آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۴

چکیده

متن

رساله رضاعیه
بسم لله الرحمن الرحیم
مسائلى که زن برشوهر حرام شود:
اول:
 آن که هرکاه (هرگاه) برادر و یا خواهر خود را شیر دهد.
دوم:
آن که زن، برادر زاده خود را شیر دهد؟
سیم:
 آن که زن، خواهر زاده خود را شیر دهد.
چهارم:
 آن که زن، فرزند زاده خود را شیردهد یا فرزند زاده زن شوهر خود را شیر دهد.
پنجم:
آن که زن، عم یا عمه خود را شیر دهد.
ششم:
 آن که زن ،خالوى خود را یا خاله خود را شیر دهد.
هفتم:
 آن که زن، عموزاده خود را یا عمه زاده خود را شیردهد.
هشتم:
 آن که زن، خالوزاده یا خاله زاده خود را شیردهد.
نهم:
 آن که زن، برادر شوهر یا خواهر شوهر خود را شیردهد.
دهم:
 آن که زن، فرزند زاده شوهر خود را شیر دهد.
یازدهم:
 آن که زن، برادر زاده خود یا خواهر زاده شوهر خود را شیر دهد.
دوازدهم:
 آن که زن، خالوى شوهر یا خاله شوهر خود را شیردهد.
جواب اول:
 آن که زن، برادر یا خواهر خود را شیر دهد، فرزند شوهرش مى شود و او خواهرفرزند شوهر شود و خواهر فرزند شوهر حرام است بر شوهر زیرا که خواهر فرزند نیز دختر اواست.
دوم:
 آن که برادر زاده زن ،فرزند شوهر مى شود پس زن عمه فرزند مى شود.عمه و زن به منزله خواهر ا ست.
سیم:
 آن که خاله، فرزند شوهر مى شود پس خاله، خواهر زن است و جمیع مومنان را دو خواهرحرام است و حال آن که هردو زنده باشند.
گفتگوى مرد و زن
برمنع سخن گفتن زن با مرد و گوش دادن مرد به صداى زن یا برعکس دلیلى نیافتیم، مگر این که زن از روى عمد با کرشمه صحبت کند که حرام مى باشد زیرا خداوندمى فرماید: «فلا تخضعن بالقول ()، این مطلب موید راى اول مى باشد که مبتنى برجواز اظهارصورت و کف دست است.
اگر تفسیر استثناى آیه، مردد میان دو راى بالا(جواز و عدم جواز اظهار صورت و کف دست)باشد، دلیل نفى حرج موید و مرجع راى اول خواهد بود، مگر این که دلیل قطعى برحرمت اظهار صورت و کف دست داشته باشیم، که دراین صورت خواهیم گفت: این حکم درموردحرج و مشقت آمده است، از قبیل حکم جهاد و زکات و خمس و قصاص و دیات و امثال آن که درمورد ضرر آمده است. درغیر این صورت ،راى و دلیلى که خالى از حرج است، بر راى دلیلى که مستلزم حرج است، رجحان دارد. و ما این مطلب را این جا فقط به عنوان موید مى آوریم، نه دلیل.
چهارم:
 آن که نبیره زن ، فرزندش مى شود پس زن ، فرزند را جده مى شود و جده فرزندبرشوهر حرام است.
پنجم:
 آن که زن، برادر زاده فرزند مى شود و برادر زاده برپدر حرام است.
ششم:
 آن که زن، خواهر زاده فرزند مى شود ؟
هفتم:
 آن که هرکاه (هرگاه) زن، عموزاده خود را شیر دهد، عموزاده فرزند مى شود و عموزاده فرزند به منزله برادر زاده است و هرگاه زن، عموزاده را شیر دهد، خالو زاده فرزند مى شود وخالو زاده به منزله برادر زاده است و برادر زاده برشوهر حرام است، بدون رضاى زن .
هشتم:
 آن که زن، عمه زاده فرزند مى شود و عمه زاده به منزله خواهر زاده است.
نهم:
 آن که زن، مادر یا مادر خواهر مى شود؟
دهم:
 آن که مادر فرزند زاده مى شود و مادر فرزند زاده یا دختر یا عروس شوهر است.
یازدهم:
 هرگاه زن، برادر زاده شوهر را شیر دهد، زن، مادر برادر زاده شوهر است و مادام که برادر زنده است، زن برادر حرام است و اکر(اگر) خواهر زاده او، او را شیر دهد، زن مادرخواهر زاده مى شود؟
دوازدهم:
 آن که زن مادر خالو یا مادر خواله(خاله) شوهر مى شود و مادر خوالو (خالو) یا مادرخاله به منزله جده است.
تمت الرساله.
حد کر، کافور حنوط، فرسخ و صاع ()
بسم لله الرحمن الرحیم
[حد کر]
تحقیق:
 در کمیت کر خلاف عظیمى است میان علما. اعتقاد اکثر علما آن است که هزار ودویست رطل است، به رطل عراقى یا سه شبرونیم طول در سه شبرونیم عرض درسه شبر ونیم عمق است، که مجموع آن چهل و دو شبر و هفت ثمن مى شود که تخمینا هشتاد و سه من و نیم به وزن شاه و پنجاه و شش مثقال و ثمن صیرفى مى شود.
و اعتقاد قمیین سه شبر طول در سه شبر عرض در سه شبر عمق است، که مجموع آن بیست وهفت شبر مى شود و این قول خالى از قوتى نیست و لیکن قول اول احوط است غالبا.
و بنابرقول جمعى از علما هزارو دویست رطل مدنى است که هررطلى از آن یک رطل و نیم عراقى است و تخمینا هزارو دویست رطل عراقى شصت و هشت من شاهى است و ربع من، وبه مدنى صد ودو من ثمن من است به سنک (سنگ) شاه.
وظاهر حدیث آن است که مقدار کر سى و شش شبر بوده.
و احوط مذهب قمیین است و این زیاد تى ها به حسب فضلیت است. و لله تعالى یعلم.
و بهتر آن است که به حسب من، صدوسى و شش من و نیم به سنک شاه بوده باشد تا به همه اقوال و احتیاط ها عمل کرده باشد، بنابر آن که مثقال شرعى و صیرفى یکى است و نقل کرده اندکه مثقال متبدل نشده است درهیج وقت.
[مقدار کافور حنوط ]
و مشهور و احوط در کافور حنوط آن است که یک مثقال شرعى باشد که سه ربع مثقال صیرفى مى شود و بهتر از این، آن است که چهار مثقال شرعى بوده باشد و بهتر از آن ، آن است که سیزده درم و ثلث بوده باشد که به حساب شرعى نه مثقال و ثلث مثقال مى شود و به حساب صیرفى هفت مثقال مى شود.
[مقدار فرسخ ]
 و تقریبا درتحقیق فرسخ،فرسخى سه میل است و میل چهار هزارذرع شرعى است و ذرعى بیست و چهار انکشت (انگشت) و انکشتى عرض هفت جو است و عرض هفت جو موازى موى یال یابو.
‍[مقدار فطره ]
و مقدار فطره یک صاع است از هرنفسى و آن ظاهرا ششصد و چهارده مثقال و ربع مثقال به مثقال صیرفى است و اولى آن است که یک من و نیم تبریز باشد.
سوال :
مستند تحدید مسافت فرسخ به دوازده هزار قدم کدام است؟
 جواب:
 مستند معقولى به نظر نرسیده و چون مشهور بین الاصحاب است معتمد است اما ده هزار و پانصد قدم را چنانچه در کافى هست قوى مى دانم و ابن بابویه هم همان را نقل کرده اماظاهرا اشتباهى شده که چهار هزارو پانصد قدم نقل شده.
 

تبلیغات