آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۴

چکیده

متن

بحث از غنا را از جهت موضوع و حکم، پشت سر گذاشتیم. بحث ازموسیقى باقى ماند. بر این اساس که غنا عبارت باشد از آواى انسان مشتمل بر کیفیت یادشده. ابوعلى سینا، در کلیات علم موسیقى از کتاب شفا چنین مى‏گوید: موسیقى علمى ریاضى است که در آن از حالات نغمه‏ها از جهت توافق و تنافرشان نسبت‏به هم و همچنین از حالات زمان هاى میان این نغمه‏ها بحث مى‏شودتا از این رهگذر کیفیت ترکیب آواها دانسته شود. تعریف فوق از موسیقى ما را بر این حقیقت رهنمون‏مى‏سازد که این علم مشتمل بر دو بحث است:
1. بحث از حالات خود نغمه‏ها که این بخش از علم موسیقى، علم (تالیف) نام دارد.
2. بحث از زمان هاى میان نغمه‏ها، که این بخش، علم (ایقاع) (هماهنگ ساختن آواها) نام دارد. در هر یک از این دو بخش از علم موسیقى، مبادى تصورى و تصدیقى از علوم دیگر وام‏گرفته شده است که برخى از آنها مربوط به علم ریاضیات و برخى‏دیگر مربوط به علم فیزیک است، چه بسا از علم هندسه نیز در برخى موارد استفاده شود.()از دیرباز براى ایجاد نغمه‏ها و آهنگ‏هاى موسیقى،آلات و ادوات متعددى با اشکال مختلف ساخته مى‏شده است که نمونه‏اى از آنها عبارت است از: طبل، دایره، نى، سنج،جنک، سرنا، عود، رباب، تار وارغنون. گفته شده که کامل‏ترین اینها (عود) است. این ابزار و همچنین غنا به مثابه یک صوت، جهت اهداف و اغراض مختلفى به کار مى‏رفته و مى‏رود که‏موارد زیر را مى‏توان از جمله آن اهداف نام برد: برانگیختن اندوه مردم، تحریک جرات و شجاعت جنگاوران به هنگام جنگ با هماوردان،آرام کردن دردهاى ناشى از مصائب و بیمارى‏ها، کم کردن مشقت‏کارهاى دشوار و آسان‏کردن تحمل آنها بر نفوس مانند آواى حداء که براى شتران مى‏خوانند و همچنین ترانه‏هایى که بناها و کشاورزان به هنگام کار کردن، زمزمه‏مى‏کنند و آواهاى‏آهنگینى که صیادان جهت به دام انداختن پرندگان و ماهیان به کار مى‏برند، حتى صفیرى که شترداران براى ترغیب چارپایان به هنگام نوشیدن‏آب استفاده مى‏کنند،همگى لحن‏هایى از موسیقى براى مقاصد گوناگون هستند. نغمه‏هایى که در عروسى‏ها، مهمانى‏ها، مجالس عیش و عشرت، محافل مختلط و میکده‏ها به کار مى‏رود نیز از این قبیلند. پس از مقدمه فوق این نکته ضرورى است که میان فقهاى بزرگ، هیچ اختلافى در این مساله وجود ندارد که خرید و فروش، اجاره و هر نوع معامله بر روى‏کلیه ادواتى‏که کاربرد حرام دارند و براى مقاصد حرام ساخته شده‏اند، حرام بوده و هر گونه درآمد به واسطه‏ء آنها و هر نوع تصرف در آنها جهت آن مقصود،حرام مى‏باشد. فقهاانواع مختلف ادوات لهو و لعب همچون عود، تار و غیر اینها را از جمله آلات فوق الذکر برشمرده‏اند. درآمد به واسطه‏ء هر چیز که خداوند آن را حرام گردانیده و دستور به ترک آن داده و همچنین هر گونه تصرف در چنین اشیایى، حرام است. یکى از این‏محرمات شراب است... یکى دیگر از این محرمات ساختن کلیه آلات لهو و لعب همچون عود، تار و دیگراباطیل، و تجارت و کسب درآمد به واسطه آنهاست که حرام و ممنوع‏مى‏باشد. ساختن‏بت، صلیب، مجسمه، شطرنج، نرد و انواع دیگر قمار حتى بازى کودکان با گردو وتجارت با این امور و تصرف در آنها و کسب به واسطه‏ء آنهاحرام و شرعا ممنوع‏مى‏باشد.() محقق حلى در شرایع مى‏گوید: نوع دوم از محرمات، مواردى هستند که کاربرد حرام داشته و براى مقاصد حرام‏ساخته شده‏اند. مانند ادوات لهو همچون عود، نى و هیاکلى که براى پرستش‏ساخته مى‏شوند.(پرستشى که بدعت است) از قبیل صلیب، بت و همچنین آلات قمار مانند نرد و شطرنج. صاحب جواهر در ذیل عبارت فوق مى‏نویسد: ...و مانند اینها که حرامند و تاکنون مخالفى در این حکم از هیچ فقیهى ندیده‏ام،بلکه اجماع محقق و محصل و همچنین نصوص رسیده از معصومان موید آن‏است.() علامه در قواعد مى‏نگارد: قسم دوم از محرمات، کلیه اشیایى است که کاربرد حرام دارند و براى مقاصد حرام ساخته شده‏اند، مانند ادوات لهو از قبیل عود، و همچنین آلات قمارهمچون شطرنج،اربعه عشر، و نیز هیکل هاى پرستش مانند بت. در مفتاح الکرامه (شرح قواعد) در ذیل عبارت فوق آمده است: در مقنعه بر حرمت ساختن این اشیاو کسب درآمد به واسطه‏ء آنها و هر گونه تصرف در آنها، تصریح شده است. عبارت سرائر نیز همین مطلب را افاده‏مى‏کند، زیرا این اموررا در هر حال، ممنوع شرعى مى‏داند. در المراسم العلویه و شرایع و المختصر النافع و دو جا از تذکره و در تحریر، ارشاد، دروس، لمعه،کفایه الطالبین و... برحرمت درآمد به واسطه‏ء اشیاء مزبور، اشاره شده و در منتهى المطلب اختلافى نبودن مساله یادآورى شده است.... و در غنیه اجماعى‏بودن مساله تایید شده، و در حدائق هر گونه اختلافى میان فقها در این مورد نفى شده است. در ریاض المسائل نیز ادعاى‏اجماع شده است.()درمستند العروه الوثقى آمده است: یکى از آن موارد، اشیایى است که منفعت و کاربرد حرام دارد مانند آلات لهو از قبیل دایره، نى، فلوت، تار و... و میان فقها مخالفى در حرمت خرید و فروش‏این اشیاو کسب درآمد به واسطه‏ء آنها وجود ندارد. و نقل اجماع در این مساله، همچنان‏که گفته شده، به حد استفاضه رسیده است، بلکه مساله به اجماع محقق،اجماعى است. و همین اجماع به علاوه آن روایتى که از تحف العقول نقل کردیم، دلیل بر حکم‏فوق است.()شیخ انصارى در مکاسب آورده است: نوع دوم از اشیایى که کسب درآمد به وسیله آنها حرام است، اشیایى هستند که کاربرد حرام دارند. این اشیا بر چند دسته‏اند: اول: اشیایى که از وجود خاص آنها غیر از حرام، قصد دیگرى نیست. به عبارت دیگر وجود خاص آنها، کاربردى جز حرام ندارد. آنها عبارتند از: ...و یکى ازآنها هیاکلى هستند که براى پرستش ساخته شده‏اند (عبادتى که بدعت است) مانند صلیب و بت. کسب‏به وسیله این اشیا حرام است و ظاهرا خلافى هم درمساله وجود ندارد، بلکه مى‏توان گفت که در میان علما کسى نیست که بیع هیاکل عبادت را تجویز کند. پس ازاجماع، فقراتى از روایت تحف العقول‏ که قبلاگذشت‏ نیز بر حرمت تکسب با این اشیا دلالت دارد... . یکى دیگر از اشیایى که وجود خاصش کاربردى جز حرام ندارد، انواع گوناگون آلات لهو است که درآمد به واسطه‏ء آنها نیز بدون وجود مخالف میان فقها،حرام است. ادله‏اى که در مساله هیاکل عبادت براى حرمت تکسب به آنها آورده شد، در این جانیز جریان دارد... و از آن جا که مراد از آلات لهو، آلاتى است که براى‏لهو ساخته‏شده، قهرا مساله متوقف است اولا، بر تعیین معناى لهو تا بدانیم آلتى که مهیا براى لهو شده چیست، ثانیا، بر حرمت مطلق لهو،مگر این که قدر متیقن‏از آلات لهو،آلاتى است که از جنس نى باشد و یا از آلاتى باشد که باآن ترانه خوانده شود و یا از جنس تار باشد. بعدا در مورد معناى لهو و حکم آن بحث‏خواهیم کرد. شیخ در مساله حرمت لهو، بعد از اقامه ادله‏اى بر این حکم، مى‏گوید: موید حرمت لهو این است که حرمت استفاده از آلات لهو از جهت لهو بودن آن است ،نه از حیث خصوص آن آلت و ابزار موسیقى و لهو. استاد بزرگوار، حضرت امام خمینى در المکاسب المحرمه چنین مى‏فرماید: قسم دوم از مکاسب محرمه، کسب با اعیانى است که به منظور استفاده و منفعت حرام ساخته شده‏اند اگر چه شانیت براى استفاده حرام داشته باشند. این برچند نوع‏است: نوع اول، اعیانى است که از آنها جز حرام، منفعت دیگرى قصد نمى‏شود که از جمله آنها مى‏توان از امور زیر نام برد:
1. هیاکل پرستش... . بى‏تردید خرید و فروش این اشیا حرام و باطل است. مرحوم امام سپس از گروهى از فقها بر حرمت خرید و فروش این اشیا نقل اجماع‏مى‏کنند و در ادامه مى‏فرمایند: آنچه بیان شد در موردى بود که علم به ترتب حرام بر آن شى‏ء داشته باشیم، اما بعید نیست که ما به دلیل اهمیت موضوع، حکم صورتى که ظن و بلکه احتمال‏ترتب‏حرام بر آن شى‏ء برود نیز همانند آن باشد... اما بحث از آلات و ادوات قمار و لهو و لعب و ظروف طلا و نقره و دراهم مغشوشه، نظیر بحث از هیاکل عبادت است، بنابراین نیازى به تکرار آنهانیست.() آنچه ملاحظه گردید برخى از اقوال فقها در این مساله بود. اما در مورد اخبارى‏که در این باب وارد شده است باید دانست که از میان روایاتى‏که درباره (موسیقی) وارد شده است، به روایتى که حاوى لفظ موسیقى باشد، برخورد نکرده‏ایم، ولى‏روایاتى وجود دارد که در آنها از برخى آلات و ادوات‏موسیقى همراه با نهى و نکوهش نامى به میان آمده است. تعدادى از این روایات را در باب صدم از ابواب(ما یکتسب به) از کتاب تجارت وسائل الشیعه، تحت‏عنوان (باب تحریم استعمال و معامله انواع آلات لهو و لعب) مى‏توان یافت و برخى دیگر را در ابواب و کتب‏روایى دیگر مى‏توان دید. اینک برخى از این‏روایات تقدیم مى‏گردد:
1. عن اسحاق بن جریر قال: سمعت ابا عبداللّه(ع) یقول: ان شیطانا یقال له القفندر اذ اضرب فى منزل الرجل اربعین صباحا بالبربط ودخل‏الرجال وضع ذلک الشیطان کل عضو منه على مثله من صاحب البیت ثم نفح فیه‏نفخه‏فلا یغار بعدها حتى توتى نساوه فلا یغایر. در کتاب کافى موثقه‏اى از اسحاق بن جریر نقل شده که مى‏گوید:از امام صادق(ع) شنیدم که فرمود: شیطانى وجود دارد به نام (قفندر) که هرگاه در خانه‏اى‏چهل روز ساز نواخته شود و مردم به آن خانه رفت و آمد کنند، این شیطان هر عضوى از اعضاى‏بدنش را روى همان عضو از اعضاى صاحب خانه قرار مى‏دهد،آن گاه به گونه‏اى بر بدن او مى‏دمد که غیرت را از او سلب مى‏کند، به طورى که اگر به ناموسش هم تجاوز کنند،غیرتش تحریک نمى‏شود و اهمیت‏نمى‏دهد.()
2. عن کلیب الصیداوى قال: سمعت ابا عبداللّه (ع) یقول: ضرب العیدان ینبت النفاق فى القلب کما ینبت الماء الخضره. از کلیب صیداوى نقل است: از امام صادق (ع) شنیدم که فرمود: نواختن عود، نفاق‏را در قلب آدمى مى‏رویاند چنان که آب سبزى را.()
3. عن على بن‏الحسین (ع) قال: لایقدس اللّه امه فیها بربط یقعقع او نایه (فایه) تفجع. از امام زین العابدین (ع) نقل است: خداوند امتى را که در آن تار و نى نواخته مى‏شود، منزه و مقدس نمى‏گرداند.()
4. عن سماعه قال: قال ابوعبداللّه(ع): لما مات ادم شمت به ابلیس و قابیل فاجتمعا فى الارض فجعل ابلیس وقابیل المعازف والملاهى شماته ب‏آدم فکل ما فى الارض من هذا الغرب الذى یتلذذ به‏الناس فانماهو من ذلک. از سماعه نقل است که امام صادق (ع) فرمود: وقتى حضرت آدم (ع) درگذشت، ابلیس و قابیل خوشحال شدند و او را شماتت کردند. آن گاه این دو اجتماع‏کردند و به منظور شماتت حضرت آدم (ع) و ابراز خوشحالى از مرگ او، به نواختن ساز پرداختند. از آن پس هر چیزى که در زمین از این نوع وجود دارد که مردم به واسطه‏ء آن لذت‏مى‏برند، از آن قبیل است.()
5. عن السکونى عن ابى عبداللّه(ع) قال: قال رسول اللّه (ص) انهاکم عن الزفن والمزمار وعن الکوبات والکبرات. از سکونى نقل است که امام صادق (ع) فرمود: پیامبر اکرم (ص) فرمود: من شما رااز رقص و از نى و از طبل هاى کوچک و طبل هاى بزرگ نهى‏مى‏کنم.()
6. عن نوف عن امیرالمومنین (ع) فى حدیث قال: یا نوف ایاک ان تکون عشارا او شاعرا او شرطیا او عریفا او صاحب عرطبه وهى الطنبور او صاحب کوبه وهو الطبل، فان نبى اللّه خرج ذات لیله فنظر الى‏السماء فقال: اما انها الساعه التى لاترد فیها دعوه الا دعوه عریف او دعوه شاعر او دعوه عاش او شرط‏ى او صاحب عرطبه او صاحب کوبه. نوف از حضرت على (ع) نقل مى‏کند که در ط‏ى حدیثى فرمود: اى نوف! بپرهیز از این که مامور جمع مالیات براى حاکم ظالم یا جاسوس مخفى او و یا مامورپلیس او یاشاعر و یا داراى طنبور و یا طبال (مطرب) باشى، زیرا پیامبر خدا (ص) شبى از خواب برخاست و نگاهى به آسمان انداخت، آنگاه فرمود: این‏همان ساعتى است که هیچ‏بنده‏اى در آن دعا نمى‏کند جز این که مستجاب مى‏شود، مگر آن که مامور جمع مالیات براى حاکم ظالم یا شاعر یا جاسوس مخفى اویا مامور پلیس او و یا طبال (مطرب)باشد.()قریب به این مضمون در نهج‏البلاغه به این صورت آمده است: وعن نوف البکالى قال: رایت امیرالمومنین (ع) ذات لیله وقد خرج من فراشه فنظر فى النجوم فقال لى یا نوف: اراقد انت ام رامق؟ فقلت: بل رامق. قال(ع): یانوف! طوبى الزاهدین فى الدنیا الراغبین فى الاخره، اولئک قوم اتکخکذوا الارض بساطاوترابها فراشا وماءها طیبا والقرآن شعاراو الدعاء دثارا ثم قرضوا الدنیاقرضا على منهاج المسیح. یا نوف! ان داود (ع) قام فى مثل هذه الساعه من اللیل فقال: انها ساعه لایدعو فیها عبد الا استجیب له الا ان یکون عشارا او عریفا او شرطیااو صاحب عرطبه (وهى الطنبور) او صاحب کوبه (وهى الطبل). از نوف بکالى نقل است که شبى حضرت على (ع) را دیدم که از بسترش براى عبادت بیرون آمده بود. نگاهى به ستارگان انداخت، آن گاه فرمود: اى نوف!خوشا به حال‏زاهدان در دنیا و راغبان در آخرت آنها که زمین را فرش قرار دادند و خاک آن را بستر و آبش را عطر و قرآن را همچون لباس زیرین و دعا راهمچون لباس رویین. سپس دنیا را همچون مسیح ط‏ى نمودند. اى نوف! حضرت داوود (ع) در چنین ساعتى از خواب‏برخاست و فرمود:(این ساعت، ساعتى‏است که هیچ بنده‏اى در آن دعا نمى‏کند جز این که مستجاب خواهد شد، مگر آن که مامور جمع مالیات براى حاکم ظالم، یا جاسوس مخفى‏او و یا مامور پلیس‏او و یا داراى طنبور و یا طبال (مطرب) بوده باشد).() صحیح على بن ابراهیم عن ابى عبداللّه (ع) قال: استماع اللهو والغناء ینبت النفاق کما ینبت الماء الزرع. على بن ابراهیم ط‏ى صحیحه‏اى از امام صادق (ع) نقل مى‏کند که فرمود: گوش کردن لهوو موسیقى نفاق را در قلب آدمى مى‏رویاند چنان که آب، کشت‏را.()
8. على بن ابراهیم عن ابى ایوب الخزاز قال: نزلنا بالمدینه فاستینا ابا عبداللّه (ع) فقال لنا: این نزلتم؟ فقلنا: على فلان‏صاحب القیان. فقال: کونوا کراما! فواللّه ما علمنا ما اراد به وظننا انه یقول: تفضلوا علیه. فعدنا الیه فقلنا: لاندرى ما اردت بقولک: کونوا کراما. فقال: اما سمعتم اللّه عزوجل یقول: اذا مروا باللغو مروا کراما. على بن ابراهیم ط‏ى حدیث مقبولى از ابوایوب خزاز نقل مى‏کند: در ط‏ى سفرى به مدینه، نزد امام صادق (ع) رفتیم. امام (ع) فرمود: (بر چه کسی وارد شده اید؟) پاسخ دادیم: نزد فلانى که داراى زنان خواننده است. فرمود: (بزرگوار باشید). به خدا سوگند! منظور امام (ع) را متوجه نشدیم و تصور کردیم که مى‏خواهد بفرمایدکه نزد او بروید. به همین دلیل عرض کردیم: (ما نفهمیدیم  که مقصود شما از جمله بزرگوار باشید چیست؟ امام(ع) فرمود: (آیا این کلام خدا را نشنیده‏اید که مى‏فرماید: مومنان کسانى هستند که به هنگام برخورد با لغو وبیهودگى،بزرگوارانه از آن مى‏گذرند؟!).
9. فضل بن شاذان در خبرى (که شیخ انصارى در مبحث لهو از کتاب مکاسب آن را به(صحیحه)توصیف کرده است) از امام رضا (ع) نقل مى‏کند: یکى از گناهان کبیره، اشتغال به ابزار لهو و لعب است.() نظیر این مطلب، در خبرى که اعمش از امام صادق (ع) نقل کرده است، نیز وجود دارد. حضرت مى‏فرماید: آلات لهوى که مانع از یاد خدا مى‏گردند مانند غنا و نواختن تار مکروه است.()
10. پیامبر اکرم (ص) در حجه الوداع، نشانه‏هاى قیامت آخرالزمان را مى‏شمرد. از جمله این که: یستحسنون الکوبه والمعازف وینکر الامر بالمعروف والنهى عن المنکر... فاولئک یدعون فى ملکوت اسماء الارجاس الانجاس.()مردم در آخرالزمان موسیقى و نواختن آلات لهو و لعب را نیکو مى‏شمارند و در عوض، امر به معروف و نهى از منکر، زشت شمرده مى‏شود... اینان کسانى هستند که درملکوت‏آسمان، (پلیدان) و (آلودگان) خوانده مى‏شوند.
11. علامه مجلسى حدیثى را از امام رضا (ع) از پدرش از امام صادق (ع) و او هم از پدران بزرگوارش نقل مى‏کند: ان ابلیس کان یاتى الانبیاء علیهم السلام من لدن آدمک علیه السلام الى ان بعث اللّه المسیح (ع) یتحدث عندهم ویسالهم ولم یکن باحد منهم اشد انسا منه‏بیحیى بن‏زکریا علیهما السلام فقال له یحیى: یا ابا مره ان لى الیک حاجه فقال له: انت اعظم قدراک من ان اردک بمساله فاسالنى ما شئت... فقال یحیى: یا ابامره‏احب ان‏تعرض على مصائدک فخوخک التى تصطاد بها بنى آدمک فقال له ابلیس: حبا وکرامه فتمثل‏ فاذاو جهه صوره وجه القرد الى ان قال‏ وبیده جرس‏عظیم فقال: ما هذاالجرس الذى بیدک؟ قال: هذا مجمع کل لذه من طنبور وبربط ومعزفه وطبل وناى وصرناى، وان القوم لیجلسون على شرابهم فلا یستلذونه‏فاحرک الجرس فیما بینهم‏فاذا سمعوه (استخفهم الطرب فمن بین من یرقص ومن بین من یفلارکقع اصابعه...).() ابلیس از زمان آدم (ع) تا بعثت‏حضرت مسیح (ع) ، نزد پیامبران مى‏آمد، با آنان‏سخن مى‏گفت، از آنها پرسش مى‏کرد و با هیچ پیامبرى مانوس‏تر از حضرت یحیى بن زکریا نبود. روزى‏حضرت یحیى به ابلیس گفت: اى ابامره! درخواستى از تو دارم. ابلیس پاسخ داد: (تو گرانقدر تر از آن هستى که من خوا سته تو را اجابت نکنم ،هرچه‏مى‏خواهى بگو...) یحیى (ع) گفت: (اى ابامره! دوست دارم دام هایى را که به واسطه‏ء آنها فرزندان آدم را شکار مى کنى، برایم بنمایى.) ابلیس گفت: (باکمال میل.) آن‏گاه خود را به شکل میمون نمایان ساخت ، درحالى که دردست او زنگى بود... حضرت یحیى از او پرسید: (این زنگ چیست؟) پاسخ داد:(این زنگ، گرد آورنده هر لذت و خوشى است از قبیل تار، بربط، طبل، نى و سرنا. مردم وقتى بر سر سفره شراب مى‏نشینند،احساس شادمانى و لذت‏نمى‏کنند تا این که این زنگ را میان آنها به حرکت‏درمى‏آوردم که در اثر آن به طرب مى‏آیند و این احساس طرب آنها را به سبکى انداخته، برخى به رقص‏مى‏آیند و برخى دیگر بشکن مى‏زنند
و...) .
12. در تحف العقول حدیثى از امام صادق (ع) نقل شده است که امام (ع) فرمود: ...انکما حرم اللّه الصناعه التى هى حرام کلها التى یجى‏ء منها الفساد محضا نظیر البرابط والمزامیر والشطرنج وکل ملهو به والصلبان والاصنام وما اشبه ذلک‏من‏صناعات الاشربه الحرام وما یکون منه وفیه الفساد محضا ولا یکون منه و لافیه شى‏ء من وجوه الصلاح فحرام تعلیمه وتعلمه والعمل به واخذ الاجره علیه‏وجمیع‏التقلب فیه من جمیع وجوه الحرکات.()همانا خداوند پیشه و صناعتى را حرام کرده است که هیچ کاربرد و منفعت حلالى از آنها قصد نمى‏شودو داراى فساد محض هستند. مانند پیشه ساختن اشیایى مانند تار، نى، شطرنج و هرگونه آلت لهو و لعب و همچنین صلیب، بت و نظایر آنها از قبیل‏درست کردن‏نوشیدنى هاى حرام و هر چه از آن و در آن فساد محض است و هیچ گونه خیر و صلاحى در آنها وجود ندارد. تعلیم و تعلم این قبیل اشیا و ساختن آنها واخذاجرت به خاطر آنها و همچنین هرگونه تصرف در آنها حرام است.
 

تبلیغات