معرفی و نقد «موسوعة مصطلحات علم الکلام الاسلامی» (مقاله ترویجی حوزه)
درجه علمی: علمی-ترویجی (حوزوی)
آرشیو
چکیده
موسوعهْْ مصطلحات علم الکلام الاسلامی فرهنگنامهای در علم کلام اسلامی تألیف آقای دکتر سمیح دغیم است. نویسندة محترم هدف خود را عرضة علم کلام اسلامی در قالب فرهنگنامه با استناد به آثار کلامی دو فرقة اشعریه و معتزله دانسته است. هرچند این فرهنگنامه به گفتة مؤلف محترم آن، از ویژگیهایی همچون تنوع منابع، انتخاب موضوعات اساسی و اصلی و ارائة تعاریف عمده دربارة هر اصطلاح برخوردار است، ضعفهایی نیز دارد که برخی از آنها بدین قرارند: غفلت از آثار مهم مذاهب مختلف، عدم جامعیت در قیاس با اصطلاحات کلام اسلامی، بهکارگیری غیر اصطلاح به جای اصطلاح، عدم ارجاع اصطلاحات مرتبط با یکدیگر، فقدان نظم منطقی متون، تکرار متن، و مطالب بیارتباط.متن
موسوعهْْ مصطلحات علم الکلام الاسلامی فرهنگنامهای[1] در علم کلام اسلامی، تألیف آقای دکتر سمیح دغیم است که در سال 1998 میلادی به همت مکتبهْْ ناشرون لبنان در دو جلد و 1687 صفحه چاپ شده است.
نویسندة محترم در مقدمه به تاریخ علم کلام اسلامی و تطورات آن اشارهای گذرا کرده و هدف خود را عرضة علم کلام اسلامی در قالب فرهنگنامه دانسته است؛ فرهنگنامهای که به شکلی جامع مهمترین اصطلاحات این علم را در دورههای مختلف و با استناد به آثار کلامی دو فرقة اشعریه و معتزله شامل میشود. وی سپس روش تحقیق و تألیف این فرهنگنامه را بیان کرده است که نکات برجستة آن از این قرارند:
1. انتخاب موضوعات اساسی و اصلی و حذف موضوعات استطرادی و مرتبط به علوم دیگر همچون فقه و اصول فقه؛
2. ارائة تعاریف عمده دربارة هر اصطلاح[2] و ذکر اصطلاحات فرعی پس از اصطلاح اصلی؛ مانند علم، علمضروری و علم مکتسب؛
3. کاربرد لفظ مفرد و نکره به منزلة اصطلاح در اغلب مواضع، و تثنیه، جمع، فعل و عبارات مرکب در موارد لازم؛ همچون مقدوران، مقدورات، قَدَر، قدَّر، تقضّی القدرهْْ وقتَ مقدورها، تعلق القادر بمقدوره و حاجهْْ الی القدرهْْ؛
4. تنظیم اصطلاحات بر اساس حروف الفبا؛
5. اسناد جملات به نویسنده و کتاب به صورت رمز؛ مانند (ب، ف، 248، 2) که حرف (ب) به البغدادی، (ف) به کتاب الفرق بین الفرق، عدد (248) به صفحه، و (2) به سطر آن اشارت دارد؛
6. استفاده از آثار علمای کلامی از حسن بصری (110ق) تا قاسم بن محمد بن علی (1029ق).
____________________________
[1]. فرهنگنامه، مجموعهای است متوسط (میان واژهنامه و دائرهْْالمعارف) که تعاریف و برخی ویژگیهای مهم اصطلاحات یک علم را به صورت کلی و مختصر در بردارد.
[2]. «اصطلاح» به واژهای گویند که در یک علم بار معنایی داشته، بر محور آن مطلب یا مطالبی مطرح میشود.
____________________________
پس از آشنایی اجمالی، به معرفی بیشتر این فرهنگنامه و نقد آن در چند محور میپردازیم:
أ) منابع
برای شناسایی و استخراج اصطلاحات این فرهنگنامه و تألیف آن، از آثار علمای کلام اسلامی از حسن بصری (110 ق) تا قاسم بن محمد بن علی (1029 ق) استفاده شده است. هرچند منابع این موسوعه تنوع خوبی دارد، بسیاری از آثار مهم مذاهب مختلف مغفول واقع شدهاند؛ همچون المواقف فی علم الکلام (ایجی) و شرح آن (جرجانی)، شرح المقاصد (تفتازانی)، الاعتقادات فی دین الامامیهْْ (شیخ صدوق)، اوائل المقالات (شیخ مفید)، الذخیرهْْ فی علم الکلام (سید مرتضی)، الاقتصاد الهادی الی سبیل الرشاد (شیخ طوسی)، المنقذ من التقلید (حمصی رازی)، قواعد المرام فی علم الکلام (ابن میثم بحرانی)، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد (علامه حلی) و شوارق الالهام (لاهیجی).
این امر از سویی موجب عدم جامعیت فرهنگنامه در قیاس با مجموع اصطلاحات مهم کلامی شده است؛ زیرا برخی از اصطلاحات صرفاً در این منابع وجود دارند؛[1] و از سوی دیگر باعث شده است دیدگاه مذاهب کلامی در مواردی از منظر منابع مذاهب دیگر بیان شود؛ برای مثال دیدگاه امامیه در مسئلة «بداء» به نقل از منابعی چون الانتصار (خیاط) و مقالات الاسلامیین (اشعری) طرح گردیده است نه از منابع معتبر مذهب امامیه (ر.ک: 1/273).
ب) اصطلاحات
این فرهنگنامه در بُعد اصطلاحات از چند جهت قابل تأمل است:
1. عدم جامعیت
یکی از ویژگیهای مهم هر فرهنگنامهای، جامعیت آن در زمینة اصطلاحات یک علم است تا خواننده با مراجعه به آن بتواند به سهولت نیازهای خود را تأمین کند.
____________________________
[1]. در این باره توضیح بیشتر داده خواهد شد.
____________________________
در موسوعهْْ مصطلحات علم الکلام الاسلامی با اینکه سعی بسیاری مصروفِ شناسایی و استخراج اصطلاحات کلامی شده و 2630[1] اصطلاح ضبط گردیده است، در متون کلامی مذاهب مختلف حتی در منابع موسوعة مزبور اصطلاحاتی دیده میشود که در این فرهنگنامه به چشم نمیخورد؛ برای مثال میتوان اصطلاحات زیر را نام برد:
الهیات، امکان اخص، امکان ماهوی، امکان وقوعی، اولویت، اولویت ذاتیه، اولویت خارجیه، اولویت کافیه، اولویت غیرکافیه، ابدی، اسمای حسنی، برهان تمانع، تجرد، توقیف، توقیفیت، جبار، استدراج، حُسن شرعی، حکم شرعی، شر بالذات، شر بالعرض، طاقت، عالم امر، عالم باطن، عالم ظاهر، عالم ابداع، عالم شهادت، عالم خلق، غایت، قضای مبرم، قضای معلّق، لطف محصّل، لطف مقرّب، لوح محفوظ، ملت، آبای رسولالله، ابلیس، شیطان، ارهاص، آیت، بعثت، تحدی، ترک اولا، خاتمیت، خارقالعاده، نبوت محمد? ، صحابهْْ النبی، صرفه، خلقالقرآن، معراج، وحی خفی، وحی صریح، امام غایب، امام مستور، اهلبیت، اسما و احکام، اشراطالساعهْْ، اعادة معدوم، اعراف، الحاد، ارتداد، بدن، جهنم، سعادت، شقاوت، سؤال قبر، لذت روحانی، لذت جسمانی، معاد روحانی، معصیت صغیره و یوم القیامه؛
2. به کارگیری غیر اصطلاح به جای اصطلاح
در عرف اصطلاحنامهنویسی، افعال و غالب عبارات مرکب را اصطلاح نمیدانند؛ ولی در این فرهنگنامه از فعل و عبارات مرکب به منزلة اصطلاح استفاده شده است؛ برای مثال فعل «ابتدع» را از عبارت «ان الله عزوجل خلق الاشیاء و ابتدعها مخترعا لها لا من شیْْْء و لا علی اصل متقدم» (ج 1/4) استخراج کرده است، در حالی که با وجود اصطلاح «ابتداع» به این کلمه نیازی نیست. از این قبیل میتوان «اتحد» و «اتحاد»، «احدث» و «احداث»، «احبط» و «احباط»، «اخبر» و «اخبار»، «اخترع» و «اختراع»،«اراد» و «اراده»، «استوی» و «استواء» را نام برد.
____________________________
[1]. به ترتیب: آ والف، 497 اصطلاح؛ باء، 44؛ تاء، 260؛ ثاء، 9؛ جیم، 48؛ حاء 152؛ خاء، 22؛ دال، 69؛ ذال، 13؛ راء، 30؛ زاء، 7؛ سین، 38؛ شین، 58؛ صاد، 87؛ ضاد، 17؛ طاء، 34؛ ظاء، 12؛ عین، 196؛ غین، 21؛ فاء 110؛ قاف، 133؛ کاف، 67؛ لام، 26؛ میم، 472؛ نون، 81؛ هاء، 12؛ واو، 107 و یاء، 8 اصطلاح.
____________________________
عبارات مرکب نیز غالباً به احکام و مباحث یکی از اصطلاحات اشاره میکنند و در ذیل اصطلاح مرتبط طرح میشوند؛ مثلاً عبارت «ابطال کون البقاء معنی» (1/6) از مباحث «بقاء»، عبارت «ارزاق هی لطف فی التکلیف» (1/ 92) از «احکام ارزاق»، و عبارت «اعتقاد لصحهْْ حدوث الشیء» (1/153) از شرایط تحقق اراده بوده، به ترتیب ذیل اصطلاح «بقاء» (1/ 282)، «ارزاق»
(1/ 92) و «اراده» (1 / 69) مطرح میشوند.
3. عدم ارجاع اصطلاحات مترادف و اخص به اصطلاح مرجَّح[1] و اعم
برای پرهیز از تکرار مطالب، ارجاع اصطلاحات مترادف به اصطلاحِ مرجَّح و اصطلاحات اخص به اصطلاح اعم امری ضروری است؛ ولی در این فرهنگنامه از سیستم ارجاع استفاده نشده و ذیل هر یک از آنها جداگانه، و گاه تکراری، مطالبی آورده شده است؛ برای نمونه از اصطلاحات مترادف میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
ائمه و امام، اجسام و جسم، آجال و اجل، اجناس و جنس، احوال و حال، ارزاق و رزق، اسباب و سبب، اشیا و شیء، اضداد و ضد، اعراض و عرض، اعمال و عمل و فعل، افاعیل الانسان، افعال الانسان، افعال العباد، افعال المکلف، افعال المکلفین، فعل الانسان، فعل العباد و فعل العبد.
اصطلاحات اخص نیز مانند: متصل، خط، سطح، جسم تعلیمی، زمان و عدد که اصطلاح اعم آنها کمّ است. در این باره در بحث متون توضیح بیشتری داده خواهد شد.
4. عدم تعیین مشترکات لفظی
در فرهنگنامهنویسی، تعیین مشترکات لفظی از راه مناسب همچون توضیح داخل کمانک، و ارائة تعریف و مباحث هر یک از معانی به طور جداگانه ضرورت دارد، تا خواننده دچار سردرگمی نشود؛ ولی این امر در موسوعهْْ مصطلحات علم الکلام الاسلامی نادیده گرفته شده است؛ برای مثال برخی از اصطلاحات آن را که در معانی گوناگونی به کار میروند، نام میبریم:
اسلام به معنای فعل در برابر ایمان و دین حضرت محمد? ، بصر به معنای دیدن و قوة باصره، حکمت به معنای علم، عدل و...، دلیل به معنای معرف و حجت و حجت قطعی وظنی و ... ،
____________________________
[1]. مراد از مرجَّح، اصطلاحاتی است که بر اصطلاحات مشابه و هممعنای خود به جهتی از قبیل شهرت و دقت ترجیح داده میشود.
____________________________
سمع به معنای شنیدن و قوة سامعه، شریعت به معنای احکام و دین آسمانی، صورت به معنای شکل و ما به الشیء بالفعل و ... .
ج) متون
متون این فرهنگنامه از چند نظر قابل نقد است:
1. فقدان نظم منطقی[1]
در این فرهنگنامه، متون براساس ترتیب تاریخی تنظیم شدهاند؛ و این امر باعث شده است که مطالب غالباً نظم و دستهبندی منطقی نداشته باشد؛ برای مثال دربارة «اباحه» گفته است: «اما مثال الاباحهْْ، فهو کذبح البهائم...» و پس از عبارتی دیگر آورده است: «الاباحهْْ هی تخییر بین الفعل و ترکه» (1/1). دربارة اصطلاح «ابتداء» گفته است: «... ان ابتداء الخلق فی الجنهْْ کان اصلح لهم من ابتدائهم فی الدنیا ...»، و سپس نوشته است: «الابتداء خلق الشیْْْء اول مرهْْ و الاعادهْْ خلقه مرهْْ اخری» (1/ 1).
در بحث «احداث» گفته است: «اذ الوجود بعد ان لم یکن هو دلیل الایجاد و الاحداث الذی به یُعلم الموجود المحدث»، و سپس آورده است: «حقیقهْْ الخلق و الاحداث هو اخراج الشیْْْء من العدم الی الوجود...» (1/ 29).
دربارة «زمان» گفته است: «اعلم انه کان (الاشعری) یقول ان الاجل و الحین و الوقت و الزمان مما تتقارب معانیها و ان اجل کل حادث حال حدوثه ...»، «کل زمان فنهایته الآن و هو حد الزمانین فهو نهایهْْ الماضی و بعده ابتداء للمستقبل ...»، آنگاه به تعریف زمان پرداخته و آورده است: «الزمان انما هو مدهْْ بقاء الجوهر ساکنا او متحرکا... الزمان المعهود عندنا هو مدهْْ وجود الجوهر ساکنا او متحرکا او مدهْْ وجود العرض فی الجسم» (1/ 622).
در بحث «سعر» ابتدا عبارتی را دربارة اتصاف آن به غلا و رخص نقل کرده و در عبارات دیگر
____________________________
[1]. مقصود از نظم منطقی این است که برای مثال متون مرتبط با تعریف در اول قرار گیرد، و پس از آن مطالب مربوط به اقسام، احکام، دیدگاهها و ... به ترتیب مطرح گردد.
____________________________
به تعریف آن پرداخته است(1/ 634).
2. تکرار متن
گاهی در این فرهنگنامه یک متن ذیل چند اصطلاح تکرار شده است، که برخی از عوامل آن را
نام میبر یم:
أ) عدم ارجاع اصطلاحات مترادف به اصطلاح مرجَّح؛ برای مثال عبارت «حقیقهْْ الخلق و الاحداث هو اخراج الشیْْْء من العدم الی الوجود...» دربارة احداث و خلق تکرار شده است (1 / 29 و 552)، و جمله «کان (الاشعریْْْ) یقول ان التألیف و الاجتماع و المماسهْْ و المجاورهْْ و الالتزاق و الاتصال کل ذلک مما ینبیء عن معنی واحد» ذیل اتصال، اجتماع، تألیف، مجاوره و مماسه تکرار شده است (1/ 9، 13، 292 و 2 / 1174 و 1324)؛
ب) عدم ارجاع اصطلاحات اخص به اصطلاح اعم؛ برای نمونه عبارت «ان اقتضی (العرض) قسمهْْ، فکم، فان اشترکت الاجزاء فی حد فمتصل، ان وجدت معا فمقدار، ذو بعد خط و ذو بعدین سطح، ذو ثلاثه جسم تعلیمی و الا فزمان و ان لم تشترک فعدد ... » ذیل خط، زمان، سطح، عدد و کم تکرار شده است (1/ 545، 622، 634، 774 و 2 / 1095)؛
ج) مطالب بیارتباط؛ برای مثال ذیل اصطلاح «ابتداء» گفته است: «الابتداء خلق الشیْْْء اول مرهْْ و الاعادهْْ خلقه مرهْْ اخری» (1/1)، و همین عبارت برای اصطلاح «اعاده» تکرار شده است (1/145). جملة «والاعادهْْ خلقه مرهْْ اخری» به اصطلاح «ابتداء» و عبارت «الابتداء خلق الشیْْْء اول مرهْْ» به اصطلاح «اعاده» ارتباط ندارد .
همچنین عبارت «ان اقتضی (العرض) قسمهْْ ... و ان لم یقتض شیئاً منهما فکیفیهْْ اما محسوسهْْ او نفسانیهْْ او ... » ذیل خط، زمان، سطح، عدد، کم و کیفیت تکرار شده است (1/545، 622، 634، 774 و 2 1095 و 1103).
مطالب بیارتباط افزون بر اینکه سبب تکرار متن در مواردی شده است، خواننده را نیز دچار سردرگمی میکند؛ مثلاً ذیل اصطلاح «ابتداء» آمده است: «و الارادهْْ المراد» و «کان (الاشعریْْْ) یقول فی الادراک: ان الله تعالی هو المخترع له فی الابصار عند وجود الضیاء و المقابلهْْ و لو اراد ان یخلقه مع عدم الضیاء و المقابلهْْ کان علی ذلک قادراً و کان کونه صحیحاً» (1/2).
همچنین ذیل اصطلاح «خلق» آمده است: «قال (ابراهیم النظام): الخلق من الله سبحانه الذی هو تکوین، هو المکوَّن، و هو الشیْْْء المخلوق و کذلک الابتداء، هو المبتدأ و الاعادهْْ هی المعاد و الارادهْْ من الله سبحانه تکون ایجاداً للشیْْْء و تکون أمراً و هی غیرالمراد کنحو ارادهْْ الله للایمان هی أمره به و تکون حکما و اِخباراً و هی غیرالمحکوم و المخبر عنه» (1/550).
3. ذکر متن در جایگاه نامناسب
برای مثال در بحث «خلق القرآن»، بدون اینکه اصطلاح آن را بیاورد و مقصود از «خلقالقرآن» را بیان کند، دیدگاه معتزله را در لابهلای مطالب مرتبط با اصطلاح «خلق»، این گونه نقل کرده است: «و دانوا (المعتزلهْْ) بخلق القرآن نظیراً لقول اخوانهم من المشرکین الذین قالوا: « إِنْ هَذَا إِلَّا قَوْلُ الْبَشَرِ» (المدثر، 25) فزعموا ان القرآن کقول البشر» (1/ 551).
4. عدم تعریف برخی اصطلاحات
برای مثال بیآنکه اصطلاح «ابانه» را تعریف کند، ذیل آن گفته است: «ذکر شیخنا ابوهاشم? فی التعدادیات: انّ اللطف و الابانهْْ لا یصح کونهما جههْْ لحُسن التکلیف ...» (1/1).
نیز دربارة اصطلاح«ابعاض» آورده است: «قال (ابوالهذیل): و وجدت المحدثات ذات ابعاض و ما کان کذلک فواجب ان یکون له کل و جمیع ...» (1/6). همچنین ذیل اصطلاح« اجناس عالیه» گفته است: «ان اکثر الاجناس العالیهْْ مما لایدرک بالحس، و لا بالوجدان، و لا بالبدیهیهْْ، و لا بالترکیب العقلی، فانها بسائط فی العقل و قد یتصور بالرسوم و بتحلیل ما یتصور من انواعها الیها» (1/25، 26).
نیز دربارة اصطلاح «احیاز» این عبارت را نقل کرده است: «الأحیاز و الجهات امور مختلفهْْ بحقائقها متباینهْْ بماهیاتها» (1/45)، و ذیل دو اصطلاح «ثنویه» و «دهریون» گفته است: «مذهب الثنویهْْ حیث زعموا ان القادر علی الخیر یقع ذلک منه طباعا و لا یقدر علی خلافه و کذلک القادر علی الشر» (1/411)، «اهل الدهر الزاعمین بان الجسم لم یزل متحرکا و حرکاته محدَثهْْ» (1/590).
نویسندة محترم در مقدمه به تاریخ علم کلام اسلامی و تطورات آن اشارهای گذرا کرده و هدف خود را عرضة علم کلام اسلامی در قالب فرهنگنامه دانسته است؛ فرهنگنامهای که به شکلی جامع مهمترین اصطلاحات این علم را در دورههای مختلف و با استناد به آثار کلامی دو فرقة اشعریه و معتزله شامل میشود. وی سپس روش تحقیق و تألیف این فرهنگنامه را بیان کرده است که نکات برجستة آن از این قرارند:
1. انتخاب موضوعات اساسی و اصلی و حذف موضوعات استطرادی و مرتبط به علوم دیگر همچون فقه و اصول فقه؛
2. ارائة تعاریف عمده دربارة هر اصطلاح[2] و ذکر اصطلاحات فرعی پس از اصطلاح اصلی؛ مانند علم، علمضروری و علم مکتسب؛
3. کاربرد لفظ مفرد و نکره به منزلة اصطلاح در اغلب مواضع، و تثنیه، جمع، فعل و عبارات مرکب در موارد لازم؛ همچون مقدوران، مقدورات، قَدَر، قدَّر، تقضّی القدرهْْ وقتَ مقدورها، تعلق القادر بمقدوره و حاجهْْ الی القدرهْْ؛
4. تنظیم اصطلاحات بر اساس حروف الفبا؛
5. اسناد جملات به نویسنده و کتاب به صورت رمز؛ مانند (ب، ف، 248، 2) که حرف (ب) به البغدادی، (ف) به کتاب الفرق بین الفرق، عدد (248) به صفحه، و (2) به سطر آن اشارت دارد؛
6. استفاده از آثار علمای کلامی از حسن بصری (110ق) تا قاسم بن محمد بن علی (1029ق).
____________________________
[1]. فرهنگنامه، مجموعهای است متوسط (میان واژهنامه و دائرهْْالمعارف) که تعاریف و برخی ویژگیهای مهم اصطلاحات یک علم را به صورت کلی و مختصر در بردارد.
[2]. «اصطلاح» به واژهای گویند که در یک علم بار معنایی داشته، بر محور آن مطلب یا مطالبی مطرح میشود.
____________________________
پس از آشنایی اجمالی، به معرفی بیشتر این فرهنگنامه و نقد آن در چند محور میپردازیم:
أ) منابع
برای شناسایی و استخراج اصطلاحات این فرهنگنامه و تألیف آن، از آثار علمای کلام اسلامی از حسن بصری (110 ق) تا قاسم بن محمد بن علی (1029 ق) استفاده شده است. هرچند منابع این موسوعه تنوع خوبی دارد، بسیاری از آثار مهم مذاهب مختلف مغفول واقع شدهاند؛ همچون المواقف فی علم الکلام (ایجی) و شرح آن (جرجانی)، شرح المقاصد (تفتازانی)، الاعتقادات فی دین الامامیهْْ (شیخ صدوق)، اوائل المقالات (شیخ مفید)، الذخیرهْْ فی علم الکلام (سید مرتضی)، الاقتصاد الهادی الی سبیل الرشاد (شیخ طوسی)، المنقذ من التقلید (حمصی رازی)، قواعد المرام فی علم الکلام (ابن میثم بحرانی)، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد (علامه حلی) و شوارق الالهام (لاهیجی).
این امر از سویی موجب عدم جامعیت فرهنگنامه در قیاس با مجموع اصطلاحات مهم کلامی شده است؛ زیرا برخی از اصطلاحات صرفاً در این منابع وجود دارند؛[1] و از سوی دیگر باعث شده است دیدگاه مذاهب کلامی در مواردی از منظر منابع مذاهب دیگر بیان شود؛ برای مثال دیدگاه امامیه در مسئلة «بداء» به نقل از منابعی چون الانتصار (خیاط) و مقالات الاسلامیین (اشعری) طرح گردیده است نه از منابع معتبر مذهب امامیه (ر.ک: 1/273).
ب) اصطلاحات
این فرهنگنامه در بُعد اصطلاحات از چند جهت قابل تأمل است:
1. عدم جامعیت
یکی از ویژگیهای مهم هر فرهنگنامهای، جامعیت آن در زمینة اصطلاحات یک علم است تا خواننده با مراجعه به آن بتواند به سهولت نیازهای خود را تأمین کند.
____________________________
[1]. در این باره توضیح بیشتر داده خواهد شد.
____________________________
در موسوعهْْ مصطلحات علم الکلام الاسلامی با اینکه سعی بسیاری مصروفِ شناسایی و استخراج اصطلاحات کلامی شده و 2630[1] اصطلاح ضبط گردیده است، در متون کلامی مذاهب مختلف حتی در منابع موسوعة مزبور اصطلاحاتی دیده میشود که در این فرهنگنامه به چشم نمیخورد؛ برای مثال میتوان اصطلاحات زیر را نام برد:
الهیات، امکان اخص، امکان ماهوی، امکان وقوعی، اولویت، اولویت ذاتیه، اولویت خارجیه، اولویت کافیه، اولویت غیرکافیه، ابدی، اسمای حسنی، برهان تمانع، تجرد، توقیف، توقیفیت، جبار، استدراج، حُسن شرعی، حکم شرعی، شر بالذات، شر بالعرض، طاقت، عالم امر، عالم باطن، عالم ظاهر، عالم ابداع، عالم شهادت، عالم خلق، غایت، قضای مبرم، قضای معلّق، لطف محصّل، لطف مقرّب، لوح محفوظ، ملت، آبای رسولالله، ابلیس، شیطان، ارهاص، آیت، بعثت، تحدی، ترک اولا، خاتمیت، خارقالعاده، نبوت محمد? ، صحابهْْ النبی، صرفه، خلقالقرآن، معراج، وحی خفی، وحی صریح، امام غایب، امام مستور، اهلبیت، اسما و احکام، اشراطالساعهْْ، اعادة معدوم، اعراف، الحاد، ارتداد، بدن، جهنم، سعادت، شقاوت، سؤال قبر، لذت روحانی، لذت جسمانی، معاد روحانی، معصیت صغیره و یوم القیامه؛
2. به کارگیری غیر اصطلاح به جای اصطلاح
در عرف اصطلاحنامهنویسی، افعال و غالب عبارات مرکب را اصطلاح نمیدانند؛ ولی در این فرهنگنامه از فعل و عبارات مرکب به منزلة اصطلاح استفاده شده است؛ برای مثال فعل «ابتدع» را از عبارت «ان الله عزوجل خلق الاشیاء و ابتدعها مخترعا لها لا من شیْْْء و لا علی اصل متقدم» (ج 1/4) استخراج کرده است، در حالی که با وجود اصطلاح «ابتداع» به این کلمه نیازی نیست. از این قبیل میتوان «اتحد» و «اتحاد»، «احدث» و «احداث»، «احبط» و «احباط»، «اخبر» و «اخبار»، «اخترع» و «اختراع»،«اراد» و «اراده»، «استوی» و «استواء» را نام برد.
____________________________
[1]. به ترتیب: آ والف، 497 اصطلاح؛ باء، 44؛ تاء، 260؛ ثاء، 9؛ جیم، 48؛ حاء 152؛ خاء، 22؛ دال، 69؛ ذال، 13؛ راء، 30؛ زاء، 7؛ سین، 38؛ شین، 58؛ صاد، 87؛ ضاد، 17؛ طاء، 34؛ ظاء، 12؛ عین، 196؛ غین، 21؛ فاء 110؛ قاف، 133؛ کاف، 67؛ لام، 26؛ میم، 472؛ نون، 81؛ هاء، 12؛ واو، 107 و یاء، 8 اصطلاح.
____________________________
عبارات مرکب نیز غالباً به احکام و مباحث یکی از اصطلاحات اشاره میکنند و در ذیل اصطلاح مرتبط طرح میشوند؛ مثلاً عبارت «ابطال کون البقاء معنی» (1/6) از مباحث «بقاء»، عبارت «ارزاق هی لطف فی التکلیف» (1/ 92) از «احکام ارزاق»، و عبارت «اعتقاد لصحهْْ حدوث الشیء» (1/153) از شرایط تحقق اراده بوده، به ترتیب ذیل اصطلاح «بقاء» (1/ 282)، «ارزاق»
(1/ 92) و «اراده» (1 / 69) مطرح میشوند.
3. عدم ارجاع اصطلاحات مترادف و اخص به اصطلاح مرجَّح[1] و اعم
برای پرهیز از تکرار مطالب، ارجاع اصطلاحات مترادف به اصطلاحِ مرجَّح و اصطلاحات اخص به اصطلاح اعم امری ضروری است؛ ولی در این فرهنگنامه از سیستم ارجاع استفاده نشده و ذیل هر یک از آنها جداگانه، و گاه تکراری، مطالبی آورده شده است؛ برای نمونه از اصطلاحات مترادف میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
ائمه و امام، اجسام و جسم، آجال و اجل، اجناس و جنس، احوال و حال، ارزاق و رزق، اسباب و سبب، اشیا و شیء، اضداد و ضد، اعراض و عرض، اعمال و عمل و فعل، افاعیل الانسان، افعال الانسان، افعال العباد، افعال المکلف، افعال المکلفین، فعل الانسان، فعل العباد و فعل العبد.
اصطلاحات اخص نیز مانند: متصل، خط، سطح، جسم تعلیمی، زمان و عدد که اصطلاح اعم آنها کمّ است. در این باره در بحث متون توضیح بیشتری داده خواهد شد.
4. عدم تعیین مشترکات لفظی
در فرهنگنامهنویسی، تعیین مشترکات لفظی از راه مناسب همچون توضیح داخل کمانک، و ارائة تعریف و مباحث هر یک از معانی به طور جداگانه ضرورت دارد، تا خواننده دچار سردرگمی نشود؛ ولی این امر در موسوعهْْ مصطلحات علم الکلام الاسلامی نادیده گرفته شده است؛ برای مثال برخی از اصطلاحات آن را که در معانی گوناگونی به کار میروند، نام میبریم:
اسلام به معنای فعل در برابر ایمان و دین حضرت محمد? ، بصر به معنای دیدن و قوة باصره، حکمت به معنای علم، عدل و...، دلیل به معنای معرف و حجت و حجت قطعی وظنی و ... ،
____________________________
[1]. مراد از مرجَّح، اصطلاحاتی است که بر اصطلاحات مشابه و هممعنای خود به جهتی از قبیل شهرت و دقت ترجیح داده میشود.
____________________________
سمع به معنای شنیدن و قوة سامعه، شریعت به معنای احکام و دین آسمانی، صورت به معنای شکل و ما به الشیء بالفعل و ... .
ج) متون
متون این فرهنگنامه از چند نظر قابل نقد است:
1. فقدان نظم منطقی[1]
در این فرهنگنامه، متون براساس ترتیب تاریخی تنظیم شدهاند؛ و این امر باعث شده است که مطالب غالباً نظم و دستهبندی منطقی نداشته باشد؛ برای مثال دربارة «اباحه» گفته است: «اما مثال الاباحهْْ، فهو کذبح البهائم...» و پس از عبارتی دیگر آورده است: «الاباحهْْ هی تخییر بین الفعل و ترکه» (1/1). دربارة اصطلاح «ابتداء» گفته است: «... ان ابتداء الخلق فی الجنهْْ کان اصلح لهم من ابتدائهم فی الدنیا ...»، و سپس نوشته است: «الابتداء خلق الشیْْْء اول مرهْْ و الاعادهْْ خلقه مرهْْ اخری» (1/ 1).
در بحث «احداث» گفته است: «اذ الوجود بعد ان لم یکن هو دلیل الایجاد و الاحداث الذی به یُعلم الموجود المحدث»، و سپس آورده است: «حقیقهْْ الخلق و الاحداث هو اخراج الشیْْْء من العدم الی الوجود...» (1/ 29).
دربارة «زمان» گفته است: «اعلم انه کان (الاشعری) یقول ان الاجل و الحین و الوقت و الزمان مما تتقارب معانیها و ان اجل کل حادث حال حدوثه ...»، «کل زمان فنهایته الآن و هو حد الزمانین فهو نهایهْْ الماضی و بعده ابتداء للمستقبل ...»، آنگاه به تعریف زمان پرداخته و آورده است: «الزمان انما هو مدهْْ بقاء الجوهر ساکنا او متحرکا... الزمان المعهود عندنا هو مدهْْ وجود الجوهر ساکنا او متحرکا او مدهْْ وجود العرض فی الجسم» (1/ 622).
در بحث «سعر» ابتدا عبارتی را دربارة اتصاف آن به غلا و رخص نقل کرده و در عبارات دیگر
____________________________
[1]. مقصود از نظم منطقی این است که برای مثال متون مرتبط با تعریف در اول قرار گیرد، و پس از آن مطالب مربوط به اقسام، احکام، دیدگاهها و ... به ترتیب مطرح گردد.
____________________________
به تعریف آن پرداخته است(1/ 634).
2. تکرار متن
گاهی در این فرهنگنامه یک متن ذیل چند اصطلاح تکرار شده است، که برخی از عوامل آن را
نام میبر یم:
أ) عدم ارجاع اصطلاحات مترادف به اصطلاح مرجَّح؛ برای مثال عبارت «حقیقهْْ الخلق و الاحداث هو اخراج الشیْْْء من العدم الی الوجود...» دربارة احداث و خلق تکرار شده است (1 / 29 و 552)، و جمله «کان (الاشعریْْْ) یقول ان التألیف و الاجتماع و المماسهْْ و المجاورهْْ و الالتزاق و الاتصال کل ذلک مما ینبیء عن معنی واحد» ذیل اتصال، اجتماع، تألیف، مجاوره و مماسه تکرار شده است (1/ 9، 13، 292 و 2 / 1174 و 1324)؛
ب) عدم ارجاع اصطلاحات اخص به اصطلاح اعم؛ برای نمونه عبارت «ان اقتضی (العرض) قسمهْْ، فکم، فان اشترکت الاجزاء فی حد فمتصل، ان وجدت معا فمقدار، ذو بعد خط و ذو بعدین سطح، ذو ثلاثه جسم تعلیمی و الا فزمان و ان لم تشترک فعدد ... » ذیل خط، زمان، سطح، عدد و کم تکرار شده است (1/ 545، 622، 634، 774 و 2 / 1095)؛
ج) مطالب بیارتباط؛ برای مثال ذیل اصطلاح «ابتداء» گفته است: «الابتداء خلق الشیْْْء اول مرهْْ و الاعادهْْ خلقه مرهْْ اخری» (1/1)، و همین عبارت برای اصطلاح «اعاده» تکرار شده است (1/145). جملة «والاعادهْْ خلقه مرهْْ اخری» به اصطلاح «ابتداء» و عبارت «الابتداء خلق الشیْْْء اول مرهْْ» به اصطلاح «اعاده» ارتباط ندارد .
همچنین عبارت «ان اقتضی (العرض) قسمهْْ ... و ان لم یقتض شیئاً منهما فکیفیهْْ اما محسوسهْْ او نفسانیهْْ او ... » ذیل خط، زمان، سطح، عدد، کم و کیفیت تکرار شده است (1/545، 622، 634، 774 و 2 1095 و 1103).
مطالب بیارتباط افزون بر اینکه سبب تکرار متن در مواردی شده است، خواننده را نیز دچار سردرگمی میکند؛ مثلاً ذیل اصطلاح «ابتداء» آمده است: «و الارادهْْ المراد» و «کان (الاشعریْْْ) یقول فی الادراک: ان الله تعالی هو المخترع له فی الابصار عند وجود الضیاء و المقابلهْْ و لو اراد ان یخلقه مع عدم الضیاء و المقابلهْْ کان علی ذلک قادراً و کان کونه صحیحاً» (1/2).
همچنین ذیل اصطلاح «خلق» آمده است: «قال (ابراهیم النظام): الخلق من الله سبحانه الذی هو تکوین، هو المکوَّن، و هو الشیْْْء المخلوق و کذلک الابتداء، هو المبتدأ و الاعادهْْ هی المعاد و الارادهْْ من الله سبحانه تکون ایجاداً للشیْْْء و تکون أمراً و هی غیرالمراد کنحو ارادهْْ الله للایمان هی أمره به و تکون حکما و اِخباراً و هی غیرالمحکوم و المخبر عنه» (1/550).
3. ذکر متن در جایگاه نامناسب
برای مثال در بحث «خلق القرآن»، بدون اینکه اصطلاح آن را بیاورد و مقصود از «خلقالقرآن» را بیان کند، دیدگاه معتزله را در لابهلای مطالب مرتبط با اصطلاح «خلق»، این گونه نقل کرده است: «و دانوا (المعتزلهْْ) بخلق القرآن نظیراً لقول اخوانهم من المشرکین الذین قالوا: « إِنْ هَذَا إِلَّا قَوْلُ الْبَشَرِ» (المدثر، 25) فزعموا ان القرآن کقول البشر» (1/ 551).
4. عدم تعریف برخی اصطلاحات
برای مثال بیآنکه اصطلاح «ابانه» را تعریف کند، ذیل آن گفته است: «ذکر شیخنا ابوهاشم? فی التعدادیات: انّ اللطف و الابانهْْ لا یصح کونهما جههْْ لحُسن التکلیف ...» (1/1).
نیز دربارة اصطلاح«ابعاض» آورده است: «قال (ابوالهذیل): و وجدت المحدثات ذات ابعاض و ما کان کذلک فواجب ان یکون له کل و جمیع ...» (1/6). همچنین ذیل اصطلاح« اجناس عالیه» گفته است: «ان اکثر الاجناس العالیهْْ مما لایدرک بالحس، و لا بالوجدان، و لا بالبدیهیهْْ، و لا بالترکیب العقلی، فانها بسائط فی العقل و قد یتصور بالرسوم و بتحلیل ما یتصور من انواعها الیها» (1/25، 26).
نیز دربارة اصطلاح «احیاز» این عبارت را نقل کرده است: «الأحیاز و الجهات امور مختلفهْْ بحقائقها متباینهْْ بماهیاتها» (1/45)، و ذیل دو اصطلاح «ثنویه» و «دهریون» گفته است: «مذهب الثنویهْْ حیث زعموا ان القادر علی الخیر یقع ذلک منه طباعا و لا یقدر علی خلافه و کذلک القادر علی الشر» (1/411)، «اهل الدهر الزاعمین بان الجسم لم یزل متحرکا و حرکاته محدَثهْْ» (1/590).