آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۴

چکیده

متن

الانتصار
بیشتر، نام کتاب را الانتصار ضبط نموده اند اگرچه با عناوین متفردات الامامیه‏1 و یا المسائل التى تفردت بها الامامیه نیز آمده است. این کتاب تقریبا در برگیرنده‏همه ابواب فقه است و درهر باب به ذکر مسائل مهم مورد اختلاف بین شیعه امامیه و دیگر مذاهب اسلامى پرداخته است. نویسنده در مقدمه به انگیزه تالیف و بعضى تذکرات درباره اختلافات کلى امامیه و مذاهب دیگر به دفاع کلى از مذهب امامیه پرداخته است و بعد از مقدمه،وارد ابواب و مسائل فقهى مى‏شود و تصریح مى‏کند که نظم مشخصى را در ترتیب ابواب فقهى این کتاب رعایت نکرده است. تعداد کل مسائل کتاب براساس شماره گذارى چاپ جامعه مدرسین 329 مساله مى‏باشد. نام ابواب به ترتیب و تعبیر خود کتاب و تعداد مساله مورد بحث‏در هر باب عبارت است از: 1- کتاب الطهاره،30 مساله. 2- کتاب الصلاه،47 مساله. 3- کتاب الصیام،22 مساله. 4- کتاب الزکاه،19 مساله (یک مساله درباره خمس است). 5- کتاب الحج،26 مساله. 6- کتاب النکاح،21 مساله. 7- کتاب الطلاق،9 مساله. 8- کتاب الظهار،6 مساله. 9- کتاب الایلاء،3 مساله. 10- کتاب اللعان،3 مساله. 11- کتاب العدد و اکثر الحمل،6 مساله. 12- کتاب الایمان و النذور و الکفارات (الایمان،25مساله النذر،5 مساله الکفارات، 8 مساله). 13- کتاب مسائل البیوع و الربا و الصرف،10 مساله. 14- کتاب الشفعه،5 مساله. 15- کتاب فیه مسائل شتى(الهبه، الضمان، الوقف)،10 مساله. 16- کتاب القضاء و الشهادات،7 مساله. 17- کتاب الحدود و القصاص و الدیات،31 مساله. 18- کتاب الفرائض و المواریث و الوصایا،24 مساله. 19- کتاب مسائل الصید و الذباحه و الاطعمه،12 مساله. 20- کتاب مسائل الاشربه و اللباس،6 مساله. این کتاب دو بار چاپ سنگى شده است: یک بار درسال 1275 ه.ش. درضمن الجوامع الفقهیه و دیگرى در 1315 ه.ش. به صورت جدا. اخیرا چاپ‏جدید آن توسط انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین تحقیق شده است که نسخه مورد استفاده دراین نوشتار همین چاپ مى‏باشد.
انگیزه و هدف تالیف
چنان که از مقدمه مولف برمى آید، نویسنده دو هدف اساسى داشته است: 1- با تحقیق و تفحص درفقه عامه و ارائه اقوال موافق با امامیه، فقه شیعه را از معرض اتهام انفراد دراقوال، بیرون بکشد. 2- دیدگاه هاى منحصر به فرد امامیه را با حجت هاى قاطع علمى تبیین کند و راى مخالف را با نقض و ابرام، رد کند. مولف خود را اولین کسى مى‏داند که به این‏مهم دست زده است و مى‏فرماید: وها انا ذا مبتدئا بذلک و معتمدا من الایجاز و الاختصار مالایخل بمهم)()او براى تامین اهداف فوق به عرضه نسبتا گسترده آراو اقوال فقهاى‏عامه پرداخته است و این امر، کتاب را در شمار کتب علم الخلاف قرارداده است.
 روش فقهى
 روش فقهى کتاب درراستاى رهنمودهاى اصلى مولف، جهت‏تامین اهداف و انگیزه هاى تالیف کتاب است و این راهکردها که عمدتا براى پاسخ گویى به مخالفان طراحى شده، عبارتند از: 1- اثبات این که صرف مخالفت بااجماع مسلمانان، موجب ملامت کسى نمى گردد مگردرمورد اقوالى که برحجتى قاطع استوار نباشند.() 2- نقض اشکالات مخالفان، با ارائه‏متقابل مخالفت هاى فقهاى عامه با اجماع مسلمانان.() 3- تاسیس ادله‏اى که عام و مورد قبول همه فرقه ها باشد و استوار نمودن اقوال‏شیعه برآن‏ادله. با این وجود کتاب انتصار را تنها نباید در شمار نخستین آثار علم الخلاف و فقه تطبیقى قلمداد کنیم بلکه درآن به دفاع از فقه امامیه پرداخته شده است. مسائل مطرح، در سه دسته قابل تقسیم هستند:
دسته اول:
 مسائلى که امامیه درآنها منحصر به فرد است و موافقى از دیگر مذاهب ندارد. عناوین راهنما درشناخت این دسته از مسائل عباراتى چون: ومماانفردت به الامامیه مما تفردت به الامامیه الانو است. تعداد این مسائل بیش از اقسام دیگر است.
دسته دوم:
 مسائلى که به گمان فقهاى عامه، ازدیدگاه هاى انحصارى شیعه است درحالى که درمیان فقهاى عامه نیز آراى موافق با نظر امامیه وجود دارد. عناوین‏راهنما: (مما ظن ان الامامیه منفرده به )،(مما یشتبه انفراد الامامیه به)،(مما شنع به على الامامیه)و.
دسته سوم:
 آنچه عامه به دروغ، به شیعه نسبت داده و پنداشته اند امامیه چنین نظریه‏اى دارد.() عملکرد نویسنده در دسته اول و دوم عبارت است‏از:
1- طرح قول امامیه
‏مولف، بحث درهر مساله را با بیان نظریه‏ء امامیه آغاز مى‏کند. گاه یک مساله حاوى چند فرع و یا قید است که فصل ممیز آراى امامیه و عامه‏شده اند. موارد زیر از این قبیل است: ومما انفردت به الامامیه القول بان مسح الراس انما یجب ببله الید فان استانف ماء جدیدا لکملا یجزئه و حتى انهم یقولون: اذا لم یبق فى یده بله اعادالوضوء.() القول بوجوب مسح الرجلین على طریق التضییق و من غیر تخییر بین الغکسل و المسح.()ان حق الشفعه لا یسقط الا بان‏یصرح الشفیع باسقاط حقه، ولایکون مسقطا بکفه فى حال علمه عن الطلب.() برخى مسائل، حکم اثباتى نیست بلکه سلب حکمى فقهى است که‏عامه معتقد به آن هستند و بالطبع به خاطر تناقض میان راى امامیه و عامه، به حکمى انحصارى نزد امامیه تبدیل شده است مانند وجوب ترک آمین بعد از قرائت‏سوره حمد در نماز.() دربرخى مسائل محور بحث، موضوع آن است زیرا کیفیت تبیین موضوع باعث تمایز آرا شده است. پس تکیه گاه بحث نیزبراساس چگونگى تبیین موضوعات قرار گرفته است.()
2- نقل دیدگاه هاى عامه
‏به منظور تامین هدف مقارنه میان قول امامیه و فقهاى عامه: در دیدگاه هاى انحصارى شیعه براى اثبات انفراد امامیه. در دیگر مسائل، براى بیان موافقان عامه. به طور کلى براى مقایسه میان اقوال فرق و مذاهب مختلف فقهى و تعیین محل اختلاف آنها. مولف از ثابت شدن انفراد امامیه در مساله‏اى فقهى هراس ندارد بلکه مى‏فرماید: تفرد نسبت به آن مساله‏اى که متکى برحجت آشکار و دلیل گویاست، اصلاباعث ترس ووحشت نیست...()پس براى اثبات انفراد دریک مساله، به موشکافى و بررسى جوانب مختلف اقوال عامه درآن،مى‏پردازد.() درمواردى که امامیه منفرد نیست، با ذکر موافقان و مخالفان و بررسى اقوال آنها، میان دوقول(یعنى قول امامیه و موافقان عامه) اتحادبرقرار مى‏کند.() درنقل اقوال دردرجه اول پیشوایان چهار گانه عامه و بعد اصحاب و تلامذه آنها قرار دارند، آن گاه قول کنونى فقهاى یک مذهب‏فقهى. از قرائن و تعابیر مولف پیداست که منبع وى کتب اصلى فقهاى عامه بوده است و گاه نیز به کتاب هاى علم الخلاف اهل تسنن استناد مى‏کند. مهم ترین آنهااختلاف الفقهاء تالیف طحاوى و اختلاف الفقهاء تالیف ساجى مى‏باشد.() گاهى اقوال مختلف یک فقیه یا اقوال قدیم و جدید او را نقل‏مى‏کند.() و در مواردى نیز اختلاف یکى از اصحاب ائمه چهارگانه عامه با دیگر پیروان او را متذکر گردیده و راى اورا از دیگران متمایزمى‏نماید.() نویسنده درنقل اقوال به فقهاى متقدم یعنى صحابه پیامبر(ص) و تابعین نیز نظر داشته هرچند قول آنها را ملاک اختلاف یا توافق میان‏مذاهب قرار نداده است. مانند آن جا که مى‏فرماید: کان ایجاب المسح تضییقا من غیر بدل یقوم مقامه هو الذى انفردت به (الامامیه) فى هذه الازمنه،لانه قد روى القول بالمسح عن جماعه من الصحابه و التابعین،کابن عباس و عکرمه و انس و ابى العالیه و الشعبى و غیرهم.() ونیز درمساله شهادت خویشاوندان مى‏فرماید: مما انفردت الامامیه به فى هذه الاعصار و ان روى لها وفاقا قدیما و قد رویت موافقه الامامیه فى ذلک عن عمر الخطاب و شریح والزهرى و عمربن عبدالعزیزوالحسن البصرى والشعبى و ابى ثورو.()درمواردى دیدگاه هاى برخى فقهاى امامیه نیز در کنار اقوال عامه به چشم مى‏خورد خصوصا اقوال ابن‏جنید()و شیخ مفید بدون ذکر نام او.
3- استدلال برقول امامیه
با تعابیرى نظیر الذى یدل على صحه ما ذهبنا الیه یا دلیلنا به بیان ادله امامیه مى‏پردازد. مهم ترین بخش فقه سید مرتضى،منهج استدلالى او است. او درادله خود دو ویژگى کلى را لحاظ کرده است : 1. موجب علم و یقین باشند به طورى که خبر واحد به دلیل علم آور نبودن از این مقوله خارج مى‏گردد. 2. فراگیر و مورد توافق جمیع‏فرکق اسلامى باشند یعنى متناسب با اسلوب فقه تطبیقى و علم الخلاف. این ادله و قواعد برحسب کارکردهاى فقهى آنها دراین کتاب عبارتند از:
الف) اجماع امامیه:
 به نظر مولف، اجماع اساسى ترین و قاطع‏ترین دلیل است. ایشان درمقدمه کتاب مى‏نویسد: مما یجب علمه ان حجه الشیعه الامامیه فى صواب جمیع ما انفردت به او شارکت فیه غیرها من الفقهاء هى اجماعها علیه لان اجماعها حجه قاطعه ودلاله موجبه‏للعلم.()سپس درمورد دیگر ادله مى‏نگارد: فان انضاف الى ذلک ظاهر کتاب اللّه جل ثناوه او طریقه اخرى توجب العلم و تثمر الیقین فهى فضیله ودلاله تنضاف الى اخرى والا ففى اجماعهم‏کفایه.()وجه حجیت اجماع امامیه رااین گونه بیان مى‏کند: انما قلنا ان اجماعهم حجه لان فى اجماع الامامیه قول الامام الذى دلت العقول على ان کل‏زمان لایخلومنه و انه معصوم لایجوز علیه الخطا فى قول و لافصل. فمن هذا الوجه کان اجماعه حجه و دلیلا قاطعا.() بنابراین از نظر او اجماع‏امامیه،از دو جهت، متفاوت با اجماع عامه است: 1. علت حجیت اجماع، اشتمال آن برقول معصوم (ع) است. 2. دلیل صحت اجماع و حجیت آن درهرعصرى، حکم عقل بر وجود امام معصوم(ع) درهر زمان‏است.() بحث مفصل راجع به مبانى مولف و نظریات ایشان درمورد اجماع که در رساله ها و کتب بسیارى به آن پرداخته()موکول به‏مجال دیگرى است. ذکر دو نکته خالى از فایده نیست: 1. با توجه به این که مولف در مرکز خلافت اسلامى و در میان فقها و مذاهب مختلف به سر مى‏برده، به طور کامل به نظریات فقهى و اصولى آنها آشنا بوده‏است. درک این واقعیت که چگونه دلیل اجماع با آن شرایط به وسیله او پرورانده مى‏شود، کاردشوارى نیست خصوصا با توجه به این که مهم ترین ابزار عامه‏براى ملامت کردن امامیه سوء استفاده از تفرد آنها در احکام شرعى و مخالفت با اجماع‏مسلمانان بوده‏است. تنقیح و تهذیب اجماع وجواب به شبهات وارد برآن بر طبق مبانى امامیه کارى بسیار مهم بوده که مولف را قادر ساخته است: اولا درجواب اشکال مخالفان براقوال‏انحصارى امامیه، اصل اجماع یعنى مستند اصلى مخالفان را به کلى منکر نشود و ثانیا به عنوان دلیل مفید علم، آن را زیر بناى احکام شرعى قرار دهد. 2. مولف بدون استثنا درهمه مسائل این کتاب، دلیل اجماع‏را مطرح مى‏کند و از آن با تعابیرى نظیر الاجماع المتقدم ذکره یاد مى‏کند. مقصود از تقدم ذکراجماع، احتمالا بیانى است که ایشان درخصوص حجیت و شرایط اجماع، درمقدمه کتاب اظهار داشته است، یا این که مربوط به تعبیرى مى‏شود که دراول هرمساله آورده و آن قول‏را به شیعه امامیه منسوب کرده است.
ب) ظواهر آیات:
 مولف درمقام استدلال، نقش بسیار مهمى به ظواهر کتاب داده است حتى درمقام استشهاد و تبیین موضوع نیز در ابتدا سراغ آیات رفته‏است. ایشان ظاهر کتاب را حجت وموجب علم دانسته() و فهم عرف را ملاک استظهار قرارداده است و براى تبیین مفردات آیات، مباحث لغوى بسیاردقیقى را مطرح کرده است. تمسک به عموم یا اطلاق آیات حتى درغریب ترین فروعات، امرى شگفت و از ویژگى‏هاى بارز فقه سید مرتضى (ره) است. در مساله جواز نیت روزه مستحبى بعد از زوال،به آیه شریفه وک اکنلا تکصوموالا خکیلارء لککملا تمسک نموده و مى‏فرماید: کل ظاهر لقرآن او سنه یقتضى الامر بالصوم و الترغیب فیه، لااختصاص له بزمان دون غیره فهو یتناول ما بعد الزوال و غیره.()دراثبات بخشیده‏بودن خون کمتر ازدرهم درلباس یا بدن نمازگزار به آیه یا ایهاالذین آمنوااذاقمتم الى الصلاة،فاغسلوا... احتجاج مى‏کند و مى‏فرماید: فجعل تعالى ذکره تطهیر الاعضاء الاربعه مبیحا للصلاه، فلو تعلقت الاباحه بغسل نجاسه لکان ذلک زیاده لا یدل علیها الظاهر،لانه بخلافها، ولایلزم على هذا مازاد عى الدرهم و ما عدا الدم من سائر النجاسات لان الظاهر و ان لم یوجب ذلک فقد عرفناه بدلیل اوجب الزیاده على الظاهر ولیس ذلک فى یسیرالدم.()جزتمسک به ظواهر و عمومات آیات، درمواردى نیز به تاویل و تفسیر و تخصیص عموم آیات با ادله قطعى دست مى‏زند مثلا درموردنجاست سور کافر مى‏فرماید: فان قیل: فقد قال اللّه جل ثناوه: وطعام الذین اوتوا الکتاب حل لکم و هو عموم فى جمیع ما شربوا او عالجوه بایدیهم، قلنا: یجب تخصیص هذا الظاهر بالدلاله‏على نجاستهم()اما ایشان اخبار(عامه و خاصه) را هرچند بتوانند مخصص ظواهر باشند، به خاطر واحد بودن آنها کنار مى‏گذارد مثلا دراستدلال‏برجواز شهادت عبید مى‏فرماید: و ظواهر آیات الشهاده فى الکتاب و لایلتفت الى ما یروى مما یخالف هذه الظواهر من الطرق الشیعیه و لا الطرق العامیه و ان کثرت لانها تقتضى الظن ولا تنتهى‏الى العلم و هذه الظواهر التى ذکرناها توجب العلم.()
ج) اخبار:
 ازدیدگاه مولف خبرى حجیت دارد که مفید علم و یقین باشد و آن اخبار متواتر ازجهت مضمون یا سند است و یا آنچه همراه قرائن علم آور باشد.()دراین کتاب استدلال به اخبار امامیه بسیار کم است که در بعضى موارد باعباراتى مثل تظاهر الاثار فى الروایات از آن نام برده است. دو موردى که دیده شده، عبارت است از: 1. دراثبات عدم جواز استنجا از بول با سنگ مى‏فرماید: حجه الشیعه على مذهبها هذا، هى ما تقدم ذکره من اجماعها علیه و تظاهر الاثار فى روایاتهم‏به.() 2. دربیان استدلال برجواز گرفتن زکات توسط هاشمى، درموقع نبودن خمسمى فرماید: و تقوى هذا المذهب تظاهرالاخبار() ایشان بسیارى از اخبار مورد استدلال عامه را به خاطر واحد بودن رد مىکند و مبناى خویش را دراین زمینه یاد آور مى شود. 
شاید ر بدو امر به نظر بیاید اتخاذ این مبنا به خاطر احتجاج با عامه است و درمورد اخبار ا مامیه،به حجیت خبر واحد معتقد باشد لیکن رجوع به کتب ورسائل‏اصولى ایشان این امر را به شدت رد مى‏کند و حتى دراین کتاب نیز مواردى به چشم مى‏خورد که اخبار امامیه را به خاطر واحد بودن،از درجه حجیت ساقط‏نموده است.()اما درمورد مطرح نکردن اخبار امامیه درمقام استدلال باید گفت: عموما مبناى مولف گذشته ازاین که خبر واحد را حجت نمى‏دانسته‏ درکتاب هاى علم الخلاف، براین بوده است که آنچه عامه را درمقام احتجاج قانع مى‏کند، ذکر نماید از این رو روایات شیعه را بسیار کم نقل نموده‏است. او دراین زمینه مى‏فرماید: لان الذى ترویه الشیعه و تختص به من الروایات فى هذا الباب، یمکنهم(اى العامه) ان یقولوا:انا لانعرف هولاء و لانثق بروایتها.()
د ) اصول عقلى ولفظى:
 تمسک به دلیل عقل و اصول لفظى و عملى، نقش بسیار مهمى درروش فقهى سید دارد. این امر خصوصا درکتاب انتصار به دلیل اسلوب علم الخلافى‏آن بسیار حائز اهمیت است.برخى از این اصول و قواعد و موارد کار برد آنها به شرح زیر است:
یک - قواعد عام و خاص:
 ایشان قواعد عام و خاص را در تخصیص ظواهر آیات با ادله قطعى و نیز تخصیص ادله مخالفان درمقام رد مناقشات آنها به کارمى‏برد. اگرچه با رد حجیت خبر واحد نیاز چندانى به این قاعده واصل نیست و نویسنده درمقام نظریه پردازى درابحاث اصولى چندان بدان نپرداخته، ولى درتمسک‏به آیات و بحث‏هاى استدلالى مربوط به آنها بسیار از این قاعده استفاده کرده است.() مثلا درمساله نجاست سور کفار مى‏گوید: فان قیل: فقد قال اللّه جل ثناوه: (وطعام الذین اوتواالکتاب حل لکم) و هو عموم فى جمیع ما شربوا او عالجوه بایدیهم، قلنا: یجب تخصیص هذا الظاهر بالدلاله‏على نجاستهم و نحمل هذه الایه على ان المراد بها طعامهم الذى هو الحبوب و ما یملکون()... .
دو - اشتغال یقینى، برائت یقینى مىخواهد (قاعده‏اشتغال):
موارد استفاده از این قاعده قابل توجه است. به عنوان مثال دراستدلال بروجوب تولى وضو گیرنده درافعال‏وضو و بطلان وضو با کمک غیر مى‏گوید:وایضا فان الحدث متیقن ولایزول الا بیقین و اذا تولى تطهیر اعضائه زال الحدث بیقین ولیس کذلک اذا تولاه له غیره.()همچنین درخصوص‏استدلال برمقدار کفاره شکستن تخم شتر مرغ درحال احرام مى‏گوید: ان الیقین ببراءه الذمه بعد العلم باشتغالها لایحصل الا بما ذکرناه و ایضا فهو احوط فى‏منفعه الفقراء فیجب ان یکون اولى.()
سه - ‏اصل برائت :
 درمورد ناقض وضو نبودن مذى و وذى و دلیل آن مى‏گوید: ان نقض الطهر حکم شرعى لامحاله، لایجوز اثباته الا بدلیل شرعى و لا دلیل على انهما ینقضان، و الرجوع الى اخبار الاحاد فى ذلک غیر مغنک لانا قد بینا فى‏مواضع ان اخبار الاحاد لایعمل علیها فى الشریعه.() جز این، درموارد معدود دیگرى نیز این اصل را مستند حکم قرار مى‏دهد.()گاهى عبارتبرائه الذمه را به کار مى‏برد، ولى مقصود قاعده اشتغال است. مثلا درمورد دلیل عدم جواز سجود بر آنچه از زمین مى‏روید، مى‏گوید:(ثم دلیل براءه‏الذمه)() که مقصود اشتغال ذمه به نماز است که با سجده براین گونه اشیاء برى نمى گردد.
چهار - احتیاط:
 گاه به عنوان دلیل و با تعابیرى مثل (ارجحیت) و (اولویت) یک حکم شرعى به کار گرفته مى‏شود و گاه درتایید حکمى شرعى احتیاط رامطرح مى‏کند. درخصوص تثویب (دوبار(الصلوه خیرمن النوم) گفتن در اذان صبح مى‏فرماید: فلا خلاف فى ان من ترک التثویب لا ذم علیه و مالاذم فى ترکه و یخشى فى فعله ان یکون معصیه و بدعه فا لاحوط فى الشرع ترکه.() دراستدلال‏برقول بناى براکثر هنگام شک درعدد رکعات مى‏فرماید: لان الاحتیاط ایضا فیه لانه اذا بنى على النقصان لم یامن ان یکون قد صلى على الحقیقه الازید فیکون ما اتى به زیاده فى صلاته.() ایشان اصل‏احتیاط را به همین شیوه دربسیارى از مسائل شرعى مطرح کرده است.()
پنج - عدم قول به فصل:
 دراستدلال برحد مسح پا مىنگارد: ان کل من اوجب من الامه فى الرجلین المسح دون غیره، یوجب المسح على الصفه التى ذکرناها.()دراستدلال بروجوب ترتیب درشستن دست‏ها دروضو مى‏گوید: کل من قال من الامه: ان الابتداء بالاصابع و الانتهاء الى المرافق مکروه او هو خلاف الواجب، ذهب الى وجوب ترتیب الیمنى على الیسرى‏فى الطهاره، و الفرق بین المسالتین خروج عن الاجماع.() درکتاب، مستند شمارى از احکام این اصل قرار گرفته و گاهى از میان ادله موردتمسک امامیه به همان اکتفا شده است مانند مثال سابق.() در ضمن نویسنده درمواردى از برخى اصول و قواعد فقهى نیز نام مى‏برد مانند اصل عدم‏تزکیه.()
احاطه سید مرتضى برمباحث لغوى و ادبى
مهم ترین ابزار فرعى مولف دراستدلال هاى فقهى، قواعد و اصول ادبى ولغوى است. نیاز به‏این فن درمباحث اختلافى دامنه دارى مثل حلیت متعه،وجوب مسح پا دروضو، جایز نبودن شستن دستها دروضو از پایین به بالا و بیشتر احساس مى‏گردد. نویسنده ضمن استدلال بر نظر امامیه، با احاطه کم نظیرى که به این فن داشته، از این مباحث درنقض ادله مخالفان یا جواب مناقشات آنها، بهره‏بردارى نموده‏است. دراستدلال ها و بحث هاى فقهى استشهاد به قواعد ادبى و شعر عرب و آیات شریفه قرآن،درحد گسترده اى به چشم مى‏خورد.به عنوان نمونه درمساله کم‏ترین زمان براى عده طلاق درمورد این که قرء به معناى طهر است، مى‏گوید: والذى یدل على ذلک بعد الاجماع المتکرر،ان لفظه القرء فى وضع اللغه مشترکه بین الحیض و الطهر و قد نص القوم على ذلک فى کتبهم، و مما یوضح صحه‏الاشتراک انها مستعمله فى الامرین بغیر شک و لادفاع، وظاهر الاستعمال للفظه بین شیى‏ءین یدل‏على انها حقیقه فى الامرین الى ان یقوم دلیل یقهر على انهامجاز فى احدهما. واذا ثبت انها حقیقه فى الامرین،فلوخلینا و الظاهر لکان یجب انقضاء عده الطلاق بان یمضى علیها ثلاثه اقراء من الحیض و الطهر معا لوقوع‏الاسم على الامرین.()
4. رد اقوال و مناقشات عامه‏
جهت تحکیم دیدگاه خود وبه اقتضاى اسلوب تطبیقى و علم سید مرتضى الخلافى کتاب، به رداقوال عامه و جواب مناقشات آنها مى‏پردازد. طرح مناقشات وجواب آنها با تعبیرى نظیرفان قالوا: قلنا: انجام مى‏گیرد. استفاده از قواعد عقلى واصول لفظ‏ى محور اصلى درجواب مناقشات است. به طور کلى اصول و ابزار به کار گرفته دراین بخش از مباحث، درامور زیر خلاصه‏مى‏شود:
الف) نفى حجیت خبر واحد:
آن جا که دلیل عامه مبتنى برادله سمعى و اخبار باشد، با این تذکر که خبر واحد مفید علم و عمل نیست و درمقام استدلال نمى تواند دلیل باشد، ادله آنها رانفى مى‏کند.()
ب) درتعارض قراردادن اخبار مورد استدلال عامه با دیگر اخبار آنها:
درمساله 239،ص‏418 علت ذکر اخبار عامه را این گونه بیان مى‏کند: مما یعارض به المخالفون ما یروونه عن ثقاتهم و رجالهم من تحریم الفقاع،لان الذى ترویه الشیعه و تختص به من الروایات فى هذا الباب یمکنهم ان‏یقولوا:انا لانعرف هولاء و لانثق بروایتها.()
ج) قیاس :
از آن جا که قیاس مورد قبول عامه است، گاهى درمقام رد اقوال آنها به آن احتجاج نموده است.درمساله آب کر مى‏فرماید: رددنا على کل مخالف لنا فى هذه المساله بما یعم و یخص،من ابى حنیفه و مالک و الشافعى بما فیه کفایه، وسلکنا معهم ایضا طریق القیاس الذى هو صحیح على‏اصولهم، و بینا ان القیاس اذا صح کان شاهدا لنا فى هذه المساله.()
د) رد مبانى فقهى عامه:
درمواردى که حجت عامه، مبانى ضعیف وبى اعتبار آنهااست، با رد آن مبانى، دلیل و قول آنها را نیز از اعتبار مى‏اندازد.()
ه) توضیح و تفسیر قول امامیه:
سید مرتضى دربرخى متفردات امامیه که اعتراض عامه را برانگیخته درصدد برآمده است علاوه براستدلال فقهى، آن نظر را تفسیر و توجیه علمى و کلامى بنماید و حکمت احکام را تبیین کند. نمونه‏اى از این گونه مباحث، مساله عدم پذیرش شهادت ولدالزنا است که در جواب اعتراض و مناقشه عامه که به نقض این راى با ظواهر آیات دست زده اند،مى‏فرماید: والذى نقوله: ان طائفتنا مجمعه على ان ولد الزنا لایکون نجیبا ولامرضیا عند اللّه تعالى و معنى ذلک ان یکون اللّه تعالى قد علم فیمن خلق من نطفه زناان لایختارهو الخیر والصلاح فاذا علمنا بدلیل قاطع عدم نجابه ولدالزنا و عدالته و شهد و هو مظهر للعداله مع غیره لم یلتفت الى ظاهره المقتضى لظن العداله‏به، و نحن‏قاطعون على خبث باطنه و قبح سریرته فلا تقبل شهادته لانه عندنا غیر عدل و لامرضى. در ادامه این بحث دلیل ابن جنید را که براى اثبات این حکم آن را با مرد و زن زناکار و عدم پذیرش شهادات آنها قیاس کرده است رد مى‏کند. در مورد مسائل دسته سوم یعنى مواردى که نسبتشان به امامیه نادرست است، تاجایى که ما استقصا نمودیم جز یک مساله چیز دیگرى درخصوص این گونه‏مسائل درانتصار نیافتیم و آن مساله اعاره فروج و اباحه انتقال آن با لفظ عاریه است. از آن جا که این محور از بحث مى‏تواند یکى از عنوان هاى مهم درکتب علم‏الخلاف تلقى گردد و ما نیز درصدد کشف شیوه هاى به کار گرفته شده در این کتاب براى الگو قراردادن آنها هستیم، آن را تحت یک عنوان مستقل آورده‏ایم.شیوه اى که سید دراین مساله به کار گرفته، به ترتیب زیر است: 1. طرح عنوان مساله با تعبیرمما شنع به على الامامیه. 2. تحقیق آن که این مساله به غلط منسوب به امامیه است وآن به ترتیب زیر انجام شده است : لف) اثبات این که این مطلب ( جواز اعاره فروج) درفتاواو کتب فقهاى امامیه نیامده است و تنها چیزى که متضمن این حرف است، اخبارى نادر درکتب روایى‏آنها مى‏باشد. ب) تاویل و تفسیر احادیثى که دال براین حکم است. استفاده مولف از فقه الحدیث و فقه اللغه درتاویل این احادیث و تفسیر و توجیه آنها، قابل تامل ودقت است.()
ابتکارات و نوآورىها:
قبل ازتوضیح این قسمت، ذکر دو مطلب به عنوان مقدمه لازم است:
یک -
 چنان که درانتصار نیز بارها سید متذکر شده()، قبل از انتصار کتابى دربیان مسائل خلاف میان امامیه وعامه نوشته و در آن به طور مبسوط به‏استیفاى مطالب پرداخته است که این کتاب اکنون مفقود است. شیوه بحث‏هاى مقارنه‏اى و تطبیقى که سید دربین امامیه از مبتکران آن است نیز اول بار درهمان کتاب بروز نموده است. پس اگر بخواهیم انتصار را منهجى‏ابتکارى درفقه مقارن و فقه الخلاف بدانیم، اشتباه است. اما به هرحال درانتصار نیز سید به تبع روش غالب خویش ابتکاراتى داشته است هرچند درکتب دیگرنیز همان را به کار گرفته است. ما به خاطر رعایت هماهنگى و انسجام دربیان مطالب ودسترسى نداشتن به کتب مفقود ایشان،مجبور به درج همه این ابتکارات‏درضمن همین کتاب شناسى انتصار هستیم.
دو -
 سید مرتضى (ره) شاگرد مکتب کلامى فقهى شیخ مفید است. بدین سبب درپاره اى از مبانى و مناهج فقهى وکلامى نیز تابع ایشان بوده است. اما از آن جاکه تصنیف و تحلیل وبسط آن مبانى و اندیشه ها درکل فقه امامیه عموما به دست سید صورت گرفت، شایسته است او را اگر آغازگر آن ابتکارات ندانیم دست‏کم مبتکرى برجسته در فقه امامیه قلمداد کنیم. با حفظ این دو نکته ابتکارات سید را درزمینه اسلوب فقهى و شیوه استدلال‏وبیان مباحث، از نظر مى‏گذرانیم: 1. کتاب انتصار نخستین کتاب موجود فقهى بر شیوه دفاعى مقارنه‏اى است ودربرگیرنده تقریبا همه ابواب فقه و امهات مسائل آن مى‏باشد. سید نیز اولین مبتکر آن روش است که دفاع از مسائل فقهى را به وسعت تمام فقه در برابر عامه به عهده گرفته است. هرچند مرحوم مفید نیز با همین روش به دفاع از فقه امامیه پرداخت، اما فرصت نیافت جز به بررسى و دفاع از پاره اى احکام فقهى دست یازد. سید مرتضى‏همه ابواب فقه و مهم ترین مسائل آنها را از نظر گذراند.وى با ابزارهاى عام استدلال که مورد توافق طرفین باشد و دلیل هاى مورد توافق خصم (عامه) به دفاع‏واحتجاج درمقابل آنان برخاست. 2. سید مرتضى مبتکر منهجى کارآمد و منسجم دربحث دفاعى مقارنه‏اى فقهى بود که اصول آن منهج به ترتیب عبارت است از: الف) بیان دیدگاه امامیه و آراى مخالفان وپى جویى دیدگاه موافقان با امامیه اگر باشد و درحقیقت تبیین صورت نزاع و محل آن. ب) ارائه دلیل بر دیدگاه امامیه با تکیه برادله‏اى که خصم همه آنها را به عنوان دلیل هاى فقه (اصول فقه) پذیرفته است. ج) رد و مناقشه قول و ادله عامه واحتجاج با آنها به وسیله اصول متعارف خودشان. این شیوه بحث درخصوص روش دفاعى مقارنه‏اى، ابتکار سید درفقه امامیه است که هنوز هم نو و قابل گسترش و دقت است و پس از او به رشد و گسترش‏علم الخلاف انجامید و جایگاهى رفیع درفقه امامیه یافت. 3. به کارگیرى () قواعد عامه اصولى و اصول لفظیه و عملیه از دیگر ابتکارات سید جهت استدلال فقهى و تفریع مسائل است.کمتر حکمى رادر انتصار مى‏یابیم که به نحوى دلیل لفظ‏ى یا عملى برآن نیاورده باشد. این شیوه استدلال از خصایص فقه سید مرتضى است که توسط پیروانش ادامه پیدا کرد. 4. وارد نمودن اجماع امامیه به عنوان محکم ترین وقاطع ترین حجت شرعى براثبات احکام شرعى نزد امامیه. این نیز از ابتکارات سید درنحوه استدلال فقهى است اما این که چه کسى درفقه شیعه اولین بار اجماع امامیه را تبیین نمود و آن را به عنوان یکى از ادله فقهى‏مطرح و تفاوت آن را با اجماع‏عامه بیان کرد، به نظر مى‏رسد قبل از سیدمرتضى (ره) بدین نحو که او در الذریعه و دیگر رسائلش به آن پرداخته، کسى متعرض‏این مطلب نشده است.() به هر حال اثبات مطلب نیاز به بحث و کاوش دقیق آثار پیشینیان دارد. البته شیخ مفید(ره) درمستندات احکام گاه اجماع را ذکر نموده اما این مقدار هیچ گاه قابل مقایسه با عملکرد سید نیست. 5. تمسک به عمومات کتاب و آیات درمقام استدلال برفروعات فقهى و کشف احکام از ظواهر آیات. او بر خلاف منهج رایج خصوصا بین اهل حدیث ضمن تبیین نظرى حجیت ظواهر، درعمل و تطبیق نیز به نحو گسترده‏اى به اثبات احکام از روى ظواهرآیات دست یازید و این منهج استنباط را در فقه امامیه پى ریزى نمود.()
دیدگاه هاى مهم و نادر درانتصار
1.در وضو شروع از آرنج درشستن دست ها واجب نیست بلکه مسنون و مستحب است ووضوى کسى که از پایین به بالا بشوید، باطل نیست. ایشان مى‏فرماید: مما انفردت به الامامیه الابتداء فى غسل الیدین للوضوء من المرافق، والانتهاء الى اطراف الاصابع، وفى اصحابنا من یظن وجوب ذلک حتى انه لایجزى‏ءخلافه، وقد ذکرت فى کتاب مسائل الخلاف وفى جواب مسائل اهل الموصل الفقهیه ان الاولى ان یکون ذلک مسنونا و مندوبا الیه و لیس بفرض حتم، فقدانفردت الشیعه على کل حال بانه مسنون على هذه الکیفیه.() 2. اگر کسى نماز عشا را نخواند و بخوابد تا آن که نیمه اول شب سپرى شود،قضاى نماز بر او واجب بوده ونیز واجب است فردا را به عنوان کفاره تفریط دراداى نماز روزه بگیرد: ...القول بان من نام عن صلاه العشاء الاخره حتى یمضى النصف الاول من اللیل وجب علیه ان یقضیها اذا استیقظ و ان یصبح صائما کفاره عن‏تفریطه.() 3. اعتکاف فقط درمسجدى منعقد مىگردد که امامى عادل نماز جمعه در آن خوانده باشد و آن فقط مسجد الحرام، مسجد مدینه،مسجد کوفه و مسجد بصره است. مما انفردت به الامامیه القول بان الاعتکاف لاینعقد الا فى مسجد صلى فیه امام عادل بالناس الجمعه، وهى اربعه مساجد: المسجد الحرام، ومسجد المدینه،ومسجد الکوفه ومسجد البصره.() 4. چنانچه کسى ماهى اى را درساحل دریا یا نهر بیابد و نداند که مرده است یا تذکیه شده، از نظر سید مرتضى‏باید آن را درآب رهاکند اگر برپشت خود بالا آمد، بداند که مرده است و اگر برصورت خود بالا آمد، تذکیه شده است: من وجد سمکه على ساحل بحر او شاط‏ى‏ء نهر،ولم یعلم هل هى میته اوذکیه فیجب ان یلقیها فى الماء، فان طفت على ظهرها فهى میته،وان طفت على وجههافهى تذکیه.() 5.وجوب عقیقه براى مولود پسر باشد یا دختر: مما ظن انفراد الامامیه به القول بوجوب العقیقه،وهى الذبیحه التى تذبح عن المولود ذکرا او انثى.() 6. جواز نوشیدن بول حیوان حلال گوشت به طور مطلق براى تداوى باشد و یاغیر آن: مما یظن قبل القائل انفراد الامامیه به القول بتحلیل شرب ابوال الابل، وکل ما اکل لحمه من البهائم اما للتداوى اولغیره.() 7. دربیع حیوان براى خریدار و فروشنده سه روز خیار مى‏باشد: ومما انفردت به الامامیه ان الخیار یثبت للمتبایعین فى بیع الحیوان خاصه‏ثلاثه ایام و ان لم یشترط.()
جایگاه تاریخى انتصار
اگر انتصار را نسبت به گذشته آن درنظر بگیرى، ازچند جهت شاهد تطور ورشد فقه هستیم: 1. تشکیل جبهه‏اى علمى وفقهى جهت دفاع از حریم فقه تشیع. درحالى که درگذشته به طور گسترده و منسجم چنین عملى صورت نگرفته‏بود.() 2. شروع به تالیف درباب فقه مقارن و علم الخلاف. انتصار سید را باید آغازگر این روش فقهى درامامیه دانست اگرچه تبلور بیشتر این منهج درکتاب مفقود شده مسائل الخلاف ایشان مى‏باشد. کار او شاید دنباله و مکمل تالیفات خلافى ابن جنید است که اکنون مفقود شده است. 3. ایجاد تحول درشیوه استدلال فقهى و تهذیب و تنقیح اصول علمى استدلال فقهى رایج میان قدما. وى نه آن طور که محدثان با قبول برخى اخبار آنها رامستند قول‏خود و نص برمطلوب مى‏دانستند بدون آن که مبناى حکم را برپایه دیگر ادله مانند کتاب و عقل قرار دهند عمل نمود و نه مانند ابن جنید راه افراط‏را پیش گرفت و به راى و قیاس دست زد ()،بلکه ضمن تکامل بخشیدن به شیوه هاى استدلال و طرح ابتکارات جدید، راه میانى را برگزید. همین تحول سید با کتب فقهى خود خصوصا انتصار، آغاز راهى براى آیندگان شد. کتاب انتصار از چند جهت، مورد توجه متاخرین سید قرار گرفت و به دست‏آنها به سمت تکامل پیش رفت: 1. سبک علم الخلاف. شیخ طوسى، علامه و دیگران برهمان سبک وبا دقتى بیشتر کتب فقهى خلافى خود را تالیف نمودند و با مقارنه آراو انظار میان عامه وخاصه، ازحریم تشیع و فقه امامیه دفاع نموده و ضمنا به کارى علمى و فنى درعرضه آراى فریقین دست زدند. هرچند بعد ازعلامه،دراین زمینه رکودى نسبى مشاهده مى‏گردد،لیکن زمینه هاى تعامل فرهنگى که درعصرهاى متاخرتر و عصر معاصر پیش آمده، انگیزه وزمینه‏بروز چنین فعالیت هاى علمى درزمینه فقه خلافى را بسیارکرده است. به حق شیوه سید (ره) هنوز هم مى‏تواند الگویى نو براى چنین حرکت هایى قلمدادشود.() 2. به کارگیرى اصول عملیه و ادله فقهى جز کتاب و سنت دراستدلال. با نفى حجیت اخبار ازیک سو و زمینه ‏اى که بحث هاى علمى‏تطبیقى مبنى برعدم استفاده از اخبار ایجاد کرد، شاهد بروز خلاقیت هایى دراستدلال و ابزارهایى نو در فقه شدیم واصول فقه شیعه توسط سید، منسجم وفراگیر عرضه شد و پس از او فقها درتمام دوره هاى فقهى متاخر نیز به طور متناوب به غنى تر کردن و استحکام آن پرداختند. وارد نمودن مباحث عقلى(باتنقیح و اصلاح افراط وتفریط هاى آن) وبحث اجماع و اصول عملیه زمینه حرکت علمى فقها را با سرعت بسیار فراهم آورد ودریچه‏اى تازه را برعالم فقاهت گشود. اما این حرکت و شتاب از عصر علامه به بعد کاسته شد و بیش از آن که به طور مستقل درباب اصول فقه کار شود، مباحث‏عقلى واصول فقه جاى خود را درخلال مباحث فقهى باز نمود تا این که بالاخره مجال بیشتر استقلال‏اصول فقه درحرکت هاى بعدى خصوصا اززمان وحیدبهبهانى تا امروز بروز نمود.()  

تبلیغات