مسائل مستحدثه زکات (مقاله ترویجی حوزه)
درجه علمی: علمی-ترویجی (حوزوی)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
«مصاحبه با آیت الله سید کاظم حائرى»
* فلسفه تشریع زکات و اهداف آن را با توجه به آیات و روایات بیان فرمایید؟
** فلسفه تشریع زکات به میزان فهم ناقص بشر دو چیز است: الف - رفع نیاز فقرا که در بسیارى از آیات و روایات بدان تصریح شده است -مراجعه شود به وسائل الشیعه، کتاب الزکاة، باب اول از ابواب ما تجب فیه الزکاة علاوه بر این ، تامین دیگر نیازمندیهاى عمومى که به عنوان موارد مصرف زکات شناخته شدهاند نیز در این قسم مىگنجد. ب - راکد نماندن مال در آن گونه از اشیاء زکاتى که شرط بقاى یک سال شده.
* آیا زکات منحصر در اشیاء نهگانه استیا آنکه با توجه به فلسفه تشریع آن، در صورت نیاز جامعه، قابل توسعه به اشیاء دیگر نیز هست؟
** هر چند در محدوده فقه اسلامى، زکات منحصر در اشیاء نهگانه است، اما ولى امر حق دارد در صورت نیاز جامعه، آن را به اشیاء دیگر نیز توسعه دهد. چنانکه در روایتى از امیر المؤمنین(ع) آمده است که بر بعضى از اقسام اسب، زکات وضع کرد. مراجعه شود به وسائل، کتاب الزکاة، باب1 از ابواب ما تجب فیه الزکاة.
* آیا حاکم اسلامى مىتواند غیر از خمس و زکات، تکلیف مالى دیگرى مانند مالیات را بر مردم مقرر سازد؟
** آرى، در صورتى که تشخیصدهد مصلحت در این کار است، مىتواند و شاهد این مدعا، اطلاق دلیل ولایت فقیه است.
* آیا در حکومت اسلامى پرداخت کننده مالیات مىتواند آن را به عنوان زکات محسوب کند؟
** مالیات را به جاى زکات حساب کردن، متوقف بر اذن ولى فقیه است.
* آیا زکات نقدین (درهم و دینار) شامل دیگر اوراق نقدى (پول امروزى) نیز مىشود؟ به بیان دیگر آیا در زکات درهم و دینار، طلا و نقره بودن آنها جزء موضوع استیا آنکه تمام الموضوع، جنبه پولى و ارزش مبادلهاى آنهاستخواه از جنس طلا و نقره باشند یا چیز دیگر؟
**ولى فقیه مىتواند زکات را به اوراق نقدى، گسترش دهد.
* در صورتى که مطلق پول متعلق زکات باشد، نصاب آن چگونه تعیین خواهد شد، نصاب درهم ملاک است یا نصاب دینار یا... ؟
** در صورتى که ولى فقیه پول را متعلق زکات قرار دهد، نصاب آن را نیز خود مشخص خواهد کرد.
* آیا زکات، تنها به «عین» تعلق مىگیرد یاآنکه شامل «دین» نیز مىشود و در صورت تعلق به دین، بر عهده چه کسى است، وام دهنده یا وام گیرنده؟
** زکات به عین تعلق مىگیرد به ذمه; اما ممکن است آن عین، دین باشد; یعنى از راه قرض به دست آمده باشد و در این صورت، زکات بر عهده وامگیرنده است نه وامدهنده.
* آیا میان دین مؤجل و دین حالى که وام دهنده قدرت برگرفتن آن را دارد ولى به خاطر فرار از زکات، آن را مطالبه نمىکند، تفاوتى وجود دارد؟
** تفاوتى میان این دو نیست، این مساله را در کتاب «الزکاة» خود مفصلا بحث کردیم.
* پولهایى که به صورت قرض الحسنه یا سپرده یا جارى، در بانک گذاشته مىشود، آیا عنوان دین بر آنها صادق استیا عنوان ودیعه؟ در هر صورت حکم زکات آنها چیست؟
** عنوان دین بر آنها صادق است و در صورت رکود مال اگر زکات را بر همه اقسام اموال نقدى واجب بدانیم یا ولى فقیه آن را واجب کند، زکات این گونه دینها بر دائن است نه بر مدیون و در صورت عدم رکود مال، مساله به زکات مالالتجاره مربوط مىشود.
* به نظر حضرتعالى، حکم زکات مالالتجاره چیست؟
** زکات مالالتجاره به خودى خود مستحب است و بحث مفصل آن را در کتاب «الزکاة» نوشتهایم، اما ولى فقیه مىتواند در صورت مصلحت، آن را واجب کند.
* زکات گرفتنىاست یا دادنى؟ به بیان دیگر در حکومت اسلامى که دولت قدرت بر مطالبه زکات و دریافت آن از زکات دهندگان را دارد، آیا مىتواند زکات را مطالبه کند و در صورت ممانعت زکات دهندگان، به زور آن را از ایشان بگیرد یا آنکه پرداخت زکات تکلیف شرعى زکات دهنده است، اگر نپردازد گناه کرده است و کسى حق مطالبه آن را از او ندارد؟
** همگرفتنىاست و همدادنى، یعنى پرداخت زکات تکلیف شرعى زکات دهنده است و واجب است آن را انجام دهد، چه دولت مطالبه کند و چه نکند. از طرف دیگر دولت -و به عبارت دقیقتر ولى فقیه حق مطالبه دارد و در صورت ممانعت زکات دهنده، مىتواند آن را به زور بگیرد.
«مصاحبه با آیت الله ابو طالب تجلیل»
* فلسفه تشریع زکات و اهداف آن را با توجه به آیات و روایات بیان فرمائید؟
** آنچه از آیات و روایات استفاده مىشود این است که زکات حقى است که شارع مقدس براى فقرا قرارداده، خدا که خالق و مالک انسانهاست مىتواند حقى را براى برخى از انسانها بر عهده برخى انسانهاى دیگر جعل کند. ناگفته نماند عقل ما که احاطه بر مصالح و مفاسد نامتناهى ندارد نمىتواند فلسفه کاملافعالواحکامخدا را کهبر مصالح و مفاسد نامتناهى احاطه دارد، درک کند.
* آیا زکات منحصر در اشیاء نهگانه است؟یا آنکه با توجه به فلسفه تشریع آن، در صورت نیاز جامعه قابل توسعه به اشیاء دیگر نیز هست؟
** اگر حاکم در زکات توسعه دهد و چیزى بر آن اضافه کند زاید بر حق شرعى فقراست که بر ذمه دیگران است.
* آیا حاکم اسلامى مىتواند غیر از خمس و زکات، تکلیف مالى دیگرى مانند مالیات را بر مردم مقرر سازد؟
** امروزه که منابع سرشار ثروت نفت در اختیار حکومت اسلامى قرار دارد، واجب مالى دیگرى غیر از آنچه شرع قرار داده ضرورت ندارد.
* آیا در حکومت اسلامى، پرداخت کننده مالیات مىتواند آن را به عنوان زکات محسوب کند؟
** در زمان امام راحل قدسسره کسى توسط حقیر از آن بزرگوار استفتاء نموده بود که اجازه فرماید مالیات خود را بابت وجوهات حساب کند، معظم له قبول نفرمودند.
* آیا زکات نقدین شامل دیگر اوراق نقدیه (پول) نیز مىشود؟ به بیان دیگر آیا در زکات درهم و دینار، طلا و نقره بودن جزء موضوع استیا آنکه تمام الموضوع جنبه پولى و ارزش مبادلهاى آنهاستخواه از جنس طلا و نقره باشد یا چیز دیگر؟ در صورتى که مطلق پول، متعلق زکات باشد نصاب آن چگونه خواهد شد، نصاب درهم ملاک استیا نصاب دینار و یا ... ؟
** متعلق زکات شرعا نه چیز است که دوتاى آنها درهم و دینار استیعنى پولهاى طلا و نقره، شامل پولهاى فلزى دیگر حتى پولهاى فلزى که غیر طلا و نقره که در زمانهاى قدیم بوده و در زبان عربى فلس گفته مىشد نمىشود.
* آیا زکات تنها به عین تعلق مىگیرد یا آنکه شامل دین نیز مىشود؟ در صورت تعلق به دین بر عهده چه کسى است وام دهنده یا وامگیرنده؟
** زکات در همه اشیاء نهگانه به عین تعلق مىگیرد، حتى فقها تصریح کردهاند اگر عین درهم یا دینارى را که دارد با مثل آن معاوضه کند، زکات به آن تعلق نمىگیرد، بلکه باید یازده ماه تمام عین همان درهم یا دینار در ملک او باقى بماند و داخل ماه دوازدهم شود تا زکات به آن تعلق بگیرد.
* به نظر حضرتعالى آیا زکات مالالتجاره واجب استیا مستحب؟
** وجوب زکات در مالالتجاره فتواى فقهاى اهل سنت است، و اما مشهور میان فقهاى امامیه استحباب آن است، مقتضاى استنباط فقهى هم از نظر روایات استحباب است.
* آیا زکات گرفتنى استیا دادنى؟ به بیان دیگر در حکومت اسلامى که دولت قدرت بر مطالبه زکات و دریافت آن از زکات دهندگان را دارد، آیا مىتواند زکات را مطالبه کند و در صورت ممانعت زکات دهندگان، با زور از ایشان بگیرد؟ یا آنکه پرداخت زکات تکلیف شرعى زکات دهنده است اگر نپردازد گناه کرده است و کسى حق مطالبه آن را از او ندارد؟
** نصب عامل براى گرفتن زکات در زمان خلفا معمول بوده ولى طبق آنچه در نهجالبلاغه از امیرالمؤمنین(ع) آمده است، اگر کسى اظهار کند که زکات به مال من تعلق نگرفته، عامل باید بپذیرد و حق گرفتن آن را به اجبار ندارد، امیرالمؤمنین(ع) به عامل چنین دستور مىدهد: «تقول: ارسلنی الیکم ولى الله وخلیفته لآخذ منکم حق الله فى اموالکم فهل لله فى اموالکم حقا تؤدوه الى ولیه؟ فان قال قائل: لا، فلا تراجعه» بگو به آنها: مرا ولى خدا و خلیفه او فرستاده است که حق خدا را که به اموالتان تعلق گرفته بگیرم، آیا در اموال شما حقى هست که به ولى او دهید؟ اگر کسى بگوید: نه، دیگر به او مراجعه نکن.
«مصاحبه با آیت الله محمد تقى جعفرى»
* با تشکر از اینکه دعوت ما را براى این گفتگو پذیرفتید، معناى لغوى و اصطلاحى زکات و نیز اهمیت آن را بیان بفرمایید؟
** زکات در لغت به معناى پاکى و طهارت و پاک شدن است و به معناى افزون شدن و رشد و نمو نیز به کار رفته است . زمخشرى در کتاب مقدمه الادب مىگوید: «زکاة: آن باشد که بر آئین دین مسلمانى ستانند.» و از نظر اصطلاحى، زکات به نه چیز یا بیشتر با شرایطى که براساس مبانى فقهاء مطرح است تعلق مىگیرد، گرچه مشهور فقهاء بر این باورند که زکات تنها به نه چیز معین یعنى گندم، جو، خرما، کشمش، طلا، نقره، شتر، گاو، گوسفند تعلق مىگیرد و اگر کسى مالک یکى از این نه چیز باشد در صورتى که مال به مقدار نصاب برسد و مالک آن بالغ و عاقل و آزاد باشد و بتواند در آن تصرف کند، باید مقدارى را که معین شده، به یکى از مصرفهایى که دستور دادهاند برساند، اما ما معتقدیم که انحصار اخراج زکات به مواد نهگانه به عنوان حکم حکومتى بوده است و قوانین و موازین فقهى و مدارک و منابع معتبر روایى حکایتگر این معناست که زکات مىتواند از این 9 ماده تجاوز کرده و مواد عام المنفعه روز و مالالتجاره را هم در بربگیرد.
اهمیت زکات از دیدگاه اسلام و آیات قرآن و روایات ائمه: پرداخت زکات یکى از اصول ضرورى اسلام به شمار مىآید و اگر کسى بتواند با نماز گزاردن خود بر جامعه منتى بگذارد، با پرداخت زکات هم مىتواند بر مردم منتى داشته باشد. اموال انسان و ثروت بشر از دیدگاه دین اسلام هنگامى پاک و از نظر معنوى با ارزش و داراى برکت و رشد و نمو است که زکات آن پرداخته شود و با شرایط لازم در مصارفى که مشخص مىگردد، به کار رود.
* جناب استاد با توجه به اینکه ما معتقدیم تمامى احکام اسلام براساس مصالح و مفاسد نفس الامرى جعل شده است به نظر شما عالىترین اصل انسانى - حقوقى از دیدگاه اسلام چیست و این اصل اساسى را چگونه با مساله زکات منطبق مىکنید؟
** شما به یکاصل بسیار جالب در مکتب اسلام اشاره کردید که به نظر ما نیز مىتوان آن را به عنوان عالىترین اصل انسانى - حقوقى معرفى کرده آن اصل چنین است: «تا مىتوانید اول انسان را آماده بسازید، سپس او را در مجراى دستورات حقوقى و مسؤولیتها و کیفرها قرار دهید.» مقصود از این مطلب این است که بایستى طورى به تعلیم و تربیت افراد و آماده ساختن انسان براى پذیرش حقوق اهمیت دهیم که افراد بتوانند قوانین اجتماعى را با قطب نماى وجدان دریابند. به عنوان نمونه: رهبران جامعه در مرحله اول بایستى وقاحت و زشتى آدم کشى و بزهکارى و خلافکارى را توضیح بدهند و در روح و روان افراد، تنفر و انزجار از آدم کشى و بزهکارى و خلافکارى را بر انگیزند و ارزشهاى انسانى و فضائل آدمى را اثبات کرده و چنان براى افراد روشن کنند که به سهولت بتوان از قوانین مانند «قتل نفس ممنوع است» و «کیفر قتل نفس چنین و چنان است»، بهرهبردارى کرد. مدرک قاطع این اصل چند مطلب مسلم است:
1 . نتیجه حقوق اسلامى و اجراى آن فقط در امکان همزیستى و رفع مزاحمت افراد از همدیگر منحصر نیست به همین جهت است که حقوق مربوط به همزیستى، رشته معینى از فقه اسلامى است که شامل تمام مقررات فردى و اجتماعى اسلامى مىشود.
2 . فقه اسلامى مجموعه دستوراتى است که مىتواند افراد انسانى را، خواه منفردا و خواه در گروه اجتماعى براى بهرهبردارى از شخصیت انسانى که تا بارگاه ربوبى کشیده شده است، آماده کند.
3 . دستورات فردى مانند نماز و روزه که نتیجه آن اجتناب از فحشاء و منکرات (از هر نوع که بوده باشد)، شخص مسلمان را تربیت مىکند و براى پذیرش حقوق دیگران آماده مىسازد.
4 . اسلام شخصیت انسانى را بطور کلى نقطه تابش شعاع خداوندى معرفى کرده است.
5 . براى اینکه مطالب یادشده براى انسان قابل درک شود، ارشاد و تعلیم را بر افراد لازم دانسته تا آنجا که خداوند مىفرماید: ومن احیاها فکانما احیا الناس جمیعا; هر کس نفسى را احیاء کند گویى تمام مردم را احیاء کرده است.
در روایات معتبر در تفسیر این آیه آمده است که تعلیم و تربیتیک انسان هم احیاء وزنده کردن اوست. (ص) . از طرف دیگر، چون مقررات اسلام به عنوان «حدود الله» معرفى شده است و هر کس از آنها تمرد کند، تعدى به «حدود الله» کرده است. براى اجتناب از مخالفت با «حدود الله» و اطاعت آنها، لازم است به منظور آشنا شدن افراد با این حدود الهى به تعلیم و تربیت افراد پرداخته شود. به همان اندازه که یک فرد نتواند تحت تعلیم و تربیت اسلام و معارف دینى قرار گیرد، کیفر از او ساقط خواهد گشت.
بنابر این ضرورىترین تکلیف مدیران جامعه اسلامى، آماده سازى افراد براى پذیرش وجدانى حقوق اسلامى است و خداوند با ارسال رسل و انزال کتب آسمانى مىخواهد، وجدانهاى خفته و عقلهاى محجوب و فطرت خمود انسان را بیدار کند و آنها را در مقابل تکالیف و مسئولیتها، به تسلیم وادارد و این امر مهم بدون اینکه تکالیف و قوانین اسلام با عقل سلیم انسانى، هماهنگ باشد، امکان پذیر نیست. در مورد زکات هم همینطور است، ما صدها آیه و روایت داریم که مىگوید انفاق کنید، بینوائى و فقر را در ابعاد مختلف از جامعه منتفى بسازید، با اموال و نفوس خود مجاهده کنید و امثال این جملات در حقیقت براى پى ریزى زیربناى قانون، الزامى است.
با این حال اگر افرادى هم پیدا شوند که هوا و هوس آنها به اضرار جامعه منجر گردد، کیفر و مسئولیت الزامى جلوى انحراف آنان از قانون را خواهد گرفت و به همین جهت بود که در صدر اسلام مىبینیم افراد فراوانى که از روى شهوات و هوا و هوس نفسانى مرتکب جرم مىشدند خودشان مىآمدند پیش مقامهاى صلاحیتدار به جرم خویش اعتراف و طلب کیفر مىکردند. از آنچه که گفتیم به خوبى روشن شد که پرداخت زکات، وظیفهاى اجتماعى است نه وسیله گداپرورى.
اگر بخواهیم احکام اسلامى و قوانین حقوقى اسلام و منابع مالى اسلام مانند خمس و زکات و مالیات به موقع رداختشود، باید هماهنگى قوانین اسلام با عقل سلیم را تبیین و افراد جامع را براى پذیرش آنها آماده سازیم و وجدانهاى انسانها را جهت نظارت بر بایستگیها و نبایستگیهاى مقرره بیدار کنیم و تکامل شخصیت آدمى را در احساس مسئولیت و عمل به قوانین اسلامى بدانیم و براى مردم این مطالب را روشن سازیم.
* فلسفه تشریع زکات چیست؟
** فلسفه تشریع زکات در آیات و روایات بیان شده است که به برخى از آنها اشاره مىکنیم: در خبر زراره و محمد بن مسلم از امام صادق(ع) آمده است: عن ابى عبدالله(ع) قال: ان الله عز وجل فرض للفقراء فى مال الاغنیاء ما یسعهم ولو علم ان الذی فرض لهم لا یکفیهم لزادهم وانما یؤتی الفقراء فیما یؤتوا من منع من منعهم حقوقهم لا من الفریضة; «خداوند در اموال اغنیاء براى فقرا حقى معین فرموده است که براى آنان کافى است. اگر کافى نبود خداوند آن حق را اضافه مىکرد. سپس بینوایى فقیران مربوط به حکم خدایى نیست. بلکه از اینجاست که اغنیاء آنان را از حق خود محروم کردهاند. اگر مردم حقوق واجب را ادا مىکردند فقیران به زندگى در خورى مىرسیدند.»
در روایت مبارک عقرقوفى از امام موسى بن جعفر(ع) آمده است: انما وضعت الزکاة قوتا للفقراء وتوفیرا لاموالهم; زکات براى گذران زندگى فقرا و فراوان شدن اموال ثروتمندان، وضع شده است.» مؤکد بر فرموده امام، این آیه شریفه است که مىفرماید: مثل الذین ینفقون اموالهم فى سبیل الله کمثل حبة نبتتسبع سنابل فى کل سنبلة مائة حبة والله یضاعف لمن یشاء والله واسع علیم; «کار آنان که ثروت خود را در راه خداوند مىدهند مانند دانهاى است که هفتخوشه مىرویاند که باز در هرخوشه صد دانه است. خدا براى آنان که بخواهد چندین برابر مىکند. خداوند وسعت بخش و داناست.»
امام صادق(ع) در روایتى دیگر مىفرماید: انما وضعت الزکاة اختبارا للاغنیاء ومعونة للفقراء ولو ان الناس ادوا زکاة اموالهم ما بقی مسلم فقیرا محتاجا ولاستغنى بما فرض الله له»; «زکات براى آزمودن توانگران و کمک به نیازمندان وضع شده است اگر مردم زکات مال خود را مىپرداختند یک مسلمان بینوا باقى نمىماند و همه بینوایان با همین حقى که خداوند واجب کردهاست بى نیاز مىگشتند. مردم بینوا نمىشوند و نیازمند و گرسنه نمىگردند مگر به جهت تقصیر اغنیاء.»
امام صادق(ع) در این حدیث، زکات را نوعى امتحان الهى دانسته که به وسیله آن، انسانهاى مؤمن و متقى که بر فرموده خداوند عمل مىکنند از غیر آنها مشخص مىشوند.
روایت کردهاند که امام صادق(ع) فرموده: انالله عز وجل جعل للفقراء فى اموال الاغنیاء ما یکفیهم ولولا ذلکلزادهم، وانما یؤتون من منع من منعهم; خداوند در ثروت اغنیاء براى فقیران و مستمندان به اندازه کفایتحق قرار داده است اگر مىدانست براى زندگانى آنان بس نیست ، بیشتر وضع مىکرد.»
* آیا زکات منحصر به مواد نه گانه است؟
** معتقدند که زکات به مواد نهگانه منحصر است اما به نظر ما زکات انحصار به مواد نهگانه ندارد. و بر طبق بعضى روایات موارد دیگرى به خصوص از حبوبات و برنج بر موارد نهگانه اضافه شده است که این موارد باید تحتشرایط معینى اخراج و پرداختشود و مقادیر معینى از آنها به مصرف زکات برسد. بر عدم انحصار زکات به موارد نهگانه، دلایلى وجود دارد که بیان مىکنیم: مهمترین دلیل ما بر این مدعا، روایات صریح و منصوص العلة در فلسفه تشریع وجوب زکات است که از آن روایات استفاده مىشود معیار و ملاک وجوب زکات، فقر زدائى از جامعه اسلامى است و تا این نیاز در جامعه وجود داشته باشد وجوب زکات قابل توسعه به اشیاء دیگر خواهد بود.
* لطفا اگر ممکن است درباره دلایل عدم انحصار زکات در اشیاء نه گانه توضیحاتى بفرمائید؟
** دلایل متعددى وجود دارد که به برخى از آنها اشاره مىکنیم: دلیل اول: حدود بیست آیه در قرآن وجود دارد که کمیت و کیفیت زکات در این آیات معین نگردیده است مانند: آتوا الزکاة، ویؤتون الزکاة و ... مثلا در هشت جا در مورد کلمه «صدقه» که به زکات تفسیر شده هیچگونه مقدار و خصوصیتى ذکر نشده مانند: آیه خذ من اموالهم صدقة تطهرهم وتزکیهم بها از این آیات اینگونه برداشت مىشود که پرداخت مال به عنوان زکات مانند خواندن دو رکعت نماز صبح (تعینى) نیست، بلکه هدف از بین بردن احتیاجات است. دلیل دوم: در سیزده روایت (در کتاب وسایل الشیعه کتاب زکات) پس از بیان نه شىء که زکات به آنها تعلق مىگیرد آمده است: «وعفى رسول الله(ص) عما سوى ذلک»; یعنى پیامبر خدا وجوب اخراج زکات را از غیر موارد نهگانه، عفو فرموده است.» روایاتى که این جمله در آنها آمده همه بر این موضوع دلالت دارد که تعین مواد نهگانه در زمان پیغمبر اکرم(ص) فقط به عنوان صلاحدید و اعمال رویه حکومت و قت بوده است و با شرائط اقلیمى و زمانى سنجیده شده است نه اینکه حکم ابدى خدا باشد. موضوع عفو که بدان اشاره شد، در کتاب الخراج(ص77) نیز آمده است. علتى که در وجوب زکات ذکر شده تنظیم و تامین معاش خانواده یا افرادى از جامعه است که نمىتوانند کار کنند یا کارشان براى اداره زندگیشان کافى نیست و همچنین براى دیگر مصارف اجتماعى از قبیل انتظامات و ... باید از این منبع استفاده شود. اکنون در روزگار ما این مواد نهگانه براى تامین معاش مستمندان و سامان دادن به امور اجتماعى کافى نیست. بنابراین نمىتوان دست روى دست گذاشت و منتظر آن شد که اعجازى صورت گیرد تا امور زندگانى آنان و همچنین مصارف اجتماعى تامین شود. در اینجا به دو سه مورد از روایات زکات اشاره مىکنیم:
1 . محمد بن على بن الحسین باسناده عن الحسن بن محبوب، عن عبدالله بن سنان، قال: قال ابو عبدالله(ع): لما نزلت آیة الزکاة خذ من اموالهم صدقة تطهرهم وتزکیهم بها» فى شهر رمضان فامر رسول الله(ص) منادیه فنادى فى الناس: ان الله تبارک و تعالى قد فرض علیکم الزکاة کما فرض علیکم الصلاة ففرض الله علیکم من الذهب والفضة والابل والبقر والغنم ومن الحنطة والشعیر والتمر والزبیب ونادى فیهم بذلک فی شهر رمضان وعفى لهم عما سوى ذلک...» از این روایت به خوبى استفاده مىشود که حکم اولیه زکات بر اشیاء نهگانه (طلا و نقره و شتر و گاو و گندم وجو و خرما و کشمش) بوده و لکن حضرت، به حکم ولایى و تشخیص مصلحت جامعه آن روز، از مازاد مواد نهگانه عفو فرموده است نه آنکه بر غیر از اشیاء نهگانه، زکات واجب نباشد. اساسا عفو در جایى معنا دارد که چیزى وجود داشته و لکن آنرا مىبخشند، اگر زکات بر اشیاء دیگر واجب نبوده باشد دیگر عفو و بخشش معنا ندارد. این نکته نیز صریحا در روایتى مورد تاکید امام صادق(ع) قرار گرفته است: عن ابى عبدالله(ع) انه سئل عن الزکاة فقال: وضع رسول الله(ص) الزکاة على تسعة وعفى عما سوى ذلک: الحنطة والشعیر والتمر والزبیب والذهب والفضة والبقر والغنم والابل فقال السائل: والذرة فغضب(ع)، ثمقال: کان والله على عهد رسول الله(ص) الس ماسم والذرة والدخن وجمیع ذلکفقال: انهم یقولون انه لم یکن ذلکعلى عهد رسول الله(ص) وانما وضع على تسعة لما لم یکن بحضرته غیر ذلکفغضب وقال: کذبوا فهل یکون العفو الا عن شىء قد کان و لا والله ما اعرف شیئا علیه الزکاة غیر هذا، فمن شاء فلیؤمن ومن شاء فلیکفر. در این روایت، امام به سائل مىگوید: زکات بر امورى غیر از مواد نهگانه هم واجب بوده است لکن رسول خدا(ص) از غیر از مواد نهگانه عفو کرد و زکات را بر امور نهگانه واجب کرد. به علاوه تعبیر «وضع رسول الله الزکاة على تسعة وعفى عما سوى ذلک» بیانگر این معناست که تعیین اموالى که باید زکات آنها داده شود از امور جعلى و وضعى است و وضع و رفع زکات در اموال در آن زمان به دست رسول خدا(ص) بود و در زمان ما به ستحاکم مسلمین است، به علاوه تعبیر «کذبوا فهل یکون العفو الا عن شىء قد کان» بیانگر این نکته است که زکات بر غیر این امور نیز واجب بوده لکن مورد عفو و بخشش قرار گرفته است.
دلیل سوم: دلیل بسیار روشن بر این مطلب، کارىاست که امیرالمؤمنین على(ع) در دوران زمامدارى خود انجام دادهاند: عن محمد بن مسلم وزرارة عنهما جمیعا قالا: وضع امیر المؤمنین(ع) على الخیل العتاق الراعیة فى کل فرس فى کل یوم دینارین وجعل على البراذین دینارا; از هر دو امام باقر و صادق (علیهم السلام) نقل شده که فرمودند: امیرالمؤمنین براى اسبهاى اصیل عربى در هر سال دو دینار و براى اسبهاى غیر اصیل یک دینار، زکات وضع کرد.
با اندک توجهى به فقه اسلامى و قوانین آن این مطلب روشن است که اگر مقدار مقرر، حتمى و ابدى و غیر قابل تغییر بود مانند (عدد رکعات نمازها)، افزودن ماده دیگرى به مواد زکات به وسیله امیر المؤمنین على(ع) بر خلاف قانون اسلامى بود. با توجه به اینکه مفهوم عدد از مفهوم شرط قوىتر است اگر واقعا زکات، انحصار در موارد نهگانه اشتحضرت امیر(ع) نمىتوانست بر انواع اسبها، زکات را واجب کند.
دلیل چهارم: یونس بن عبدالرحمن بنابه نقل کلینى، انحصار مواد زکات را در 9 ماده، مخصوص صدر اسلام دانسته است. و مواد دیگرى را که در روایات، ضمیمه مواد نهگانه شده است بر مراحل بعد از صدر اسلام حمل کرده است. یونس مىگوید: «چنانکه نماز هم در اول بعثت دو رکعت بود پس از آن پیغمبر رکعات بعدى را اضافه کرد، زکات هم در صدر اسلام به نه ماده تعلق مىگرفت.» و این بدان معنا نیست که در صورت نیاز جامعه اسلامى، قابل توسعه با اشیاء دیگر نباشد.
دلیل پنجم: روایتى است از ابو بصیر که مىگوید: به حضرت صادق(ع) عرض کردم: آیا برنج زکات دارد؟ فرمود: بلى، سپس فرمود: در آن زمان در مدینه برنج نبود. لذا درباره برنج چیزى گفته نشده است ولى فعلا برنج کاشته مىشود، چگونه برنج زکات ندارد در صورتى که عموم مالیات عراق از برنج است. نتیجه کلى بررسى موضوع مزبور این است که اگر زکات مواد مزبور نتوانست احتیاجات جامعه را بر طرف کند، ولى امر مسلمین و حاکم جامعه به منزله نایب امام است و مىتواند مواد دیگرى را مشمول مالیات قرار دهد و تعیین مواد و شرائط، مربوط بهنظر او خواهد بود.
* آیا در حکومت اسلامى، پرداخت کننده مالیات مىتواند آن را به عنوان زکات محسوب کند؟
** خیر، با توجه به روایات منصوص العلة و با توجه به فلسفه تشریع زکات و اهداف آن از دیدگاه قرآن و روایات، پرداخت کننده مالیات نمىتواند آنرا به عنوان زکات محسوب کند مگر اینکه ولى امر مسلمین به او اجازه دهد.
* آیا زکات نقدین شامل اوراق نقدى (پول) هم مىشود؟ به بیان دیگر آیا در زکات درهم و دینار، ارزش مبادلهاى آنها ملاک است یا ارزش ذاتى آنها؟
** به نظر مىرسد معیار و ملاک اصلى در زکات نقدین، ارزش مبادلهاى و جنبه پولى آنهاست و جنس درهم و دینار موضوعیت ندارد. در زمانهاى گذشته دو فلز طلا و نقره وسیله مبادله کالا و کار و درآمد بود و طلا و نقره هم روى ارزش مبادلهاى مورد استفاده قرار مىگرفت، الآن اسکناس و اوراق بهادار همان کار را مىکند. بنابراین زکات نقدین شامل دیگر اوراق نقدى (پول) نیز مىشود و دلیل این مدعا، ملاکى است که از روایات در وجوب زکات درهم و دینار و طلا و نقره استفاده مىکنیم و آن ملاک این است که تمام الموضوع جنبه پول بودن و ارزش مبادلهاى آنهاستخواه طلا رو نقره باشد یا چیز دیگر مثل اسکناس و اوراق بهادا.
* در صورتى که مطلق پول متعلق زکات باشد، نصاب آن چگونه تعیین خواهد شد نصاب درهم ملاک است یا نصاب دینار و یا ... ؟
** به نظر مىرسد که ملاک براساس دینار محاسبه شود. بهتر است در پاسخ این سؤال بگوئیم، تعیین نصاب آن به صلاحدید ولى امر مسلمین است.
*آیا زکات تنها به عین تعلق مىگیرد یا آنکه شامل دین نیز مىشود؟ در صورت تعلق به دین بر عهده چه کسى است وام دهنده یا وام گیرنده؟
** بلى شامل دین هم مىشود . چون دین هم عین موجود است و به همان ملاکى که در فلسفه تشریع زکات و اهداف آن اشاره کردیم، شامل دین هم مىشود و در روایات آمده است «زکاة القرض على المستقرض» زکات وام، بر عهده وام گیرنده است.
* آیا تفاوتى بین دین مؤجل و دین حالى که وام دهنده قدرت برگرفتن آن را دارد ولى به خاطر فرار از زکات آن را مطالبه نمىکند وجود دارد؟
** بلى، تفاوت دارد در دین حال چون مىتواند وام را بگیرد، در تصرف اوست و امکان تصرف دارد و زکات بر او واجب مىگردد. در دین مؤجل و مدتدار هم دوگونه است: یکى اینکه وام دهنده امید به وصول وام دارد و به موقع خود مىتواند آن را بگیرد، در اینجا زکات واجب است، اما اگر وام به اصطلاح اقتصاد دانان سوخت آنجا دیگر زکات واجب نیست.
* آیا پولهایى که در بانکها به صورت قرض الحسنه یا سپرده یا حساب جارى گذاشته مىشود، عنوان دین بر آنها صادق استیا ودیعه؟ و در هر صورت حکم زکات آنها چیست؟
** عنوان دین صادق است و اگر عنوان ودیعه بر آن صادق باشد نتیجه دین را در مجارى سود و زیان خواهد داشت. در این مساله سزاوار است پژوهشى در معاملات بانکى جهان صورت گیرد و بعد از بررسى ابعاد آن ببینیم با کدام یک از عناوین فقهیه تطبیق مىکند و شاید موارد در صدق عنوان ودیعه، دین و ... تفاوت کند.
*به نظر حضرتعالى زکات مالالتجاره واجب است یا مستحب؟
** با توجه به روایات منصوص العلة مبنى بر فقر زدایى از جامعه اسلامى در ابعاد مختلف فرهنگى، اقتصادى، اجتماعى و ... مىتوان زکات مالالتجاره را واجب دانست گرچه از برخى روایات چنین استفاده مىشود که زکات مالالتجاره مستحب است اما به نظر ما، نص صریح احادیث در تبیین علت و سبب وجوب زکات، دلالت دارد که زکات مالالتجاره در صورت نیاز جامعه اسلامى و وجود فقر به منظور فقرزدائى، واجب است.
* آیا حضرت عالى زکات مالالتجاره را به حکم اولى واجب مىدانید یا به حکم ثانوى؟
** بنده معتقدم به ملاک نیاز جامعه اسلامى، زکات مالالتجاره به حکم اولى واجب است چون روایات صحیح و معتبره منصوص العله در این باره وجود دارد. و حتى از تعبیر «وعفى رسول الله عما سوى ذلک» استفاده مىشود که انحصار زکات به مواد نهگانه، حکم ولایى و ثانوى بوده است.
* آیا زکات گرفتنى است؟ یا دادنى؟ به بیان دیگر در حکومت اسلامى که قدرت بر مطالبه زکات و دریافت آن از زکات دهندگان هست، آیا دولت مىتواند زکات را از مردم مطالبه کند و در صورت ممانعت، با زور آن را بگیرد یا آنکه پرداخت زکات، تکلیف شرعى زکات دهنده است اگر نپردازد گناه کرده است و کسى حق مطالبه از او ندارد؟
** مىتوان گفت در موارد و شرایطى زکات گرفتنى است و در موارد و شرایطى دیگر زکات دادنى است، اگر مردم، وظیفه شناس باشند و در تامین منابع مالى اسلامى مانند زکات اقدام کنند دادنى مىشود ولى اگر از سر قصور یا تقصیر زکات مال خود را نپردازد حاکم اسلامى مىتواند زکات را با زور وا جبار از آنان بگیرد. همانطور که ابوبکر زکات را با زور مىگرفت و حضرت امیر(ع)، ممانعت نکرد. و نظر به اینکه در برخى از روایات دارد «وبها یحقن الدماء» اگر کسى وجوب زکات را انکار کند مرتدمىشود و احکام ارتداد بر او مترت ب مىگردد مگر اینکه انکارش صرفا به جهت مال دوستى و دنیا پرستى باشد که در اینجا زکات را از او مىگیرند و حکم ارتداد بر او بار نمىشود. به هر حال در صورت ممانعت از پرداخت زکات، حاکم اسلامى با ماموران حکومت مىتوانند از او مطالبه کنند و حاکم اسلامى یا ماموران حکومت اسلامى از ناحیه او نیت مىکنند.
* تعبیر «حق معلوم» در آیه شریفه «فى اموالهم حق للسائل والمحروم» به چه معناست، آیا مراد از آن غیر از زکات است؟
** بلى چند دلیل مشخص مىکند حق معلوم غیر از زکات است از جمله: 1 . سماعة بن مهران، عن ابى عبدالله(ع) قال (فى حدیث): ولکن الله عز وجل فرض فى اموال الاغنیاء حقوقا غیر الزکاة فقال عزوجل : «والذین فى اموالهم حق معلوم للسائل» فالحق المعلوم غیر الزکاة وهو شىء یفرضه الرجل على نفسه فى ماله یجب علیه ان یفرضه على قدر طاقته وسعة ماله فیؤدى الذى فرض على نفسه ان شاء فى کل یوم وان شاء فى کل جمعة وان شاء فى کل شهر; حضرت صادق(ع) مىفرماید: خداوند در اموال اغنیاء غیر از زکات حقوقى مقرر فرمود: و مىگوید: «والذین فى اموالهم حق معلوم للسائل و المحروم» حق معلوم غیر از زکات است و آن چیزى است که انسان بر عهده خود مقرر مىدارد که از مالش بپردازد و واجب است که میزان مالى که مىخواهد بپردازد، به قدر طاقت و گنجایش مالش باشد. وى باید این مقدار را اگر بخواهد هر روز و اگر بخواهد هر جمعه و یا در هر ماه بپردازد.
2 . عن ابى بصیر قال: کنا عند ابى عبدالله(ع) ومعنا بعض اصحاب الاموال فذکروا الزکاة فقال ابو عبدالله(ع): ان الزکاة لیس یحمد بها صاحبها وانما هو شىء ظاهر ... وان علیکم فى اموالکم غیر الزکاة ... اما تسمع الله عز وجل یقول فى کتابه: والذین فى اموالهم حق معلوم للسائل والمحروم ... هو والله الشىء الذى یعلمه الرجل فى ماله یعطیه فى الیوم او فى الجمعة او فى الشهر قل او کثر، غیر انه یدوم علیه; ابو بصیر مىگوید: در خدمتحضرت صادق(ع) بودیم و جمعى از ثروتمندان نیز حضور داشتند. گفتیم: آیا براى ما در اموالمان حق دیگرى غیر از زکات هست؟ فرمود: سبحان الله، مگر فرموده خدا را نشنیدى «والذین فى اموالهم حق معلوم للسائل والمحروم» خلاصه با در نظر گرفتن آیه مزبور و روایاتى که بیان شد، سخن کسانى که حق معلوم را در آیه به معناى زکات دانستهاند نادرست است.
* لطفا در پایان نظر خود را پیرامون متواى مجله و کیفیت و کمیت آن بیان فرمایید؟
** انصافا مجله فقه اهل بیت : خوب به میدان آمده و با طرح مسائل جدید فقهى و با توجه با ابعاد گسترده مسائل نوین فقهى و حقوقى راهگشاى بسیارى از محققان و پژوهشگران در مسایل فقهى و حقوقى شده است. بنده این مجله را ملاحظه کردهام بحمد الله در دستیابى به اهداف خویش موفق بوده است.
«مصاحبه بایکى از اساتید معظم حوزه»
* فلسفه تشریع زکات و اهداف آن را با توجه به آیات و روایات بیان فرمائید؟
** فلسفه تشریع زکات رسیدگى به فقراء و مستمندان است. در روایات آمده خداوند قوت فقرا را در اموال اغنیاء قرار داده است. از یک طرف با زکات، فقر و ندارى فقرا بر طرف مىگردد و از سوى دیگر، عبودیت و بندگى اغنیاء و ثروتمندان امتحان مىشوند. در این زمینه آیات و روایاتى وجود دارد که اهداف تشریع زکات را بیان کرده است که به برخى از آنها اشاره مىکنیم:
قال ابوعبدالله(ع): «لما نزلت آیة الزکاة: «خذ من اموالهم صدقة تطهرهم وتزکیهم بها» فى شهر رمضان فامر رسول الله(ص) منادیه فنادى فى الناس: ان الله تبارک وتعالى قد فرض علیکم الزکاة کما فرض علیکم الصلاة. ... ایها المسلمون! زکوا اموالکم تقبل صلاتکم». امام صادق(ع) فرمود: چون آیه زکات در ماه رمضان نازل شد «خذ من اموالهم» پیامبر(ص) به منادى خود فرمان داد که به مردم اعلام کند که خداوند تبارک و تعالى همان گونه که نماز را بر شما واجب کرده بود، اینک زکات را نیز بر شما واجب کرد ... اى مسلمانان، زکات اموال خود را بپردازید تا نماز شما پذیرفته شود.»
عن ابى عبدالله(ع) قال: «ان الله عز وجلفرض للفقراء فى اموال الاغنیاء ما یسعهم ولو علم ان ذلکلا یسعهم لزادهم انهم لم یؤتوا من قبل فریضة الله عز وجلولکن اوتوا من منعهم حق هم لا مما فرض الله لهم ولو ان الناس ادوا حقوقهم لکانوا عائشین بخیر». امام صادق(ع) فرمود: خداوند سهمىبراىفقرا در اموال ثروتمندان قرار داده است که نیاز آنها را بر طرف مىکند و اگر خداوند مىدانست که این مقدار کافى نیست، سهم فقرا را افزایش مىداد. اگر کمبودى در زندگى فقرا هست مربوط به مقدار زکاتى که خداوند مقرر کرده نیست بلکه ناشى از آن است که ثروتمندان، حق ایشان را نمىپردازند و اگر مردم حقوق فقرا را بپردازند، ایشان زندگى خوبى خواهند داشت.
مبارک العقرقوفى عن ابى الحسن موسى بن جعفر(ع) قال: «انما وضعت الزکاة قوتا للفقراء وتوفیرا لاموالهم». از امام کاظم(ع) روایتشده: «زکات وضع شده است تا مایه زندگى فقرا و برکت مال ثروتمندان باشد.»
در روایت معتبر از امام صادق(ع) آمده است «انما وضعت الزکاة اختبارا للاغنیاء ومعونة للفقرا، ولو ان الناس ادوا زکاة اموالهم ما بقى مسلم فقیرا محتاجا، ولاستغنى لما فرض الله له وان الناس ما افتقروا ولا احتاجوا ولا جاعوا ولا عروا الا بذنوبالاغنیاء وحقیق علىاللهتبارک وتعالى ان یمنع رحمته ممن منع حق الله فى ماله واقسم بالذى خلقالخلق وبسط الرزق انه ما ضاع مال فى بر ولا فى بحر الا بترک الزکاة، واسخى الناس من ادى الزکاة له ولم یبخل على المؤمنین بما افترض الله لهم فى ماله.» زکات براى امتحان کردن ثروتمندان و یارى رساندن به فقرا وضع شده است. اگر مردم زکات اموال خود را بپردازند، هیچ مسلمان فقیرى یافت نمىشد و با حقى که خداوند براى او قرارداد، بى نیاز مىشد. همانا مردم فقیر و محتاج و گرسنه و عریان نمىشوند مگر به واسطه گناهان ثروتمندان. خداوند تبارک و تعالى حق دارد که رحمتخویش را از کسى که حق خدا را در مال خود نمىپردازد، منع کند. سوگند مىخورم به کسى که خلق را آفرید و روزى را گستراند که هیچ مالى در خشکى یا دریا ضایع نمىشود مگر به واسطه ترک زکات ... بخشندهترین مردم کسى است که زکات مال خود را بپردازد و بر مؤمنان بخل نورزد.»
* آیا زکات منحصر در اشیاء نهگانه استیا با توجه به فلسفه تشریع آن در صورت نیاز جامعهقابل توسعه بهاشیاءدیگر نیز هست؟
** همانطور که مى دانید مشهور فقهاء بر این عقیدهاند که زکات منحصر در اشیاء نهگانه است، اما برخى از فقهاى امامیه نیز بر این باورند که با توجه به فلسفه تشریع زکات، و با توجه به هدف اصلى از این واجب الهى، زکات منحصر در اشیاء نهگانه وبستگى به نیاز و عدم نیاز جامعه اسلامى و موارد مصرف در نظام اسلامى دارد. یعنى در صورت نیاز جامعه و موارد مصرف و پاسخگو نبودن مواد نهگانه، قابل توسعه به اشیاء دیگر نیز هست و رفع و وضع آن در عصر غیبت، به دست با کفایت ولى امر مسلمین است. یعنى ولى امر مسلمین با تشخیص نیاز جامعه اسلامى مىتواند در صورت نیاز، زکات را به اشیاء دیگر نیز توسعه دهد و این مطلب از روایات هم استفاده مىشود: در روایتاست که حضرت امیرالمؤمنین(ع) در دوران خلافتخویش زکات را بر اسب هم قرار داد. از این قبیل روایات نیز در جوامع روایى ما وجود دارد وعدهاى از فقهاء بر اساس همین روایات، انحصار زکات به امور نهگانه را منکر شدهاند و در صورت نیاز جامعه، به توسعه آن به اشیاء دیگر فتوى دادهاند.
* آیا حاکم اسلامى مىتواند غیر از خمس و زکات، تکلیف مالى دیگرى مانند مالیات را بر مردم مقرر سازد؟
** بلى، حاکم اسلامى مىتواند غیر از خمس و زکاة، واجب مالى دیگرى مانند مالیات را بر مردم مقرر سازد. دلیل این مطلب روایاتى است که مرحوم کلینى در کافى آورده: وقتى امام زمان(ع) ظهور مىکند به صاحبان گنج مىفرماید: گنجها و اشیاء گرانبها و پولها را بیاورید تا در راه جنگ مصرف کنیم. محققان در این زمینه مىتوانند به این روایات و همچنین به منابع تفسیرى ذیل آیه کنز : «کنزتم لانفسکم» مراجعه کنند و این مساله را مورد بررسى و پژوهش قرار دهند. مفسران در ذیل این آیه مساله مذکور را مورد نقد و بررسى قرار دادهاند. اساسا در حکومت اسلامى براى تثبیت نظم و نظام ملى و عدالت اجتماعى و از بین بردن کاستیها و خلاهاى جامعه اسلامى، حاکم اسلامى مىتواند، هرچه را که به مصلحت نظام دید، به عنوان منابع مالى حکومت اسلامى افزون بر خمس و زکات دریافت کند. این مهم بستگى به شرایط زمانى و مکانى و اوضاع و احوال و شرایط جامعهاسلامى و تشخیص ولىامر مسلمین دارد.
* آیا در حکومت اسلامى، پرداخت کننده مالیات مىتواند آن را به عنوان زکات محسوب کند؟
** خیر، در حکومت اسلامى پرداخت کننده مالیات نمىتواند آن را به عنوان زکات محسوب کند مگر با اجازه ولى امر مسلمین; زیرا این مسایل در اختیار ولى امر مسلمین است و مقدار و میزان توسعه و تضیق آن بستگى به نظر ایشان دارد. اگر ولى امر مسلمین پذیرفت فهو المطلوب و الا کسى نمىتواند مالیات را بجاى زکات حساب کند و در صورتى که از پیش خویش چنین محاسبهاىبکند برىءالذمه نمىشود.
* آیا زکات نقدین شامل دیگر اوراق نقدیه (پول) نیز مىشود؟ به بیان دیگر آیا در زکات درهم و دینار، طلا و نقره بودن جزء موضوع استیا آنکه تمام موضوع جنبه پولى و ارزش مبادلهاى آنها استخواه طلا و نقره باشد یا چیز دیگر؟
** در پاسخ به این مساله، مبانى فقهاى امامیه متفاوت است آنها که معتقدند زکات بر اساس پارهاى از روایات صرفا به مواد نهگانه تعلق مىگیرد، زکات نقدین را شامل دیگر اوراق نقدیه (پول) نمىدانند و مدعى هستند که زکات به طلا و نقره مسکوک تعلق دارد. نه به ارزش مبادلهاى آنها. اما کسانى که معتقدند وجوب زکات انحصار به اشیاء نهگانه ندارد، اوراق نقدیه (پول) را هم مشمول زکات مىدانند و مىگویند: درهم و دینار موضوعیتى براى وجوب زکات ندارد و ملاک وجوب زکات نقدین جنبه پولى و ارزش مبادلهاى آنهاستخواه طلا و نقره باشد یا اسکناس و مانند آن و هر دو دسته براى اثبات مدعاى خویش به روایاتى که در جلد (ص) وسایل الشیعه آمده است تمسک مىکنند. به نظر مىرسد در صورت نیاز جامعه اسلامى و تشخیص حاکم اسلامى، زکات نقدین شامل اوراق نقدى امروزى نیز مىشود. در میان فقهاى معاصر و مراجع تقلید نیز دو نفر معتقدند زکات به مطلق مالالتجاره تعلق مىگیرد.
* در صورتى که مطلق پول متعلق زکات باشد نصاب آن چگونه تعیین خواهد شد نصاب درهم ملاک است یا نصاب دینار و یا ... ؟
** آنها که مطلق پول را متعلق زکات مىدانند گویا براساس عشر یک دهم حساب مىکنند ونظر به اینکهاین مساله مبنایىاست، کیفیت احتساب نصاب آن بستگى به نظر صاحب مبنا دارد.
* آیا زکات تنها به عین تعلق مىگیرد یا آنکه شامل دین نیز مىشود در صورت تعلق به دین بر عهده چه کسى است؟ وام دهنده یا وام گیرنده؟
** نظر به اینکه دین هم عین موجود است، ممکن است فقیهى بگوید: به دین هم زکات تعلق مىگیرد و اینکه در صورت تعلق به دین بر عهده چه کسى است بستگى به نظر صاحب مبنا دارد، ممکن است برخى بر عهده وام دهنده بدانند و برخى بر عهده وام گیرنده.
* پولهایى که به صورت قرضالحسنه یا سپرده یا جارى در بانک گذاشته مىشود آیا عنوان دین بر آنها صادقاستیا ودیعه؟ در هر صورت حکم زکات آنها چیست؟
** به نظر مىرسد ودیعه باشد و زکاتش بستگى به نظر صاحب مبنا و یا ولى امر مسلمین دارد. هرگونه که مصلحت تشخیص داد حکم زکات آن را اعلام مىکند.
* به نظر شما حکم زکات مالالتجاره چیست؟
** مشهور فقهاء زکات مالالتجاره را مستحب مىدانند. اما همانطور که گفتیم برخى از فقها از جمله دو نفر از مراجع فعلى، قائل به وجوب زکات مالالتجاره هستند. بى تردید در صورت نیاز جامعه اسلامى و اعلام ولى امر مسلمین، زکات مالالتجاره واجب مىگردد. دلیل این مدعى برخىاز روایاتى است که در وسایل الشیعه، ج(ص) آمده و وضع و رفع زکات را به دستحاکم اسلامى و ولى امر مسلمین سپرده است.
* زکات گرفتنى استیا دادنى؟ به بیان دیگر اگر کسانى از پرداخت زکات امتناع کنند آیا دولت اسلامى مىتواند زکات را به زور از آنان بگیرد و در این صورت تکلیف نیت چه خواهد شد؟
** زکات دادنى است در صورتى که مردم به وظیفه شرعى خویش عمل کنند و بدهند، و در صورتى که مردم از پرداخت آن سرباز زنند، گرفتنى است و حکومت اسلامى قدرت بر مطالبه زکات و دریافت آن را از زکات دهندگان دارد بنابراین در صورت ممانعت، حاکم اسلامى با زور مىتواند زکات را بگیرد و در این صورت ولى امر مسلمین، نیت مىکند به علاوه فقهاء نیت را در زکات لازم نمىدانند.
در کتاب مکاتیب الرسول، به تفصیل توضیح دادهام که رسول خدا(ص) با استفاده از اصول مدیریت و برنامهریزى، تشکیلات وسیعى در بخشهاى مختلف مالى و نظامى، فرهنگى و اجتماعى ... داشتند، حضرت دیوانهاى متعدد داشت دیوان الجیش، دیوان الزکاة، دیوان الخمس، در دیوان الزکاة نام افرادى که زکات دهنده بودند یا زکات به اموال آنها تعلق مىگرفت ثبت مىشد، چون هنگام برداشت انگور و خرما و گندم و جو فرا مىرسید حضرت مامور مىفرستادند، ماموران رسول خدا(ص) زکات مردم را تخمین مىزدند و بر اساس تخمین دریافت مىکردند بطورى که در مقابل تخمین ماموران، کسى دیگر حرف نمىزد و زکات را پرداخت مىکرد.
* فلسفه تشریع زکات و اهداف آن را با توجه به آیات و روایات بیان فرمایید؟
** فلسفه تشریع زکات به میزان فهم ناقص بشر دو چیز است: الف - رفع نیاز فقرا که در بسیارى از آیات و روایات بدان تصریح شده است -مراجعه شود به وسائل الشیعه، کتاب الزکاة، باب اول از ابواب ما تجب فیه الزکاة علاوه بر این ، تامین دیگر نیازمندیهاى عمومى که به عنوان موارد مصرف زکات شناخته شدهاند نیز در این قسم مىگنجد. ب - راکد نماندن مال در آن گونه از اشیاء زکاتى که شرط بقاى یک سال شده.
* آیا زکات منحصر در اشیاء نهگانه استیا آنکه با توجه به فلسفه تشریع آن، در صورت نیاز جامعه، قابل توسعه به اشیاء دیگر نیز هست؟
** هر چند در محدوده فقه اسلامى، زکات منحصر در اشیاء نهگانه است، اما ولى امر حق دارد در صورت نیاز جامعه، آن را به اشیاء دیگر نیز توسعه دهد. چنانکه در روایتى از امیر المؤمنین(ع) آمده است که بر بعضى از اقسام اسب، زکات وضع کرد. مراجعه شود به وسائل، کتاب الزکاة، باب1 از ابواب ما تجب فیه الزکاة.
* آیا حاکم اسلامى مىتواند غیر از خمس و زکات، تکلیف مالى دیگرى مانند مالیات را بر مردم مقرر سازد؟
** آرى، در صورتى که تشخیصدهد مصلحت در این کار است، مىتواند و شاهد این مدعا، اطلاق دلیل ولایت فقیه است.
* آیا در حکومت اسلامى پرداخت کننده مالیات مىتواند آن را به عنوان زکات محسوب کند؟
** مالیات را به جاى زکات حساب کردن، متوقف بر اذن ولى فقیه است.
* آیا زکات نقدین (درهم و دینار) شامل دیگر اوراق نقدى (پول امروزى) نیز مىشود؟ به بیان دیگر آیا در زکات درهم و دینار، طلا و نقره بودن آنها جزء موضوع استیا آنکه تمام الموضوع، جنبه پولى و ارزش مبادلهاى آنهاستخواه از جنس طلا و نقره باشند یا چیز دیگر؟
**ولى فقیه مىتواند زکات را به اوراق نقدى، گسترش دهد.
* در صورتى که مطلق پول متعلق زکات باشد، نصاب آن چگونه تعیین خواهد شد، نصاب درهم ملاک است یا نصاب دینار یا... ؟
** در صورتى که ولى فقیه پول را متعلق زکات قرار دهد، نصاب آن را نیز خود مشخص خواهد کرد.
* آیا زکات، تنها به «عین» تعلق مىگیرد یاآنکه شامل «دین» نیز مىشود و در صورت تعلق به دین، بر عهده چه کسى است، وام دهنده یا وام گیرنده؟
** زکات به عین تعلق مىگیرد به ذمه; اما ممکن است آن عین، دین باشد; یعنى از راه قرض به دست آمده باشد و در این صورت، زکات بر عهده وامگیرنده است نه وامدهنده.
* آیا میان دین مؤجل و دین حالى که وام دهنده قدرت برگرفتن آن را دارد ولى به خاطر فرار از زکات، آن را مطالبه نمىکند، تفاوتى وجود دارد؟
** تفاوتى میان این دو نیست، این مساله را در کتاب «الزکاة» خود مفصلا بحث کردیم.
* پولهایى که به صورت قرض الحسنه یا سپرده یا جارى، در بانک گذاشته مىشود، آیا عنوان دین بر آنها صادق استیا عنوان ودیعه؟ در هر صورت حکم زکات آنها چیست؟
** عنوان دین بر آنها صادق است و در صورت رکود مال اگر زکات را بر همه اقسام اموال نقدى واجب بدانیم یا ولى فقیه آن را واجب کند، زکات این گونه دینها بر دائن است نه بر مدیون و در صورت عدم رکود مال، مساله به زکات مالالتجاره مربوط مىشود.
* به نظر حضرتعالى، حکم زکات مالالتجاره چیست؟
** زکات مالالتجاره به خودى خود مستحب است و بحث مفصل آن را در کتاب «الزکاة» نوشتهایم، اما ولى فقیه مىتواند در صورت مصلحت، آن را واجب کند.
* زکات گرفتنىاست یا دادنى؟ به بیان دیگر در حکومت اسلامى که دولت قدرت بر مطالبه زکات و دریافت آن از زکات دهندگان را دارد، آیا مىتواند زکات را مطالبه کند و در صورت ممانعت زکات دهندگان، به زور آن را از ایشان بگیرد یا آنکه پرداخت زکات تکلیف شرعى زکات دهنده است، اگر نپردازد گناه کرده است و کسى حق مطالبه آن را از او ندارد؟
** همگرفتنىاست و همدادنى، یعنى پرداخت زکات تکلیف شرعى زکات دهنده است و واجب است آن را انجام دهد، چه دولت مطالبه کند و چه نکند. از طرف دیگر دولت -و به عبارت دقیقتر ولى فقیه حق مطالبه دارد و در صورت ممانعت زکات دهنده، مىتواند آن را به زور بگیرد.
«مصاحبه با آیت الله ابو طالب تجلیل»
* فلسفه تشریع زکات و اهداف آن را با توجه به آیات و روایات بیان فرمائید؟
** آنچه از آیات و روایات استفاده مىشود این است که زکات حقى است که شارع مقدس براى فقرا قرارداده، خدا که خالق و مالک انسانهاست مىتواند حقى را براى برخى از انسانها بر عهده برخى انسانهاى دیگر جعل کند. ناگفته نماند عقل ما که احاطه بر مصالح و مفاسد نامتناهى ندارد نمىتواند فلسفه کاملافعالواحکامخدا را کهبر مصالح و مفاسد نامتناهى احاطه دارد، درک کند.
* آیا زکات منحصر در اشیاء نهگانه است؟یا آنکه با توجه به فلسفه تشریع آن، در صورت نیاز جامعه قابل توسعه به اشیاء دیگر نیز هست؟
** اگر حاکم در زکات توسعه دهد و چیزى بر آن اضافه کند زاید بر حق شرعى فقراست که بر ذمه دیگران است.
* آیا حاکم اسلامى مىتواند غیر از خمس و زکات، تکلیف مالى دیگرى مانند مالیات را بر مردم مقرر سازد؟
** امروزه که منابع سرشار ثروت نفت در اختیار حکومت اسلامى قرار دارد، واجب مالى دیگرى غیر از آنچه شرع قرار داده ضرورت ندارد.
* آیا در حکومت اسلامى، پرداخت کننده مالیات مىتواند آن را به عنوان زکات محسوب کند؟
** در زمان امام راحل قدسسره کسى توسط حقیر از آن بزرگوار استفتاء نموده بود که اجازه فرماید مالیات خود را بابت وجوهات حساب کند، معظم له قبول نفرمودند.
* آیا زکات نقدین شامل دیگر اوراق نقدیه (پول) نیز مىشود؟ به بیان دیگر آیا در زکات درهم و دینار، طلا و نقره بودن جزء موضوع استیا آنکه تمام الموضوع جنبه پولى و ارزش مبادلهاى آنهاستخواه از جنس طلا و نقره باشد یا چیز دیگر؟ در صورتى که مطلق پول، متعلق زکات باشد نصاب آن چگونه خواهد شد، نصاب درهم ملاک استیا نصاب دینار و یا ... ؟
** متعلق زکات شرعا نه چیز است که دوتاى آنها درهم و دینار استیعنى پولهاى طلا و نقره، شامل پولهاى فلزى دیگر حتى پولهاى فلزى که غیر طلا و نقره که در زمانهاى قدیم بوده و در زبان عربى فلس گفته مىشد نمىشود.
* آیا زکات تنها به عین تعلق مىگیرد یا آنکه شامل دین نیز مىشود؟ در صورت تعلق به دین بر عهده چه کسى است وام دهنده یا وامگیرنده؟
** زکات در همه اشیاء نهگانه به عین تعلق مىگیرد، حتى فقها تصریح کردهاند اگر عین درهم یا دینارى را که دارد با مثل آن معاوضه کند، زکات به آن تعلق نمىگیرد، بلکه باید یازده ماه تمام عین همان درهم یا دینار در ملک او باقى بماند و داخل ماه دوازدهم شود تا زکات به آن تعلق بگیرد.
* به نظر حضرتعالى آیا زکات مالالتجاره واجب استیا مستحب؟
** وجوب زکات در مالالتجاره فتواى فقهاى اهل سنت است، و اما مشهور میان فقهاى امامیه استحباب آن است، مقتضاى استنباط فقهى هم از نظر روایات استحباب است.
* آیا زکات گرفتنى استیا دادنى؟ به بیان دیگر در حکومت اسلامى که دولت قدرت بر مطالبه زکات و دریافت آن از زکات دهندگان را دارد، آیا مىتواند زکات را مطالبه کند و در صورت ممانعت زکات دهندگان، با زور از ایشان بگیرد؟ یا آنکه پرداخت زکات تکلیف شرعى زکات دهنده است اگر نپردازد گناه کرده است و کسى حق مطالبه آن را از او ندارد؟
** نصب عامل براى گرفتن زکات در زمان خلفا معمول بوده ولى طبق آنچه در نهجالبلاغه از امیرالمؤمنین(ع) آمده است، اگر کسى اظهار کند که زکات به مال من تعلق نگرفته، عامل باید بپذیرد و حق گرفتن آن را به اجبار ندارد، امیرالمؤمنین(ع) به عامل چنین دستور مىدهد: «تقول: ارسلنی الیکم ولى الله وخلیفته لآخذ منکم حق الله فى اموالکم فهل لله فى اموالکم حقا تؤدوه الى ولیه؟ فان قال قائل: لا، فلا تراجعه» بگو به آنها: مرا ولى خدا و خلیفه او فرستاده است که حق خدا را که به اموالتان تعلق گرفته بگیرم، آیا در اموال شما حقى هست که به ولى او دهید؟ اگر کسى بگوید: نه، دیگر به او مراجعه نکن.
«مصاحبه با آیت الله محمد تقى جعفرى»
* با تشکر از اینکه دعوت ما را براى این گفتگو پذیرفتید، معناى لغوى و اصطلاحى زکات و نیز اهمیت آن را بیان بفرمایید؟
** زکات در لغت به معناى پاکى و طهارت و پاک شدن است و به معناى افزون شدن و رشد و نمو نیز به کار رفته است . زمخشرى در کتاب مقدمه الادب مىگوید: «زکاة: آن باشد که بر آئین دین مسلمانى ستانند.» و از نظر اصطلاحى، زکات به نه چیز یا بیشتر با شرایطى که براساس مبانى فقهاء مطرح است تعلق مىگیرد، گرچه مشهور فقهاء بر این باورند که زکات تنها به نه چیز معین یعنى گندم، جو، خرما، کشمش، طلا، نقره، شتر، گاو، گوسفند تعلق مىگیرد و اگر کسى مالک یکى از این نه چیز باشد در صورتى که مال به مقدار نصاب برسد و مالک آن بالغ و عاقل و آزاد باشد و بتواند در آن تصرف کند، باید مقدارى را که معین شده، به یکى از مصرفهایى که دستور دادهاند برساند، اما ما معتقدیم که انحصار اخراج زکات به مواد نهگانه به عنوان حکم حکومتى بوده است و قوانین و موازین فقهى و مدارک و منابع معتبر روایى حکایتگر این معناست که زکات مىتواند از این 9 ماده تجاوز کرده و مواد عام المنفعه روز و مالالتجاره را هم در بربگیرد.
اهمیت زکات از دیدگاه اسلام و آیات قرآن و روایات ائمه: پرداخت زکات یکى از اصول ضرورى اسلام به شمار مىآید و اگر کسى بتواند با نماز گزاردن خود بر جامعه منتى بگذارد، با پرداخت زکات هم مىتواند بر مردم منتى داشته باشد. اموال انسان و ثروت بشر از دیدگاه دین اسلام هنگامى پاک و از نظر معنوى با ارزش و داراى برکت و رشد و نمو است که زکات آن پرداخته شود و با شرایط لازم در مصارفى که مشخص مىگردد، به کار رود.
* جناب استاد با توجه به اینکه ما معتقدیم تمامى احکام اسلام براساس مصالح و مفاسد نفس الامرى جعل شده است به نظر شما عالىترین اصل انسانى - حقوقى از دیدگاه اسلام چیست و این اصل اساسى را چگونه با مساله زکات منطبق مىکنید؟
** شما به یکاصل بسیار جالب در مکتب اسلام اشاره کردید که به نظر ما نیز مىتوان آن را به عنوان عالىترین اصل انسانى - حقوقى معرفى کرده آن اصل چنین است: «تا مىتوانید اول انسان را آماده بسازید، سپس او را در مجراى دستورات حقوقى و مسؤولیتها و کیفرها قرار دهید.» مقصود از این مطلب این است که بایستى طورى به تعلیم و تربیت افراد و آماده ساختن انسان براى پذیرش حقوق اهمیت دهیم که افراد بتوانند قوانین اجتماعى را با قطب نماى وجدان دریابند. به عنوان نمونه: رهبران جامعه در مرحله اول بایستى وقاحت و زشتى آدم کشى و بزهکارى و خلافکارى را توضیح بدهند و در روح و روان افراد، تنفر و انزجار از آدم کشى و بزهکارى و خلافکارى را بر انگیزند و ارزشهاى انسانى و فضائل آدمى را اثبات کرده و چنان براى افراد روشن کنند که به سهولت بتوان از قوانین مانند «قتل نفس ممنوع است» و «کیفر قتل نفس چنین و چنان است»، بهرهبردارى کرد. مدرک قاطع این اصل چند مطلب مسلم است:
1 . نتیجه حقوق اسلامى و اجراى آن فقط در امکان همزیستى و رفع مزاحمت افراد از همدیگر منحصر نیست به همین جهت است که حقوق مربوط به همزیستى، رشته معینى از فقه اسلامى است که شامل تمام مقررات فردى و اجتماعى اسلامى مىشود.
2 . فقه اسلامى مجموعه دستوراتى است که مىتواند افراد انسانى را، خواه منفردا و خواه در گروه اجتماعى براى بهرهبردارى از شخصیت انسانى که تا بارگاه ربوبى کشیده شده است، آماده کند.
3 . دستورات فردى مانند نماز و روزه که نتیجه آن اجتناب از فحشاء و منکرات (از هر نوع که بوده باشد)، شخص مسلمان را تربیت مىکند و براى پذیرش حقوق دیگران آماده مىسازد.
4 . اسلام شخصیت انسانى را بطور کلى نقطه تابش شعاع خداوندى معرفى کرده است.
5 . براى اینکه مطالب یادشده براى انسان قابل درک شود، ارشاد و تعلیم را بر افراد لازم دانسته تا آنجا که خداوند مىفرماید: ومن احیاها فکانما احیا الناس جمیعا; هر کس نفسى را احیاء کند گویى تمام مردم را احیاء کرده است.
در روایات معتبر در تفسیر این آیه آمده است که تعلیم و تربیتیک انسان هم احیاء وزنده کردن اوست. (ص) . از طرف دیگر، چون مقررات اسلام به عنوان «حدود الله» معرفى شده است و هر کس از آنها تمرد کند، تعدى به «حدود الله» کرده است. براى اجتناب از مخالفت با «حدود الله» و اطاعت آنها، لازم است به منظور آشنا شدن افراد با این حدود الهى به تعلیم و تربیت افراد پرداخته شود. به همان اندازه که یک فرد نتواند تحت تعلیم و تربیت اسلام و معارف دینى قرار گیرد، کیفر از او ساقط خواهد گشت.
بنابر این ضرورىترین تکلیف مدیران جامعه اسلامى، آماده سازى افراد براى پذیرش وجدانى حقوق اسلامى است و خداوند با ارسال رسل و انزال کتب آسمانى مىخواهد، وجدانهاى خفته و عقلهاى محجوب و فطرت خمود انسان را بیدار کند و آنها را در مقابل تکالیف و مسئولیتها، به تسلیم وادارد و این امر مهم بدون اینکه تکالیف و قوانین اسلام با عقل سلیم انسانى، هماهنگ باشد، امکان پذیر نیست. در مورد زکات هم همینطور است، ما صدها آیه و روایت داریم که مىگوید انفاق کنید، بینوائى و فقر را در ابعاد مختلف از جامعه منتفى بسازید، با اموال و نفوس خود مجاهده کنید و امثال این جملات در حقیقت براى پى ریزى زیربناى قانون، الزامى است.
با این حال اگر افرادى هم پیدا شوند که هوا و هوس آنها به اضرار جامعه منجر گردد، کیفر و مسئولیت الزامى جلوى انحراف آنان از قانون را خواهد گرفت و به همین جهت بود که در صدر اسلام مىبینیم افراد فراوانى که از روى شهوات و هوا و هوس نفسانى مرتکب جرم مىشدند خودشان مىآمدند پیش مقامهاى صلاحیتدار به جرم خویش اعتراف و طلب کیفر مىکردند. از آنچه که گفتیم به خوبى روشن شد که پرداخت زکات، وظیفهاى اجتماعى است نه وسیله گداپرورى.
اگر بخواهیم احکام اسلامى و قوانین حقوقى اسلام و منابع مالى اسلام مانند خمس و زکات و مالیات به موقع رداختشود، باید هماهنگى قوانین اسلام با عقل سلیم را تبیین و افراد جامع را براى پذیرش آنها آماده سازیم و وجدانهاى انسانها را جهت نظارت بر بایستگیها و نبایستگیهاى مقرره بیدار کنیم و تکامل شخصیت آدمى را در احساس مسئولیت و عمل به قوانین اسلامى بدانیم و براى مردم این مطالب را روشن سازیم.
* فلسفه تشریع زکات چیست؟
** فلسفه تشریع زکات در آیات و روایات بیان شده است که به برخى از آنها اشاره مىکنیم: در خبر زراره و محمد بن مسلم از امام صادق(ع) آمده است: عن ابى عبدالله(ع) قال: ان الله عز وجل فرض للفقراء فى مال الاغنیاء ما یسعهم ولو علم ان الذی فرض لهم لا یکفیهم لزادهم وانما یؤتی الفقراء فیما یؤتوا من منع من منعهم حقوقهم لا من الفریضة; «خداوند در اموال اغنیاء براى فقرا حقى معین فرموده است که براى آنان کافى است. اگر کافى نبود خداوند آن حق را اضافه مىکرد. سپس بینوایى فقیران مربوط به حکم خدایى نیست. بلکه از اینجاست که اغنیاء آنان را از حق خود محروم کردهاند. اگر مردم حقوق واجب را ادا مىکردند فقیران به زندگى در خورى مىرسیدند.»
در روایت مبارک عقرقوفى از امام موسى بن جعفر(ع) آمده است: انما وضعت الزکاة قوتا للفقراء وتوفیرا لاموالهم; زکات براى گذران زندگى فقرا و فراوان شدن اموال ثروتمندان، وضع شده است.» مؤکد بر فرموده امام، این آیه شریفه است که مىفرماید: مثل الذین ینفقون اموالهم فى سبیل الله کمثل حبة نبتتسبع سنابل فى کل سنبلة مائة حبة والله یضاعف لمن یشاء والله واسع علیم; «کار آنان که ثروت خود را در راه خداوند مىدهند مانند دانهاى است که هفتخوشه مىرویاند که باز در هرخوشه صد دانه است. خدا براى آنان که بخواهد چندین برابر مىکند. خداوند وسعت بخش و داناست.»
امام صادق(ع) در روایتى دیگر مىفرماید: انما وضعت الزکاة اختبارا للاغنیاء ومعونة للفقراء ولو ان الناس ادوا زکاة اموالهم ما بقی مسلم فقیرا محتاجا ولاستغنى بما فرض الله له»; «زکات براى آزمودن توانگران و کمک به نیازمندان وضع شده است اگر مردم زکات مال خود را مىپرداختند یک مسلمان بینوا باقى نمىماند و همه بینوایان با همین حقى که خداوند واجب کردهاست بى نیاز مىگشتند. مردم بینوا نمىشوند و نیازمند و گرسنه نمىگردند مگر به جهت تقصیر اغنیاء.»
امام صادق(ع) در این حدیث، زکات را نوعى امتحان الهى دانسته که به وسیله آن، انسانهاى مؤمن و متقى که بر فرموده خداوند عمل مىکنند از غیر آنها مشخص مىشوند.
روایت کردهاند که امام صادق(ع) فرموده: انالله عز وجل جعل للفقراء فى اموال الاغنیاء ما یکفیهم ولولا ذلکلزادهم، وانما یؤتون من منع من منعهم; خداوند در ثروت اغنیاء براى فقیران و مستمندان به اندازه کفایتحق قرار داده است اگر مىدانست براى زندگانى آنان بس نیست ، بیشتر وضع مىکرد.»
* آیا زکات منحصر به مواد نه گانه است؟
** معتقدند که زکات به مواد نهگانه منحصر است اما به نظر ما زکات انحصار به مواد نهگانه ندارد. و بر طبق بعضى روایات موارد دیگرى به خصوص از حبوبات و برنج بر موارد نهگانه اضافه شده است که این موارد باید تحتشرایط معینى اخراج و پرداختشود و مقادیر معینى از آنها به مصرف زکات برسد. بر عدم انحصار زکات به موارد نهگانه، دلایلى وجود دارد که بیان مىکنیم: مهمترین دلیل ما بر این مدعا، روایات صریح و منصوص العلة در فلسفه تشریع وجوب زکات است که از آن روایات استفاده مىشود معیار و ملاک وجوب زکات، فقر زدائى از جامعه اسلامى است و تا این نیاز در جامعه وجود داشته باشد وجوب زکات قابل توسعه به اشیاء دیگر خواهد بود.
* لطفا اگر ممکن است درباره دلایل عدم انحصار زکات در اشیاء نه گانه توضیحاتى بفرمائید؟
** دلایل متعددى وجود دارد که به برخى از آنها اشاره مىکنیم: دلیل اول: حدود بیست آیه در قرآن وجود دارد که کمیت و کیفیت زکات در این آیات معین نگردیده است مانند: آتوا الزکاة، ویؤتون الزکاة و ... مثلا در هشت جا در مورد کلمه «صدقه» که به زکات تفسیر شده هیچگونه مقدار و خصوصیتى ذکر نشده مانند: آیه خذ من اموالهم صدقة تطهرهم وتزکیهم بها از این آیات اینگونه برداشت مىشود که پرداخت مال به عنوان زکات مانند خواندن دو رکعت نماز صبح (تعینى) نیست، بلکه هدف از بین بردن احتیاجات است. دلیل دوم: در سیزده روایت (در کتاب وسایل الشیعه کتاب زکات) پس از بیان نه شىء که زکات به آنها تعلق مىگیرد آمده است: «وعفى رسول الله(ص) عما سوى ذلک»; یعنى پیامبر خدا وجوب اخراج زکات را از غیر موارد نهگانه، عفو فرموده است.» روایاتى که این جمله در آنها آمده همه بر این موضوع دلالت دارد که تعین مواد نهگانه در زمان پیغمبر اکرم(ص) فقط به عنوان صلاحدید و اعمال رویه حکومت و قت بوده است و با شرائط اقلیمى و زمانى سنجیده شده است نه اینکه حکم ابدى خدا باشد. موضوع عفو که بدان اشاره شد، در کتاب الخراج(ص77) نیز آمده است. علتى که در وجوب زکات ذکر شده تنظیم و تامین معاش خانواده یا افرادى از جامعه است که نمىتوانند کار کنند یا کارشان براى اداره زندگیشان کافى نیست و همچنین براى دیگر مصارف اجتماعى از قبیل انتظامات و ... باید از این منبع استفاده شود. اکنون در روزگار ما این مواد نهگانه براى تامین معاش مستمندان و سامان دادن به امور اجتماعى کافى نیست. بنابراین نمىتوان دست روى دست گذاشت و منتظر آن شد که اعجازى صورت گیرد تا امور زندگانى آنان و همچنین مصارف اجتماعى تامین شود. در اینجا به دو سه مورد از روایات زکات اشاره مىکنیم:
1 . محمد بن على بن الحسین باسناده عن الحسن بن محبوب، عن عبدالله بن سنان، قال: قال ابو عبدالله(ع): لما نزلت آیة الزکاة خذ من اموالهم صدقة تطهرهم وتزکیهم بها» فى شهر رمضان فامر رسول الله(ص) منادیه فنادى فى الناس: ان الله تبارک و تعالى قد فرض علیکم الزکاة کما فرض علیکم الصلاة ففرض الله علیکم من الذهب والفضة والابل والبقر والغنم ومن الحنطة والشعیر والتمر والزبیب ونادى فیهم بذلک فی شهر رمضان وعفى لهم عما سوى ذلک...» از این روایت به خوبى استفاده مىشود که حکم اولیه زکات بر اشیاء نهگانه (طلا و نقره و شتر و گاو و گندم وجو و خرما و کشمش) بوده و لکن حضرت، به حکم ولایى و تشخیص مصلحت جامعه آن روز، از مازاد مواد نهگانه عفو فرموده است نه آنکه بر غیر از اشیاء نهگانه، زکات واجب نباشد. اساسا عفو در جایى معنا دارد که چیزى وجود داشته و لکن آنرا مىبخشند، اگر زکات بر اشیاء دیگر واجب نبوده باشد دیگر عفو و بخشش معنا ندارد. این نکته نیز صریحا در روایتى مورد تاکید امام صادق(ع) قرار گرفته است: عن ابى عبدالله(ع) انه سئل عن الزکاة فقال: وضع رسول الله(ص) الزکاة على تسعة وعفى عما سوى ذلک: الحنطة والشعیر والتمر والزبیب والذهب والفضة والبقر والغنم والابل فقال السائل: والذرة فغضب(ع)، ثمقال: کان والله على عهد رسول الله(ص) الس ماسم والذرة والدخن وجمیع ذلکفقال: انهم یقولون انه لم یکن ذلکعلى عهد رسول الله(ص) وانما وضع على تسعة لما لم یکن بحضرته غیر ذلکفغضب وقال: کذبوا فهل یکون العفو الا عن شىء قد کان و لا والله ما اعرف شیئا علیه الزکاة غیر هذا، فمن شاء فلیؤمن ومن شاء فلیکفر. در این روایت، امام به سائل مىگوید: زکات بر امورى غیر از مواد نهگانه هم واجب بوده است لکن رسول خدا(ص) از غیر از مواد نهگانه عفو کرد و زکات را بر امور نهگانه واجب کرد. به علاوه تعبیر «وضع رسول الله الزکاة على تسعة وعفى عما سوى ذلک» بیانگر این معناست که تعیین اموالى که باید زکات آنها داده شود از امور جعلى و وضعى است و وضع و رفع زکات در اموال در آن زمان به دست رسول خدا(ص) بود و در زمان ما به ستحاکم مسلمین است، به علاوه تعبیر «کذبوا فهل یکون العفو الا عن شىء قد کان» بیانگر این نکته است که زکات بر غیر این امور نیز واجب بوده لکن مورد عفو و بخشش قرار گرفته است.
دلیل سوم: دلیل بسیار روشن بر این مطلب، کارىاست که امیرالمؤمنین على(ع) در دوران زمامدارى خود انجام دادهاند: عن محمد بن مسلم وزرارة عنهما جمیعا قالا: وضع امیر المؤمنین(ع) على الخیل العتاق الراعیة فى کل فرس فى کل یوم دینارین وجعل على البراذین دینارا; از هر دو امام باقر و صادق (علیهم السلام) نقل شده که فرمودند: امیرالمؤمنین براى اسبهاى اصیل عربى در هر سال دو دینار و براى اسبهاى غیر اصیل یک دینار، زکات وضع کرد.
با اندک توجهى به فقه اسلامى و قوانین آن این مطلب روشن است که اگر مقدار مقرر، حتمى و ابدى و غیر قابل تغییر بود مانند (عدد رکعات نمازها)، افزودن ماده دیگرى به مواد زکات به وسیله امیر المؤمنین على(ع) بر خلاف قانون اسلامى بود. با توجه به اینکه مفهوم عدد از مفهوم شرط قوىتر است اگر واقعا زکات، انحصار در موارد نهگانه اشتحضرت امیر(ع) نمىتوانست بر انواع اسبها، زکات را واجب کند.
دلیل چهارم: یونس بن عبدالرحمن بنابه نقل کلینى، انحصار مواد زکات را در 9 ماده، مخصوص صدر اسلام دانسته است. و مواد دیگرى را که در روایات، ضمیمه مواد نهگانه شده است بر مراحل بعد از صدر اسلام حمل کرده است. یونس مىگوید: «چنانکه نماز هم در اول بعثت دو رکعت بود پس از آن پیغمبر رکعات بعدى را اضافه کرد، زکات هم در صدر اسلام به نه ماده تعلق مىگرفت.» و این بدان معنا نیست که در صورت نیاز جامعه اسلامى، قابل توسعه با اشیاء دیگر نباشد.
دلیل پنجم: روایتى است از ابو بصیر که مىگوید: به حضرت صادق(ع) عرض کردم: آیا برنج زکات دارد؟ فرمود: بلى، سپس فرمود: در آن زمان در مدینه برنج نبود. لذا درباره برنج چیزى گفته نشده است ولى فعلا برنج کاشته مىشود، چگونه برنج زکات ندارد در صورتى که عموم مالیات عراق از برنج است. نتیجه کلى بررسى موضوع مزبور این است که اگر زکات مواد مزبور نتوانست احتیاجات جامعه را بر طرف کند، ولى امر مسلمین و حاکم جامعه به منزله نایب امام است و مىتواند مواد دیگرى را مشمول مالیات قرار دهد و تعیین مواد و شرائط، مربوط بهنظر او خواهد بود.
* آیا در حکومت اسلامى، پرداخت کننده مالیات مىتواند آن را به عنوان زکات محسوب کند؟
** خیر، با توجه به روایات منصوص العلة و با توجه به فلسفه تشریع زکات و اهداف آن از دیدگاه قرآن و روایات، پرداخت کننده مالیات نمىتواند آنرا به عنوان زکات محسوب کند مگر اینکه ولى امر مسلمین به او اجازه دهد.
* آیا زکات نقدین شامل اوراق نقدى (پول) هم مىشود؟ به بیان دیگر آیا در زکات درهم و دینار، ارزش مبادلهاى آنها ملاک است یا ارزش ذاتى آنها؟
** به نظر مىرسد معیار و ملاک اصلى در زکات نقدین، ارزش مبادلهاى و جنبه پولى آنهاست و جنس درهم و دینار موضوعیت ندارد. در زمانهاى گذشته دو فلز طلا و نقره وسیله مبادله کالا و کار و درآمد بود و طلا و نقره هم روى ارزش مبادلهاى مورد استفاده قرار مىگرفت، الآن اسکناس و اوراق بهادار همان کار را مىکند. بنابراین زکات نقدین شامل دیگر اوراق نقدى (پول) نیز مىشود و دلیل این مدعا، ملاکى است که از روایات در وجوب زکات درهم و دینار و طلا و نقره استفاده مىکنیم و آن ملاک این است که تمام الموضوع جنبه پول بودن و ارزش مبادلهاى آنهاستخواه طلا رو نقره باشد یا چیز دیگر مثل اسکناس و اوراق بهادا.
* در صورتى که مطلق پول متعلق زکات باشد، نصاب آن چگونه تعیین خواهد شد نصاب درهم ملاک است یا نصاب دینار و یا ... ؟
** به نظر مىرسد که ملاک براساس دینار محاسبه شود. بهتر است در پاسخ این سؤال بگوئیم، تعیین نصاب آن به صلاحدید ولى امر مسلمین است.
*آیا زکات تنها به عین تعلق مىگیرد یا آنکه شامل دین نیز مىشود؟ در صورت تعلق به دین بر عهده چه کسى است وام دهنده یا وام گیرنده؟
** بلى شامل دین هم مىشود . چون دین هم عین موجود است و به همان ملاکى که در فلسفه تشریع زکات و اهداف آن اشاره کردیم، شامل دین هم مىشود و در روایات آمده است «زکاة القرض على المستقرض» زکات وام، بر عهده وام گیرنده است.
* آیا تفاوتى بین دین مؤجل و دین حالى که وام دهنده قدرت برگرفتن آن را دارد ولى به خاطر فرار از زکات آن را مطالبه نمىکند وجود دارد؟
** بلى، تفاوت دارد در دین حال چون مىتواند وام را بگیرد، در تصرف اوست و امکان تصرف دارد و زکات بر او واجب مىگردد. در دین مؤجل و مدتدار هم دوگونه است: یکى اینکه وام دهنده امید به وصول وام دارد و به موقع خود مىتواند آن را بگیرد، در اینجا زکات واجب است، اما اگر وام به اصطلاح اقتصاد دانان سوخت آنجا دیگر زکات واجب نیست.
* آیا پولهایى که در بانکها به صورت قرض الحسنه یا سپرده یا حساب جارى گذاشته مىشود، عنوان دین بر آنها صادق استیا ودیعه؟ و در هر صورت حکم زکات آنها چیست؟
** عنوان دین صادق است و اگر عنوان ودیعه بر آن صادق باشد نتیجه دین را در مجارى سود و زیان خواهد داشت. در این مساله سزاوار است پژوهشى در معاملات بانکى جهان صورت گیرد و بعد از بررسى ابعاد آن ببینیم با کدام یک از عناوین فقهیه تطبیق مىکند و شاید موارد در صدق عنوان ودیعه، دین و ... تفاوت کند.
*به نظر حضرتعالى زکات مالالتجاره واجب است یا مستحب؟
** با توجه به روایات منصوص العلة مبنى بر فقر زدایى از جامعه اسلامى در ابعاد مختلف فرهنگى، اقتصادى، اجتماعى و ... مىتوان زکات مالالتجاره را واجب دانست گرچه از برخى روایات چنین استفاده مىشود که زکات مالالتجاره مستحب است اما به نظر ما، نص صریح احادیث در تبیین علت و سبب وجوب زکات، دلالت دارد که زکات مالالتجاره در صورت نیاز جامعه اسلامى و وجود فقر به منظور فقرزدائى، واجب است.
* آیا حضرت عالى زکات مالالتجاره را به حکم اولى واجب مىدانید یا به حکم ثانوى؟
** بنده معتقدم به ملاک نیاز جامعه اسلامى، زکات مالالتجاره به حکم اولى واجب است چون روایات صحیح و معتبره منصوص العله در این باره وجود دارد. و حتى از تعبیر «وعفى رسول الله عما سوى ذلک» استفاده مىشود که انحصار زکات به مواد نهگانه، حکم ولایى و ثانوى بوده است.
* آیا زکات گرفتنى است؟ یا دادنى؟ به بیان دیگر در حکومت اسلامى که قدرت بر مطالبه زکات و دریافت آن از زکات دهندگان هست، آیا دولت مىتواند زکات را از مردم مطالبه کند و در صورت ممانعت، با زور آن را بگیرد یا آنکه پرداخت زکات، تکلیف شرعى زکات دهنده است اگر نپردازد گناه کرده است و کسى حق مطالبه از او ندارد؟
** مىتوان گفت در موارد و شرایطى زکات گرفتنى است و در موارد و شرایطى دیگر زکات دادنى است، اگر مردم، وظیفه شناس باشند و در تامین منابع مالى اسلامى مانند زکات اقدام کنند دادنى مىشود ولى اگر از سر قصور یا تقصیر زکات مال خود را نپردازد حاکم اسلامى مىتواند زکات را با زور وا جبار از آنان بگیرد. همانطور که ابوبکر زکات را با زور مىگرفت و حضرت امیر(ع)، ممانعت نکرد. و نظر به اینکه در برخى از روایات دارد «وبها یحقن الدماء» اگر کسى وجوب زکات را انکار کند مرتدمىشود و احکام ارتداد بر او مترت ب مىگردد مگر اینکه انکارش صرفا به جهت مال دوستى و دنیا پرستى باشد که در اینجا زکات را از او مىگیرند و حکم ارتداد بر او بار نمىشود. به هر حال در صورت ممانعت از پرداخت زکات، حاکم اسلامى با ماموران حکومت مىتوانند از او مطالبه کنند و حاکم اسلامى یا ماموران حکومت اسلامى از ناحیه او نیت مىکنند.
* تعبیر «حق معلوم» در آیه شریفه «فى اموالهم حق للسائل والمحروم» به چه معناست، آیا مراد از آن غیر از زکات است؟
** بلى چند دلیل مشخص مىکند حق معلوم غیر از زکات است از جمله: 1 . سماعة بن مهران، عن ابى عبدالله(ع) قال (فى حدیث): ولکن الله عز وجل فرض فى اموال الاغنیاء حقوقا غیر الزکاة فقال عزوجل : «والذین فى اموالهم حق معلوم للسائل» فالحق المعلوم غیر الزکاة وهو شىء یفرضه الرجل على نفسه فى ماله یجب علیه ان یفرضه على قدر طاقته وسعة ماله فیؤدى الذى فرض على نفسه ان شاء فى کل یوم وان شاء فى کل جمعة وان شاء فى کل شهر; حضرت صادق(ع) مىفرماید: خداوند در اموال اغنیاء غیر از زکات حقوقى مقرر فرمود: و مىگوید: «والذین فى اموالهم حق معلوم للسائل و المحروم» حق معلوم غیر از زکات است و آن چیزى است که انسان بر عهده خود مقرر مىدارد که از مالش بپردازد و واجب است که میزان مالى که مىخواهد بپردازد، به قدر طاقت و گنجایش مالش باشد. وى باید این مقدار را اگر بخواهد هر روز و اگر بخواهد هر جمعه و یا در هر ماه بپردازد.
2 . عن ابى بصیر قال: کنا عند ابى عبدالله(ع) ومعنا بعض اصحاب الاموال فذکروا الزکاة فقال ابو عبدالله(ع): ان الزکاة لیس یحمد بها صاحبها وانما هو شىء ظاهر ... وان علیکم فى اموالکم غیر الزکاة ... اما تسمع الله عز وجل یقول فى کتابه: والذین فى اموالهم حق معلوم للسائل والمحروم ... هو والله الشىء الذى یعلمه الرجل فى ماله یعطیه فى الیوم او فى الجمعة او فى الشهر قل او کثر، غیر انه یدوم علیه; ابو بصیر مىگوید: در خدمتحضرت صادق(ع) بودیم و جمعى از ثروتمندان نیز حضور داشتند. گفتیم: آیا براى ما در اموالمان حق دیگرى غیر از زکات هست؟ فرمود: سبحان الله، مگر فرموده خدا را نشنیدى «والذین فى اموالهم حق معلوم للسائل والمحروم» خلاصه با در نظر گرفتن آیه مزبور و روایاتى که بیان شد، سخن کسانى که حق معلوم را در آیه به معناى زکات دانستهاند نادرست است.
* لطفا در پایان نظر خود را پیرامون متواى مجله و کیفیت و کمیت آن بیان فرمایید؟
** انصافا مجله فقه اهل بیت : خوب به میدان آمده و با طرح مسائل جدید فقهى و با توجه با ابعاد گسترده مسائل نوین فقهى و حقوقى راهگشاى بسیارى از محققان و پژوهشگران در مسایل فقهى و حقوقى شده است. بنده این مجله را ملاحظه کردهام بحمد الله در دستیابى به اهداف خویش موفق بوده است.
«مصاحبه بایکى از اساتید معظم حوزه»
* فلسفه تشریع زکات و اهداف آن را با توجه به آیات و روایات بیان فرمائید؟
** فلسفه تشریع زکات رسیدگى به فقراء و مستمندان است. در روایات آمده خداوند قوت فقرا را در اموال اغنیاء قرار داده است. از یک طرف با زکات، فقر و ندارى فقرا بر طرف مىگردد و از سوى دیگر، عبودیت و بندگى اغنیاء و ثروتمندان امتحان مىشوند. در این زمینه آیات و روایاتى وجود دارد که اهداف تشریع زکات را بیان کرده است که به برخى از آنها اشاره مىکنیم:
قال ابوعبدالله(ع): «لما نزلت آیة الزکاة: «خذ من اموالهم صدقة تطهرهم وتزکیهم بها» فى شهر رمضان فامر رسول الله(ص) منادیه فنادى فى الناس: ان الله تبارک وتعالى قد فرض علیکم الزکاة کما فرض علیکم الصلاة. ... ایها المسلمون! زکوا اموالکم تقبل صلاتکم». امام صادق(ع) فرمود: چون آیه زکات در ماه رمضان نازل شد «خذ من اموالهم» پیامبر(ص) به منادى خود فرمان داد که به مردم اعلام کند که خداوند تبارک و تعالى همان گونه که نماز را بر شما واجب کرده بود، اینک زکات را نیز بر شما واجب کرد ... اى مسلمانان، زکات اموال خود را بپردازید تا نماز شما پذیرفته شود.»
عن ابى عبدالله(ع) قال: «ان الله عز وجلفرض للفقراء فى اموال الاغنیاء ما یسعهم ولو علم ان ذلکلا یسعهم لزادهم انهم لم یؤتوا من قبل فریضة الله عز وجلولکن اوتوا من منعهم حق هم لا مما فرض الله لهم ولو ان الناس ادوا حقوقهم لکانوا عائشین بخیر». امام صادق(ع) فرمود: خداوند سهمىبراىفقرا در اموال ثروتمندان قرار داده است که نیاز آنها را بر طرف مىکند و اگر خداوند مىدانست که این مقدار کافى نیست، سهم فقرا را افزایش مىداد. اگر کمبودى در زندگى فقرا هست مربوط به مقدار زکاتى که خداوند مقرر کرده نیست بلکه ناشى از آن است که ثروتمندان، حق ایشان را نمىپردازند و اگر مردم حقوق فقرا را بپردازند، ایشان زندگى خوبى خواهند داشت.
مبارک العقرقوفى عن ابى الحسن موسى بن جعفر(ع) قال: «انما وضعت الزکاة قوتا للفقراء وتوفیرا لاموالهم». از امام کاظم(ع) روایتشده: «زکات وضع شده است تا مایه زندگى فقرا و برکت مال ثروتمندان باشد.»
در روایت معتبر از امام صادق(ع) آمده است «انما وضعت الزکاة اختبارا للاغنیاء ومعونة للفقرا، ولو ان الناس ادوا زکاة اموالهم ما بقى مسلم فقیرا محتاجا، ولاستغنى لما فرض الله له وان الناس ما افتقروا ولا احتاجوا ولا جاعوا ولا عروا الا بذنوبالاغنیاء وحقیق علىاللهتبارک وتعالى ان یمنع رحمته ممن منع حق الله فى ماله واقسم بالذى خلقالخلق وبسط الرزق انه ما ضاع مال فى بر ولا فى بحر الا بترک الزکاة، واسخى الناس من ادى الزکاة له ولم یبخل على المؤمنین بما افترض الله لهم فى ماله.» زکات براى امتحان کردن ثروتمندان و یارى رساندن به فقرا وضع شده است. اگر مردم زکات اموال خود را بپردازند، هیچ مسلمان فقیرى یافت نمىشد و با حقى که خداوند براى او قرارداد، بى نیاز مىشد. همانا مردم فقیر و محتاج و گرسنه و عریان نمىشوند مگر به واسطه گناهان ثروتمندان. خداوند تبارک و تعالى حق دارد که رحمتخویش را از کسى که حق خدا را در مال خود نمىپردازد، منع کند. سوگند مىخورم به کسى که خلق را آفرید و روزى را گستراند که هیچ مالى در خشکى یا دریا ضایع نمىشود مگر به واسطه ترک زکات ... بخشندهترین مردم کسى است که زکات مال خود را بپردازد و بر مؤمنان بخل نورزد.»
* آیا زکات منحصر در اشیاء نهگانه استیا با توجه به فلسفه تشریع آن در صورت نیاز جامعهقابل توسعه بهاشیاءدیگر نیز هست؟
** همانطور که مى دانید مشهور فقهاء بر این عقیدهاند که زکات منحصر در اشیاء نهگانه است، اما برخى از فقهاى امامیه نیز بر این باورند که با توجه به فلسفه تشریع زکات، و با توجه به هدف اصلى از این واجب الهى، زکات منحصر در اشیاء نهگانه وبستگى به نیاز و عدم نیاز جامعه اسلامى و موارد مصرف در نظام اسلامى دارد. یعنى در صورت نیاز جامعه و موارد مصرف و پاسخگو نبودن مواد نهگانه، قابل توسعه به اشیاء دیگر نیز هست و رفع و وضع آن در عصر غیبت، به دست با کفایت ولى امر مسلمین است. یعنى ولى امر مسلمین با تشخیص نیاز جامعه اسلامى مىتواند در صورت نیاز، زکات را به اشیاء دیگر نیز توسعه دهد و این مطلب از روایات هم استفاده مىشود: در روایتاست که حضرت امیرالمؤمنین(ع) در دوران خلافتخویش زکات را بر اسب هم قرار داد. از این قبیل روایات نیز در جوامع روایى ما وجود دارد وعدهاى از فقهاء بر اساس همین روایات، انحصار زکات به امور نهگانه را منکر شدهاند و در صورت نیاز جامعه، به توسعه آن به اشیاء دیگر فتوى دادهاند.
* آیا حاکم اسلامى مىتواند غیر از خمس و زکات، تکلیف مالى دیگرى مانند مالیات را بر مردم مقرر سازد؟
** بلى، حاکم اسلامى مىتواند غیر از خمس و زکاة، واجب مالى دیگرى مانند مالیات را بر مردم مقرر سازد. دلیل این مطلب روایاتى است که مرحوم کلینى در کافى آورده: وقتى امام زمان(ع) ظهور مىکند به صاحبان گنج مىفرماید: گنجها و اشیاء گرانبها و پولها را بیاورید تا در راه جنگ مصرف کنیم. محققان در این زمینه مىتوانند به این روایات و همچنین به منابع تفسیرى ذیل آیه کنز : «کنزتم لانفسکم» مراجعه کنند و این مساله را مورد بررسى و پژوهش قرار دهند. مفسران در ذیل این آیه مساله مذکور را مورد نقد و بررسى قرار دادهاند. اساسا در حکومت اسلامى براى تثبیت نظم و نظام ملى و عدالت اجتماعى و از بین بردن کاستیها و خلاهاى جامعه اسلامى، حاکم اسلامى مىتواند، هرچه را که به مصلحت نظام دید، به عنوان منابع مالى حکومت اسلامى افزون بر خمس و زکات دریافت کند. این مهم بستگى به شرایط زمانى و مکانى و اوضاع و احوال و شرایط جامعهاسلامى و تشخیص ولىامر مسلمین دارد.
* آیا در حکومت اسلامى، پرداخت کننده مالیات مىتواند آن را به عنوان زکات محسوب کند؟
** خیر، در حکومت اسلامى پرداخت کننده مالیات نمىتواند آن را به عنوان زکات محسوب کند مگر با اجازه ولى امر مسلمین; زیرا این مسایل در اختیار ولى امر مسلمین است و مقدار و میزان توسعه و تضیق آن بستگى به نظر ایشان دارد. اگر ولى امر مسلمین پذیرفت فهو المطلوب و الا کسى نمىتواند مالیات را بجاى زکات حساب کند و در صورتى که از پیش خویش چنین محاسبهاىبکند برىءالذمه نمىشود.
* آیا زکات نقدین شامل دیگر اوراق نقدیه (پول) نیز مىشود؟ به بیان دیگر آیا در زکات درهم و دینار، طلا و نقره بودن جزء موضوع استیا آنکه تمام موضوع جنبه پولى و ارزش مبادلهاى آنها استخواه طلا و نقره باشد یا چیز دیگر؟
** در پاسخ به این مساله، مبانى فقهاى امامیه متفاوت است آنها که معتقدند زکات بر اساس پارهاى از روایات صرفا به مواد نهگانه تعلق مىگیرد، زکات نقدین را شامل دیگر اوراق نقدیه (پول) نمىدانند و مدعى هستند که زکات به طلا و نقره مسکوک تعلق دارد. نه به ارزش مبادلهاى آنها. اما کسانى که معتقدند وجوب زکات انحصار به اشیاء نهگانه ندارد، اوراق نقدیه (پول) را هم مشمول زکات مىدانند و مىگویند: درهم و دینار موضوعیتى براى وجوب زکات ندارد و ملاک وجوب زکات نقدین جنبه پولى و ارزش مبادلهاى آنهاستخواه طلا و نقره باشد یا اسکناس و مانند آن و هر دو دسته براى اثبات مدعاى خویش به روایاتى که در جلد (ص) وسایل الشیعه آمده است تمسک مىکنند. به نظر مىرسد در صورت نیاز جامعه اسلامى و تشخیص حاکم اسلامى، زکات نقدین شامل اوراق نقدى امروزى نیز مىشود. در میان فقهاى معاصر و مراجع تقلید نیز دو نفر معتقدند زکات به مطلق مالالتجاره تعلق مىگیرد.
* در صورتى که مطلق پول متعلق زکات باشد نصاب آن چگونه تعیین خواهد شد نصاب درهم ملاک است یا نصاب دینار و یا ... ؟
** آنها که مطلق پول را متعلق زکات مىدانند گویا براساس عشر یک دهم حساب مىکنند ونظر به اینکهاین مساله مبنایىاست، کیفیت احتساب نصاب آن بستگى به نظر صاحب مبنا دارد.
* آیا زکات تنها به عین تعلق مىگیرد یا آنکه شامل دین نیز مىشود در صورت تعلق به دین بر عهده چه کسى است؟ وام دهنده یا وام گیرنده؟
** نظر به اینکه دین هم عین موجود است، ممکن است فقیهى بگوید: به دین هم زکات تعلق مىگیرد و اینکه در صورت تعلق به دین بر عهده چه کسى است بستگى به نظر صاحب مبنا دارد، ممکن است برخى بر عهده وام دهنده بدانند و برخى بر عهده وام گیرنده.
* پولهایى که به صورت قرضالحسنه یا سپرده یا جارى در بانک گذاشته مىشود آیا عنوان دین بر آنها صادقاستیا ودیعه؟ در هر صورت حکم زکات آنها چیست؟
** به نظر مىرسد ودیعه باشد و زکاتش بستگى به نظر صاحب مبنا و یا ولى امر مسلمین دارد. هرگونه که مصلحت تشخیص داد حکم زکات آن را اعلام مىکند.
* به نظر شما حکم زکات مالالتجاره چیست؟
** مشهور فقهاء زکات مالالتجاره را مستحب مىدانند. اما همانطور که گفتیم برخى از فقها از جمله دو نفر از مراجع فعلى، قائل به وجوب زکات مالالتجاره هستند. بى تردید در صورت نیاز جامعه اسلامى و اعلام ولى امر مسلمین، زکات مالالتجاره واجب مىگردد. دلیل این مدعى برخىاز روایاتى است که در وسایل الشیعه، ج(ص) آمده و وضع و رفع زکات را به دستحاکم اسلامى و ولى امر مسلمین سپرده است.
* زکات گرفتنى استیا دادنى؟ به بیان دیگر اگر کسانى از پرداخت زکات امتناع کنند آیا دولت اسلامى مىتواند زکات را به زور از آنان بگیرد و در این صورت تکلیف نیت چه خواهد شد؟
** زکات دادنى است در صورتى که مردم به وظیفه شرعى خویش عمل کنند و بدهند، و در صورتى که مردم از پرداخت آن سرباز زنند، گرفتنى است و حکومت اسلامى قدرت بر مطالبه زکات و دریافت آن را از زکات دهندگان دارد بنابراین در صورت ممانعت، حاکم اسلامى با زور مىتواند زکات را بگیرد و در این صورت ولى امر مسلمین، نیت مىکند به علاوه فقهاء نیت را در زکات لازم نمىدانند.
در کتاب مکاتیب الرسول، به تفصیل توضیح دادهام که رسول خدا(ص) با استفاده از اصول مدیریت و برنامهریزى، تشکیلات وسیعى در بخشهاى مختلف مالى و نظامى، فرهنگى و اجتماعى ... داشتند، حضرت دیوانهاى متعدد داشت دیوان الجیش، دیوان الزکاة، دیوان الخمس، در دیوان الزکاة نام افرادى که زکات دهنده بودند یا زکات به اموال آنها تعلق مىگرفت ثبت مىشد، چون هنگام برداشت انگور و خرما و گندم و جو فرا مىرسید حضرت مامور مىفرستادند، ماموران رسول خدا(ص) زکات مردم را تخمین مىزدند و بر اساس تخمین دریافت مىکردند بطورى که در مقابل تخمین ماموران، کسى دیگر حرف نمىزد و زکات را پرداخت مىکرد.