هر دم از این باغ برى مى رسد (مقاله ترویجی حوزه)
درجه علمی: علمی-ترویجی (حوزوی)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
اشاره: در پى ارسال نخستین جلد دایرة المعارف براى شخصیت هاى علمى فرهیخته، بازتاب نظریات اینان را شاهد بودیم. آنچه تقدیم مى شود، نظر حضرت آیت الله رضا استادى (دامت افاضاته) است.
قبل از هر سخن باید تدوین «موسوعة الفقه اسلامى طبقا لمذهب اهل البیت علیهم السلام» و نشر جلد اول آن را به محققان و مدیران مؤسسه دایرة المعارف فقه اسلامى تبریک بگویم. کسانى که با اوضاع کنونى جهان آشنایى داشته باشند مى دانند که یکى از بهترین راه ها و یا شاید طریق منحصر کردن معارف و اخلاق و فقه مکتب اهل بیت(ع) همین است که به عنوان دایرة المعارف و موسوعه عرضه شود تا در جهان اسلام و جهان غرب و مراکز فرهنگى دنیا راه باز کرده و مورد توجه اندیشمندان قرار گیرد. متاسفانه تاکنون حوزه هاى علمیه شیعه توفیق این کار را پیدا نکرده بودند و جدا جاى این اثر ارجمند با این ویژگیهاى جالب خالى بود که بحمد الله توسط مؤسسه دایرة المعارف این قدم سنگین برداشته شد. روشن است که این موسوعه هم مانند دایرة المعارف هاى دیگر مى تواند در سالها و یادهه هاى آینده در دست تکمیل هم قرار گیرد.
با نگاهى اجمالى به جلد اول نشر یافته آن مى توان این گونه داورى کرد که جهات لازم الرعایه در یک موسوعه و دایرة المعارف در آن به خوبى مورد توجه بوده و انصافا زحمت و تلاش قابل تقدیرى انجام گرفته است.
از حیث ریشه یابى واژه هاى مدخل ها و نیز معنى مصطلح آنها بسیار خوب عمل شده و اینکه فقط به فرهنگنامه هاى اصیل و قدیمى وتحقیقى رجوع شده، شاهد دقت محققان و استحکام کار است.
از جهت بیان سیر تاریخى مسائل نیز دو ویژگى جلب نظر مى کند:
1. جامع بودن در حد لزوم.
2. اداى مطلب بدون تفصیل ممل و آوردن عبارات غیر لازم.
از حیث کثرت فروع متفرع بر هر مدخل و ارجاع به مدخل هاى مناسب نیز کار بسیار گسترده اى انجام گرفته است. البته داورى کلى نسبت به این اثر بسیار گسترده و ارزنده و مقایسه آن با دایرة المعارف هاى دیگر و بیان نقاط قوت این مؤسسه در صورتى امکان پذیراست که بخش مهمى از آن (مثلا 5 جلد) منتشر شود و چند نفر از فقیهان خوش سلیقه و اهل قلم و فکر به عنوان یک کار جدى به نقدعلمى آن بپردازند (و الامور مرهونة باوقاتها).
در این جا لازم مى دانم از عنایات مقام معظم رهبرى حضرت آیت الله خامنه اى (دامت برکاته) به ترویج مکتب تشیع به سهم خودقدردانى کرده و نیز به حضرت آیت الله شاهرودى که منشا این همه خیر و برکت شده اند تبریک عرض کنم و بگویم اینکه پس از نشرمعجم ونیز الجواهر فى ثوبه الجدید، جلد اول موسوعه نشر یافت، مؤسسه شما مصداق این شعر شده است.
هر دم از این باغ برى مى رسد
تازه تر از تازه ترى مى رسد
ارادتمند رضا استادى 27/5/81
نکاتى که به نظر رسید و فعلا زمینه مطالعه بیشتر نبود:
1- ص 117 امام وزان فعال بمعنى مفعول... اگر امام و ماموم استعمال فراوان داشته باشد نباید امام هم به معنى ماموم باشد.
ص 117 ان الامام هو... القاصد... هادى و مقصود و مقتدى به و مقدم مناسب است اما قاصد نباید ذکر شود. مناسب نیست.
در ص 118 گفته شده «امام خلیفة الله فى ارضه» است و آیه «یا داود» نقل شده با اینکه آیه دلالت بر خلیفة الله بودن امام ندارد.
در ص 121 براى دوازده امام باید به منتخب الاثر که سیصد روایت و جامع الاثر که حدود ششصد روایت در این زمینه دارد ارجاع مى شد نه فقط اثبات الهداة.
در ص 126 شهادت امیر مؤمنان 23 رمضان دانسته شده که اشتباه است.
در ص 126 عمر امیر مؤمنان 63 سال دانسته شده با اینکه اگر سال تولد مورد اختلاف است در عمر هم به تبع آن باید چند قول نقل شود یا مانند موارد دیگر گفته شود: المشهور انه...
در ص 131 آمده «و معه (الحسین ع) نحو من سبعین شهیدا» عدد لازم نبود؛ زیرا در کتابهایى که در این زمینه نگاشته شده عددرا بیش از دویست نفر نوشته اند؛ مثلا کتاب فرسان الهیجاء.
در ص 137 آمده «و قد کتب من اجوبة مسائله هوفقط اربعماة مصنف». این مطلب اگر درجایى هم به همین عبارت آمده باشد دقیق نیست چون بسیارى از روایات اصول اربعماه مسبوق به سؤال نیست.
در ص 140 در مورد امام هادى علیه السلام شهادت تعبیر شده و درغیر امیر مؤمنان و امام حسین و امام کاظم علیهم السلام وفات تعبیرشده که جاى سؤال و سخن دارد .
در ص 146 به بعد که بحث از حجیت احکام صادره از اهل بیت(ع) است به عصمت و حدیث ثقلین و حدیث سفینه استدلال شده که صحیح است اما در ص 149 به بعد اعلم بودن دلیل حجیت گرفته شده که صحیح نیست مثلا «انا دارالحکمة و على بابها» یا «على اکثرهم علما» بدون ضمیمه شدن عصمت مى تواند دلیل حجیت باشد؟!
* * *
1. گاهى به کتاب هاى دست دوم و سوم استناد شده مانند ینابیع الموده.
2. کتابهاى معرفى نشده، خواننده و مخاطب این کتاب معلوم نیست با تهذیب شیخ و... آشنا باشد. در پایان هر جلد کتابها و فقها بایدمعرفى شوند.
3. حتى برخى اصطلاحات باید در آخر کتاب تعریف شود مثلا موثقه .
4. به مسائل مستحدثه توجه نشده مثلا در ص 199 بحث خمس بى توجه به تشکیل حکومت اسلامى مطرح شده.
5. در موسوعات بهتر این است که تدوین کنندگان ناقل باشند و اگر قولى را صحیح مى دانند و مى خواهند آن را تایید کنند باز بهتراست به نقل از دیگران باشد نه اینکه خودشان طرف بحث قرار گیرند و رد و اثبات کنند. به ص 434 رجوع شود.
در هر صورت بررسى این قبیل کتاب هاى علمى، وقت و فرصت و اهلیت مى خواهد که متاسفانه نیست.
تا چه قبول افتد و چه در نظر آید
قبل از هر سخن باید تدوین «موسوعة الفقه اسلامى طبقا لمذهب اهل البیت علیهم السلام» و نشر جلد اول آن را به محققان و مدیران مؤسسه دایرة المعارف فقه اسلامى تبریک بگویم. کسانى که با اوضاع کنونى جهان آشنایى داشته باشند مى دانند که یکى از بهترین راه ها و یا شاید طریق منحصر کردن معارف و اخلاق و فقه مکتب اهل بیت(ع) همین است که به عنوان دایرة المعارف و موسوعه عرضه شود تا در جهان اسلام و جهان غرب و مراکز فرهنگى دنیا راه باز کرده و مورد توجه اندیشمندان قرار گیرد. متاسفانه تاکنون حوزه هاى علمیه شیعه توفیق این کار را پیدا نکرده بودند و جدا جاى این اثر ارجمند با این ویژگیهاى جالب خالى بود که بحمد الله توسط مؤسسه دایرة المعارف این قدم سنگین برداشته شد. روشن است که این موسوعه هم مانند دایرة المعارف هاى دیگر مى تواند در سالها و یادهه هاى آینده در دست تکمیل هم قرار گیرد.
با نگاهى اجمالى به جلد اول نشر یافته آن مى توان این گونه داورى کرد که جهات لازم الرعایه در یک موسوعه و دایرة المعارف در آن به خوبى مورد توجه بوده و انصافا زحمت و تلاش قابل تقدیرى انجام گرفته است.
از حیث ریشه یابى واژه هاى مدخل ها و نیز معنى مصطلح آنها بسیار خوب عمل شده و اینکه فقط به فرهنگنامه هاى اصیل و قدیمى وتحقیقى رجوع شده، شاهد دقت محققان و استحکام کار است.
از جهت بیان سیر تاریخى مسائل نیز دو ویژگى جلب نظر مى کند:
1. جامع بودن در حد لزوم.
2. اداى مطلب بدون تفصیل ممل و آوردن عبارات غیر لازم.
از حیث کثرت فروع متفرع بر هر مدخل و ارجاع به مدخل هاى مناسب نیز کار بسیار گسترده اى انجام گرفته است. البته داورى کلى نسبت به این اثر بسیار گسترده و ارزنده و مقایسه آن با دایرة المعارف هاى دیگر و بیان نقاط قوت این مؤسسه در صورتى امکان پذیراست که بخش مهمى از آن (مثلا 5 جلد) منتشر شود و چند نفر از فقیهان خوش سلیقه و اهل قلم و فکر به عنوان یک کار جدى به نقدعلمى آن بپردازند (و الامور مرهونة باوقاتها).
در این جا لازم مى دانم از عنایات مقام معظم رهبرى حضرت آیت الله خامنه اى (دامت برکاته) به ترویج مکتب تشیع به سهم خودقدردانى کرده و نیز به حضرت آیت الله شاهرودى که منشا این همه خیر و برکت شده اند تبریک عرض کنم و بگویم اینکه پس از نشرمعجم ونیز الجواهر فى ثوبه الجدید، جلد اول موسوعه نشر یافت، مؤسسه شما مصداق این شعر شده است.
هر دم از این باغ برى مى رسد
تازه تر از تازه ترى مى رسد
ارادتمند رضا استادى 27/5/81
نکاتى که به نظر رسید و فعلا زمینه مطالعه بیشتر نبود:
1- ص 117 امام وزان فعال بمعنى مفعول... اگر امام و ماموم استعمال فراوان داشته باشد نباید امام هم به معنى ماموم باشد.
ص 117 ان الامام هو... القاصد... هادى و مقصود و مقتدى به و مقدم مناسب است اما قاصد نباید ذکر شود. مناسب نیست.
در ص 118 گفته شده «امام خلیفة الله فى ارضه» است و آیه «یا داود» نقل شده با اینکه آیه دلالت بر خلیفة الله بودن امام ندارد.
در ص 121 براى دوازده امام باید به منتخب الاثر که سیصد روایت و جامع الاثر که حدود ششصد روایت در این زمینه دارد ارجاع مى شد نه فقط اثبات الهداة.
در ص 126 شهادت امیر مؤمنان 23 رمضان دانسته شده که اشتباه است.
در ص 126 عمر امیر مؤمنان 63 سال دانسته شده با اینکه اگر سال تولد مورد اختلاف است در عمر هم به تبع آن باید چند قول نقل شود یا مانند موارد دیگر گفته شود: المشهور انه...
در ص 131 آمده «و معه (الحسین ع) نحو من سبعین شهیدا» عدد لازم نبود؛ زیرا در کتابهایى که در این زمینه نگاشته شده عددرا بیش از دویست نفر نوشته اند؛ مثلا کتاب فرسان الهیجاء.
در ص 137 آمده «و قد کتب من اجوبة مسائله هوفقط اربعماة مصنف». این مطلب اگر درجایى هم به همین عبارت آمده باشد دقیق نیست چون بسیارى از روایات اصول اربعماه مسبوق به سؤال نیست.
در ص 140 در مورد امام هادى علیه السلام شهادت تعبیر شده و درغیر امیر مؤمنان و امام حسین و امام کاظم علیهم السلام وفات تعبیرشده که جاى سؤال و سخن دارد .
در ص 146 به بعد که بحث از حجیت احکام صادره از اهل بیت(ع) است به عصمت و حدیث ثقلین و حدیث سفینه استدلال شده که صحیح است اما در ص 149 به بعد اعلم بودن دلیل حجیت گرفته شده که صحیح نیست مثلا «انا دارالحکمة و على بابها» یا «على اکثرهم علما» بدون ضمیمه شدن عصمت مى تواند دلیل حجیت باشد؟!
* * *
1. گاهى به کتاب هاى دست دوم و سوم استناد شده مانند ینابیع الموده.
2. کتابهاى معرفى نشده، خواننده و مخاطب این کتاب معلوم نیست با تهذیب شیخ و... آشنا باشد. در پایان هر جلد کتابها و فقها بایدمعرفى شوند.
3. حتى برخى اصطلاحات باید در آخر کتاب تعریف شود مثلا موثقه .
4. به مسائل مستحدثه توجه نشده مثلا در ص 199 بحث خمس بى توجه به تشکیل حکومت اسلامى مطرح شده.
5. در موسوعات بهتر این است که تدوین کنندگان ناقل باشند و اگر قولى را صحیح مى دانند و مى خواهند آن را تایید کنند باز بهتراست به نقل از دیگران باشد نه اینکه خودشان طرف بحث قرار گیرند و رد و اثبات کنند. به ص 434 رجوع شود.
در هر صورت بررسى این قبیل کتاب هاى علمى، وقت و فرصت و اهلیت مى خواهد که متاسفانه نیست.
تا چه قبول افتد و چه در نظر آید