شود و به سمت طرحهایى نو و تازه سوق پیدا مى کند().
اقسام کار تاریخى در علم اصول
در علم اصول، مانند علوم دیگر، چهارگونه کار تاریخى مى توان انجام داد:
1. تاریخ تطور و تکامل علم اصول (ادوار اصول)
در این نحوه از کار تاریخى به بسترها، علل و عوامل و زمان پیدایش علم اصول، مؤسسان و مدونان این علم، دوره هاى مختلف علم، نگاه کلى و اجمالى به پیدایش مسائل علم و بررسى اجمالى شخصیتهاى برجسته علم و آثار و افکارشان پرداخته مى شود.
2. تاریخ دانشمندان و محققان علم اصول
در این بخش از کار تاریخى به تک تک شخصیتها و اندیشمندان این علم، ابداعات و تاثیراتى که در آن داشته اند، پرداخته و نیز به آثاراصولى آنها اشاره مى شود.
3. تاریخ تبویب در علم اصول
در این قسم از کار تاریخى به سیر تاریخى تبویب و تنظیم مسائل اصول پرداخته مى شود. با این کار مى توان به ساختارهاى کلى علم اصول در طول تاریخ آن و چگونگى تغییر و تحول در این ساختارها و کیفیت رشد آن و به تبع،با مسایلى که به طور کلى در این علم مطرح مى شد، آشنا گشت.
4. پژوهش تاریخى در مسائل علم اصول
این کار تاریخى، پیچیده ترین و پروقت ترین اما سودمندترین شکل کار تاریخى در یک علم است. در واقع مراحل قبلى مقدمه و زمینه ساز این قسم از پژوهش تاریخى مى باشند. در این مرحله به سیر پیدایش یک مساله، علل و عوامل پیدایش آن، تحلیل چگونگى تکامل و رشد مساله، تبیین و تقریرات مختلفى که در طول تاریخ پشت سر گذاشته، مثبتین و منکرین آن و بررسى ادله آنان، انحراف و عدم انحراف از موضوع مورد نظر در آن و... پرداخته مى شود. به معناى دقیق تر عبارت است از: پژوهش، توصیف و تحلیل مسائل علم دربسرت تاریخ. و با نگاه تاریخى مى توان گفت: مطمئن ترین روش براى پژوهش علمى و نیل به نتایج محکم تر روش تاریخ محور در آن است.
پیشینه تاریخ اصول
بى تردید پیدایش رسمى دانشى به نام (تاریخ اصول) از نیم قرن تجاوز نمى کند. تنها در همین چند دهه اخیر بحث تاریخ اصول وپژوهش در سیر تحول آن به عنوان مساله اى مهم و دانشى که باید به آن پرداخت، رسما مورد توجه محققان اصولى قرارگرفت.
محققان اهل سنت، شاید اندکى پیش تر از اصولیان شیعه به این امر پرداختند و نوشته هاى مختصر و مفصلى دراین زمینه تالیف کردند.از این میان مى توان به استاد محمد ابوزهره (م 1395ق) و دکتر شعبان اسماعیل (ت 1359ق) دو تن از اساتید برجسته اصول و فقه دردانشگاه الازهر و دیگر دانشگاههاى مصر اشاره کرد().
در میان اصولیان شیعه نیز از نخستین محققانى که به این مهم پرداختند، مى توان از استاد شهید سید محمد باقر صدر، استاد محمود شهابى، آیت الله جناتى، دکتر گرجى و عده اى دیگر نام برد. پیش از اینان برخى اصولیان در مقدمه کتاب هاى اصولى، گاه به اختصارمطالبى درباره تاریخ این علم مى نوشتند که اغلب همراه با تحقیقات و مستندهاى کافى نبود. از این رو چندان قابل اطمینان نیستند.
اهمیتى که امروزه به پژوهشهاى تاریخى داده مى شود، سبب شد که محققان اصولى نیز به کاوش هاى مستقل در تاریخ این علم بپردازندو براى ادعاهاى خود شواهد و اسناد کافى فراهم سازند. پاره اى از این نوشته ها به شرح زیرند:
1. استاد محمود شهابى در آغاز درس هاى اصول خود که در دانشکده حقوق دانشگاه تهران بیان مى کرد، تاریخچه اى از این علم گفت.این تاریخچه در مقدمه کتاب تقریرات اصول او چاپ شده است.
2. شهید صدر در تاریخ اصول رساله اى نوشت که در بخش نخست کتاب المعالم الجدیده او چاپ شده است که اصول را در سه دوره بررسى مى کند.
3. دکتر ابوالقاسم گرجى رساله اى با عنوان (تحول اصول) نگاشت که ادوار اصول اهل سنت و شیعه را در نه دوره در آن بحث مى کند. بعدا همین رساله ضمیمه ى کتاب (تاریخ فقه و فقها) چاپ شد.
4 . آیت الله جناتى، کتابى با نام (ادوار اجتهاد) تالیف کرد که در آن به تاریخ اصول نیز پرداخته است.
این آثار اگر چه به عنوان نخستین تحقیقات رسمى درتاریخ اصول ارزشمند و در خور احترامند، اما ضعف ها و کاستى هاى غیر قابل انکارى نیز دارند. مثلا آنچه از استاد محمود شهابى در مقدمه تقریرات اصول آمده، اثرى است شتابزده و فاقد تحلیل و تبیینات دقیق است، افزون بر اینکه مدارک و منابع ادعاها نیز کافى نیست. کار شهید صدر در المعالم الجدیده اگر چه قوى تر از کارهاى دیگر است اماتنها بخشى از قسمت اول کتاب مربوط به تاریخ اصول است و باقى مباحث مربوط به مسائل دیگرى است که مى توان آنها را تحت عنوان (جایگاه شناسى اجتهاد) جاى داد. از این رو در کار شهید صدر همه دوره ها به درستى و کامل بررسى نمى شوند. کتاب تحول اصول دکتر گرجى نیز بسیار مختصر و تقریبا فاقد تحلیل است و در مواردى که تحلیلى ذکر شده است همه برگرفته از شهید صدر درالمعالم الجدیده است. کتاب ادوار اجتهاد آقاى جناتى اگر چه مفصل تر است اما اختصاص به تاریخ اصول ندارد بلکه در باره ادواراجتهادى است که پژوهشى اعم از پژوهش در تاریخ اصول است.
در حقیقت پژوهش در تاریخ اصول هنوز در دوران نوزادى به سر مى برد و سالها زمان مى خواهد تا به دوران بلوغ و پختگى برسد. ازاین رو، محققان اصول باید براى به کمال رساندن این امر تلاش بسیارى کرده و تحقیقات دامنه دارى انجام دهند.
بخش دوم: کتابشناسى پژوهش تاریخى در علم اصول
آثار شیعى
پیش از ارائه فهرست نوشته ها و تحقیقات مربوط به تاریخ اصول به چند نکته اشاره مى کنیم:
1. در این کتاب شناسى از دو کتابخانه تخصصى فقه و اصول بهره گرفتم: کتابخانه فقهى، اصولى ائمه اطهار، زیر نظر حضرت آیت الله فاضل لنکرانى و نیز کتابخانه تخصصى فقه و اصول، زیر نظر آیت الله سیستانى. از (کتابشناسى اصول فقه شیعه) نگاشته مهدى مهریزى سود بردیم که ایشان هم از سه کتابخانه غنى اما غیر تخصصى در فقه و اصول بهره گرفته است : کتابخانه آیت الله مرعشى نجفى، کتابخانه فیضیه و کتابخانه دفتر تبلیغات اسلامى حوزه علمیه قم() همچنین مجلات تخصصى، مانند فقه، فقه اهل بیت (عربى و فارسى)، حوزه، نور علم، آینه پژوهش، کیهان اندیشه، تراثنا، مجموعه مقالات برگزیده کنگره شیخ انصارى ، مجموعه مقالات کنگره بررسى مبانى فقهى امام خمینى (ویژه نقش زمان و مکان در اجتهاد) را هم مورد جستجو قرار دادیم.
2. این کتاب شناسى با توجه به امکان چهار گونه کار تاریخى در هر علم، به این صورت سامان یافته است: ذیل هر کتاب، شناخت نوع کار تاریخى که در آن اثر انجام گرفته است به صورت علامت اختصارى ذکر مى شود و براى هر قسم از کار تاریخى علامت اختصارى اى در نظر گرفتیم که عبارت اند از:
(تد) علامت اختصارى قسم اول (تاریخ تطور و تکامل علم اصول یا ادوار اصول)،
(تد) علامت اختصارى قسم دوم (تاریخ دانشمندان علم اصول و آثار اصولى آنان)،
(تب) علامت اختصارى قسم سوم (تاریخ تبویب در علم اصول)،
(پژ) علامت اختصارى قسم چهارم (پژوهش تاریخى در مسائل علم اصول).
3. هرگاه در کتاب یا نوشته اى دو یا چند قسم از اقسام کار تاریخى وجود داشته باشد، علامت اختصارى هر یک ذکر مى شود.
4. این کتاب شناسى اگر چه توصیفى به معناى دقیق کلمه نیست، اما به آن نزدیک است. در عین حال در پاره اى موارد صرفا به آدرس کتاب شناختى اثر اکتفا شده است.
5. نحوه آدرس دهى در کتاب شناسى حاضر به ترتیب زیر است:
نام کتاب، نام نویسنده، مکان چاپ، ناشر، نوبت چاپ، زمان چاپ، تعداد جلد و تعداد صفحه.
* * *
1. الاجتهاد اصوله و احکامه، محمد بحر العلوم، بیروت، دار الزهراء، دوم، 1412ق، 311 ص.(تط)
کتاب مذکور به بحث اجتهاد و عناصر آن و سیر تاریخى مساله مى پردازد. در ضمن آن، مباحث تاریخى مربوط به علم اصول یافت مى شود.
2. اجتهاد و تاریخ آن، علیرضا فیض، مقالات و بررسیها، ش 41 و 42، ص 53 98.(تط)
3. الاجتهاد و التجدید فی الفقه الاسلامى، محمد مهدى شمس الدین، بیروت، المؤسسة الدولیة للدراسات و النشر، 1419 ق، نظرة عامة فى الاصول: ص 11-38. (تط)
عناوین: نظرة عامة فى الاصول، بدایة وضع علم الاصول.
4. مقدمه مؤسسه صاحب الامر بر کتاب (اجود التقریرات)، (تقریر درس آیت الله نایینى)، سید ابوالقاسم خویى، قم، مؤسسه صاحب الامر، اول، 1419 ق، ج، ص 6-29.(تد)
در مقدمه مذکور ابتدا نقش ائمه(ع) در تاسیس علم اصول بیان شده و سپس نام مهمترین اصولیان شیعه در هر قرن و کتابهاى اصولیشان ذکر شده است.
5. ادوار اجتهاد از دیدگاه مذاهب اسلامى، محمد ابراهیم جناتى، تهران، انتشارات کیهان، اول، 1372 ش، 526 ص.(تط، تد)
تمام این کتاب به تاریخ علم اصول نمى پردازد بلکه از صفحه 215 به بعد تاریخ اصول را بررسى مى کند. اما مى توان گفت که از ابتداى کتاب تا ص 215 نیز مقدمه بحث تاریخ اصول به شمار مى رود. به هر حال مؤلف، ادوار اجتهاد و تاریخ اصول را در هشت دوره بررسى مى کند.
عناوین : پیشگفتار در تعریف اجتهاد و بیان ماهیت آن، دوره اول: عصر پیدایش مبادى اجتهاد، دوره دوم: عصر تمهید و زمینه سازى به کارگیرى اجتهاد، دوره سوم: عصر تدوین قواعد اصولى و عناصر مشترک اجتهادى، دوره چهارم: عصر به کارگیرى عناصر مشترک اجتهاددر منابع، دوره پنجم: عصر گسترش استدلال در مسائل اجتهادى، دوره ششم: عصر تکامل اجتهاد، دوره هفتم: عصر ژرف اندیشى درابحاث اجتهادى، دوره هشتم: عصر کلیت کاربرد اجتهاد با شیوه نوین آن.
6. الاستصحاب فى الشریعة الاسلامیه، محمود کوثرانى، بیروت، دار الصفوه، اول، 1414 ق، اضواء على الرساله، ص 5 19. (پژ) نویسنده در مقدمه کتاب به سیر تاریخى بحث استصحاب پرداخته است.
7. الاسس العقلیة، السید عمار ابو رغیف، بیروت، دارالثقلین، اول، 1418 ق، 304 ص.(پژ)
کتاب مذکور به مباحثى مانند: تعریف علم اصول، موضوع علم اصول، حجیت قطع، حجیت عقل، تطبیقات عقل عملى در علم اصول فقه و... از دو منظر تاریخى و استدلالى پرداخته است.
8. اصول الاستنباط، على نقى الحیدرى، لجنة ادارة الحوزة العلمیة بقم المقدسة، اول، 1412، الماع الى تاریخ الفقه و اصوله، ص 15 آ44.(تط)
عناوین: منابع اجتهاد، ادوار حضور ائمه(ع)، وجه اختصاص شیعه به فقه ائمه(ع)، تاسیس علم اصول فقه.
9. اصول الفقه، محمد صادق بحر العلوم، دائرة المعارف الاسلامیة الشیعه، ج 5، بیروت، 1393ق، ص 45 48.(تط)
10. اصول الفقه المقارن، محمد تقى الحکیم، دائرة المعارف الاسلامیة الشیعة، ج 5، بیروت، حسن الامین، 1393 ق، ص 48 53.(تط)
11. انوار الاصول، (تقریر درس آیت الله مکارم شیرازى)، احمد القدسى، قم، نسل جوان، دوم، 1416 ق، ج 1، علم الاصول کما ینبغى، ص 1 14.(تط)
عناوین: تاریخ علم الاصول و تطوره فى سطور، المشکلة المهمة فى اصول الفقه، رسم کلى لابحاث علم الاصول کما ینبغى.
12. پایه هاى فکرى شیخ انصارى، عباس مخلصى، فقه، ش 1، ص 35-74.(تد) مقاله در بردارنده مطالبى درباره مکتب هاى اصولى است و به بررسى مکتب اصولى شیخ انصارى مى پردازد.
13. پیدایش اصول فقه و ادوار نخستین آن، سید محمد جواد شبیرى، قم، کنگره بین المللى شیخ انصارى، اول، 1373، 30ص.(تد)
عناوین: پیدایش علم اصول، آثار اصولى نخستین، اندیشه هاى اصولى نخستین.
14. پیدایش و تطور علم اصول، ترجمه معالم الجدیده: حوزه، ش 5، ص 27 39 و ش 9، ص 31 58.(تط)
15. تاریخ اصول، مهدى على پور، بیش از 400 ص در قطع وزیرى(چاپ نشده). (تط، تب، تد)
عناوین : دیباچه در جایگاه شناسى اجتهاد، مقدمه در اهمیت تاریخ علم اصول، درس اول: نگاهى به علم اصول فقه، درس دوم: پیدایش وتاسیس علم اصول، درس سوم: دوره اول، دوره تاسیس، درس چهارم و پنجم: دوره دوم، دوره توسعه و تدوین گسترده و کامل دراصول، درس ششم و هفتم: دوره سوم، دوره تکامل از ابن ادریس حلى تا اوایل قرن یازدهم، درس هشتم و نهم: دوره چهارم، پیدایش و اوج اخبارى گرى و ضعف اصول، درس دهم و یازدهم: دوره پنجم، دوره تجدید حیات و تحولات شگرف در اصول، درس دوازدهم و سیزدهم و چهاردهم: دوره ششم، ژرف نگرى در علم اصول، درس پانزدهم: نگاهى به اصول در عصر حاضر.
16. یم تاریخ علم اصول از نگاه شهید صدر، سید محمد کاظم روحانى (بر اساس دروس مهدى هادوى تهرانى)، قم، خانه خرد، اول،1379 ش، 139 ص.(تط) کتاب مذکور شرح و توضیح دیدگاههاى شهید صدر در المعالم الجدیده است.
17. تاسیس الشیعة لعلوم الاسلام، سید حسن صدر، تهران، منشورات اعلمى، ص 309 314.(تط، تد) عناوین : نخستین مؤسس علم اصول، نخستین مدون و مصنف علم اصول، نام اولین اصولیان شیعه.
18. التاویل منهج الاستنباط فى الاسلام، الشیخ احمد البحرانى، دار التاویل للطباعة و النشر، دوم 1991 م، 621 ص.(پژ)
نویسنده در این کتاب به بحث تاویل و سیر تاریخى آن پرداخته است.
19. تحریر الرسائل، مرتضى الگیلانى، 1377 ق، ص 96 122.(تط)
نویسنده در مقدمه به سیر اجمالى تحول علم اصول در طول تاریخ اشاره کرده است.
20. تحقیق در نظریه اجتهاد، على عابدى شاهرودى، کیهان اندیشه، ش 30، ص 3 28 (تحقیق در نظریه اجتهاد)، ش 31، ص 31 56(نقد مقدماتى طریق اصولى و اخبارى)، ش 32، ص 4 20 (تشریح و نقد مسلک اخبارى)، ش 33، ص 22 34 (نقد مقدماتى طریقه اخبارى)، ش 34، ص 73 82 (نقد اصولیان بر طریقه اخباریان)، ش 36، ص 35 51 (تشریح مقدماتى مسلک اصولیان).(پژ)
21. تحول علم اصول، ابوالقاسم گرجى، واحد تحقیقات اسلامى، بنیاد بعثت، 1361ش، 58 ص.(تط تد)
ترجمه عربى کتاب: نظرة فى تطور علم الاصول، ابوالقاسم گرجى، تعریب محمد على آذرشب، المکتبة الاسلامیة الکبرى...، 1402ق، 67 ص.
این رساله با نام (ادوار علم اصول فقه و دانشمندان این علم) در کتاب تاریخ، فقه و فقها، ابوالقاسم گرجى، تهران، سمت، 1377، نیزچاپ شده است.(تط، تد) گرجى تحول اصول را در هشت دوره تبیین مى کند. در این تقسیم بندى اصول شیعه و اصول اهل سنت به اجمال بررسى مى شود و درآن اختلاط کلام، منطق و فلسفه با اصول نشان داده مى شود.
عناوین: مقدمه در تعریف و موضوع اصول، فصل اول: پیدایش علم اصول، فصل دوم: تحول علم اصول در طول تاریخ، شامل دوره اول: دوره تاسیس، دوره دوم: دوره تصنیف، دوره سوم:
دوره اختلاط، دوره چهارم: دوره کمال و استقلال، دوره پنجم: دوره رکود استنباط،دوره ششم: دوره نهضت مجدد، دوره هفتم: دوره ضعف، دوره هشتم: دوره جدید.
22. التسلسل الزمنى للکتب الاصولیة، الشیخ زهیر الحسون النجفى.(تد) این جزوه چاپ نشده است اما جزء مصادر کتاب المدخل الى علم الاصول مى باشد. به شماره 54 مراجعه شود.
23. تقریرات اصول، محمود شهابى، به کوشش عباس فرید، تهران، چاپ هفتم، تاریخ حدوث اصول و چگونگى تطور آن، ص 4 آ65.(تط)
عناوین: چرا فن اصول فقه به وجود آمده است؟ کى مباحث این فن پیدا شده؟ نخستین مؤلف در اصول فقه، زمان پیدایش اصول درشیعه و سیر تطور آن.
24. جزوه اى بدون نام، على صفایى، رحلى، 31 ص، (چاپ نشده)(تط، تب)
عناوین : فقه و نمودهایش، فقه و دوره هایش، ضرورت تحول فقه و اصول، اصول گسترده، تاریخ اصول، تحول اصول (عوامل تحول،دوره هاى تحول، شکل تحول)، نگاهى تطبیقى، علم اصول، تعریف اصول، موضوع علم اصول، غایت علم اصول، تبویب علم اصول.
25. چشم اندازى به سیر تاریخى تبویب در علم اصول، مهدى على پور، قم، کنگره بین المللى آیت الله شهید صدر، اول، 1379 ش،رقعى، 48 ص.(تب)
در این رساله به سیر تاریخى تبویب و تنظیم علم اصول اشاره شده است.
عناوین: مدخل (تعریف تبویب، فواید تبویب)، ادوار سه گانه علم اصول از نظر گاه شهید صدر، تبویب الذریعة الى اصول الشریعة،تبویب العدة فى اصول الفقه، تبویب معارج الاصول، تبویب مبادى الاصول، تبویب معالم الدین، تبویب میرزاى قمى در القوانین المحکمه، تبویب صاحب فصول در الفصول الغرویه، تبویب شیخ و آخوند و تحلیل آن، تبویب محقق اصفهانى و بررسى آن، تبویب مرحوم مظفر و مقایسه آن با تبویبهاى پیشین، دو تبویب از شهید صدر و بررسى آنها، ویژگیهاى تبویب شهید صدر، نتیجه گیرى، خاتمه:نکاتى چند در ارائه تبویب مختار.
26. مقدمه محمد جواد علوى طباطبائى بر کتاب الحاشیة على کفایة الاصول،
شیخ بهاء الدین حجتى بروجردى، قم، مؤسسه انصاریان،اول، 1412 ق، ص 9 39.(تط)
نویسنده به سیر اجمالى تطور علم اصول اشاره کرده است.
27. حرکیة العقل الاجتهادیة لدى فقهاء الشیعة الامامیه، جعفر الشاخورى البحرانى، دار الملاک، 317 ص.(تط)
نویسنده به بحث اجتهاد و سیر تاریخى آن پرداخته است. در ضمن مباحث کتاب، بحثهاى تاریخى قابل توجهى درباره علم اصول مشاهده مى شود.
28. دراسات اصولیه، محمد طاهر آل شبیر الخاقانى، قم، مؤسسه امام المنتظر، اول، 1421 ق، جزء اول، ص 5 20.(تط)
عناوین : مؤسس علم اصول، المنهج الاصولى.
29. دروس فى علم الاصول (حلقات حلقه اولى) سید محمد باقر الصدر، قم، مجمع الشهید آیت الله الصدر العلمى، چاپ اسماعیلیان، 1408 ق، ص 35 64. (تط)
30. الرافد فى علم الاصول، (تقریر درس آیت الله سیستانى)، السید منیر، السید عدنان القطیفى، ج، قم، مهر، اول، 1414 ق، ص 9 آ64.(تط)
عناوین: المبحث الاول: علم الاصول عند المدرسة الامامیة، المبحث الثانى، ادوار الفکر الاصولى، المبحث الثالث: منهج علم الاصول،المبحث الرابع: الارتباط بین الفکر الاصولى و الفلسفى.
31. روند اجتهاد در عصر شیخ طوسى، عباس مخلصى، حوزه، ش 67، ص 3966.(تط)
32. زمینه تاریخى تجدید حیات اجتهاد اصولى در قرن سیزدهم هجرى قمرى، علیرضا ذکاوتى، مجموعه مقالات اجتهاد و زمان ومکان، کنگره بررسى مبانى فقهى امام خمینى (نقش زمان و مکان در اجتهاد)، ج 2، ص 135 144.(تط)
مقاله حاضر به بررسى زمینه هاى اجتماعى و سیاسى و فرهنگى در قرن سیزدهم براى احیاى اجتهاد اصولى مى پردازد و مستقیما مربوط به سیر تحول علم اصول نیست، در عین حال با آن مرتبط است.
33 . سیر تاریخى عقل در نظام فقهى شیعه، محمد تقى فاضل میبدى، کیهان فرهنگى، دوره ششم، ش 6، ص 6 7.(پژ)
34. سیر تاریخى قاعده اجماع، محمد حسن ربانى، فقه، ش 27 و 28، ص 241 260.(پژ) این مقاله به سیر تاریخى بحث اجماع در میان اصولیان امامیه پرداخته است.
35. عدة الاصول و نقش آن در مدار تاریخ علم اصول (یادنامه شیخ طوسى)، محسن شفایى، دانشکده الهیات دانشگاه مشهد، اسفند1348 ش، ص 167 183.(تط، تد)
در این مقاله، ابتدا به سیر اجمالى پیدایش و رشد علم اصول در شیعه اشاره شده و سپس نقش عدة الاصول شیخ طوسى در تکامل اصول شیعه مورد بررسى قرار گرفته است.
36. مقدمه محمد رضا انصارى قمى بر کتاب العدة فى اصول الفقه شیخ طوسى، قم، ستاره، اول، 1417 ق، ج 1، ص 55 77.(تط،تد) عناوین: دور الشیعة فى تاسیس علم اصول الفقه، مراحل تطور علم الاصول عند الشیعة الامامیه، الشیخ الطوسى و دوره فى تطویر علم الاصول، منهج الشیخ الطوسى فى تدوین کتاب العده.
37. علم الاصول تاریخا و تطورا، على الفاضل القائینى النجفى، قم، مرکز النشر التابع لمکتب الاعلام الاسلامى، دوم، 1418 ق، 1376ش، 212 ص. (تط)
عناوین : قسم اول: نشاة علم الاصول و ظروف تاسیسه (امور عامه الاجتهاد فى عصر الائمة(ع) الزعامة الدینیة و الفتوى موقف الشیعة من القیاس و الاستحسان).
قسم دوم: تطور علم اصول الفقه: مؤلف، تطور علم اصول را در چهار مدرسه، از آغاز پیدایش تا عصر حاضر، سامان بخشیده است. درخاتمه هم نویسنده سه نکته درباره گونه هاى مختلف نگارش در اصول فقه را توضیح داده است.
38. مقدمه سید على رضا رضوى جعفرى بر کتاب عمدة الاصول، سید محسن خرازى، قم، موسسه در راه حق، اول، 1418 ق، ج 1،ص 12 45.(تد)
نویسنده در مقدمه، نام مهمترین اصولیان شیعه و کتابهاى اصولیشان را ذکر کرده است.
39. الفوائد المدنیه، المولى محمد امین الاسترآبادى، قم، دار النشر لاهل البیت(ع)، چاپ سنگى، قطع وزیرى، 295 ص.(تط، پژ)
این کتاب در نقد مبانى اصولیان و تحکیم مبانى اخباریان نگاشته شده است. نویسنده کتاب که مؤسس مکتب اخبارى گرى است درضمن نقد دیدگاههاى اصولیان به پاره اى از مسائل و اختلافات تاریخى و منشا پیدایش علم اصول اشاره مى کند.
40. فهرستواره فقه هزار و چهارصد ساله اسلامى در زبان فارسى، محمد تقى دانش پژوه، تهران، شرکت انتشارات علمى و فرهنگى،اول، 1367 ش، فصل دوازدهم: اصول فقه: ص 113 131.(تد)
در این فصل نام پاره اى از کتابهاى اصولى شیعه و اهل سنت آمده است.
41. قاعدة نفى الضرر تاریخها و تطورها، السید منذر الحکیم، قم، کنگره بین المللى شیخ انصارى، اول، 1373ش، 40 ص.(پژ)
42. قواعد استنباط الاحکام، حسین یوسف المکى العاملى، نجف، 1391 ق، تاریخ علم الاصول: ص 5 45.(تط)
43. کتابشناسى اصول فقه شیعه، مهدى مهریزى، کنگره جهانى بزرگداشت دویستمین سالگرد تولد شیخ انصارى، اول، 1373ش،208 ص.(تد)
در این کتاب نام نویسندگان اصول شیعه و لیست کتابهاى اصولیشان آمده است.
عناوین : مقدمه اى درباره تهذیب و تنقیح علم اصول، بخش اول: کتب و مقالات پیرامون تاریخ، تحول، معرفت شناسى و کتابشناسى علم اصول، بخش دوم: مقالات اصولى، بخش سوم:کتب چاپى.
44. کتابشناسى کتب درسى حوزه، ناصر باقرى بیدهندى، نور علم، ش 27، ص 78 91 و ش 28، ص 139 154 و ش 30، ص 38 آ47 و ش 32، ص 196 214.(تد)
در دو شماره 27 و 28 به تمامى شروح و تعلیقات کتاب فرائد الاصول (رسائل) شیخ انصارى اشاره شده است. و در دو شماره 30 و32 نیز به تمامى شروح و تعلیقات کتاب کفایة الاصول آخوند خراسانى اشاره شده است.
45. کتب درسى حوزه هاى قدیم، اصول فقه، حوزه، ش 10، ص 17 36.(تد) نویسنده مقاله میرزا طاهر تنکابنى است که به اصول فقه و مهمترین کتابهاى اصولى شیعه و سنى اشاره کرده است.
46. کشف القناع عن وجوه حجیة الاجماع، شیخ اسد الله تسترى معروف به محقق کاظمى، قم، مؤسسه آل البیت چاپ سنگى، 463ص.(پژ)
این کتاب به بحث اجماع و ادله آن و موافقین و مخالفین آن در طول تاریخ مى پردازد.
47. کشمکش اخباریون و اصولیون در هند و پاکستان، پیروزى اصولیون و نفوذ شیخ انصارى، سید اطهر عباس رضوى هندى، قم،کنگره بین المللى شیخ انصارى، اول، 1373، 26 ص.(تد)
48. کلمات فى تاریخ علم الاصول، سید محمد الصدر، المدخل الى اصول الفقه الجعفرى، یوسف محمد عمرو، بیروت، دار الزهراء،1401 ق، ص 7 23.(تط)
49. مقدمه جعفر سبحانى بر کتاب لمحات الاصول، امام خمینى (تقریر درس آیت الله بروجردى)، قم، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، اول، 1421 ق، ص الف کط.(تط) نویسنده در این مقدمه به کیفیت پیدایش علم اصول و سیر اجمالى تطور این علم در طول تاریخ پرداخته است.
50. مبادى فقه و اصول، علیرضا فیض، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، هفتم، 1374، آغاز نگارش اصول در شیعه و سیر اجمالى آن،ص 63 67. (تط)
51. مبانى استنباط حقوق اسلامى یا اصول فقه، ابوالحسن محمدى، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، سیزدهم، 1380 ش، بخش نخست: بررسى تاریخى، ص 7 26.(تط، تد)
عناوین : علم اصول فقه چیست؟ چگونه و از کى به وجود آمد؟ اولین مؤلف اصول فقه کیست و تالیف او چیست؟ اصولیین، تالیفات آنهادر علم اصول و مکاتب آنها، تحول و تکامل علم اصول، اصول فقه و حقوق موضوعه.
52. المحاورات الاصولیه، الشیخ راضى النجفى التبریزى، تهران، المکتبة المرتضویه، ج 1، ص 2 42.(تط)
53. المدخل الى عذب المنحل فى اصول الفقه، میرزا ابو الحسن شعرانى، اعداد رضا استادى، کنگره بین المللى شیخ انصارى، اول،1373 ش، ص 5 13.(تط)
54. المدخل الى علم الاصول، یوسف محمد عمرو، بیروت، دار الزهراء، 1401 ق، اول، 211 ص.(تط)
55. مراحل تطور الاجتهاد، سید منذر حکیم، فقه اهل البیت (عربى)، ش 13، ص 171 184، ش 14، ص 143 170، ش 15، ص 169 196، ش 16، ص 151 168، ش 17، ص 173 192.(تط)
مقالات مذکور اگر چه سیر تحول و تاریخ اجتهاد فقهى را بررسى کرده است اما به تحولات و تطورات اصولى نیز اشاراتى دارد.
56. مصادر الاستنباط بین الاصولیین و الاخباریین، محمد عبدالحسن محسن الغراوى، قم، مکتب الاعلام الاسلامى، اول، 1413 ق،319 ص.(پژ، تد، تط)
کتاب به نزاع اصولیان و اخباریان در منابع استنباط مى پردازد و براى تبیین دقیق مساله سیر تاریخى روش اخبارى گرى و روش اجتهادى را مورد بحث قرار مى دهد.
عناوین : مدخل: مصادر الاستنباط من عصر النبى (ص) الى زمن الغیبة الکبرى، الاصولیون، التعریف بالاخباریین، مراحل المدرسة الاخباریة، ملامح الافتراق بین الاصولیین و الاخباریین، الفصل الاول: حجیة ظواهر الکتاب بین الاصولیین و الاخباریین، الفصل الثانى:الاخبار بین الاصولیین و الاخباریین، الفصل الثالث: الاجماع بین الاصولیین و الاخباریین، الفصل الرابع: دلیل العقل بین الاصولیین والاخباریین، الفصل الخامس: الاصول العملیة بین الاصولیین و الاخباریین.
57. مصادر التشریع عند الامامیة و السنة، سید محمد بجنوردى، مؤسسه چاپ و نشر عروج وابسته به مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، اول، 1378ش، 102 ص.(تط)
کتاب مذکور درباره مصادر و منابع تشریع است اما در عین حال شامل مباحث تاریخى درباره علم اصول نیز مى باشد.
58. المعالم الجدیدة، سید محمد باقر الصدر، تهران، مکتبة النجاح، دوم، 1395ق، ص 5 98.
چاپ دیگر:قم کنگره بین المللى شهید صدر ، مجموعه آثار 8، 1421 ق، 1379ش.(تط) عناوین : تمهید، تعریف علم الاصول، موضوع علم الاصول، علم الاصول منطق الفقه، اهمیة علم الاصول فى عملیة الاستنباط، الاصول والفقه یمثلان النظریة و التطبیق، التفاعل بین الفکر الاصولى و الفکر الفقهى.
جواز عملیة الاستنباط: الوسائل الرئیسیة للاثبات فى علم الاصول، البیان الشرعى، الادراک العقلى، الاتجاهات المتعارضة فى الادراک العقلى، المعرکة ضد استقلال العقل.
تاریخ علم الاصول: مؤلف بعد از بحث از پیدایش علم اصول و تصنیف در آن، تطور علم اصول را در سه دوره (عصر تمهید و زمینه سازى، عصر علم، عصر کمال) به بررسى مى نشیند. شهید صدر عصر تمهید را با ابن عقیل عمانى، ابن جنید اسکافى شیخ مفید وسید مرتضى آغاز نموده و با ظهور شیخ طوسى به پایان مى رساند. آنگاه آغاز دوره دوم را پس از یک قرن رکود، از اوایل قرن ششم تاقرن دوازدهم مى داند که با سید مکارم ابن زهره و ابن ادریس آغاز شده و به محقق حلى، علامه حلى، شهید اول و دوم، فاضل مقداد،صاحب معالم و شیخ بهایى ختم مى شود. این دوره، دوره شکوفایى علم اصول است و نهایتا مرحوم صدر عصر کمال علم اصول را ازاواخر قرن دوازدهم با ظهور وحید بهبهانى تا امروز که اوایل قرن پانزدهم است معرفى مى نماید.
59. معالم الفکر الاصولى الجدید (دراسة لمعالم الفکر الاصولى للامام الشهید الصدر مقارنة بمدرسة الشیخ الانصارى الاصولیة، محسن اراکى، لندن، بوک اکسترا، اول، 1420 ق، 85 ص.(تد)
کتاب مذکور نگاهى به دو شخصیت اصولى شیعه داشته و آرا و اندیشه هایشان را با یکدیگر مقایسه مى کند و به یک معنا کارى تاریخى در شناسایى اندیشمندان اصولى و لب آرا و اندیشه هایشان به شمار مى رود.
60. مقدمه محمد مهدى شمس الدین بر کتاب المقدمات و التنبیهات فى شرح اصول الفقه، شیخ محمود قانصو، بیروت، دار المورخ العربى، اول، 1418 ق، ج 1، ص 732.(تط)
مقدمه مذکور در بخش نخست کتاب الاجتهاد و التجدید، تالیف محمد مهدى شمس الدین نیز چاپ شده است.
61. مقدمه اى بر فقه شیعه، حسین مدرسى طباطبایى، ترجمه محمد آصف فکرت، مشهد، بنیاد پژوهشهاى اسلامى، 1368، فصل دوم:کلیاتى درباره اصول فقه، ص 14 19.(تط، تد)
عناوین: منابع اجتهاد، پیدایش اصول، مهمترین کتابهاى اصول فقه شیعه.
62. ملاک اصول استنباط، محسن شفایى ثلاثى، تهران، هفتم، تاریخچه ظهور علم اصول...، ص 3 28.(تط، تد)
عناوین:
مطلب اول: عدم نیاز به اصول فقه در زمان پیامبر(ص) و صحابه.
مطلب دوم: علت پیدایش و تکوین علم اصول.
مطلب سوم: نخستین مدون و مصنف علم اصول.
مطلب چهارم: سیر تاریخى تطور تالیفات علم اصول تا عصر مرحوم نائینى.
مطلب پنجم: اختلاط علم اصول و کلام در قرون اولیه اسلام.
مطلب ششم: پیدایش مکتب اخبارى در موازات مکتب اصولى.
مطلب هفتم: انشعاب قواعد فقه از علم اصول و فرق این دو.
مطلب هشتم: تاثر مؤلفات اصولى علماى شیعه از کتب اصول عامه.
63 . منابع اجتهاد از دیدگاه مذاهب اسلامى، محمد ابراهیم جناتى، تهران، انتشارات کیهان، اول، 1370 ش.(تط)
کتاب به تحلیل منابع اجتهاد از دیدگاه مذاهب مختلف اسلامى پرداخته است و در ضمن، مباحث مربوط به منابع، نکات تاریخى مربوط به آنها نیز آورده شده است که به این ترتیب به کار تاریخ اصول مى آید.
64. منابع اجتهاد در فقه شیعه و اهل سنت، ناصر مکارم شیرازى، نور علم، ش 10، 55 62، ش 12، ص 38 60 (قیاس)، ش 13، ص 34 39 (استحسان)، ش 15، ص 68 75 (مصالح مرسله).(پژ)
65. موقعیت عقل در منابع فقه و حقوق اسلامى، دفتر همکارى حوزه و دانشگاه، نور علم، ش 5، ص 24 45 و ش 6، ص 42 آ49.(پژ)
66. نشاة علم الاصول، سیره و ارتقائه، محمود شهابى، فوائد الاصول (تقریرات میرزاى نایینى)، مؤسسة النشر الاسلامى، 1404 ق، ج 1 و 2، ص 3 16.(تط)
67. نظرة سریعة الى مراحل نشوء و تطور الفکر الاصولى، سید منذر حکیم، قم، کنگره بین المللى شیخ انصارى، اول، 1373، 26ص.(تط) عناوین : المرحلة الاولى: مرحلة نشوء علم اصول الفقه و ولادته، المرحلة الثانیة: مرحلة انفصال علم اصول الفقه عن علم الفقه (العصرالتمهیدى من المرحلة الثانیة، عصر العلم من المرحلة الثانیة، العصران الثالث و الرابع من المرحلة الثانیة)
68. نقش وحید بهبهانى در نوسازى علم اصول، محمد مهدى آصفى، فقه اهل بیت (فارسى)، ش 4، ص 129 169.(تد) این مقاله ابتدا نگاهى مختصر به اصول پیش از وحید بهبهانى داشته و سپس به تبیین نزاع بین اخباریان و اصولیان مى پردازد.
69. نوآوریهاى نایینى در دانش اصول، ابوالقاسم یعقوبى، حوزه، ش 76 و 77، ص 89 110.(تد)
نویسنده در این مقاله ابتدا سیر تاریخى اصول شیعه را به اجمال بیان کرده و سپس به نوآوریهاى مرحوم نایینى در علم اصول پرداخت است.
70. الوسیط فى اصول الفقه، جعفر سبحانى، قم، مؤسسة الامام الصادق، اول، 1380 ش، جزء اول، الماع الى تاریخ علم الاصول، ص 7.(تط)
این تحقیق پیشتر به عنوان مقدمه کتاب لمحات الاصول، تالیف امام خمینى چاپ شده بود.
آثار اهل سنت
پیش از معرفى آثار اهل سنت، نکاتى ذکر مى گردد:
1. اگر چه اندیشمندان اهل سنت به یک معنا در پژوهش تاریخى در علم اصول از محققان شیعه پیشترند و بحث ابن خلدون در مقدمه از پیدایش و تاریخ اصول به قرونى بسیار پیش تر باز مى گردد، اما با تاسف باید گفت که محققان معاصر اهل سنت چندان کار قابل توجهى ارائه نکرده اند. اگر چه پژوهشهاى تاریخى در علم اصول در میان اصولیان شیعه هنوز خام و ضعیف است، اما این مساله در میان اصولیان اهل سنت بسیار خام تر و سبک تر است. از این رو به عکس آنچه نسبت به (تاریخ تشریع اسلامى) در میان محققان اهل سنت مى بینیم که بسیار رشد داشته و آثار گرانسنگى پدید آمده است، اما اثر قابل توجهى در تاریخ اصول در میان آنها نوشته نشده است!
2. پاره اى از نوشته ها در تاریخ اصول اهل سنت نیز بسیار ناقص و غیر دقیق است، همچون کار ابوزهره، دکتر شعبان اسماعیل و دکترسعید الخن. بگذریم از اینکه بسیارى از محققان نیز در مقدمات نگاریهاى خویش بر کتب اصولى تصحیح و تحقیق شده از نوشته هاى این چند تن رونویسى کرده و کارى مستقل و برتر انجام نداده اند.
3. همانطور که از بند پیش به دست مى آید غالب آثار محققان اهل سنت درباره تاریخ اصول، مستقل نبوده و به عنوان مقدمه بر کتابهاى اصولى تحقیق شده، مى باشد. البته تعداد قابل توجهى از کارهاى تاریخى محققان اصولى شیعه نیز همین گونه بوده است.
4. با توجه به آنچه گفتیم، در این کتابشناسى ما تنها به مهمترین کارهاى انجام شده محققان اهل سنت در تاریخ اصول اشاره مى کنیم:
* * *
1. ابحاث حول اصول الفقه الاسلامى تاریخه و تطوره، مصطفى سعید الخن، دمشق، دارالکلم الطیب، اول، 1420ق، 368 ص.(تط) عناوین: تاریخ التشریع و مصادره، اصول الفقه نشاته و تدوینه و تطوره، اصول الائمة الاربعه، مدارس اصول الفقه (طریقة المتکلمین،طریقة الفقهاء، الجمع بین طریقة المتکلمین و الفقها، مدرسة تخریج الفروع على الاصول، مدرسة المقاصد الشرعیة).
2. اتحاف ذوى البصائر بشرح روضة الناظر فى اصول الفقه على مذهب الامام احمد بن حنبل، عبدالکریم بن على بن محمد النملة،ریاض، مکتبة الرشد، اول، 1422، ج 1، نشاة اصول الفقه و طرق التالیف فیه، ص 90 98.(تط)
3. الاجماع، ابوبکر الجصاص، تحقیق زهیر شفیق کبى، بیروت، دار المنتخب العربى، اول، 1413، 240 ص.(پژ) این کتاب درباره تاریخ اجماع و اختلاف محققان در آن مطالب مفصلى آمده است.
4. الاجماع فى الشریعة الاسلامیه، على عبد الرزاق، دار الفکر العربى، 112ص.(پژ) نویسنده به سیر تاریخى اجماع در میان مجتهدان اسلامى اشاره کرده است.
5. الاصول الاسلامیة منهجها و ابعادها، رفیق العجم، بیروت، دار العلم للملایین، اول، 1983 م، نشاة علم اصول الفقه، ص 26 آ37.(تط)
6. اصول الفقه، فاضل عبد الواحد عبد الرحمن، عمان، دار المیسره، دوم، 1418، تاریخ نشاة علم اصول الفقه، ص 15 23.(تط)
7. اصول الفقه الاسلامى، احمد محمود الشافعى، بیروت، منشورات الحلبى الحقوقیة، 2002 م، نشاة علم اصول الفقه، ص 14 آ24.(تط)
8. اصول الفقه الاسلامى، امیر عبدالعزیز، قاهره، دارالسلام لطباعة و النشر، اول، 1418، ج 1، نشاة علم اصول الفقه، ص 9 23.(تط)
9. اصول الفقه الاسلامى، محمد سراج، دار الجامعة الجدیدة للنشر (جامعة الاسکندریة)، 1418، نشاة علم اصول الفقه، ص 17 آ24.(تط)
10. اصول الفقه الاسلامى، محمد کمال الدین امام، اسکندریة، دار المطبوعات الجامعیه، تاریخ علم الاصول و مناهجه، ص 11 آ28.(تط)
11. اصول الفقه الاسلامى، محمود محمد الطنطاوى، قاهره، مکتبة وهبة، دوم، 1422، تاریخ علم اصول الفقه، ص 11 28.(تط)
12. اصول الفقه الاسلامى، محمد مصطفى شلبى، بیروت، دار النهضة العربیة، 1406، نشاة اصول الفقه، ص 29 44.(تط)
13. اصول الفقه الاسلامى دروس و تمارین، زکریا عبدالرزاق المصرى، بیروت، مؤسسه الرسالة، اول، 1418، المؤلفات فى علم الاصول، ص 76 79.(تد)
14. اصول الفقه الاسلامى فى نسیجة الجدید، مصطفى ابراهیم الزلمى، بغداد، شرکة الخنساء للطباعة المحدودة، پنجم، 1999 م، نشاة و تدوین اصول الفقه، ص 710.(تط)
15. اصول الفقه الاسلامى منهج بحث و معرفة، طه جابر العلوانى، المعهد العالمى للفکر الاسلامى، دوم، 1415، 82 ص.(تط)
عناوین: ... نشاة علم الاصول و تاریخه، اصحاب الفتیا من عصر النبى 6، عصر کبار الصحابة و...، التشریع بعد عهد الصحابة، ظهور الامام الشافعى، اصول الفقه بعد الامام الشافعى، مباحث الاجتهاد.
16. اصول الفقه تاریخه و رجاله، شعبان محمد اسماعیل، مکة المکرمة، دارالسلام للطباعة و النشر، دوم، 1419، 704 ص.(تط، تد)
در آغاز کتاب مذکور سیر تاریخى تطور علم اصول در میان اهل سنت بیان مى شود و باقى کتاب به شرح حال عالمان علم اصول وکتابهاى اصولى و غیر اصولى شان مى پردازد.
عناوین: بخش اول: تاریخ اصول الفقه و نشاته (تعریف اصول الفقه، موضوع اصول الفقه و...، نشاة علم اصول الفقه، دعوى سبق الامام الشافعى فى التدوین و الرد علیها، اصول الفقه بعد الامام الشافعى)، بخش دوم: شرح حال علماى علم اصول و آثارشان.
17. اصول الفقه نشاته و تطوره و الحاجة الیه، شعبان محمد اسماعیل، قاهره، دار الانصار، 63 ص.(تط، تد)
عناوین: ... نشاة علم الاصول، الامام الشافعى یدون علم الاصول، دعوى سبق الامام الشافعى فى التدوین و الرد علیها، اصول الفقه بعدالامام الشافعى، طریقة المتکلمین و طریقة الحنفیة، کتب الحنفیة، کتب المتکلمین، عصر الجمع بین الطریقین، کتاب تخریج الفروع، الذین کتبوا فى تخریج الفروع على الاصول، ...
18. الانموذج فى اصول الفقه، فاضل عبدالواحد عبدالرحمن، بغداد، مطبعة المعارف، اول، 1389، تاریخ نشاة علم اصول الفقه، ص 16 24.(تط)
19. مقدمه مصطفى سعید الخن بر کتاب (تسهیل الحصول على قواعد الاصول)، محمد امین سوید الدمشقى، تحقیق مصطفى سعیدالخن، دمشق، دار القلم، اول، 1412، لمحة موجزة عن علم اصول الفقه و تطوره، ص 21 51.(تط)
عناوین: نشوء القواعد الاصولیه، اول من دون علم اصول الفقه، العلماء و علم اصول الفقه بعد الشافعى، مدارس اصول الفقه (طریقة المتکلمین، طریقة الفقهاء، الجمع بین طریقة المتکلمین والفقهاء، مدرسة اخرى ظهرت فى اصول الفقه «مدرسة الشاطبى »).
20. تهذیب شرح الاسنوى على منهاج الوصول الى علم الاصول للقاضى بیضاوى، شعبان، محمد اسماعیل، المکتبة الازهریة للتراث، ج 1.(تط)
21. دراسات حول الاجماع و القیاس، شعبان محمد اسماعیل، قاهره، مکتبة النهضة المصریه.(پژ)
نویسنده در این کتاب به سیر تاریخى بحث اجماع و قیاس اشاره کرده است.
22. مقدمه محققان بر رفع الحاجب عن مختصر ابن الحاجب، تاج الدین عبدالوهاب السبکى، تحقیق على محمد معوص و...، بیروت،عالم الکتب، اول، 1419، ج، نشاة علم اصول الفقه، ص 101 124.(تط)
23. شرح المعالم فى اصول الفقه، ابن تلمسانى، تحقیق عادل احمد عبدالموجود و...، بیروت، عالم الکتب، اول، 1419، ج 1، نشاة علم اصول الفقه، ص 17 39.(تط)
عناوین: نشاة علم اصول الفقه، اختلاف العلماء حول واضع علم الاصول، الرسالة و الشافعى، خلاصة رسالة الشافعى، مناهج العلما فى الدراسات الاصولیة (1. الاتجاه النظرى 2. الاتجاه المذهبى المتاثر بالفروع 3. الاتجاه الجامع بین المذهبین 4. حول قضیة التجدید فى اصول الفقه).
24. علم اصول الفقه، عبد الوهاب خلا ف، مکتبة الدعوة الاسلامیة، ص 1519.(تط)
25. الفکر الاصولى دراسة تحلیلیة نقدیة، عبدالوهاب ابراهیم ابوسلیمان، دار الشروق، دوم، 1404، 492 ص.(تط، تد)
این کتاب از مهمترین کتابهاى اهل سنت در تاریخ تحلیلى درباره علم اصول است.
عناوین : مقدمه، الصحابة و اصول الفقه، التابعون و اصول الفقه، تابعو التابعین و اصول الفقه، اولیة التالیف فى اصول الفقه، الدراسة التحلیلیة (کتاب الرسالة)، مرحلة البدایة، مرحلة التطور، الدراسات التحلیلیة لاهم مدونات الاصول فى القرن الرابع الهجرى (اصول الکرخى، الفصول فى الاصول، بیان کشف الالفاظ)، مرحلة الاکتمال، الدراسات التحلیلیة لاهم مدونات اصول الفقه عند المتکلمین فى القرن الخامس و بدایة السادس (المغنى، المعتمد، العدة فى اصول الفقه، البرهان، المستصفى)، الدراسات التحلیلیة لاهم مدونات اصول الفقه الحنفى فى القرن الخامس الهجرى (التقویم فى اصول الفقه، اصول السرخسى، اصول فخر الاسلام البزدوى)، خاتمة (المذاهب الاصولیة، مذهب المتکلمین، مذهب الاحناف، مقارنة بین مذهبى المتکلمین و الاحناف).
26. فى تاریخ التشریع الاسلامى، ن. ج. کولسون، ترجمه و تعلیق محمد احمد سراج، دار العروبة بالکویت، اول، 1402، واضع علم الاصول، ص 119 133.(تط)
27. فى التشریع الاسلامى، سید احمد خلیل، اسکندریة، دار المعارف، 1966 م، دور علم الاصول فى تنمیة الدراسة الفقهیة و اتساعها،ص 167 170.(تط)
28. مقدمه محققان بر (الکاشف عن المحصول) محمد بن محمود بن عباد، تحقیق عادل احمد عبد الموجود و...، بیروت، دارالکتب العلمیة، اول، 1419، ج 1، ص 87104. (تط)
29. الکافى الوافى فى اصول الفقه الاسلامى، مصطفى سعید الخن، بیروت، موسسة الرسالة، اول، 1422، تاریخ تدوین علم اصول الفقه و مدارسه، ص 23 37.(تط)
30. مباحث فى اصول الفقه الاسلامى، العبد خلیل ابوعید، اردن، دار الفرقان، دوم، 1407، نشاة علم اصول الفقه و تطوره، ص 6 35.(تط)
31. المدخل لدراسة التشریع الاسلامى، عبدالرحمان الصابونى، منشورات جامعة دمشق، ششم، 1416.(تط)
در این کتاب بحثهاى تاریخى پراکنده درباره علم اصول یافت مى شود.
32. مقدمه مصطفى سعید الخن بر کتاب (المذهب فى اصول المذهب على المنتخب)، حسام الدین محمد الاخسیکتى الحنفى، تالیف ولى الدین محمد صالح الفرفور، دمشق، دار الفرفور، اول، 1419، ج 1، ص ا ز. و نیز در همین کتاب به قلم مؤلف یا شارح (محمدصالح الفرفور) بحثى تحت عنوان (نشاة علم اصول الفقه و تطوره) نوشته شده است. نک: همان، ص 34 35.(تط)
33. مصادر الفقه الاسلامى، محمد عبداللطیف صالح الفرفور، بیروت و دمشق، دار ابن الکثیر و دار القادرى و دار الکلم الطیب، اول،1416، نشاة هذا العلم و تطوره، ص 913.(تط)
34. المصفى فى اصول الفقه، احمد محمد على الوزیر، بیروت، دارالفکر المعاصر، اول، 1417، کیف نشا الاصول (تطور الفن واهمیته)، ص 21 31. (تط)
35. معالم اصول الفقه عند اهل السنة و الجماعة، محمد حسین الجیزانى، ریاض، دار ابن الجوزى، دوم، 1419، تاریخ علم اصول الفقه عند اهل السنة و الجماعة، ص 2563.(تط، تد)
عناوین : المراحل التى مر بها علم اصول الفقه عند اهل السنة (مرحله اول: از شافعى آغاز شد و در انتهاى قرن چهارم به پایان رسید،مرحله دوم: از اوایل قرن پنجم تا پایان قرن هفتم، مرحله سوم: آغاز قرن هشتم تا پایان قرن دهم)، دراسة مستقلة للکتب الاربعة: الرسالة،الفقیه و المتفقه، روضة الناظر، و شرح الکوکب المنیر.
36. مقدمه ابن خلدون، عبدالرحمن بن خلدون، ترجمه محمد پروین گنابادى، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، چهارم، 1359 ش، ج 2، ص 922 929.(تط)
37. مقدمه محمد حسن هیتو بر کتاب (المنخول من تعلیقات الاصول)، امام محمد غزالى، تحقیق محمد حسن هیتو، بیروت، دارالفکرالمعاصر، سوم، 1419، ص 5 16.(تط)
38. منهج التوفیق الترجیح بین مختلف الحدیث، عبد المجید محمد اسماعیل السوسوة، اردن، دارالنفائس، اول، 1418، 615ص.(پژ)
کتاب مذکور درباره بحث تعارض ادله در مکاتب مختلف به تحقیق مى پردازد و سیر تاریخى بحث را نیز بازگو مى نماید.
39. منهجیة الامام محمد بن ادریس الشافعى فى الفقه و اصوله، عبدالوهاب ابراهیم ابو سلیمان، مکة، دار ابن حزم، اول، 1420، 229ص.(تط)
در کتاب مذکور بحثهاى تاریخى خوبى درباره علم اصول و روش شافعى وجود دارد.
40. الموجز فى اصول الفقه، محمد عبید الله الاسعدى، قاهره، دارالسلام للطباعة و النشر، تاریخ الاصول، ص 21 23.(تط)
41. المهذب فى علم اصول الفقه المقارن، عبدالکریم بن على بن محمد النملة، ریاض، مکتبة الرشد، اول، 1420، ج 1، نشا علم اصول الفقه، ص 57 65.(تط) نویسنده تمام آنچه را در این کتاب درباره تاریخ اصول ذکر کرده است در کتاب دیگرش اتحاف ذوى البصائر... هم آورده است.
42. مقدمه محقق بر (میزان الاصول فى نتائج العقول فى اصول الفقه) علاء الدین ابی بکر محمد سمرقندى، تحقیق عبدالملک عبدالرحمن السعدى، وزارة الاوقاف و الشؤون الدینیة، لجنة احیاء التراث العربى و الاسلامى، اول، 1407، ج 1، ص 55 59. (تط)
43. نظریة الحکم و مصادر التشریع فى اصول الفقه الاسلامى، احمد الحصرى، بیروت، دار الکتاب العربى، اول، 1407، نشاة علم اصول الفقه، ص 14 20.(تط)
44. مقدمه کتاب (نفائس الاصول فى شرح المحصول)، ابى العباس احمد بن ادریس، تحقیق عادل احمد عبدالموجود و على محمدمعرض، مکة المکرمة، نزار مصطفى الباز، سوم، 1420، ج 1، نشاة علم الاصول، ص 41 61.(تط) عناوین: نشاة علم الاصول، الشافعى واضع علم الاصول، خلاصة الرسالة الشافعى، طریقة المتکلمین، طریقة الحنفیة، الکتب المؤلفة على طریقة المتکلمین، الکتب المؤلفة على طریقة الحنفیة، الاصول التى یبنى الفقه علیها.
45. الوجیز فى اصول التشریع الاسلامى، محمد حسن هیتو، بیروت، موسسه الرسالة، سوم، 1410، مقدمه در تاریخ علم اصول، ص 1 آ26. (تط) 46. الوجیز فى اصول الفقه، وهبة الزحیلى، بیروت و دمشق، دار الفکر المعاصر، دوم، 1419، مصدر استمداد اصول الفقه و نشاته، ص 15 20. (تط) 47. الوصول الى قواعد الاصول، محمد بن خطیب التمرتاشى الحنفى، تحقیق محمد شریف مصطفى احمد سلیمان، بیروت،دارالکتب العلمیة، اول، 1420، لمحة تاریخیة عن نشاة علم اصول الفقه، ص 13 78.(تط)
بسته شدن باب اجتهاد که از خطرناک ترین حوادث تاریخ اسلام بود چنان محققان اهل سنت را بر زمین کوبید که حتى هم اینک نیزبیشتر فقیهان و اصولیان متعهد آنان تنها از شارحان و ناقلان سخنان پیشینیان خویش به شمار مى روند و جرات اندیشه ورزى و برگرفتن نظرگاهى برخلاف آنان را ندارند.
اما محققان شیعه، این افتخار را دارند که چنین توانى همچنان در آنان زنده است و مى توانند با صراحت، دیدگاهها و چشم اندازهایى کاملا مغایر با دیگران ارائه و تصویر کنند اما باید بر حذر بود که مبادا، در اثر سهل انگارى و به کارگیرى نابجاى رویه اجتهاد، این نعمت آسمانى ضایع شده و به رکود و ایستایى کشانده شود!
به گمان نگارنده، یکى از خطرات بنیادینى که در کمین اجتهاد شیعه است، توجه نداشتن و نشناختن جایگاه اجتهاد در علوم و دردین شناسى اسلامى، به معناى خاص کلمه است، زیرا این امکان وجود دارد که آرام آرام به دلیل این ناآشنایى، با در انداخته شدن پاره اى شبهات در رد اجتهاد و به یک معنا افراط و تفریط در حق آن، این سفره گشوده و پربرکت از حوزه هاى شیعه برچیده شود. ازاین رو باید بهوش بود و به تبیین هر چه دقیق تر این نکته پرداخت و باید اجتهاد را بسان موضوعى مستقل مورد پژوهش و تحقیق قرارداد و از آموزش آن غفلت نکرد.
بارى، به زعم نگارنده، ضرورت جایگاه شناسى اجتهاد نه تنها امرى پوشیده نیست، بلکه آشکارا از مهم ترین مسائل به شمار مى رود. دراین میان یکى از مباحث اصلى که در جایگاه شناسى باید مورد توجه قرار گیرد، بحث از ابزار اجتهاد است. در این بحث است که علم اصول استنباط خود را به عنوان مهمترین و ضرورى ترین ابزار اجتهاد مى نمایاند.
از این رو، بر محققان و مجتهدان دین شناس فرض است که به این علم اهمیت بیشتر داده و به پژوهش هاى وسیع و عمیق در آن بپردازند.
در علم اصول، همچون غالب علوم، زمینه هاى مختلفى براى کار وجود دارد که در سه شکل مى توان آن را سامان بخشید:
1. بسترهاى پژوهشى در علم اصول که موجب ترمیم و تکمیل بناى اصول با طرح نظرگاهها و اندیشه هاى تازه و بدیع مى شود.
2. تلاش براى تصحیح و به معیار رساندن روشهاى آموزش علم اصول.
3. پژوهش تاریخى در علم اصول.
از سه مورد فوق، در این نوشته زمینه سوم مورد نظر است .
نکته دیگر این که امروزه پژوهش تاریخى در یک علم آنچنان از اهمیت برخوردار است که عده اى به تاریخى نگرى کشانده شده و به تعبیرى، به تاریخ زدگى مبتلا شده اند. یعنى تنها راه تکامل و رشد یک علم را در پرتو پژوهشهاى تاریخى در آن مى دانند. اگرچه این نظرگاه افرطى به نظر مى آید()، اما نپرداختن به کار تاریخى در علوم نیز به همان اندازه تفریطى است و ثمرات فراوان ازدست مى رود.
ظاهرا اصل ثمر بارى پژوهش یا نگاه تاریخى از سوى هیچ محققى انکار نشده است. نزاع بر سر اصل فایده رسانى کار تاریخى نیست.آنچه پاره اى از محققان با آن مخالفند و بدین جهت به مقابله با طیف عظیم پژوهشگران تاریخ محور برخاستند، این ادعاست که مى گوید: سوددهى روش پژوهش تاریخى به میزانى است که امکان صرف نظر از این روش وجود ندارد، بلکه اگر کسى از این روش سود نجوید به احتمال قوى پژوهشى عقیم یا دست کم ضعیف و کم حاصل ارائه خواهد کرد.
در مقابل، مخالفان مذکور بر این باورند که چنین ادعایى درست نیست و پژوهش تاریخى آنقدر ثمر بخش نیست که به عنوان یک روش عقلایى همگانى محققان را به سوى خویش فراخواند، بلکه میزان فایده آن بسیار اندک است و به سادگى مى توان از آن صرف نظرکرد.
آنچه راقم این سطور به تبع تعدادى از اندیشمندان و پژوهشگران تاریخ محور به آن باور دارد حد اعتدالى است که از یک سوحریم اندیشه ورزى ذهنى تعقلى که تاریخ اندیشه را در نظر نمى گیرد، پاس مى دارد اما توان آن را محدود مى شمارد و انتظارى بیش از توان از آن ندارد و از سوى دیگر، از موهبت و سرمایه عظیم روش اندیشه ورزى تاریخى در پژوهشهاى علمى()، درکنار اندیشه ورزى ذهنى تعقلى صرف، خود را محروم نمى سازد. در ادامه، تحت عنوان فواید کار تاریخى نشان مى دهیم که سود دهى پژوهش تاریخى بسى افزون تر از ادعاى برخى از محققان است.
بارى، کار تاریخى در علم به کاوش در بسترها، زمینه ها و علل پیدایش مسائل علم و چگونگى رشد آن، به اندیشمندان علم، لب آثار وافکار آنان و میزان تاثیر اندیشه هایشان در پیشرفت علم، به شناخت مسیر تطور علم و مسائل آن در ادوار مختلف و بررسى شرایط وظروف اجتماعى و سیاسى و انگیزه هاى شخصى محققان در این تطور و نهایتا به چگونگى تدوین و طبقه بندى مسائل علم در طول تاریخ مى پردازد.
بحث را در دو بخش پى مى گیریم:
بخش نخست: نگاه کلى به پاره اى از رؤوس هشتگانه تاریخ اصول، بخش دوم: کتاب شناسى پژوهش تاریخى در علم اصول.
بخش نخست: نگاهى به پاره اى از رؤوس ثمانیه تاریخ اصول
تعریف علم تاریخ اصول
مفهوم تاریخ اصول، نسبتا روشن است و نیازى به تعریف ندارد، اما براى ترسیم دورنمایى از این علم، به اختصار مراد از تاریخ اصول را بیان مى کنیم.
تاریخ اصول، دانشى است که به پیدایش علم اصول از حیث زمان، کیفیت و علت پیدایش و سیر تطور و رشد تاریخى مسائل این علم در طول دوره هاى گوناگون با توجه به شرایط اجتماعى، سیاسى و انگیزه هاى گوناگون شخصى یا جمعى مى پردازد و به تبع به محققان این علم، به ویژه مبدعان و صاحبان ابتکار، و اندیشه ها و نظرگاههاى آنان اشاره مى کند.
موضوع و غرض تاریخ اصول
موضوع این دانش، خود علم اصول و سیر تکامل و ادوار حیات آن است و غرض از آن پژوهش تاریخى در علم اصول است تادانشجویان و طلاب به درستى با این علم و کیفیت تکون آن آشنا شده و سیر تحول آن را دریابند و بتوانند در پرتو کار تاریخى مسائل اصولى را هر چه دقیق تر فهمیده و فلسفه پیدایش آن را دریافته و در حل معضلات آن موفق تر عمل کنند. تفصیل فواید پژوهش تاریخى در اصول، در عنوان بعدى مى آید.
فواید کار تاریخى در علم اصول
در هر علمى مى توان در دو بعد (آموزش) و (پژوهش) کار تاریخى انجام داد. علم اصول نیز از این قانون مستثنا نیست. در اینجا به پاره اى از فواید کار تاریخى در علم اصول در در دو زمینه فوق اشاره مى کنیم:
الف) فواید آموزش اصول در پرتو نگاه تاریخى
امروزه روش آموزش تاریخى هر علم به عنوان یکى از بهترین روشهاى آموزشى شناخته شده است. تاریخى کردن آموزش درزمینه هاى مختلف نتایج و آثار سودمندى به شرح زیر دارد:
1. تعلیم و تعلم: پاره اى از کاستیها در متون و روشهاى آموزشى امروزین حوزه ها را مى توان در عدم توجه به پرورش روحیه نقادى ونظریه پردازى، ناآشنایى با نقض و ابرامهاى تاریخى مسائل، عدم درک عمیق و ریشه اى بسیارى از مسائل، نشناختن لغزشگاههاى استدلال، و نبود انگیزه لازم براى تحصیل خلاصه کرد.اما آموزش علوم حوزوى در پرتو نگاه تاریخى کاستى هاى فوق را رفع کرده وثمرات زیر را درپى دارد:
الف) رهایى از قالب هاى هر علم،
ب) حریت و آزادى از هیمنه علم و عظمت دانشمندان،
ج) درک عمیق مطالب و ارتباط بین آنها،
د) شناخت لغزشگاههاى استدلال و پرهیز از آنها،
ه) ایجاد انگیزه در طلاب،
و) ارائه و طرح موضوعات تازه براى اندیشه و پژوهش.
2. تمرین نقد و نظریه پردازى: نقد و نظریه پردازى از ضرورت هاى پویایى و حیات یک علم است و با رکود آن، علم و دانش حیات وپویایى خود را از دست مى دهد و در زمره حوادث تاریخ گذشته قرار مى گیرد. از این رو براى حفظ نشاط هر علم باید نقد ونظریه پردازى را در آن علم پویا و پرتوان نگاه داشت و از یقینى پنداشتن اندیشه هاى محققان پیشین پرهیز کرد. بى شک توجه به تاریخ هر علم در درمان این آفت و رفع این توهم نقش مهمى دارد. نگاه تاریخى به جریان علم، محقق را به شهودى مى رساند که توهم قطعى بودن یافته هاى علم را از اندیشه او مى زداید و از این منظر محقق همچون کسى که بر بلنداى قله اى ایستاده، حوادث را از بالا نظاره مى کند. از این رو در تحلیل و نقد مبانى پیشین هراسى به خویش راه نمى دهد.
3. شناخت آسیب و آفات علم: بررسى دوره هاى رکود در هر علم و همچنین بررسى تاثیر و تاثر آن علم از حوزه هاى دیگر راهى مناسب براى شناخت عوامل رکود و خروج علم از بستر طبیعى خود مى باشد. به این ترتیب مى توان چاره اى مناسب براى رفع موانع علم پیدا کرد و به حل آنها پرداخت.
ب) فواید پژوهش تاریخى در اصول
بى شک کار تاریخى در این زمینه از اهمیت بیشترى برخوردار است و فواید بسیارى را نصیب محققان این علم مى کند. پاره اى از فوایدپژوهش تاریخى به شرح زیر است:
در اثبات گزاره هاى یک علم یا دستیابى به دیدگاهى محکم تر و قابل اطمینان تر محقق را یارى مى رساند. اغلب این کار به واسطه بسترسازى و ایجاد زمینه هاى خاصى صورت مى گیرد.
در شناخت لغزشگاههاى محققان پیشین در استدلال و احتراز از آنها، براى محقق فعلى سودمند است.
موجب آگاهى محقق از علل و عوامل پیدایش مسائل علم و تصحیح و تکمیل روشهاى پژوهش در آن مسائل مى شود.
با توجه به منشا مباحث و سیر تاریخى آنها، از انحراف موضوعات مسائل مطروحه در علم جلوگیرى مى کند.
امکان نگاه کلى و جمعى را به محقق مى دهد و زمینه ساختارمندى و یک دست بودن مباحث را برایش فراهم مى سازد و او را ازموضوع محورى که از آفات اساسى عدم پژوهش هاى تاریخى است و اغلب موجب بى انسجامى و ناهماهنگى و گاه تناقض گویى دردیدگاههاى یک محقق در مباحث گوناگون مى شود، مصون نگاه مى دارد.
طرح بسیارى از پرسشهاى اساسى، دیدگاههاى تازه و راهگشا و جرقه هاى علمى تحول ساز براى یک اندیشمند در گرو مطالعات وپژوهشهاى تاریخى در علم است.
پژوهش تاریخى در واقع به مثابه تلنگرهایى است که به ذهن محقق وارد مى آید و او را به نقطه هاى جدید و نکته هاى بدیع و بنیاد سازرهنمون مى شود. مثلا در تحقیق تاریخى نسبت به متکلمان اسلامى و اصولیان متکلم مشرب وقتى به نزاع دامنه دار عقل گرایى و نص گرایى بر مى خوریم که یکى به عقل تنها و دیگرى به وحى تنها دلخوش مى دارد. بسیار ساده است که اندیشه و دیدگاه عقل در خدمت وحى و عقل تابع نص به عنوان یک نظرگاه بدیل در کنار دو نظریه پیشین مطرح شود و مسیر حرکت علم را کاملا دگرگون سازد.
بارى، بسیارى از دغدغه ها و درگیریهاى ذهنى با مطالعات تاریخى پدیدار مى شود که بدون این گونه مطالعات اگر چه امکان آن به روشهاى دیگرى چون طرح و عرضه پرسشهایى از سوى خود اندیشمند یا از سوى فرد دیگرى براى او وجود دارد اما بسیار اندک است. به هر حال با خواندن تاریخ علم و داشتن نگاه و نگرش تاریخى به مسائل و مبارزات علمى و نزاعهاى پردامنه محققان، ذهن اندیشمند، پرسشگر مى شود و به سمت طرحهایى نو و تازه سوق پیدا مى کند().
اقسام کار تاریخى در علم اصول
در علم اصول، مانند علوم دیگر، چهارگونه کار تاریخى مى توان انجام داد:
1. تاریخ تطور و تکامل علم اصول (ادوار اصول)
در این نحوه از کار تاریخى به بسترها، علل و عوامل و زمان پیدایش علم اصول، مؤسسان و مدونان این علم، دوره هاى مختلف علم، نگاه کلى و اجمالى به پیدایش مسائل علم و بررسى اجمالى شخصیتهاى برجسته علم و آثار و افکارشان پرداخته مى شود.
2. تاریخ دانشمندان و محققان علم اصول
در این بخش از کار تاریخى به تک تک شخصیتها و اندیشمندان این علم، ابداعات و تاثیراتى که در آن داشته اند، پرداخته و نیز به آثاراصولى آنها اشاره مى شود.
3. تاریخ تبویب در علم اصول
در این قسم از کار تاریخى به سیر تاریخى تبویب و تنظیم مسائل اصول پرداخته مى شود. با این کار مى توان به ساختارهاى کلى علم اصول در طول تاریخ آن و چگونگى تغییر و تحول در این ساختارها و کیفیت رشد آن و به تبع،با مسایلى که به طور کلى در این علم مطرح مى شد، آشنا گشت.
4. پژوهش تاریخى در مسائل علم اصول
این کار تاریخى، پیچیده ترین و پروقت ترین اما سودمندترین شکل کار تاریخى در یک علم است. در واقع مراحل قبلى مقدمه و زمینه ساز این قسم از پژوهش تاریخى مى باشند. در این مرحله به سیر پیدایش یک مساله، علل و عوامل پیدایش آن، تحلیل چگونگى تکامل و رشد مساله، تبیین و تقریرات مختلفى که در طول تاریخ پشت سر گذاشته، مثبتین و منکرین آن و بررسى ادله آنان، انحراف و عدم انحراف از موضوع مورد نظر در آن و... پرداخته مى شود. به معناى دقیق تر عبارت است از: پژوهش، توصیف و تحلیل مسائل علم دربسرت تاریخ. و با نگاه تاریخى مى توان گفت: مطمئن ترین روش براى پژوهش علمى و نیل به نتایج محکم تر روش تاریخ محور در آن است.
پیشینه تاریخ اصول
بى تردید پیدایش رسمى دانشى به نام (تاریخ اصول) از نیم قرن تجاوز نمى کند. تنها در همین چند دهه اخیر بحث تاریخ اصول وپژوهش در سیر تحول آن به عنوان مساله اى مهم و دانشى که باید به آن پرداخت، رسما مورد توجه محققان اصولى قرارگرفت.
محققان اهل سنت، شاید اندکى پیش تر از اصولیان شیعه به این امر پرداختند و نوشته هاى مختصر و مفصلى دراین زمینه تالیف کردند.از این میان مى توان به استاد محمد ابوزهره (م 1395ق) و دکتر شعبان اسماعیل (ت 1359ق) دو تن از اساتید برجسته اصول و فقه دردانشگاه الازهر و دیگر دانشگاههاى مصر اشاره کرد().
در میان اصولیان شیعه نیز از نخستین محققانى که به این مهم پرداختند، مى توان از استاد شهید سید محمد باقر صدر، استاد محمود شهابى، آیت الله جناتى، دکتر گرجى و عده اى دیگر نام برد. پیش از اینان برخى اصولیان در مقدمه کتاب هاى اصولى، گاه به اختصارمطالبى درباره تاریخ این علم مى نوشتند که اغلب همراه با تحقیقات و مستندهاى کافى نبود. از این رو چندان قابل اطمینان نیستند.
اهمیتى که امروزه به پژوهشهاى تاریخى داده مى شود، سبب شد که محققان اصولى نیز به کاوش هاى مستقل در تاریخ این علم بپردازندو براى ادعاهاى خود شواهد و اسناد کافى فراهم سازند. پاره اى از این نوشته ها به شرح زیرند:
1. استاد محمود شهابى در آغاز درس هاى اصول خود که در دانشکده حقوق دانشگاه تهران بیان مى کرد، تاریخچه اى از این علم گفت.این تاریخچه در مقدمه کتاب تقریرات اصول او چاپ شده است.
2. شهید صدر در تاریخ اصول رساله اى نوشت که در بخش نخست کتاب المعالم الجدیده او چاپ شده است که اصول را در سه دوره بررسى مى کند.
3. دکتر ابوالقاسم گرجى رساله اى با عنوان (تحول اصول) نگاشت که ادوار اصول اهل سنت و شیعه را در نه دوره در آن بحث مى کند. بعدا همین رساله ضمیمه ى کتاب (تاریخ فقه و فقها) چاپ شد.
4 . آیت الله جناتى، کتابى با نام (ادوار اجتهاد) تالیف کرد که در آن به تاریخ اصول نیز پرداخته است.
این آثار اگر چه به عنوان نخستین تحقیقات رسمى درتاریخ اصول ارزشمند و در خور احترامند، اما ضعف ها و کاستى هاى غیر قابل انکارى نیز دارند. مثلا آنچه از استاد محمود شهابى در مقدمه تقریرات اصول آمده، اثرى است شتابزده و فاقد تحلیل و تبیینات دقیق است، افزون بر اینکه مدارک و منابع ادعاها نیز کافى نیست. کار شهید صدر در المعالم الجدیده اگر چه قوى تر از کارهاى دیگر است اماتنها بخشى از قسمت اول کتاب مربوط به تاریخ اصول است و باقى مباحث مربوط به مسائل دیگرى است که مى توان آنها را تحت عنوان (جایگاه شناسى اجتهاد) جاى داد. از این رو در کار شهید صدر همه دوره ها به درستى و کامل بررسى نمى شوند. کتاب تحول اصول دکتر گرجى نیز بسیار مختصر و تقریبا فاقد تحلیل است و در مواردى که تحلیلى ذکر شده است همه برگرفته از شهید صدر درالمعالم الجدیده است. کتاب ادوار اجتهاد آقاى جناتى اگر چه مفصل تر است اما اختصاص به تاریخ اصول ندارد بلکه در باره ادواراجتهادى است که پژوهشى اعم از پژوهش در تاریخ اصول است.
در حقیقت پژوهش در تاریخ اصول هنوز در دوران نوزادى به سر مى برد و سالها زمان مى خواهد تا به دوران بلوغ و پختگى برسد. ازاین رو، محققان اصول باید براى به کمال رساندن این امر تلاش بسیارى کرده و تحقیقات دامنه دارى انجام دهند.
بخش دوم: کتابشناسى پژوهش تاریخى در علم اصول
آثار شیعى
پیش از ارائه فهرست نوشته ها و تحقیقات مربوط به تاریخ اصول به چند نکته اشاره مى کنیم:
1. در این کتاب شناسى از دو کتابخانه تخصصى فقه و اصول بهره گرفتم: کتابخانه فقهى، اصولى ائمه اطهار، زیر نظر حضرت آیت الله فاضل لنکرانى و نیز کتابخانه تخصصى فقه و اصول، زیر نظر آیت الله سیستانى. از (کتابشناسى اصول فقه شیعه) نگاشته مهدى مهریزى سود بردیم که ایشان هم از سه کتابخانه غنى اما غیر تخصصى در فقه و اصول بهره گرفته است : کتابخانه آیت الله مرعشى نجفى، کتابخانه فیضیه و کتابخانه دفتر تبلیغات اسلامى حوزه علمیه قم() همچنین مجلات تخصصى، مانند فقه، فقه اهل بیت (عربى و فارسى)، حوزه، نور علم، آینه پژوهش، کیهان اندیشه، تراثنا، مجموعه مقالات برگزیده کنگره شیخ انصارى ، مجموعه مقالات کنگره بررسى مبانى فقهى امام خمینى (ویژه نقش زمان و مکان در اجتهاد) را هم مورد جستجو قرار دادیم.
2. این کتاب شناسى با توجه به امکان چهار گونه کار تاریخى در هر علم، به این صورت سامان یافته است: ذیل هر کتاب، شناخت نوع کار تاریخى که در آن اثر انجام گرفته است به صورت علامت اختصارى ذکر مى شود و براى هر قسم از کار تاریخى علامت اختصارى اى در نظر گرفتیم که عبارت اند از:
(تد) علامت اختصارى قسم اول (تاریخ تطور و تکامل علم اصول یا ادوار اصول)،
(تد) علامت اختصارى قسم دوم (تاریخ دانشمندان علم اصول و آثار اصولى آنان)،
(تب) علامت اختصارى قسم سوم (تاریخ تبویب در علم اصول)،
(پژ) علامت اختصارى قسم چهارم (پژوهش تاریخى در مسائل علم اصول).
3. هرگاه در کتاب یا نوشته اى دو یا چند قسم از اقسام کار تاریخى وجود داشته باشد، علامت اختصارى هر یک ذکر مى شود.
4. این کتاب شناسى اگر چه توصیفى به معناى دقیق کلمه نیست، اما به آن نزدیک است. در عین حال در پاره اى موارد صرفا به آدرس کتاب شناختى اثر اکتفا شده است.
5. نحوه آدرس دهى در کتاب شناسى حاضر به ترتیب زیر است:
نام کتاب، نام نویسنده، مکان چاپ، ناشر، نوبت چاپ، زمان چاپ، تعداد جلد و تعداد صفحه.
* * *
1. الاجتهاد اصوله و احکامه، محمد بحر العلوم، بیروت، دار الزهراء، دوم، 1412ق، 311 ص.(تط)
کتاب مذکور به بحث اجتهاد و عناصر آن و سیر تاریخى مساله مى پردازد. در ضمن آن، مباحث تاریخى مربوط به علم اصول یافت مى شود.
2. اجتهاد و تاریخ آن، علیرضا فیض، مقالات و بررسیها، ش 41 و 42، ص 53 98.(تط)
3. الاجتهاد و التجدید فی الفقه الاسلامى، محمد مهدى شمس الدین، بیروت، المؤسسة الدولیة للدراسات و النشر، 1419 ق، نظرة عامة فى الاصول: ص 11-38. (تط)
عناوین: نظرة عامة فى الاصول، بدایة وضع علم الاصول.
4. مقدمه مؤسسه صاحب الامر بر کتاب (اجود التقریرات)، (تقریر درس آیت الله نایینى)، سید ابوالقاسم خویى، قم، مؤسسه صاحب الامر، اول، 1419 ق، ج، ص 6-29.(تد)
در مقدمه مذکور ابتدا نقش ائمه(ع) در تاسیس علم اصول بیان شده و سپس نام مهمترین اصولیان شیعه در هر قرن و کتابهاى اصولیشان ذکر شده است.
5. ادوار اجتهاد از دیدگاه مذاهب اسلامى، محمد ابراهیم جناتى، تهران، انتشارات کیهان، اول، 1372 ش، 526 ص.(تط، تد)
تمام این کتاب به تاریخ علم اصول نمى پردازد بلکه از صفحه 215 به بعد تاریخ اصول را بررسى مى کند. اما مى توان گفت که از ابتداى کتاب تا ص 215 نیز مقدمه بحث تاریخ اصول به شمار مى رود. به هر حال مؤلف، ادوار اجتهاد و تاریخ اصول را در هشت دوره بررسى مى کند.
عناوین : پیشگفتار در تعریف اجتهاد و بیان ماهیت آن، دوره اول: عصر پیدایش مبادى اجتهاد، دوره دوم: عصر تمهید و زمینه سازى به کارگیرى اجتهاد، دوره سوم: عصر تدوین قواعد اصولى و عناصر مشترک اجتهادى، دوره چهارم: عصر به کارگیرى عناصر مشترک اجتهاددر منابع، دوره پنجم: عصر گسترش استدلال در مسائل اجتهادى، دوره ششم: عصر تکامل اجتهاد، دوره هفتم: عصر ژرف اندیشى درابحاث اجتهادى، دوره هشتم: عصر کلیت کاربرد اجتهاد با شیوه نوین آن.
6. الاستصحاب فى الشریعة الاسلامیه، محمود کوثرانى، بیروت، دار الصفوه، اول، 1414 ق، اضواء على الرساله، ص 5 19. (پژ) نویسنده در مقدمه کتاب به سیر تاریخى بحث استصحاب پرداخته است.
7. الاسس العقلیة، السید عمار ابو رغیف، بیروت، دارالثقلین، اول، 1418 ق، 304 ص.(پژ)
کتاب مذکور به مباحثى مانند: تعریف علم اصول، موضوع علم اصول، حجیت قطع، حجیت عقل، تطبیقات عقل عملى در علم اصول فقه و... از دو منظر تاریخى و استدلالى پرداخته است.
8. اصول الاستنباط، على نقى الحیدرى، لجنة ادارة الحوزة العلمیة بقم المقدسة، اول، 1412، الماع الى تاریخ الفقه و اصوله، ص 15 آ44.(تط)
عناوین: منابع اجتهاد، ادوار حضور ائمه(ع)، وجه اختصاص شیعه به فقه ائمه(ع)، تاسیس علم اصول فقه.
9. اصول الفقه، محمد صادق بحر العلوم، دائرة المعارف الاسلامیة الشیعه، ج 5، بیروت، 1393ق، ص 45 48.(تط)
10. اصول الفقه المقارن، محمد تقى الحکیم، دائرة المعارف الاسلامیة الشیعة، ج 5، بیروت، حسن الامین، 1393 ق، ص 48 53.(تط)
11. انوار الاصول، (تقریر درس آیت الله مکارم شیرازى)، احمد القدسى، قم، نسل جوان، دوم، 1416 ق، ج 1، علم الاصول کما ینبغى، ص 1 14.(تط)
عناوین: تاریخ علم الاصول و تطوره فى سطور، المشکلة المهمة فى اصول الفقه، رسم کلى لابحاث علم الاصول کما ینبغى.
12. پایه هاى فکرى شیخ انصارى، عباس مخلصى، فقه، ش 1، ص 35-74.(تد) مقاله در بردارنده مطالبى درباره مکتب هاى اصولى است و به بررسى مکتب اصولى شیخ انصارى مى پردازد.
13. پیدایش اصول فقه و ادوار نخستین آن، سید محمد جواد شبیرى، قم، کنگره بین المللى شیخ انصارى، اول، 1373، 30ص.(تد)
عناوین: پیدایش علم اصول، آثار اصولى نخستین، اندیشه هاى اصولى نخستین.
14. پیدایش و تطور علم اصول، ترجمه معالم الجدیده: حوزه، ش 5، ص 27 39 و ش 9، ص 31 58.(تط)
15. تاریخ اصول، مهدى على پور، بیش از 400 ص در قطع وزیرى(چاپ نشده). (تط، تب، تد)
عناوین : دیباچه در جایگاه شناسى اجتهاد، مقدمه در اهمیت تاریخ علم اصول، درس اول: نگاهى به علم اصول فقه، درس دوم: پیدایش وتاسیس علم اصول، درس سوم: دوره اول، دوره تاسیس، درس چهارم و پنجم: دوره دوم، دوره توسعه و تدوین گسترده و کامل دراصول، درس ششم و هفتم: دوره سوم، دوره تکامل از ابن ادریس حلى تا اوایل قرن یازدهم، درس هشتم و نهم: دوره چهارم، پیدایش و اوج اخبارى گرى و ضعف اصول، درس دهم و یازدهم: دوره پنجم، دوره تجدید حیات و تحولات شگرف در اصول، درس دوازدهم و سیزدهم و چهاردهم: دوره ششم، ژرف نگرى در علم اصول، درس پانزدهم: نگاهى به اصول در عصر حاضر.
16. یم تاریخ علم اصول از نگاه شهید صدر، سید محمد کاظم روحانى (بر اساس دروس مهدى هادوى تهرانى)، قم، خانه خرد، اول،1379 ش، 139 ص.(تط) کتاب مذکور شرح و توضیح دیدگاههاى شهید صدر در المعالم الجدیده است.
17. تاسیس الشیعة لعلوم الاسلام، سید حسن صدر، تهران، منشورات اعلمى، ص 309 314.(تط، تد) عناوین : نخستین مؤسس علم اصول، نخستین مدون و مصنف علم اصول، نام اولین اصولیان شیعه.
18. التاویل منهج الاستنباط فى الاسلام، الشیخ احمد البحرانى، دار التاویل للطباعة و النشر، دوم 1991 م، 621 ص.(پژ)
نویسنده در این کتاب به بحث تاویل و سیر تاریخى آن پرداخته است.
19. تحریر الرسائل، مرتضى الگیلانى، 1377 ق، ص 96 122.(تط)
نویسنده در مقدمه به سیر اجمالى تحول علم اصول در طول تاریخ اشاره کرده است.
20. تحقیق در نظریه اجتهاد، على عابدى شاهرودى، کیهان اندیشه، ش 30، ص 3 28 (تحقیق در نظریه اجتهاد)، ش 31، ص 31 56(نقد مقدماتى طریق اصولى و اخبارى)، ش 32، ص 4 20 (تشریح و نقد مسلک اخبارى)، ش 33، ص 22 34 (نقد مقدماتى طریقه اخبارى)، ش 34، ص 73 82 (نقد اصولیان بر طریقه اخباریان)، ش 36، ص 35 51 (تشریح مقدماتى مسلک اصولیان).(پژ)
21. تحول علم اصول، ابوالقاسم گرجى، واحد تحقیقات اسلامى، بنیاد بعثت، 1361ش، 58 ص.(تط تد)
ترجمه عربى کتاب: نظرة فى تطور علم الاصول، ابوالقاسم گرجى، تعریب محمد على آذرشب، المکتبة الاسلامیة الکبرى...، 1402ق، 67 ص.
این رساله با نام (ادوار علم اصول فقه و دانشمندان این علم) در کتاب تاریخ، فقه و فقها، ابوالقاسم گرجى، تهران، سمت، 1377، نیزچاپ شده است.(تط، تد) گرجى تحول اصول را در هشت دوره تبیین مى کند. در این تقسیم بندى اصول شیعه و اصول اهل سنت به اجمال بررسى مى شود و درآن اختلاط کلام، منطق و فلسفه با اصول نشان داده مى شود.
عناوین: مقدمه در تعریف و موضوع اصول، فصل اول: پیدایش علم اصول، فصل دوم: تحول علم اصول در طول تاریخ، شامل دوره اول: دوره تاسیس، دوره دوم: دوره تصنیف، دوره سوم:
دوره اختلاط، دوره چهارم: دوره کمال و استقلال، دوره پنجم: دوره رکود استنباط،دوره ششم: دوره نهضت مجدد، دوره هفتم: دوره ضعف، دوره هشتم: دوره جدید.
22. التسلسل الزمنى للکتب الاصولیة، الشیخ زهیر الحسون النجفى.(تد) این جزوه چاپ نشده است اما جزء مصادر کتاب المدخل الى علم الاصول مى باشد. به شماره 54 مراجعه شود.
23. تقریرات اصول، محمود شهابى، به کوشش عباس فرید، تهران، چاپ هفتم، تاریخ حدوث اصول و چگونگى تطور آن، ص 4 آ65.(تط)
عناوین: چرا فن اصول فقه به وجود آمده است؟ کى مباحث این فن پیدا شده؟ نخستین مؤلف در اصول فقه، زمان پیدایش اصول درشیعه و سیر تطور آن.
24. جزوه اى بدون نام، على صفایى، رحلى، 31 ص، (چاپ نشده)(تط، تب)
عناوین : فقه و نمودهایش، فقه و دوره هایش، ضرورت تحول فقه و اصول، اصول گسترده، تاریخ اصول، تحول اصول (عوامل تحول،دوره هاى تحول، شکل تحول)، نگاهى تطبیقى، علم اصول، تعریف اصول، موضوع علم اصول، غایت علم اصول، تبویب علم اصول.
25. چشم اندازى به سیر تاریخى تبویب در علم اصول، مهدى على پور، قم، کنگره بین المللى آیت الله شهید صدر، اول، 1379 ش،رقعى، 48 ص.(تب)
در این رساله به سیر تاریخى تبویب و تنظیم علم اصول اشاره شده است.
عناوین: مدخل (تعریف تبویب، فواید تبویب)، ادوار سه گانه علم اصول از نظر گاه شهید صدر، تبویب الذریعة الى اصول الشریعة،تبویب العدة فى اصول الفقه، تبویب معارج الاصول، تبویب مبادى الاصول، تبویب معالم الدین، تبویب میرزاى قمى در القوانین المحکمه، تبویب صاحب فصول در الفصول الغرویه، تبویب شیخ و آخوند و تحلیل آن، تبویب محقق اصفهانى و بررسى آن، تبویب مرحوم مظفر و مقایسه آن با تبویبهاى پیشین، دو تبویب از شهید صدر و بررسى آنها، ویژگیهاى تبویب شهید صدر، نتیجه گیرى، خاتمه:نکاتى چند در ارائه تبویب مختار.
26. مقدمه محمد جواد علوى طباطبائى بر کتاب الحاشیة على کفایة الاصول،
شیخ بهاء الدین حجتى بروجردى، قم، مؤسسه انصاریان،اول، 1412 ق، ص 9 39.(تط)
نویسنده به سیر اجمالى تطور علم اصول اشاره کرده است.
27. حرکیة العقل الاجتهادیة لدى فقهاء الشیعة الامامیه، جعفر الشاخورى البحرانى، دار الملاک، 317 ص.(تط)
نویسنده به بحث اجتهاد و سیر تاریخى آن پرداخته است. در ضمن مباحث کتاب، بحثهاى تاریخى قابل توجهى درباره علم اصول مشاهده مى شود.
28. دراسات اصولیه، محمد طاهر آل شبیر الخاقانى، قم، مؤسسه امام المنتظر، اول، 1421 ق، جزء اول، ص 5 20.(تط)
عناوین : مؤسس علم اصول، المنهج الاصولى.
29. دروس فى علم الاصول (حلقات حلقه اولى) سید محمد باقر الصدر، قم، مجمع الشهید آیت الله الصدر العلمى، چاپ اسماعیلیان، 1408 ق، ص 35 64. (تط)
30. الرافد فى علم الاصول، (تقریر درس آیت الله سیستانى)، السید منیر، السید عدنان القطیفى، ج، قم، مهر، اول، 1414 ق، ص 9 آ64.(تط)
عناوین: المبحث الاول: علم الاصول عند المدرسة الامامیة، المبحث الثانى، ادوار الفکر الاصولى، المبحث الثالث: منهج علم الاصول،المبحث الرابع: الارتباط بین الفکر الاصولى و الفلسفى.
31. روند اجتهاد در عصر شیخ طوسى، عباس مخلصى، حوزه، ش 67، ص 3966.(تط)
32. زمینه تاریخى تجدید حیات اجتهاد اصولى در قرن سیزدهم هجرى قمرى، علیرضا ذکاوتى، مجموعه مقالات اجتهاد و زمان ومکان، کنگره بررسى مبانى فقهى امام خمینى (نقش زمان و مکان در اجتهاد)، ج 2، ص 135 144.(تط)
مقاله حاضر به بررسى زمینه هاى اجتماعى و سیاسى و فرهنگى در قرن سیزدهم براى احیاى اجتهاد اصولى مى پردازد و مستقیما مربوط به سیر تحول علم اصول نیست، در عین حال با آن مرتبط است.
33 . سیر تاریخى عقل در نظام فقهى شیعه، محمد تقى فاضل میبدى، کیهان فرهنگى، دوره ششم، ش 6، ص 6 7.(پژ)
34. سیر تاریخى قاعده اجماع، محمد حسن ربانى، فقه، ش 27 و 28، ص 241 260.(پژ) این مقاله به سیر تاریخى بحث اجماع در میان اصولیان امامیه پرداخته است.
35. عدة الاصول و نقش آن در مدار تاریخ علم اصول (یادنامه شیخ طوسى)، محسن شفایى، دانشکده الهیات دانشگاه مشهد، اسفند1348 ش، ص 167 183.(تط، تد)
در این مقاله، ابتدا به سیر اجمالى پیدایش و رشد علم اصول در شیعه اشاره شده و سپس نقش عدة الاصول شیخ طوسى در تکامل اصول شیعه مورد بررسى قرار گرفته است.
36. مقدمه محمد رضا انصارى قمى بر کتاب العدة فى اصول الفقه شیخ طوسى، قم، ستاره، اول، 1417 ق، ج 1، ص 55 77.(تط،تد) عناوین: دور الشیعة فى تاسیس علم اصول الفقه، مراحل تطور علم الاصول عند الشیعة الامامیه، الشیخ الطوسى و دوره فى تطویر علم الاصول، منهج الشیخ الطوسى فى تدوین کتاب العده.
37. علم الاصول تاریخا و تطورا، على الفاضل القائینى النجفى، قم، مرکز النشر التابع لمکتب الاعلام الاسلامى، دوم، 1418 ق، 1376ش، 212 ص. (تط)
عناوین : قسم اول: نشاة علم الاصول و ظروف تاسیسه (امور عامه الاجتهاد فى عصر الائمة(ع) الزعامة الدینیة و الفتوى موقف الشیعة من القیاس و الاستحسان).
قسم دوم: تطور علم اصول الفقه: مؤلف، تطور علم اصول را در چهار مدرسه، از آغاز پیدایش تا عصر حاضر، سامان بخشیده است. درخاتمه هم نویسنده سه نکته درباره گونه هاى مختلف نگارش در اصول فقه را توضیح داده است.
38. مقدمه سید على رضا رضوى جعفرى بر کتاب عمدة الاصول، سید محسن خرازى، قم، موسسه در راه حق، اول، 1418 ق، ج 1،ص 12 45.(تد)
نویسنده در مقدمه، نام مهمترین اصولیان شیعه و کتابهاى اصولیشان را ذکر کرده است.
39. الفوائد المدنیه، المولى محمد امین الاسترآبادى، قم، دار النشر لاهل البیت(ع)، چاپ سنگى، قطع وزیرى، 295 ص.(تط، پژ)
این کتاب در نقد مبانى اصولیان و تحکیم مبانى اخباریان نگاشته شده است. نویسنده کتاب که مؤسس مکتب اخبارى گرى است درضمن نقد دیدگاههاى اصولیان به پاره اى از مسائل و اختلافات تاریخى و منشا پیدایش علم اصول اشاره مى کند.
40. فهرستواره فقه هزار و چهارصد ساله اسلامى در زبان فارسى، محمد تقى دانش پژوه، تهران، شرکت انتشارات علمى و فرهنگى،اول، 1367 ش، فصل دوازدهم: اصول فقه: ص 113 131.(تد)
در این فصل نام پاره اى از کتابهاى اصولى شیعه و اهل سنت آمده است.
41. قاعدة نفى الضرر تاریخها و تطورها، السید منذر الحکیم، قم، کنگره بین المللى شیخ انصارى، اول، 1373ش، 40 ص.(پژ)
42. قواعد استنباط الاحکام، حسین یوسف المکى العاملى، نجف، 1391 ق، تاریخ علم الاصول: ص 5 45.(تط)
43. کتابشناسى اصول فقه شیعه، مهدى مهریزى، کنگره جهانى بزرگداشت دویستمین سالگرد تولد شیخ انصارى، اول، 1373ش،208 ص.(تد)
در این کتاب نام نویسندگان اصول شیعه و لیست کتابهاى اصولیشان آمده است.
عناوین : مقدمه اى درباره تهذیب و تنقیح علم اصول، بخش اول: کتب و مقالات پیرامون تاریخ، تحول، معرفت شناسى و کتابشناسى علم اصول، بخش دوم: مقالات اصولى، بخش سوم:کتب چاپى.
44. کتابشناسى کتب درسى حوزه، ناصر باقرى بیدهندى، نور علم، ش 27، ص 78 91 و ش 28، ص 139 154 و ش 30، ص 38 آ47 و ش 32، ص 196 214.(تد)
در دو شماره 27 و 28 به تمامى شروح و تعلیقات کتاب فرائد الاصول (رسائل) شیخ انصارى اشاره شده است. و در دو شماره 30 و32 نیز به تمامى شروح و تعلیقات کتاب کفایة الاصول آخوند خراسانى اشاره شده است.
45. کتب درسى حوزه هاى قدیم، اصول فقه، حوزه، ش 10، ص 17 36.(تد) نویسنده مقاله میرزا طاهر تنکابنى است که به اصول فقه و مهمترین کتابهاى اصولى شیعه و سنى اشاره کرده است.
46. کشف القناع عن وجوه حجیة الاجماع، شیخ اسد الله تسترى معروف به محقق کاظمى، قم، مؤسسه آل البیت چاپ سنگى، 463ص.(پژ)
این کتاب به بحث اجماع و ادله آن و موافقین و مخالفین آن در طول تاریخ مى پردازد.
47. کشمکش اخباریون و اصولیون در هند و پاکستان، پیروزى اصولیون و نفوذ شیخ انصارى، سید اطهر عباس رضوى هندى، قم،کنگره بین المللى شیخ انصارى، اول، 1373، 26 ص.(تد)
48. کلمات فى تاریخ علم الاصول، سید محمد الصدر، المدخل الى اصول الفقه الجعفرى، یوسف محمد عمرو، بیروت، دار الزهراء،1401 ق، ص 7 23.(تط)
49. مقدمه جعفر سبحانى بر کتاب لمحات الاصول، امام خمینى (تقریر درس آیت الله بروجردى)، قم، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، اول، 1421 ق، ص الف کط.(تط) نویسنده در این مقدمه به کیفیت پیدایش علم اصول و سیر اجمالى تطور این علم در طول تاریخ پرداخته است.
50. مبادى فقه و اصول، علیرضا فیض، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، هفتم، 1374، آغاز نگارش اصول در شیعه و سیر اجمالى آن،ص 63 67. (تط)
51. مبانى استنباط حقوق اسلامى یا اصول فقه، ابوالحسن محمدى، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، سیزدهم، 1380 ش، بخش نخست: بررسى تاریخى، ص 7 26.(تط، تد)
عناوین : علم اصول فقه چیست؟ چگونه و از کى به وجود آمد؟ اولین مؤلف اصول فقه کیست و تالیف او چیست؟ اصولیین، تالیفات آنهادر علم اصول و مکاتب آنها، تحول و تکامل علم اصول، اصول فقه و حقوق موضوعه.
52. المحاورات الاصولیه، الشیخ راضى النجفى التبریزى، تهران، المکتبة المرتضویه، ج 1، ص 2 42.(تط)
53. المدخل الى عذب المنحل فى اصول الفقه، میرزا ابو الحسن شعرانى، اعداد رضا استادى، کنگره بین المللى شیخ انصارى، اول،1373 ش، ص 5 13.(تط)
54. المدخل الى علم الاصول، یوسف محمد عمرو، بیروت، دار الزهراء، 1401 ق، اول، 211 ص.(تط)
55. مراحل تطور الاجتهاد، سید منذر حکیم، فقه اهل البیت (عربى)، ش 13، ص 171 184، ش 14، ص 143 170، ش 15، ص 169 196، ش 16، ص 151 168، ش 17، ص 173 192.(تط)
مقالات مذکور اگر چه سیر تحول و تاریخ اجتهاد فقهى را بررسى کرده است اما به تحولات و تطورات اصولى نیز اشاراتى دارد.
56. مصادر الاستنباط بین الاصولیین و الاخباریین، محمد عبدالحسن محسن الغراوى، قم، مکتب الاعلام الاسلامى، اول، 1413 ق،319 ص.(پژ، تد، تط)
کتاب به نزاع اصولیان و اخباریان در منابع استنباط مى پردازد و براى تبیین دقیق مساله سیر تاریخى روش اخبارى گرى و روش اجتهادى را مورد بحث قرار مى دهد.
عناوین : مدخل: مصادر الاستنباط من عصر النبى (ص) الى زمن الغیبة الکبرى، الاصولیون، التعریف بالاخباریین، مراحل المدرسة الاخباریة، ملامح الافتراق بین الاصولیین و الاخباریین، الفصل الاول: حجیة ظواهر الکتاب بین الاصولیین و الاخباریین، الفصل الثانى:الاخبار بین الاصولیین و الاخباریین، الفصل الثالث: الاجماع بین الاصولیین و الاخباریین، الفصل الرابع: دلیل العقل بین الاصولیین والاخباریین، الفصل الخامس: الاصول العملیة بین الاصولیین و الاخباریین.
57. مصادر التشریع عند الامامیة و السنة، سید محمد بجنوردى، مؤسسه چاپ و نشر عروج وابسته به مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، اول، 1378ش، 102 ص.(تط)
کتاب مذکور درباره مصادر و منابع تشریع است اما در عین حال شامل مباحث تاریخى درباره علم اصول نیز مى باشد.
58. المعالم الجدیدة، سید محمد باقر الصدر، تهران، مکتبة النجاح، دوم، 1395ق، ص 5 98.
چاپ دیگر:قم کنگره بین المللى شهید صدر ، مجموعه آثار 8، 1421 ق، 1379ش.(تط) عناوین : تمهید، تعریف علم الاصول، موضوع علم الاصول، علم الاصول منطق الفقه، اهمیة علم الاصول فى عملیة الاستنباط، الاصول والفقه یمثلان النظریة و التطبیق، التفاعل بین الفکر الاصولى و الفکر الفقهى.
جواز عملیة الاستنباط: الوسائل الرئیسیة للاثبات فى علم الاصول، البیان الشرعى، الادراک العقلى، الاتجاهات المتعارضة فى الادراک العقلى، المعرکة ضد استقلال العقل.
تاریخ علم الاصول: مؤلف بعد از بحث از پیدایش علم اصول و تصنیف در آن، تطور علم اصول را در سه دوره (عصر تمهید و زمینه سازى، عصر علم، عصر کمال) به بررسى مى نشیند. شهید صدر عصر تمهید را با ابن عقیل عمانى، ابن جنید اسکافى شیخ مفید وسید مرتضى آغاز نموده و با ظهور شیخ طوسى به پایان مى رساند. آنگاه آغاز دوره دوم را پس از یک قرن رکود، از اوایل قرن ششم تاقرن دوازدهم مى داند که با سید مکارم ابن زهره و ابن ادریس آغاز شده و به محقق حلى، علامه حلى، شهید اول و دوم، فاضل مقداد،صاحب معالم و شیخ بهایى ختم مى شود. این دوره، دوره شکوفایى علم اصول است و نهایتا مرحوم صدر عصر کمال علم اصول را ازاواخر قرن دوازدهم با ظهور وحید بهبهانى تا امروز که اوایل قرن پانزدهم است معرفى مى نماید.
59. معالم الفکر الاصولى الجدید (دراسة لمعالم الفکر الاصولى للامام الشهید الصدر مقارنة بمدرسة الشیخ الانصارى الاصولیة، محسن اراکى، لندن، بوک اکسترا، اول، 1420 ق، 85 ص.(تد)
کتاب مذکور نگاهى به دو شخصیت اصولى شیعه داشته و آرا و اندیشه هایشان را با یکدیگر مقایسه مى کند و به یک معنا کارى تاریخى در شناسایى اندیشمندان اصولى و لب آرا و اندیشه هایشان به شمار مى رود.
60. مقدمه محمد مهدى شمس الدین بر کتاب المقدمات و التنبیهات فى شرح اصول الفقه، شیخ محمود قانصو، بیروت، دار المورخ العربى، اول، 1418 ق، ج 1، ص 732.(تط)
مقدمه مذکور در بخش نخست کتاب الاجتهاد و التجدید، تالیف محمد مهدى شمس الدین نیز چاپ شده است.
61. مقدمه اى بر فقه شیعه، حسین مدرسى طباطبایى، ترجمه محمد آصف فکرت، مشهد، بنیاد پژوهشهاى اسلامى، 1368، فصل دوم:کلیاتى درباره اصول فقه، ص 14 19.(تط، تد)
عناوین: منابع اجتهاد، پیدایش اصول، مهمترین کتابهاى اصول فقه شیعه.
62. ملاک اصول استنباط، محسن شفایى ثلاثى، تهران، هفتم، تاریخچه ظهور علم اصول...، ص 3 28.(تط، تد)
عناوین:
مطلب اول: عدم نیاز به اصول فقه در زمان پیامبر(ص) و صحابه.
مطلب دوم: علت پیدایش و تکوین علم اصول.
مطلب سوم: نخستین مدون و مصنف علم اصول.
مطلب چهارم: سیر تاریخى تطور تالیفات علم اصول تا عصر مرحوم نائینى.
مطلب پنجم: اختلاط علم اصول و کلام در قرون اولیه اسلام.
مطلب ششم: پیدایش مکتب اخبارى در موازات مکتب اصولى.
مطلب هفتم: انشعاب قواعد فقه از علم اصول و فرق این دو.
مطلب هشتم: تاثر مؤلفات اصولى علماى شیعه از کتب اصول عامه.
63 . منابع اجتهاد از دیدگاه مذاهب اسلامى، محمد ابراهیم جناتى، تهران، انتشارات کیهان، اول، 1370 ش.(تط)
کتاب به تحلیل منابع اجتهاد از دیدگاه مذاهب مختلف اسلامى پرداخته است و در ضمن، مباحث مربوط به منابع، نکات تاریخى مربوط به آنها نیز آورده شده است که به این ترتیب به کار تاریخ اصول مى آید.
64. منابع اجتهاد در فقه شیعه و اهل سنت، ناصر مکارم شیرازى، نور علم، ش 10، 55 62، ش 12، ص 38 60 (قیاس)، ش 13، ص 34 39 (استحسان)، ش 15، ص 68 75 (مصالح مرسله).(پژ)
65. موقعیت عقل در منابع فقه و حقوق اسلامى، دفتر همکارى حوزه و دانشگاه، نور علم، ش 5، ص 24 45 و ش 6، ص 42 آ49.(پژ)
66. نشاة علم الاصول، سیره و ارتقائه، محمود شهابى، فوائد الاصول (تقریرات میرزاى نایینى)، مؤسسة النشر الاسلامى، 1404 ق، ج 1 و 2، ص 3 16.(تط)
67. نظرة سریعة الى مراحل نشوء و تطور الفکر الاصولى، سید منذر حکیم، قم، کنگره بین المللى شیخ انصارى، اول، 1373، 26ص.(تط) عناوین : المرحلة الاولى: مرحلة نشوء علم اصول الفقه و ولادته، المرحلة الثانیة: مرحلة انفصال علم اصول الفقه عن علم الفقه (العصرالتمهیدى من المرحلة الثانیة، عصر العلم من المرحلة الثانیة، العصران الثالث و الرابع من المرحلة الثانیة)
68. نقش وحید بهبهانى در نوسازى علم اصول، محمد مهدى آصفى، فقه اهل بیت (فارسى)، ش 4، ص 129 169.(تد) این مقاله ابتدا نگاهى مختصر به اصول پیش از وحید بهبهانى داشته و سپس به تبیین نزاع بین اخباریان و اصولیان مى پردازد.
69. نوآوریهاى نایینى در دانش اصول، ابوالقاسم یعقوبى، حوزه، ش 76 و 77، ص 89 110.(تد)
نویسنده در این مقاله ابتدا سیر تاریخى اصول شیعه را به اجمال بیان کرده و سپس به نوآوریهاى مرحوم نایینى در علم اصول پرداخت است.
70. الوسیط فى اصول الفقه، جعفر سبحانى، قم، مؤسسة الامام الصادق، اول، 1380 ش، جزء اول، الماع الى تاریخ علم الاصول، ص 7.(تط)
این تحقیق پیشتر به عنوان مقدمه کتاب لمحات الاصول، تالیف امام خمینى چاپ شده بود.
آثار اهل سنت
پیش از معرفى آثار اهل سنت، نکاتى ذکر مى گردد:
1. اگر چه اندیشمندان اهل سنت به یک معنا در پژوهش تاریخى در علم اصول از محققان شیعه پیشترند و بحث ابن خلدون در مقدمه از پیدایش و تاریخ اصول به قرونى بسیار پیش تر باز مى گردد، اما با تاسف باید گفت که محققان معاصر اهل سنت چندان کار قابل توجهى ارائه نکرده اند. اگر چه پژوهشهاى تاریخى در علم اصول در میان اصولیان شیعه هنوز خام و ضعیف است، اما این مساله در میان اصولیان اهل سنت بسیار خام تر و سبک تر است. از این رو به عکس آنچه نسبت به (تاریخ تشریع اسلامى) در میان محققان اهل سنت مى بینیم که بسیار رشد داشته و آثار گرانسنگى پدید آمده است، اما اثر قابل توجهى در تاریخ اصول در میان آنها نوشته نشده است!
2. پاره اى از نوشته ها در تاریخ اصول اهل سنت نیز بسیار ناقص و غیر دقیق است، همچون کار ابوزهره، دکتر شعبان اسماعیل و دکترسعید الخن. بگذریم از اینکه بسیارى از محققان نیز در مقدمات نگاریهاى خویش بر کتب اصولى تصحیح و تحقیق شده از نوشته هاى این چند تن رونویسى کرده و کارى مستقل و برتر انجام نداده اند.
3. همانطور که از بند پیش به دست مى آید غالب آثار محققان اهل سنت درباره تاریخ اصول، مستقل نبوده و به عنوان مقدمه بر کتابهاى اصولى تحقیق شده، مى باشد. البته تعداد قابل توجهى از کارهاى تاریخى محققان اصولى شیعه نیز همین گونه بوده است.
4. با توجه به آنچه گفتیم، در این کتابشناسى ما تنها به مهمترین کارهاى انجام شده محققان اهل سنت در تاریخ اصول اشاره مى کنیم:
* * *
1. ابحاث حول اصول الفقه الاسلامى تاریخه و تطوره، مصطفى سعید الخن، دمشق، دارالکلم الطیب، اول، 1420ق، 368 ص.(تط) عناوین: تاریخ التشریع و مصادره، اصول الفقه نشاته و تدوینه و تطوره، اصول الائمة الاربعه، مدارس اصول الفقه (طریقة المتکلمین،طریقة الفقهاء، الجمع بین طریقة المتکلمین و الفقها، مدرسة تخریج الفروع على الاصول، مدرسة المقاصد الشرعیة).
2. اتحاف ذوى البصائر بشرح روضة الناظر فى اصول الفقه على مذهب الامام احمد بن حنبل، عبدالکریم بن على بن محمد النملة،ریاض، مکتبة الرشد، اول، 1422، ج 1، نشاة اصول الفقه و طرق التالیف فیه، ص 90 98.(تط)
3. الاجماع، ابوبکر الجصاص، تحقیق زهیر شفیق کبى، بیروت، دار المنتخب العربى، اول، 1413، 240 ص.(پژ) این کتاب درباره تاریخ اجماع و اختلاف محققان در آن مطالب مفصلى آمده است.
4. الاجماع فى الشریعة الاسلامیه، على عبد الرزاق، دار الفکر العربى، 112ص.(پژ) نویسنده به سیر تاریخى اجماع در میان مجتهدان اسلامى اشاره کرده است.
5. الاصول الاسلامیة منهجها و ابعادها، رفیق العجم، بیروت، دار العلم للملایین، اول، 1983 م، نشاة علم اصول الفقه، ص 26 آ37.(تط)
6. اصول الفقه، فاضل عبد الواحد عبد الرحمن، عمان، دار المیسره، دوم، 1418، تاریخ نشاة علم اصول الفقه، ص 15 23.(تط)
7. اصول الفقه الاسلامى، احمد محمود الشافعى، بیروت، منشورات الحلبى الحقوقیة، 2002 م، نشاة علم اصول الفقه، ص 14 آ24.(تط)
8. اصول الفقه الاسلامى، امیر عبدالعزیز، قاهره، دارالسلام لطباعة و النشر، اول، 1418، ج 1، نشاة علم اصول الفقه، ص 9 23.(تط)
9. اصول الفقه الاسلامى، محمد سراج، دار الجامعة الجدیدة للنشر (جامعة الاسکندریة)، 1418، نشاة علم اصول الفقه، ص 17 آ24.(تط)
10. اصول الفقه الاسلامى، محمد کمال الدین امام، اسکندریة، دار المطبوعات الجامعیه، تاریخ علم الاصول و مناهجه، ص 11 آ28.(تط)
11. اصول الفقه الاسلامى، محمود محمد الطنطاوى، قاهره، مکتبة وهبة، دوم، 1422، تاریخ علم اصول الفقه، ص 11 28.(تط)
12. اصول الفقه الاسلامى، محمد مصطفى شلبى، بیروت، دار النهضة العربیة، 1406، نشاة اصول الفقه، ص 29 44.(تط)
13. اصول الفقه الاسلامى دروس و تمارین، زکریا عبدالرزاق المصرى، بیروت، مؤسسه الرسالة، اول، 1418، المؤلفات فى علم الاصول، ص 76 79.(تد)
14. اصول الفقه الاسلامى فى نسیجة الجدید، مصطفى ابراهیم الزلمى، بغداد، شرکة الخنساء للطباعة المحدودة، پنجم، 1999 م، نشاة و تدوین اصول الفقه، ص 710.(تط)
15. اصول الفقه الاسلامى منهج بحث و معرفة، طه جابر العلوانى، المعهد العالمى للفکر الاسلامى، دوم، 1415، 82 ص.(تط)
عناوین: ... نشاة علم الاصول و تاریخه، اصحاب الفتیا من عصر النبى 6، عصر کبار الصحابة و...، التشریع بعد عهد الصحابة، ظهور الامام الشافعى، اصول الفقه بعد الامام الشافعى، مباحث الاجتهاد.
16. اصول الفقه تاریخه و رجاله، شعبان محمد اسماعیل، مکة المکرمة، دارالسلام للطباعة و النشر، دوم، 1419، 704 ص.(تط، تد)
در آغاز کتاب مذکور سیر تاریخى تطور علم اصول در میان اهل سنت بیان مى شود و باقى کتاب به شرح حال عالمان علم اصول وکتابهاى اصولى و غیر اصولى شان مى پردازد.
عناوین: بخش اول: تاریخ اصول الفقه و نشاته (تعریف اصول الفقه، موضوع اصول الفقه و...، نشاة علم اصول الفقه، دعوى سبق الامام الشافعى فى التدوین و الرد علیها، اصول الفقه بعد الامام الشافعى)، بخش دوم: شرح حال علماى علم اصول و آثارشان.
17. اصول الفقه نشاته و تطوره و الحاجة الیه، شعبان محمد اسماعیل، قاهره، دار الانصار، 63 ص.(تط، تد)
عناوین: ... نشاة علم الاصول، الامام الشافعى یدون علم الاصول، دعوى سبق الامام الشافعى فى التدوین و الرد علیها، اصول الفقه بعدالامام الشافعى، طریقة المتکلمین و طریقة الحنفیة، کتب الحنفیة، کتب المتکلمین، عصر الجمع بین الطریقین، کتاب تخریج الفروع، الذین کتبوا فى تخریج الفروع على الاصول، ...
18. الانموذج فى اصول الفقه، فاضل عبدالواحد عبدالرحمن، بغداد، مطبعة المعارف، اول، 1389، تاریخ نشاة علم اصول الفقه، ص 16 24.(تط)
19. مقدمه مصطفى سعید الخن بر کتاب (تسهیل الحصول على قواعد الاصول)، محمد امین سوید الدمشقى، تحقیق مصطفى سعیدالخن، دمشق، دار القلم، اول، 1412، لمحة موجزة عن علم اصول الفقه و تطوره، ص 21 51.(تط)
عناوین: نشوء القواعد الاصولیه، اول من دون علم اصول الفقه، العلماء و علم اصول الفقه بعد الشافعى، مدارس اصول الفقه (طریقة المتکلمین، طریقة الفقهاء، الجمع بین طریقة المتکلمین والفقهاء، مدرسة اخرى ظهرت فى اصول الفقه «مدرسة الشاطبى »).
20. تهذیب شرح الاسنوى على منهاج الوصول الى علم الاصول للقاضى بیضاوى، شعبان، محمد اسماعیل، المکتبة الازهریة للتراث، ج 1.(تط)
21. دراسات حول الاجماع و القیاس، شعبان محمد اسماعیل، قاهره، مکتبة النهضة المصریه.(پژ)
نویسنده در این کتاب به سیر تاریخى بحث اجماع و قیاس اشاره کرده است.
22. مقدمه محققان بر رفع الحاجب عن مختصر ابن الحاجب، تاج الدین عبدالوهاب السبکى، تحقیق على محمد معوص و...، بیروت،عالم الکتب، اول، 1419، ج، نشاة علم اصول الفقه، ص 101 124.(تط)
23. شرح المعالم فى اصول الفقه، ابن تلمسانى، تحقیق عادل احمد عبدالموجود و...، بیروت، عالم الکتب، اول، 1419، ج 1، نشاة علم اصول الفقه، ص 17 39.(تط)
عناوین: نشاة علم اصول الفقه، اختلاف العلماء حول واضع علم الاصول، الرسالة و الشافعى، خلاصة رسالة الشافعى، مناهج العلما فى الدراسات الاصولیة (1. الاتجاه النظرى 2. الاتجاه المذهبى المتاثر بالفروع 3. الاتجاه الجامع بین المذهبین 4. حول قضیة التجدید فى اصول الفقه).
24. علم اصول الفقه، عبد الوهاب خلا ف، مکتبة الدعوة الاسلامیة، ص 1519.(تط)
25. الفکر الاصولى دراسة تحلیلیة نقدیة، عبدالوهاب ابراهیم ابوسلیمان، دار الشروق، دوم، 1404، 492 ص.(تط، تد)
این کتاب از مهمترین کتابهاى اهل سنت در تاریخ تحلیلى درباره علم اصول است.
عناوین : مقدمه، الصحابة و اصول الفقه، التابعون و اصول الفقه، تابعو التابعین و اصول الفقه، اولیة التالیف فى اصول الفقه، الدراسة التحلیلیة (کتاب الرسالة)، مرحلة البدایة، مرحلة التطور، الدراسات التحلیلیة لاهم مدونات الاصول فى القرن الرابع الهجرى (اصول الکرخى، الفصول فى الاصول، بیان کشف الالفاظ)، مرحلة الاکتمال، الدراسات التحلیلیة لاهم مدونات اصول الفقه عند المتکلمین فى القرن الخامس و بدایة السادس (المغنى، المعتمد، العدة فى اصول الفقه، البرهان، المستصفى)، الدراسات التحلیلیة لاهم مدونات اصول الفقه الحنفى فى القرن الخامس الهجرى (التقویم فى اصول الفقه، اصول السرخسى، اصول فخر الاسلام البزدوى)، خاتمة (المذاهب الاصولیة، مذهب المتکلمین، مذهب الاحناف، مقارنة بین مذهبى المتکلمین و الاحناف).
26. فى تاریخ التشریع الاسلامى، ن. ج. کولسون، ترجمه و تعلیق محمد احمد سراج، دار العروبة بالکویت، اول، 1402، واضع علم الاصول، ص 119 133.(تط)
27. فى التشریع الاسلامى، سید احمد خلیل، اسکندریة، دار المعارف، 1966 م، دور علم الاصول فى تنمیة الدراسة الفقهیة و اتساعها،ص 167 170.(تط)
28. مقدمه محققان بر (الکاشف عن المحصول) محمد بن محمود بن عباد، تحقیق عادل احمد عبد الموجود و...، بیروت، دارالکتب العلمیة، اول، 1419، ج 1، ص 87104. (تط)
29. الکافى الوافى فى اصول الفقه الاسلامى، مصطفى سعید الخن، بیروت، موسسة الرسالة، اول، 1422، تاریخ تدوین علم اصول الفقه و مدارسه، ص 23 37.(تط)
30. مباحث فى اصول الفقه الاسلامى، العبد خلیل ابوعید، اردن، دار الفرقان، دوم، 1407، نشاة علم اصول الفقه و تطوره، ص 6 35.(تط)
31. المدخل لدراسة التشریع الاسلامى، عبدالرحمان الصابونى، منشورات جامعة دمشق، ششم، 1416.(تط)
در این کتاب بحثهاى تاریخى پراکنده درباره علم اصول یافت مى شود.
32. مقدمه مصطفى سعید الخن بر کتاب (المذهب فى اصول المذهب على المنتخب)، حسام الدین محمد الاخسیکتى الحنفى، تالیف ولى الدین محمد صالح الفرفور، دمشق، دار الفرفور، اول، 1419، ج 1، ص ا ز. و نیز در همین کتاب به قلم مؤلف یا شارح (محمدصالح الفرفور) بحثى تحت عنوان (نشاة علم اصول الفقه و تطوره) نوشته شده است. نک: همان، ص 34 35.(تط)
33. مصادر الفقه الاسلامى، محمد عبداللطیف صالح الفرفور، بیروت و دمشق، دار ابن الکثیر و دار القادرى و دار الکلم الطیب، اول،1416، نشاة هذا العلم و تطوره، ص 913.(تط)
34. المصفى فى اصول الفقه، احمد محمد على الوزیر، بیروت، دارالفکر المعاصر، اول، 1417، کیف نشا الاصول (تطور الفن واهمیته)، ص 21 31. (تط)
35. معالم اصول الفقه عند اهل السنة و الجماعة، محمد حسین الجیزانى، ریاض، دار ابن الجوزى، دوم، 1419، تاریخ علم اصول الفقه عند اهل السنة و الجماعة، ص 2563.(تط، تد)
عناوین : المراحل التى مر بها علم اصول الفقه عند اهل السنة (مرحله اول: از شافعى آغاز شد و در انتهاى قرن چهارم به پایان رسید،مرحله دوم: از اوایل قرن پنجم تا پایان قرن هفتم، مرحله سوم: آغاز قرن هشتم تا پایان قرن دهم)، دراسة مستقلة للکتب الاربعة: الرسالة،الفقیه و المتفقه، روضة الناظر، و شرح الکوکب المنیر.
36. مقدمه ابن خلدون، عبدالرحمن بن خلدون، ترجمه محمد پروین گنابادى، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، چهارم، 1359 ش، ج 2، ص 922 929.(تط)
37. مقدمه محمد حسن هیتو بر کتاب (المنخول من تعلیقات الاصول)، امام محمد غزالى، تحقیق محمد حسن هیتو، بیروت، دارالفکرالمعاصر، سوم، 1419، ص 5 16.(تط)
38. منهج التوفیق الترجیح بین مختلف الحدیث، عبد المجید محمد اسماعیل السوسوة، اردن، دارالنفائس، اول، 1418، 615ص.(پژ)
کتاب مذکور درباره بحث تعارض ادله در مکاتب مختلف به تحقیق مى پردازد و سیر تاریخى بحث را نیز بازگو مى نماید.
39. منهجیة الامام محمد بن ادریس الشافعى فى الفقه و اصوله، عبدالوهاب ابراهیم ابو سلیمان، مکة، دار ابن حزم، اول، 1420، 229ص.(تط)
در کتاب مذکور بحثهاى تاریخى خوبى درباره علم اصول و روش شافعى وجود دارد.
40. الموجز فى اصول الفقه، محمد عبید الله الاسعدى، قاهره، دارالسلام للطباعة و النشر، تاریخ الاصول، ص 21 23.(تط)
41. المهذب فى علم اصول الفقه المقارن، عبدالکریم بن على بن محمد النملة، ریاض، مکتبة الرشد، اول، 1420، ج 1، نشا علم اصول الفقه، ص 57 65.(تط) نویسنده تمام آنچه را در این کتاب درباره تاریخ اصول ذکر کرده است در کتاب دیگرش اتحاف ذوى البصائر... هم آورده است.
42. مقدمه محقق بر (میزان الاصول فى نتائج العقول فى اصول الفقه) علاء الدین ابی بکر محمد سمرقندى، تحقیق عبدالملک عبدالرحمن السعدى، وزارة الاوقاف و الشؤون الدینیة، لجنة احیاء التراث العربى و الاسلامى، اول، 1407، ج 1، ص 55 59. (تط)
43. نظریة الحکم و مصادر التشریع فى اصول الفقه الاسلامى، احمد الحصرى، بیروت، دار الکتاب العربى، اول، 1407، نشاة علم اصول الفقه، ص 14 20.(تط)
44. مقدمه کتاب (نفائس الاصول فى شرح المحصول)، ابى العباس احمد بن ادریس، تحقیق عادل احمد عبدالموجود و على محمدمعرض، مکة المکرمة، نزار مصطفى الباز، سوم، 1420، ج 1، نشاة علم الاصول، ص 41 61.(تط) عناوین: نشاة علم الاصول، الشافعى واضع علم الاصول، خلاصة الرسالة الشافعى، طریقة المتکلمین، طریقة الحنفیة، الکتب المؤلفة على طریقة المتکلمین، الکتب المؤلفة على طریقة الحنفیة، الاصول التى یبنى الفقه علیها.
45. الوجیز فى اصول التشریع الاسلامى، محمد حسن هیتو، بیروت، موسسه الرسالة، سوم، 1410، مقدمه در تاریخ علم اصول، ص 1 آ26. (تط) 46. الوجیز فى اصول الفقه، وهبة الزحیلى، بیروت و دمشق، دار الفکر المعاصر، دوم، 1419، مصدر استمداد اصول الفقه و نشاته، ص 15 20. (تط) 47. الوصول الى قواعد الاصول، محمد بن خطیب التمرتاشى الحنفى، تحقیق محمد شریف مصطفى احمد سلیمان، بیروت،دارالکتب العلمیة، اول، 1420، لمحة تاریخیة عن نشاة علم اصول الفقه، ص 13 78.(تط)