موسیقى (مقاله ترویجی حوزه)
درجه علمی: علمی-ترویجی (حوزوی)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
بحث از غنا را از جهت موضوع و حکم، پشت سر گذاشتیم. بحث ازموسیقى باقى ماند. بر این اساس که غنا عبارت باشد از آواى انسان مشتمل بر کیفیت یادشده. ابوعلى سینا، در کلیات علم موسیقى از کتاب شفا چنین مىگوید: موسیقى علمى ریاضى است که در آن از حالات نغمهها از جهت توافق و تنافرشان نسبتبه هم و همچنین از حالات زمان هاى میان این نغمهها بحث مىشودتا از این رهگذر کیفیت ترکیب آواها دانسته شود. تعریف فوق از موسیقى ما را بر این حقیقت رهنمونمىسازد که این علم مشتمل بر دو بحث است:
1. بحث از حالات خود نغمهها که این بخش از علم موسیقى، علم (تالیف) نام دارد.
2. بحث از زمان هاى میان نغمهها، که این بخش، علم (ایقاع) (هماهنگ ساختن آواها) نام دارد. در هر یک از این دو بخش از علم موسیقى، مبادى تصورى و تصدیقى از علوم دیگر وامگرفته شده است که برخى از آنها مربوط به علم ریاضیات و برخىدیگر مربوط به علم فیزیک است، چه بسا از علم هندسه نیز در برخى موارد استفاده شود.()از دیرباز براى ایجاد نغمهها و آهنگهاى موسیقى،آلات و ادوات متعددى با اشکال مختلف ساخته مىشده است که نمونهاى از آنها عبارت است از: طبل، دایره، نى، سنج،جنک، سرنا، عود، رباب، تار وارغنون. گفته شده که کاملترین اینها (عود) است. این ابزار و همچنین غنا به مثابه یک صوت، جهت اهداف و اغراض مختلفى به کار مىرفته و مىرود کهموارد زیر را مىتوان از جمله آن اهداف نام برد: برانگیختن اندوه مردم، تحریک جرات و شجاعت جنگاوران به هنگام جنگ با هماوردان،آرام کردن دردهاى ناشى از مصائب و بیمارىها، کم کردن مشقتکارهاى دشوار و آسانکردن تحمل آنها بر نفوس مانند آواى حداء که براى شتران مىخوانند و همچنین ترانههایى که بناها و کشاورزان به هنگام کار کردن، زمزمهمىکنند و آواهاىآهنگینى که صیادان جهت به دام انداختن پرندگان و ماهیان به کار مىبرند، حتى صفیرى که شترداران براى ترغیب چارپایان به هنگام نوشیدنآب استفاده مىکنند،همگى لحنهایى از موسیقى براى مقاصد گوناگون هستند. نغمههایى که در عروسىها، مهمانىها، مجالس عیش و عشرت، محافل مختلط و میکدهها به کار مىرود نیز از این قبیلند. پس از مقدمه فوق این نکته ضرورى است که میان فقهاى بزرگ، هیچ اختلافى در این مساله وجود ندارد که خرید و فروش، اجاره و هر نوع معامله بر روىکلیه ادواتىکه کاربرد حرام دارند و براى مقاصد حرام ساخته شدهاند، حرام بوده و هر گونه درآمد به واسطهء آنها و هر نوع تصرف در آنها جهت آن مقصود،حرام مىباشد. فقهاانواع مختلف ادوات لهو و لعب همچون عود، تار و غیر اینها را از جمله آلات فوق الذکر برشمردهاند. درآمد به واسطهء هر چیز که خداوند آن را حرام گردانیده و دستور به ترک آن داده و همچنین هر گونه تصرف در چنین اشیایى، حرام است. یکى از اینمحرمات شراب است... یکى دیگر از این محرمات ساختن کلیه آلات لهو و لعب همچون عود، تار و دیگراباطیل، و تجارت و کسب درآمد به واسطه آنهاست که حرام و ممنوعمىباشد. ساختنبت، صلیب، مجسمه، شطرنج، نرد و انواع دیگر قمار حتى بازى کودکان با گردو وتجارت با این امور و تصرف در آنها و کسب به واسطهء آنهاحرام و شرعا ممنوعمىباشد.() محقق حلى در شرایع مىگوید: نوع دوم از محرمات، مواردى هستند که کاربرد حرام داشته و براى مقاصد حرامساخته شدهاند. مانند ادوات لهو همچون عود، نى و هیاکلى که براى پرستشساخته مىشوند.(پرستشى که بدعت است) از قبیل صلیب، بت و همچنین آلات قمار مانند نرد و شطرنج. صاحب جواهر در ذیل عبارت فوق مىنویسد: ...و مانند اینها که حرامند و تاکنون مخالفى در این حکم از هیچ فقیهى ندیدهام،بلکه اجماع محقق و محصل و همچنین نصوص رسیده از معصومان موید آناست.() علامه در قواعد مىنگارد: قسم دوم از محرمات، کلیه اشیایى است که کاربرد حرام دارند و براى مقاصد حرام ساخته شدهاند، مانند ادوات لهو از قبیل عود، و همچنین آلات قمارهمچون شطرنج،اربعه عشر، و نیز هیکل هاى پرستش مانند بت. در مفتاح الکرامه (شرح قواعد) در ذیل عبارت فوق آمده است: در مقنعه بر حرمت ساختن این اشیاو کسب درآمد به واسطهء آنها و هر گونه تصرف در آنها، تصریح شده است. عبارت سرائر نیز همین مطلب را افادهمىکند، زیرا این اموررا در هر حال، ممنوع شرعى مىداند. در المراسم العلویه و شرایع و المختصر النافع و دو جا از تذکره و در تحریر، ارشاد، دروس، لمعه،کفایه الطالبین و... برحرمت درآمد به واسطهء اشیاء مزبور، اشاره شده و در منتهى المطلب اختلافى نبودن مساله یادآورى شده است.... و در غنیه اجماعىبودن مساله تایید شده، و در حدائق هر گونه اختلافى میان فقها در این مورد نفى شده است. در ریاض المسائل نیز ادعاىاجماع شده است.()درمستند العروه الوثقى آمده است: یکى از آن موارد، اشیایى است که منفعت و کاربرد حرام دارد مانند آلات لهو از قبیل دایره، نى، فلوت، تار و... و میان فقها مخالفى در حرمت خرید و فروشاین اشیاو کسب درآمد به واسطهء آنها وجود ندارد. و نقل اجماع در این مساله، همچنانکه گفته شده، به حد استفاضه رسیده است، بلکه مساله به اجماع محقق،اجماعى است. و همین اجماع به علاوه آن روایتى که از تحف العقول نقل کردیم، دلیل بر حکمفوق است.()شیخ انصارى در مکاسب آورده است: نوع دوم از اشیایى که کسب درآمد به وسیله آنها حرام است، اشیایى هستند که کاربرد حرام دارند. این اشیا بر چند دستهاند: اول: اشیایى که از وجود خاص آنها غیر از حرام، قصد دیگرى نیست. به عبارت دیگر وجود خاص آنها، کاربردى جز حرام ندارد. آنها عبارتند از: ...و یکى ازآنها هیاکلى هستند که براى پرستش ساخته شدهاند (عبادتى که بدعت است) مانند صلیب و بت. کسببه وسیله این اشیا حرام است و ظاهرا خلافى هم درمساله وجود ندارد، بلکه مىتوان گفت که در میان علما کسى نیست که بیع هیاکل عبادت را تجویز کند. پس ازاجماع، فقراتى از روایت تحف العقول که قبلاگذشت نیز بر حرمت تکسب با این اشیا دلالت دارد... . یکى دیگر از اشیایى که وجود خاصش کاربردى جز حرام ندارد، انواع گوناگون آلات لهو است که درآمد به واسطهء آنها نیز بدون وجود مخالف میان فقها،حرام است. ادلهاى که در مساله هیاکل عبادت براى حرمت تکسب به آنها آورده شد، در این جانیز جریان دارد... و از آن جا که مراد از آلات لهو، آلاتى است که براىلهو ساختهشده، قهرا مساله متوقف است اولا، بر تعیین معناى لهو تا بدانیم آلتى که مهیا براى لهو شده چیست، ثانیا، بر حرمت مطلق لهو،مگر این که قدر متیقناز آلات لهو،آلاتى است که از جنس نى باشد و یا از آلاتى باشد که باآن ترانه خوانده شود و یا از جنس تار باشد. بعدا در مورد معناى لهو و حکم آن بحثخواهیم کرد. شیخ در مساله حرمت لهو، بعد از اقامه ادلهاى بر این حکم، مىگوید: موید حرمت لهو این است که حرمت استفاده از آلات لهو از جهت لهو بودن آن است ،نه از حیث خصوص آن آلت و ابزار موسیقى و لهو. استاد بزرگوار، حضرت امام خمینى در المکاسب المحرمه چنین مىفرماید: قسم دوم از مکاسب محرمه، کسب با اعیانى است که به منظور استفاده و منفعت حرام ساخته شدهاند اگر چه شانیت براى استفاده حرام داشته باشند. این برچند نوعاست: نوع اول، اعیانى است که از آنها جز حرام، منفعت دیگرى قصد نمىشود که از جمله آنها مىتوان از امور زیر نام برد:
1. هیاکل پرستش... . بىتردید خرید و فروش این اشیا حرام و باطل است. مرحوم امام سپس از گروهى از فقها بر حرمت خرید و فروش این اشیا نقل اجماعمىکنند و در ادامه مىفرمایند: آنچه بیان شد در موردى بود که علم به ترتب حرام بر آن شىء داشته باشیم، اما بعید نیست که ما به دلیل اهمیت موضوع، حکم صورتى که ظن و بلکه احتمالترتبحرام بر آن شىء برود نیز همانند آن باشد... اما بحث از آلات و ادوات قمار و لهو و لعب و ظروف طلا و نقره و دراهم مغشوشه، نظیر بحث از هیاکل عبادت است، بنابراین نیازى به تکرار آنهانیست.() آنچه ملاحظه گردید برخى از اقوال فقها در این مساله بود. اما در مورد اخبارىکه در این باب وارد شده است باید دانست که از میان روایاتىکه درباره (موسیقی) وارد شده است، به روایتى که حاوى لفظ موسیقى باشد، برخورد نکردهایم، ولىروایاتى وجود دارد که در آنها از برخى آلات و ادواتموسیقى همراه با نهى و نکوهش نامى به میان آمده است. تعدادى از این روایات را در باب صدم از ابواب(ما یکتسب به) از کتاب تجارت وسائل الشیعه، تحتعنوان (باب تحریم استعمال و معامله انواع آلات لهو و لعب) مىتوان یافت و برخى دیگر را در ابواب و کتبروایى دیگر مىتوان دید. اینک برخى از اینروایات تقدیم مىگردد:
1. عن اسحاق بن جریر قال: سمعت ابا عبداللّه(ع) یقول: ان شیطانا یقال له القفندر اذ اضرب فى منزل الرجل اربعین صباحا بالبربط ودخلالرجال وضع ذلک الشیطان کل عضو منه على مثله من صاحب البیت ثم نفح فیهنفخهفلا یغار بعدها حتى توتى نساوه فلا یغایر. در کتاب کافى موثقهاى از اسحاق بن جریر نقل شده که مىگوید:از امام صادق(ع) شنیدم که فرمود: شیطانى وجود دارد به نام (قفندر) که هرگاه در خانهاىچهل روز ساز نواخته شود و مردم به آن خانه رفت و آمد کنند، این شیطان هر عضوى از اعضاىبدنش را روى همان عضو از اعضاى صاحب خانه قرار مىدهد،آن گاه به گونهاى بر بدن او مىدمد که غیرت را از او سلب مىکند، به طورى که اگر به ناموسش هم تجاوز کنند،غیرتش تحریک نمىشود و اهمیتنمىدهد.()
2. عن کلیب الصیداوى قال: سمعت ابا عبداللّه (ع) یقول: ضرب العیدان ینبت النفاق فى القلب کما ینبت الماء الخضره. از کلیب صیداوى نقل است: از امام صادق (ع) شنیدم که فرمود: نواختن عود، نفاقرا در قلب آدمى مىرویاند چنان که آب سبزى را.()
3. عن على بنالحسین (ع) قال: لایقدس اللّه امه فیها بربط یقعقع او نایه (فایه) تفجع. از امام زین العابدین (ع) نقل است: خداوند امتى را که در آن تار و نى نواخته مىشود، منزه و مقدس نمىگرداند.()
4. عن سماعه قال: قال ابوعبداللّه(ع): لما مات ادم شمت به ابلیس و قابیل فاجتمعا فى الارض فجعل ابلیس وقابیل المعازف والملاهى شماته بآدم فکل ما فى الارض من هذا الغرب الذى یتلذذ بهالناس فانماهو من ذلک. از سماعه نقل است که امام صادق (ع) فرمود: وقتى حضرت آدم (ع) درگذشت، ابلیس و قابیل خوشحال شدند و او را شماتت کردند. آن گاه این دو اجتماعکردند و به منظور شماتت حضرت آدم (ع) و ابراز خوشحالى از مرگ او، به نواختن ساز پرداختند. از آن پس هر چیزى که در زمین از این نوع وجود دارد که مردم به واسطهء آن لذتمىبرند، از آن قبیل است.()
5. عن السکونى عن ابى عبداللّه(ع) قال: قال رسول اللّه (ص) انهاکم عن الزفن والمزمار وعن الکوبات والکبرات. از سکونى نقل است که امام صادق (ع) فرمود: پیامبر اکرم (ص) فرمود: من شما رااز رقص و از نى و از طبل هاى کوچک و طبل هاى بزرگ نهىمىکنم.()
6. عن نوف عن امیرالمومنین (ع) فى حدیث قال: یا نوف ایاک ان تکون عشارا او شاعرا او شرطیا او عریفا او صاحب عرطبه وهى الطنبور او صاحب کوبه وهو الطبل، فان نبى اللّه خرج ذات لیله فنظر الىالسماء فقال: اما انها الساعه التى لاترد فیها دعوه الا دعوه عریف او دعوه شاعر او دعوه عاش او شرطى او صاحب عرطبه او صاحب کوبه. نوف از حضرت على (ع) نقل مىکند که در طى حدیثى فرمود: اى نوف! بپرهیز از این که مامور جمع مالیات براى حاکم ظالم یا جاسوس مخفى او و یا مامورپلیس او یاشاعر و یا داراى طنبور و یا طبال (مطرب) باشى، زیرا پیامبر خدا (ص) شبى از خواب برخاست و نگاهى به آسمان انداخت، آنگاه فرمود: اینهمان ساعتى است که هیچبندهاى در آن دعا نمىکند جز این که مستجاب مىشود، مگر آن که مامور جمع مالیات براى حاکم ظالم یا شاعر یا جاسوس مخفى اویا مامور پلیس او و یا طبال (مطرب)باشد.()قریب به این مضمون در نهجالبلاغه به این صورت آمده است: وعن نوف البکالى قال: رایت امیرالمومنین (ع) ذات لیله وقد خرج من فراشه فنظر فى النجوم فقال لى یا نوف: اراقد انت ام رامق؟ فقلت: بل رامق. قال(ع): یانوف! طوبى الزاهدین فى الدنیا الراغبین فى الاخره، اولئک قوم اتکخکذوا الارض بساطاوترابها فراشا وماءها طیبا والقرآن شعاراو الدعاء دثارا ثم قرضوا الدنیاقرضا على منهاج المسیح. یا نوف! ان داود (ع) قام فى مثل هذه الساعه من اللیل فقال: انها ساعه لایدعو فیها عبد الا استجیب له الا ان یکون عشارا او عریفا او شرطیااو صاحب عرطبه (وهى الطنبور) او صاحب کوبه (وهى الطبل). از نوف بکالى نقل است که شبى حضرت على (ع) را دیدم که از بسترش براى عبادت بیرون آمده بود. نگاهى به ستارگان انداخت، آن گاه فرمود: اى نوف!خوشا به حالزاهدان در دنیا و راغبان در آخرت آنها که زمین را فرش قرار دادند و خاک آن را بستر و آبش را عطر و قرآن را همچون لباس زیرین و دعا راهمچون لباس رویین. سپس دنیا را همچون مسیح طى نمودند. اى نوف! حضرت داوود (ع) در چنین ساعتى از خواببرخاست و فرمود:(این ساعت، ساعتىاست که هیچ بندهاى در آن دعا نمىکند جز این که مستجاب خواهد شد، مگر آن که مامور جمع مالیات براى حاکم ظالم، یا جاسوس مخفىاو و یا مامور پلیساو و یا داراى طنبور و یا طبال (مطرب) بوده باشد).() صحیح على بن ابراهیم عن ابى عبداللّه (ع) قال: استماع اللهو والغناء ینبت النفاق کما ینبت الماء الزرع. على بن ابراهیم طى صحیحهاى از امام صادق (ع) نقل مىکند که فرمود: گوش کردن لهوو موسیقى نفاق را در قلب آدمى مىرویاند چنان که آب، کشترا.()
8. على بن ابراهیم عن ابى ایوب الخزاز قال: نزلنا بالمدینه فاستینا ابا عبداللّه (ع) فقال لنا: این نزلتم؟ فقلنا: على فلانصاحب القیان. فقال: کونوا کراما! فواللّه ما علمنا ما اراد به وظننا انه یقول: تفضلوا علیه. فعدنا الیه فقلنا: لاندرى ما اردت بقولک: کونوا کراما. فقال: اما سمعتم اللّه عزوجل یقول: اذا مروا باللغو مروا کراما. على بن ابراهیم طى حدیث مقبولى از ابوایوب خزاز نقل مىکند: در طى سفرى به مدینه، نزد امام صادق (ع) رفتیم. امام (ع) فرمود: (بر چه کسی وارد شده اید؟) پاسخ دادیم: نزد فلانى که داراى زنان خواننده است. فرمود: (بزرگوار باشید). به خدا سوگند! منظور امام (ع) را متوجه نشدیم و تصور کردیم که مىخواهد بفرمایدکه نزد او بروید. به همین دلیل عرض کردیم: (ما نفهمیدیم که مقصود شما از جمله بزرگوار باشید چیست؟ امام(ع) فرمود: (آیا این کلام خدا را نشنیدهاید که مىفرماید: مومنان کسانى هستند که به هنگام برخورد با لغو وبیهودگى،بزرگوارانه از آن مىگذرند؟!).
9. فضل بن شاذان در خبرى (که شیخ انصارى در مبحث لهو از کتاب مکاسب آن را به(صحیحه)توصیف کرده است) از امام رضا (ع) نقل مىکند: یکى از گناهان کبیره، اشتغال به ابزار لهو و لعب است.() نظیر این مطلب، در خبرى که اعمش از امام صادق (ع) نقل کرده است، نیز وجود دارد. حضرت مىفرماید: آلات لهوى که مانع از یاد خدا مىگردند مانند غنا و نواختن تار مکروه است.()
10. پیامبر اکرم (ص) در حجه الوداع، نشانههاى قیامت آخرالزمان را مىشمرد. از جمله این که: یستحسنون الکوبه والمعازف وینکر الامر بالمعروف والنهى عن المنکر... فاولئک یدعون فى ملکوت اسماء الارجاس الانجاس.()مردم در آخرالزمان موسیقى و نواختن آلات لهو و لعب را نیکو مىشمارند و در عوض، امر به معروف و نهى از منکر، زشت شمرده مىشود... اینان کسانى هستند که درملکوتآسمان، (پلیدان) و (آلودگان) خوانده مىشوند.
11. علامه مجلسى حدیثى را از امام رضا (ع) از پدرش از امام صادق (ع) و او هم از پدران بزرگوارش نقل مىکند: ان ابلیس کان یاتى الانبیاء علیهم السلام من لدن آدمک علیه السلام الى ان بعث اللّه المسیح (ع) یتحدث عندهم ویسالهم ولم یکن باحد منهم اشد انسا منهبیحیى بنزکریا علیهما السلام فقال له یحیى: یا ابا مره ان لى الیک حاجه فقال له: انت اعظم قدراک من ان اردک بمساله فاسالنى ما شئت... فقال یحیى: یا ابامرهاحب انتعرض على مصائدک فخوخک التى تصطاد بها بنى آدمک فقال له ابلیس: حبا وکرامه فتمثل فاذاو جهه صوره وجه القرد الى ان قال وبیده جرسعظیم فقال: ما هذاالجرس الذى بیدک؟ قال: هذا مجمع کل لذه من طنبور وبربط ومعزفه وطبل وناى وصرناى، وان القوم لیجلسون على شرابهم فلا یستلذونهفاحرک الجرس فیما بینهمفاذا سمعوه (استخفهم الطرب فمن بین من یرقص ومن بین من یفلارکقع اصابعه...).() ابلیس از زمان آدم (ع) تا بعثتحضرت مسیح (ع) ، نزد پیامبران مىآمد، با آنانسخن مىگفت، از آنها پرسش مىکرد و با هیچ پیامبرى مانوستر از حضرت یحیى بن زکریا نبود. روزىحضرت یحیى به ابلیس گفت: اى ابامره! درخواستى از تو دارم. ابلیس پاسخ داد: (تو گرانقدر تر از آن هستى که من خوا سته تو را اجابت نکنم ،هرچهمىخواهى بگو...) یحیى (ع) گفت: (اى ابامره! دوست دارم دام هایى را که به واسطهء آنها فرزندان آدم را شکار مى کنى، برایم بنمایى.) ابلیس گفت: (باکمال میل.) آنگاه خود را به شکل میمون نمایان ساخت ، درحالى که دردست او زنگى بود... حضرت یحیى از او پرسید: (این زنگ چیست؟) پاسخ داد:(این زنگ، گرد آورنده هر لذت و خوشى است از قبیل تار، بربط، طبل، نى و سرنا. مردم وقتى بر سر سفره شراب مىنشینند،احساس شادمانى و لذتنمىکنند تا این که این زنگ را میان آنها به حرکتدرمىآوردم که در اثر آن به طرب مىآیند و این احساس طرب آنها را به سبکى انداخته، برخى به رقصمىآیند و برخى دیگر بشکن مىزنند
و...) .
12. در تحف العقول حدیثى از امام صادق (ع) نقل شده است که امام (ع) فرمود: ...انکما حرم اللّه الصناعه التى هى حرام کلها التى یجىء منها الفساد محضا نظیر البرابط والمزامیر والشطرنج وکل ملهو به والصلبان والاصنام وما اشبه ذلکمنصناعات الاشربه الحرام وما یکون منه وفیه الفساد محضا ولا یکون منه و لافیه شىء من وجوه الصلاح فحرام تعلیمه وتعلمه والعمل به واخذ الاجره علیهوجمیعالتقلب فیه من جمیع وجوه الحرکات.()همانا خداوند پیشه و صناعتى را حرام کرده است که هیچ کاربرد و منفعت حلالى از آنها قصد نمىشودو داراى فساد محض هستند. مانند پیشه ساختن اشیایى مانند تار، نى، شطرنج و هرگونه آلت لهو و لعب و همچنین صلیب، بت و نظایر آنها از قبیلدرست کردننوشیدنى هاى حرام و هر چه از آن و در آن فساد محض است و هیچ گونه خیر و صلاحى در آنها وجود ندارد. تعلیم و تعلم این قبیل اشیا و ساختن آنها واخذاجرت به خاطر آنها و همچنین هرگونه تصرف در آنها حرام است.
1. بحث از حالات خود نغمهها که این بخش از علم موسیقى، علم (تالیف) نام دارد.
2. بحث از زمان هاى میان نغمهها، که این بخش، علم (ایقاع) (هماهنگ ساختن آواها) نام دارد. در هر یک از این دو بخش از علم موسیقى، مبادى تصورى و تصدیقى از علوم دیگر وامگرفته شده است که برخى از آنها مربوط به علم ریاضیات و برخىدیگر مربوط به علم فیزیک است، چه بسا از علم هندسه نیز در برخى موارد استفاده شود.()از دیرباز براى ایجاد نغمهها و آهنگهاى موسیقى،آلات و ادوات متعددى با اشکال مختلف ساخته مىشده است که نمونهاى از آنها عبارت است از: طبل، دایره، نى، سنج،جنک، سرنا، عود، رباب، تار وارغنون. گفته شده که کاملترین اینها (عود) است. این ابزار و همچنین غنا به مثابه یک صوت، جهت اهداف و اغراض مختلفى به کار مىرفته و مىرود کهموارد زیر را مىتوان از جمله آن اهداف نام برد: برانگیختن اندوه مردم، تحریک جرات و شجاعت جنگاوران به هنگام جنگ با هماوردان،آرام کردن دردهاى ناشى از مصائب و بیمارىها، کم کردن مشقتکارهاى دشوار و آسانکردن تحمل آنها بر نفوس مانند آواى حداء که براى شتران مىخوانند و همچنین ترانههایى که بناها و کشاورزان به هنگام کار کردن، زمزمهمىکنند و آواهاىآهنگینى که صیادان جهت به دام انداختن پرندگان و ماهیان به کار مىبرند، حتى صفیرى که شترداران براى ترغیب چارپایان به هنگام نوشیدنآب استفاده مىکنند،همگى لحنهایى از موسیقى براى مقاصد گوناگون هستند. نغمههایى که در عروسىها، مهمانىها، مجالس عیش و عشرت، محافل مختلط و میکدهها به کار مىرود نیز از این قبیلند. پس از مقدمه فوق این نکته ضرورى است که میان فقهاى بزرگ، هیچ اختلافى در این مساله وجود ندارد که خرید و فروش، اجاره و هر نوع معامله بر روىکلیه ادواتىکه کاربرد حرام دارند و براى مقاصد حرام ساخته شدهاند، حرام بوده و هر گونه درآمد به واسطهء آنها و هر نوع تصرف در آنها جهت آن مقصود،حرام مىباشد. فقهاانواع مختلف ادوات لهو و لعب همچون عود، تار و غیر اینها را از جمله آلات فوق الذکر برشمردهاند. درآمد به واسطهء هر چیز که خداوند آن را حرام گردانیده و دستور به ترک آن داده و همچنین هر گونه تصرف در چنین اشیایى، حرام است. یکى از اینمحرمات شراب است... یکى دیگر از این محرمات ساختن کلیه آلات لهو و لعب همچون عود، تار و دیگراباطیل، و تجارت و کسب درآمد به واسطه آنهاست که حرام و ممنوعمىباشد. ساختنبت، صلیب، مجسمه، شطرنج، نرد و انواع دیگر قمار حتى بازى کودکان با گردو وتجارت با این امور و تصرف در آنها و کسب به واسطهء آنهاحرام و شرعا ممنوعمىباشد.() محقق حلى در شرایع مىگوید: نوع دوم از محرمات، مواردى هستند که کاربرد حرام داشته و براى مقاصد حرامساخته شدهاند. مانند ادوات لهو همچون عود، نى و هیاکلى که براى پرستشساخته مىشوند.(پرستشى که بدعت است) از قبیل صلیب، بت و همچنین آلات قمار مانند نرد و شطرنج. صاحب جواهر در ذیل عبارت فوق مىنویسد: ...و مانند اینها که حرامند و تاکنون مخالفى در این حکم از هیچ فقیهى ندیدهام،بلکه اجماع محقق و محصل و همچنین نصوص رسیده از معصومان موید آناست.() علامه در قواعد مىنگارد: قسم دوم از محرمات، کلیه اشیایى است که کاربرد حرام دارند و براى مقاصد حرام ساخته شدهاند، مانند ادوات لهو از قبیل عود، و همچنین آلات قمارهمچون شطرنج،اربعه عشر، و نیز هیکل هاى پرستش مانند بت. در مفتاح الکرامه (شرح قواعد) در ذیل عبارت فوق آمده است: در مقنعه بر حرمت ساختن این اشیاو کسب درآمد به واسطهء آنها و هر گونه تصرف در آنها، تصریح شده است. عبارت سرائر نیز همین مطلب را افادهمىکند، زیرا این اموررا در هر حال، ممنوع شرعى مىداند. در المراسم العلویه و شرایع و المختصر النافع و دو جا از تذکره و در تحریر، ارشاد، دروس، لمعه،کفایه الطالبین و... برحرمت درآمد به واسطهء اشیاء مزبور، اشاره شده و در منتهى المطلب اختلافى نبودن مساله یادآورى شده است.... و در غنیه اجماعىبودن مساله تایید شده، و در حدائق هر گونه اختلافى میان فقها در این مورد نفى شده است. در ریاض المسائل نیز ادعاىاجماع شده است.()درمستند العروه الوثقى آمده است: یکى از آن موارد، اشیایى است که منفعت و کاربرد حرام دارد مانند آلات لهو از قبیل دایره، نى، فلوت، تار و... و میان فقها مخالفى در حرمت خرید و فروشاین اشیاو کسب درآمد به واسطهء آنها وجود ندارد. و نقل اجماع در این مساله، همچنانکه گفته شده، به حد استفاضه رسیده است، بلکه مساله به اجماع محقق،اجماعى است. و همین اجماع به علاوه آن روایتى که از تحف العقول نقل کردیم، دلیل بر حکمفوق است.()شیخ انصارى در مکاسب آورده است: نوع دوم از اشیایى که کسب درآمد به وسیله آنها حرام است، اشیایى هستند که کاربرد حرام دارند. این اشیا بر چند دستهاند: اول: اشیایى که از وجود خاص آنها غیر از حرام، قصد دیگرى نیست. به عبارت دیگر وجود خاص آنها، کاربردى جز حرام ندارد. آنها عبارتند از: ...و یکى ازآنها هیاکلى هستند که براى پرستش ساخته شدهاند (عبادتى که بدعت است) مانند صلیب و بت. کسببه وسیله این اشیا حرام است و ظاهرا خلافى هم درمساله وجود ندارد، بلکه مىتوان گفت که در میان علما کسى نیست که بیع هیاکل عبادت را تجویز کند. پس ازاجماع، فقراتى از روایت تحف العقول که قبلاگذشت نیز بر حرمت تکسب با این اشیا دلالت دارد... . یکى دیگر از اشیایى که وجود خاصش کاربردى جز حرام ندارد، انواع گوناگون آلات لهو است که درآمد به واسطهء آنها نیز بدون وجود مخالف میان فقها،حرام است. ادلهاى که در مساله هیاکل عبادت براى حرمت تکسب به آنها آورده شد، در این جانیز جریان دارد... و از آن جا که مراد از آلات لهو، آلاتى است که براىلهو ساختهشده، قهرا مساله متوقف است اولا، بر تعیین معناى لهو تا بدانیم آلتى که مهیا براى لهو شده چیست، ثانیا، بر حرمت مطلق لهو،مگر این که قدر متیقناز آلات لهو،آلاتى است که از جنس نى باشد و یا از آلاتى باشد که باآن ترانه خوانده شود و یا از جنس تار باشد. بعدا در مورد معناى لهو و حکم آن بحثخواهیم کرد. شیخ در مساله حرمت لهو، بعد از اقامه ادلهاى بر این حکم، مىگوید: موید حرمت لهو این است که حرمت استفاده از آلات لهو از جهت لهو بودن آن است ،نه از حیث خصوص آن آلت و ابزار موسیقى و لهو. استاد بزرگوار، حضرت امام خمینى در المکاسب المحرمه چنین مىفرماید: قسم دوم از مکاسب محرمه، کسب با اعیانى است که به منظور استفاده و منفعت حرام ساخته شدهاند اگر چه شانیت براى استفاده حرام داشته باشند. این برچند نوعاست: نوع اول، اعیانى است که از آنها جز حرام، منفعت دیگرى قصد نمىشود که از جمله آنها مىتوان از امور زیر نام برد:
1. هیاکل پرستش... . بىتردید خرید و فروش این اشیا حرام و باطل است. مرحوم امام سپس از گروهى از فقها بر حرمت خرید و فروش این اشیا نقل اجماعمىکنند و در ادامه مىفرمایند: آنچه بیان شد در موردى بود که علم به ترتب حرام بر آن شىء داشته باشیم، اما بعید نیست که ما به دلیل اهمیت موضوع، حکم صورتى که ظن و بلکه احتمالترتبحرام بر آن شىء برود نیز همانند آن باشد... اما بحث از آلات و ادوات قمار و لهو و لعب و ظروف طلا و نقره و دراهم مغشوشه، نظیر بحث از هیاکل عبادت است، بنابراین نیازى به تکرار آنهانیست.() آنچه ملاحظه گردید برخى از اقوال فقها در این مساله بود. اما در مورد اخبارىکه در این باب وارد شده است باید دانست که از میان روایاتىکه درباره (موسیقی) وارد شده است، به روایتى که حاوى لفظ موسیقى باشد، برخورد نکردهایم، ولىروایاتى وجود دارد که در آنها از برخى آلات و ادواتموسیقى همراه با نهى و نکوهش نامى به میان آمده است. تعدادى از این روایات را در باب صدم از ابواب(ما یکتسب به) از کتاب تجارت وسائل الشیعه، تحتعنوان (باب تحریم استعمال و معامله انواع آلات لهو و لعب) مىتوان یافت و برخى دیگر را در ابواب و کتبروایى دیگر مىتوان دید. اینک برخى از اینروایات تقدیم مىگردد:
1. عن اسحاق بن جریر قال: سمعت ابا عبداللّه(ع) یقول: ان شیطانا یقال له القفندر اذ اضرب فى منزل الرجل اربعین صباحا بالبربط ودخلالرجال وضع ذلک الشیطان کل عضو منه على مثله من صاحب البیت ثم نفح فیهنفخهفلا یغار بعدها حتى توتى نساوه فلا یغایر. در کتاب کافى موثقهاى از اسحاق بن جریر نقل شده که مىگوید:از امام صادق(ع) شنیدم که فرمود: شیطانى وجود دارد به نام (قفندر) که هرگاه در خانهاىچهل روز ساز نواخته شود و مردم به آن خانه رفت و آمد کنند، این شیطان هر عضوى از اعضاىبدنش را روى همان عضو از اعضاى صاحب خانه قرار مىدهد،آن گاه به گونهاى بر بدن او مىدمد که غیرت را از او سلب مىکند، به طورى که اگر به ناموسش هم تجاوز کنند،غیرتش تحریک نمىشود و اهمیتنمىدهد.()
2. عن کلیب الصیداوى قال: سمعت ابا عبداللّه (ع) یقول: ضرب العیدان ینبت النفاق فى القلب کما ینبت الماء الخضره. از کلیب صیداوى نقل است: از امام صادق (ع) شنیدم که فرمود: نواختن عود، نفاقرا در قلب آدمى مىرویاند چنان که آب سبزى را.()
3. عن على بنالحسین (ع) قال: لایقدس اللّه امه فیها بربط یقعقع او نایه (فایه) تفجع. از امام زین العابدین (ع) نقل است: خداوند امتى را که در آن تار و نى نواخته مىشود، منزه و مقدس نمىگرداند.()
4. عن سماعه قال: قال ابوعبداللّه(ع): لما مات ادم شمت به ابلیس و قابیل فاجتمعا فى الارض فجعل ابلیس وقابیل المعازف والملاهى شماته بآدم فکل ما فى الارض من هذا الغرب الذى یتلذذ بهالناس فانماهو من ذلک. از سماعه نقل است که امام صادق (ع) فرمود: وقتى حضرت آدم (ع) درگذشت، ابلیس و قابیل خوشحال شدند و او را شماتت کردند. آن گاه این دو اجتماعکردند و به منظور شماتت حضرت آدم (ع) و ابراز خوشحالى از مرگ او، به نواختن ساز پرداختند. از آن پس هر چیزى که در زمین از این نوع وجود دارد که مردم به واسطهء آن لذتمىبرند، از آن قبیل است.()
5. عن السکونى عن ابى عبداللّه(ع) قال: قال رسول اللّه (ص) انهاکم عن الزفن والمزمار وعن الکوبات والکبرات. از سکونى نقل است که امام صادق (ع) فرمود: پیامبر اکرم (ص) فرمود: من شما رااز رقص و از نى و از طبل هاى کوچک و طبل هاى بزرگ نهىمىکنم.()
6. عن نوف عن امیرالمومنین (ع) فى حدیث قال: یا نوف ایاک ان تکون عشارا او شاعرا او شرطیا او عریفا او صاحب عرطبه وهى الطنبور او صاحب کوبه وهو الطبل، فان نبى اللّه خرج ذات لیله فنظر الىالسماء فقال: اما انها الساعه التى لاترد فیها دعوه الا دعوه عریف او دعوه شاعر او دعوه عاش او شرطى او صاحب عرطبه او صاحب کوبه. نوف از حضرت على (ع) نقل مىکند که در طى حدیثى فرمود: اى نوف! بپرهیز از این که مامور جمع مالیات براى حاکم ظالم یا جاسوس مخفى او و یا مامورپلیس او یاشاعر و یا داراى طنبور و یا طبال (مطرب) باشى، زیرا پیامبر خدا (ص) شبى از خواب برخاست و نگاهى به آسمان انداخت، آنگاه فرمود: اینهمان ساعتى است که هیچبندهاى در آن دعا نمىکند جز این که مستجاب مىشود، مگر آن که مامور جمع مالیات براى حاکم ظالم یا شاعر یا جاسوس مخفى اویا مامور پلیس او و یا طبال (مطرب)باشد.()قریب به این مضمون در نهجالبلاغه به این صورت آمده است: وعن نوف البکالى قال: رایت امیرالمومنین (ع) ذات لیله وقد خرج من فراشه فنظر فى النجوم فقال لى یا نوف: اراقد انت ام رامق؟ فقلت: بل رامق. قال(ع): یانوف! طوبى الزاهدین فى الدنیا الراغبین فى الاخره، اولئک قوم اتکخکذوا الارض بساطاوترابها فراشا وماءها طیبا والقرآن شعاراو الدعاء دثارا ثم قرضوا الدنیاقرضا على منهاج المسیح. یا نوف! ان داود (ع) قام فى مثل هذه الساعه من اللیل فقال: انها ساعه لایدعو فیها عبد الا استجیب له الا ان یکون عشارا او عریفا او شرطیااو صاحب عرطبه (وهى الطنبور) او صاحب کوبه (وهى الطبل). از نوف بکالى نقل است که شبى حضرت على (ع) را دیدم که از بسترش براى عبادت بیرون آمده بود. نگاهى به ستارگان انداخت، آن گاه فرمود: اى نوف!خوشا به حالزاهدان در دنیا و راغبان در آخرت آنها که زمین را فرش قرار دادند و خاک آن را بستر و آبش را عطر و قرآن را همچون لباس زیرین و دعا راهمچون لباس رویین. سپس دنیا را همچون مسیح طى نمودند. اى نوف! حضرت داوود (ع) در چنین ساعتى از خواببرخاست و فرمود:(این ساعت، ساعتىاست که هیچ بندهاى در آن دعا نمىکند جز این که مستجاب خواهد شد، مگر آن که مامور جمع مالیات براى حاکم ظالم، یا جاسوس مخفىاو و یا مامور پلیساو و یا داراى طنبور و یا طبال (مطرب) بوده باشد).() صحیح على بن ابراهیم عن ابى عبداللّه (ع) قال: استماع اللهو والغناء ینبت النفاق کما ینبت الماء الزرع. على بن ابراهیم طى صحیحهاى از امام صادق (ع) نقل مىکند که فرمود: گوش کردن لهوو موسیقى نفاق را در قلب آدمى مىرویاند چنان که آب، کشترا.()
8. على بن ابراهیم عن ابى ایوب الخزاز قال: نزلنا بالمدینه فاستینا ابا عبداللّه (ع) فقال لنا: این نزلتم؟ فقلنا: على فلانصاحب القیان. فقال: کونوا کراما! فواللّه ما علمنا ما اراد به وظننا انه یقول: تفضلوا علیه. فعدنا الیه فقلنا: لاندرى ما اردت بقولک: کونوا کراما. فقال: اما سمعتم اللّه عزوجل یقول: اذا مروا باللغو مروا کراما. على بن ابراهیم طى حدیث مقبولى از ابوایوب خزاز نقل مىکند: در طى سفرى به مدینه، نزد امام صادق (ع) رفتیم. امام (ع) فرمود: (بر چه کسی وارد شده اید؟) پاسخ دادیم: نزد فلانى که داراى زنان خواننده است. فرمود: (بزرگوار باشید). به خدا سوگند! منظور امام (ع) را متوجه نشدیم و تصور کردیم که مىخواهد بفرمایدکه نزد او بروید. به همین دلیل عرض کردیم: (ما نفهمیدیم که مقصود شما از جمله بزرگوار باشید چیست؟ امام(ع) فرمود: (آیا این کلام خدا را نشنیدهاید که مىفرماید: مومنان کسانى هستند که به هنگام برخورد با لغو وبیهودگى،بزرگوارانه از آن مىگذرند؟!).
9. فضل بن شاذان در خبرى (که شیخ انصارى در مبحث لهو از کتاب مکاسب آن را به(صحیحه)توصیف کرده است) از امام رضا (ع) نقل مىکند: یکى از گناهان کبیره، اشتغال به ابزار لهو و لعب است.() نظیر این مطلب، در خبرى که اعمش از امام صادق (ع) نقل کرده است، نیز وجود دارد. حضرت مىفرماید: آلات لهوى که مانع از یاد خدا مىگردند مانند غنا و نواختن تار مکروه است.()
10. پیامبر اکرم (ص) در حجه الوداع، نشانههاى قیامت آخرالزمان را مىشمرد. از جمله این که: یستحسنون الکوبه والمعازف وینکر الامر بالمعروف والنهى عن المنکر... فاولئک یدعون فى ملکوت اسماء الارجاس الانجاس.()مردم در آخرالزمان موسیقى و نواختن آلات لهو و لعب را نیکو مىشمارند و در عوض، امر به معروف و نهى از منکر، زشت شمرده مىشود... اینان کسانى هستند که درملکوتآسمان، (پلیدان) و (آلودگان) خوانده مىشوند.
11. علامه مجلسى حدیثى را از امام رضا (ع) از پدرش از امام صادق (ع) و او هم از پدران بزرگوارش نقل مىکند: ان ابلیس کان یاتى الانبیاء علیهم السلام من لدن آدمک علیه السلام الى ان بعث اللّه المسیح (ع) یتحدث عندهم ویسالهم ولم یکن باحد منهم اشد انسا منهبیحیى بنزکریا علیهما السلام فقال له یحیى: یا ابا مره ان لى الیک حاجه فقال له: انت اعظم قدراک من ان اردک بمساله فاسالنى ما شئت... فقال یحیى: یا ابامرهاحب انتعرض على مصائدک فخوخک التى تصطاد بها بنى آدمک فقال له ابلیس: حبا وکرامه فتمثل فاذاو جهه صوره وجه القرد الى ان قال وبیده جرسعظیم فقال: ما هذاالجرس الذى بیدک؟ قال: هذا مجمع کل لذه من طنبور وبربط ومعزفه وطبل وناى وصرناى، وان القوم لیجلسون على شرابهم فلا یستلذونهفاحرک الجرس فیما بینهمفاذا سمعوه (استخفهم الطرب فمن بین من یرقص ومن بین من یفلارکقع اصابعه...).() ابلیس از زمان آدم (ع) تا بعثتحضرت مسیح (ع) ، نزد پیامبران مىآمد، با آنانسخن مىگفت، از آنها پرسش مىکرد و با هیچ پیامبرى مانوستر از حضرت یحیى بن زکریا نبود. روزىحضرت یحیى به ابلیس گفت: اى ابامره! درخواستى از تو دارم. ابلیس پاسخ داد: (تو گرانقدر تر از آن هستى که من خوا سته تو را اجابت نکنم ،هرچهمىخواهى بگو...) یحیى (ع) گفت: (اى ابامره! دوست دارم دام هایى را که به واسطهء آنها فرزندان آدم را شکار مى کنى، برایم بنمایى.) ابلیس گفت: (باکمال میل.) آنگاه خود را به شکل میمون نمایان ساخت ، درحالى که دردست او زنگى بود... حضرت یحیى از او پرسید: (این زنگ چیست؟) پاسخ داد:(این زنگ، گرد آورنده هر لذت و خوشى است از قبیل تار، بربط، طبل، نى و سرنا. مردم وقتى بر سر سفره شراب مىنشینند،احساس شادمانى و لذتنمىکنند تا این که این زنگ را میان آنها به حرکتدرمىآوردم که در اثر آن به طرب مىآیند و این احساس طرب آنها را به سبکى انداخته، برخى به رقصمىآیند و برخى دیگر بشکن مىزنند
و...) .
12. در تحف العقول حدیثى از امام صادق (ع) نقل شده است که امام (ع) فرمود: ...انکما حرم اللّه الصناعه التى هى حرام کلها التى یجىء منها الفساد محضا نظیر البرابط والمزامیر والشطرنج وکل ملهو به والصلبان والاصنام وما اشبه ذلکمنصناعات الاشربه الحرام وما یکون منه وفیه الفساد محضا ولا یکون منه و لافیه شىء من وجوه الصلاح فحرام تعلیمه وتعلمه والعمل به واخذ الاجره علیهوجمیعالتقلب فیه من جمیع وجوه الحرکات.()همانا خداوند پیشه و صناعتى را حرام کرده است که هیچ کاربرد و منفعت حلالى از آنها قصد نمىشودو داراى فساد محض هستند. مانند پیشه ساختن اشیایى مانند تار، نى، شطرنج و هرگونه آلت لهو و لعب و همچنین صلیب، بت و نظایر آنها از قبیلدرست کردننوشیدنى هاى حرام و هر چه از آن و در آن فساد محض است و هیچ گونه خیر و صلاحى در آنها وجود ندارد. تعلیم و تعلم این قبیل اشیا و ساختن آنها واخذاجرت به خاطر آنها و همچنین هرگونه تصرف در آنها حرام است.