آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۴

چکیده

متن

مختلف الشیعة، علامه حلى (648 - 726ق) جلد4، تحقیق ونشر: دفتر انتشارات اسلامى، چاپ اول، قم، 1413ق، 556 صفحه وزیرى.
مختلف الشیعة اثر علامه حلى قبلا در یک مجلد رحلى چاپ سنگى شده بود واستفاده از آن مشکل بود. اولین بار مژده تصحیح وچاپ منقح کتاب مختلف در مجله حوزه، شماره؟، ص؟، منتشر شد که همه مختلف در 9 مجلد به زیور طبع آراسته شد وجلد دهم ویژه فهارس آن است که در آینده به وسیله مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى منتشر مى‏شود، ولکن با وجود اعلام قبلى تصحیح این اثر دفتر انتشارات اسلامى مانند برخى از دیگر کارهایش اقدام به دوباره کارى کرده وبا نشر چند مجلد از کتاب مختلف، تحقیق ونشر آن را در 12 جلد وعده دادند که تاکنون 5 جلد آن به چاپ رسیده است.
کاستى‏هاى این تصحیح به شمار نمى‏آید. واین مقاله تنها عهده دار نقد وبررسى تحقیق 200 صفحه آخر از جلد چهارم مختلف الشیعه (چاپ دفتر انتشارات اسلامى) است که از باب مشت نمونه خروار نمایانگر سایر مجلدات دیگر نیز هست.
پیش از این که به اصل مطلب خود در باره نقد جلد چهارم کتاب بپردازیم، لازم است به تکرار بیهوده عبارت «لم نعثر على کتابه‏» که در پاورقى‏ها آمده است واختصاص به جلد چهارم ندارد بلکه در همه مجلدات این چنین است، اشاره کنیم. این نکته به ظاهر کم اهمیت ولى در واقع پر اهمیت به خوبى نشانگر بى دقتى مصحح وناشر در امر تصحیح وتحقیق متون است.
اهل فن مطلع اند که فتاواى على ابن بابویه (پدر شیخ صدوق)، ابن ابی عقیل وابن جنید در کتب قدما مثل «سرائر»، «معتبر» وبه خصوص در «مختلف‏» فراوان نقل شده است. واز آن جا که کتب ویا رساله‏هاى ابن جنید وابن ابی عقیل واثر فقهى ابن بابویه در دست نیست - بر این اساس که فقه الرضا را اثر ابن بابویه ندانیم ودرست هم همین است - ومصحح یا مصححان مختلف در تمام مواردى که فتوایى از این بزرگواران نقل شده است، در پاورقى نوشته‏اند: «لم نعثر على کتابه‏» یا «لمن نعثر على رسالته‏» که این جملات در هر مورد یک سطر از پاورقى کتاب را به خود اختصاص داده است، بدون این که اطلاع جدیدى به خواننده کتاب بدهد. در حالى که در این گونه موارد مى‏بایست با یک جمله، در مقدمه تذکر داده مى‏شد که آثار این بزرگان در دست نیست، واگر پیش از مختلف، منبع دیگرى هست که سخنان ایشان (ابن ابى عقیل، ابن جنید، ابن بابویه) را نقل کرده باشد به آن ارجاع داده مى‏شد.
در آغاز شاید به نظر برسد که این مساله مهم نیست، ولکن بایک حساب سرانگشتى خواهیم دید که اگر این مساله کوچک مراعات مى‏شد، حد اقل یک جلد از مجلدات مختلف کم مى‏شد.
بابر آوردى که صورت پذیرفت دست کم در پاورقى هر صفحه دو بار جمله «لم نعثر» تکرار شده که این یعنى اشغال دو سطر از صفحه، به غیر از مواردى که این جمله پنج بار در یک صفحه تکرار شده است براى نمونه مى‏توان به ج‏4، ص‏99 را نام برد.
اما در مجموع مى‏توان میانگین تکرار «لم نعثر» را در هر صفحه دو بار محاسبه کرد. واگر صفحات هر جلد بدون فهرست‏ها 450 صفحه باشد، چهار جلد مختلف 1800 صفحه خواهد داشت. ودو سطر در هر صفحه از آن جمله «لم نعثر» است که حدود 3600 بار در چهار جلد تکرار شده است. واگر هر صفحه را 25 سطر فرض کنیم، نتیجه این مى‏شود که 145 صفحه کامل از این چهار جلد را، جمله «لم نعثر على کتابه‏» اشغال کرده است. وهمان طور که ناشر وعده داده است، مختلف را در دوازده جلد به چاپ خواهد رساند، که نتیجه‏اش این مى‏شود که بیش از 435 صفحه از 12 مجلد مختلف را جمله «لم نعثر» اشغال کرده است. یعنى یک جلد از 12 جلد کتاب مختلف جمله «لم نعثر على کتاب‏» یا جمله «لم نعثر على رسالته‏» است که نه تنها ثمره‏اى برا خواننده ندارد، بلکه باعث میلیونها ریال خسارت به بیت المال است.
در حالى که مى‏شد در دو جمله در آغاز کتاب به صورت یاد آورى، به خواننده گفته شود که چون کتاب‏هاى این بزرگواران در دست نیست وما از ذکر ماخذ آن‏ها معذوریم، تفاوت بین نوشتن این 2 سطر در مقدمه کتاب وبین اشغال صدها صفحه کتاب کم نیست، فاعتبروا یا اولى الابصار.
در این نقد، اشکالات را به 4 بخش تقسیم کرده‏ایم: 1 - تقویم النص، 2 - تخریج المصادر واشتباه در آن، 3 - غلطهاى چاپى وجزئى، 4 - سایر نارسایى‏ها.
تقویم النص
اساسى‏ترین ومهم‏ترین کار براى چاپ جدید کتاب‏هاى قدما «تقویم النص‏» است که بسیار دشوار ودر عین حال کارگشا است، وگر نه کتابى را از روى چاپ سنگى استنساخ کردن وبه دست‏حروف چین دادن ویا گاهى مآخذش را استخراج کردن ویا چند نسخه بدل در پاورقى ثبت کردن، کار ارزشمندى به حساب نمى‏آید.
در این مقاله برآنیم تا کلمات وجملاتى را ارزیابى کنیم که در کتاب ثبت‏شده وبسیارى از آن‏ها هم همان چیزى است که در چاپ رحلى قدیمى موجود بوده، وبى آن که به اشتباه ویا مرجوح بودنش اشاره شود، چاپ شده است.
حال آن که صورت درست‏شمارى از همان موارد در نسخه‏هاى خطى مختلف موجود هست. واین‏ها در اکثر موارد مخل به معنا است که مى‏بایست جدا از آن پرهیز مى‏شد: 1 - ج‏4، ص‏313: علامه از مبسوط چند عبارت در خصوص رمى جمرات نقل کرده است که جمله پایانى شیخ این است: «. .. على کل حال، لانه لایترتب علیها ورمى آخر» در صورتى که «واو» زاید بوده وصحیح آن «... لانه لایترتب علیها رمی آخر» است. گفته شود غلط چاپى است، زیرا اولا مخل به معناست، وثانیا عین عبارت مختلف چاپ سنگى ص‏311 است. وثالثا ارجاع به مبسوط هم داده‏اند، در حالى که در عبارت مبسوط «واو» وجود ندارد. واین نشان مى‏دهد که در تطبیق نقل قول‏ها با مآخذ اصلى آنها، دقت کافى نشده است.
2 - ج‏4، ص‏325: «لو کان المنوب متخیرا فى انواع الحج... ففى الاجزاء عن المنوب نظر» که صحیح آن «متحیرا» فرق است بین تحیر واختیار.
3 - ج‏4 ص‏265: «غداة جمع اللقط‏» که صحیح آن «غداة جمع القط‏» است، وبین «لفظ‏» و «قط‏» فرق است، ونیز در چاپ سنگى، ص‏303 «اللقط‏» ثبت‏شده است.
4 - ج‏4، ص‏271: «عین النضر بن قرداش‏» که صحیح آن «عن النضر بن قرواش‏» است، همان گونه که در «تهذیب‏» و «وسائل الشیعه‏» چنین است ولى در مختلف چاپ سنگى ص‏304 با دال ثبت‏شده، مصحح نیز با دال ثبت کرده‏اند. وحال آن که چنین نامى در میان اسامى راویان نیست وصحیح آن «نضر بن قرواش‏» است با «واو». ودر معجم رجال الحدیث ج‏19، ص‏159 به نقل از رجال شیخ طوسى ورجال برقى به عنوان «النضر بن قرواش الخزاعى‏» با «واو» ضبط شده است.
5 - ج‏4، ص‏270 به نقل از صدوق آمده: «... فان مضى ذو الحجة ولم یشتر آخر الى قابل فى ذى الحجة‏» ودر چاپ سنگى ص‏304 نیز (آخر) بدون تشدید است، وحال آن که صحیح آن «.... ولم یشتر اخر الى قابل...» است، وچقدر فرق است بین فعل «اخر» و «آخر» نشانى همین عبارت را در کتاب فقیه داده‏اند ولکن ملاحظه نکرده‏اند که در فقیه ج‏2، ص‏513 «اخره‏» نوشته شده است.
6 - ج‏4، ص 264 حدیثى چنین آمده: «قال: لایرمی الجمار الا بالحصا» ودر چاپ سنگى ص‏303 نیز همین است، ولکن صحیح آن «لاترجم الجمار...» است، با صیغه مخاطب ونهى، چنانکه در تهذیب ج‏5، ص‏196 ووسائل چنین است، اگر چه «لایرمى‏» هم در جاى خود صحیح باشد ولى آنچه در سایر نسخه‏هاى مختلف ودر مآخذ دیگر وجود دارد «لاترم‏» است ومى بایست همین ضبط مى‏شد.
7 - ج‏4، ص‏280 و 362، راوى حدیثى چنین ضبط شده: «عن وهب بن حفص‏» ودر چاپ سنگى ص‏305 نیز «وهب‏» است. اما صحیح آن «عن وهیب بن حفص‏» است، رجوع شود به معجم رجال الحدیث، ج‏19، ص‏204 و 216.
8 - ج‏4، ص‏281: در تقطیع عبارت اشتباه شده، وعلت اصلى آن چاپ سنگى مختلف ص‏306 است. چون همواره ودر سر تاسر مختلف علامه مفاد دلیلنا را باتعبیر «لنا» آورده است، در این مورد هم تصور شده که «لنا» نیز از همان موارد است، لذا مانند سایر موارد این تعبیر به سر سطر آورده شده، بدین نحو: «لنا: والروایات....» وحال آن که این «لنا» غیر از آن «لنا»ها است، ومتعلق به جمله ما قبل است، بدین ترتیب که: «والایة ادل لنا والروایات...».
9 - ج‏4، ص‏283: «... لانه یتقرب به الى الله تعالى‏» که صحیح آن «... لانه لم یتقرب به الى الله تعالى‏» است.
10 - ج‏4، ص‏299: عبارتى از «سرائر» نقل شده، ودر پاورقى بعد از ذکر ماخذ نوشته شده که: «ولیس فیه: ویصلی رکعتیه‏»، وحال آن که در همان صفحه سرائر به صراحت آمده است: «... ویصلى عند المقام رکعتین‏».
11 - ج‏4، ص‏328: «فاوجب علیه حجتان‏» که صحیح آن «اوجب علیه حجتین‏» است.
12 - ج‏4، ص‏328: «لانه یجوز الاحرام... بما شرط المستاجر» که صحیح آن: «لانه یجوز الاحرام... بما شرطه المستاجر» است.
13 - ج‏4، ص‏322: «ومع استنابته یصح الجمع منه... ما یعلم بطلانه من الدین‏» که صحیح آن: «مع استقامته فصح الحج عنه... مایعلم ثبوته من الدین‏».
14 - ج‏4، ص‏325: «فکذا لو اوقعته نیابة‏» که صحیح آن: «فکذا لو اوقعه نائبه‏» است.
15 - ج‏4، ص‏331: «الاجارة ان وقعت مطلقا» که «مطلقة‏» درست است.
16 - ج‏4، ص‏331: «ولا یستحق اجرة بالتبرع بالاتیان بما شرط علیه‏» که صحیح آن: «ولا یستحق اجرة بالتبرع بل بالاتیان بما شرط علیه‏» است.
17 - ج‏4، ص‏332: «ویستحق الاجرة على ماوقعت الحجة عنه‏» که «... على من وقعت الحجة عنه‏» درست است.
18 - ج‏4، ص‏332: «انها لاتقع ان احدهما» که صحیح آن «... لاتقع عن احدهما» است.
19 - ج‏4، ص‏333: «وان عنیتم بالصحة بالنسبة‏» که صحیح «وان عنیتم الصحة بالنسبة‏» است.
20 - ج‏4، ص‏340: «فاذا طهرت رجعت‏سعت له وطافت‏» که صحیح آن: «... رجعت وسعت له وطافت‏» است.
21 - ج‏4، ص‏340: «ورات الطهر بعده اعادة الطواف‏» ودرست آن: «... اعادت الطواف‏» است، چون فرق است بین فعل مفرد مؤنث با مصدر.
22 - ج‏4، ص‏341: «وان تقیم على متعتهما» که «... متعتها» صحیح است.
23 - ج‏4، ص‏342: «ان کان الوقت واسعا وکانت محرمة بعمرة‏» که صحیح آن: «ان کان الوقت واسعا او کانت محرمة بعمرة‏» است.
24 - ج‏4، ص‏343: «وعلیه اذا برى‏ء قضى ماعقده‏» که «... قضاء ماعقده‏» درست است.
25 - ج‏4، ص‏345: «التحلل مطلقا بعد الذبح والنحر» که صحیح آن «بعد الذبح او النحر» است.
26 - ج‏4، ص‏347: «فاذا احصر» که: «فاذا احثر» صحیح است.
27 - ج‏4، ص‏354: روایت را همان گونه که در چاپ سنگى ص‏318 هست، آورده‏اند: «... مع قوم ساق... فى الیوم الذی وعدهم فیه... وعدهم فیه‏» که صحیح آن: «.. مع قوم یساق.... واعدهم فیه... واعدهم فیه‏» است. آن گونه که در تهذیب است.
28 - ج‏4، ص‏359: «وافضل الاوقات لمفردیها» که صحیح آن: «لمفردها» است.
29 - ج‏4، ص‏365: «... وصلى خلف الامام‏» که صحیح آن «خلف المقام‏» است، ودر چاپ سنگى ص‏320 نیز «الامام‏» است.
30 - ج‏4، ص‏366: «الفصل الخامس فى مسائل متعددة من هذا الباب‏» ودر چاپ سنگى ص‏32 هم، «مسائل مبتددة‏» آمده، ولى صحیح آن: «... مسائل متبددة‏» است.
31 - ج‏4، ص‏370: «وانشاء العقد منه... الى بلدة ویقصد» که صحیح آن: «... وانشاء القصد منه... الى بلده لقصد الحج منه‏» است.
32 - ج‏4، ص‏370: «اذ قد یؤجر من یرغب‏» که صحیح آن: «اذ قد یوجد من یرغب‏» است.
33 - ج‏4، ص‏380: «... ان استطاعا الیه سبیلا بایذانهما» که صحیح آن: «... بابدانهما» است.
34 - ج‏4، ص‏381: «وهو ظل عائر الى ظل وعیر» که صحیح آن: «وهو من ظل عائر الى ظل وعیر» است.
35 - ج‏4، ص‏385: «کان له ان یرجع، فان له ذلک‏» که صحیح آن: «...فان ناله ذلک‏» است.
36 - ج‏4، ص‏388: «من اجر نفسه‏» که: «من آجر نفسه‏» صحیح است.
37 - ج‏4، ص‏391: «خیر الرفقة اربعة... وخیر العسکر...» همان گونه که در تهذیب آمده: «خیر الرفقاء....وخیر العساکر» درست است.
38 - ج‏4، ص‏392: «فمتى دعو الى... ومتى لم یدعو» که: «فمتى دعوا... ومتى لم یدعوا» درست است.
39 - ج‏4، ص‏393: «وما رواه ابو عمر والشامى‏» به تهذیب ووسائل ارجاع داده شده، ولى در هر دو جا: «ابو عمرة السلمی‏» است، نه ابو عمرو الشامی.
40 - ج‏4، ص‏397: «فمضى کما لو لم یمضوا فعلهم فى الشهادة‏» که صحیح آن: «... کما لو لم یضموا» است.
41 - ج‏4، ص‏401: «کلما یغنم من دار الحرب مما ینتقل...» که صحیح آن: «کل ما... مما ینقل‏» است.
42 - ج‏4، ص‏404: «احتج الشیخ...» کلمه «الشیخ‏» زاید است.
43 - ج‏4، ص‏405: «لما رواه ابن البختری‏» که «ابو البختری‏» صحیح است.
44 - ج‏4، ص‏410: «وفیهم عمرو بن ابی عبید... على ان دهمه.. .» که: «وفیهم عمرو بن عبید... على ان دهمه‏» صحیح است.
45 - ج‏4، ص‏411: «وقیل: ذلک راجع الى اربابه من المسلمین‏» که درست آن: «وقبل ذلک راجع...» است. گمان نشود که این اشتباه چاپى وناچیز است وکم وزیاد شد یک نقطه قابل گذشت است، چرا که بعد از «قیل‏» دو نقطه «:» گذاشته‏اند، که مى‏رساند مراد مصحح، «قیل‏» بوده است نه «قبل‏». وبه لافى ابی الصلاح هم ارجاع داده‏اند ودر کافى «قبل‏» است نه «قیل‏».
46 - ج‏4، ص‏419: «او یجعلها....» که «او یجعلهما...» صحیح است.
47 - ج‏4، ص‏419: «الا ان یشاء الامام، فان بیع منفردا عن قرینه‏» که صحیح آن: «الا ان تشاء الام... عن قریبه‏» است.
48 - ج‏4، ص‏422: «وترکه یجوز فی ذمه‏» ودر پاورقى نوشته‏اند که در تمام نسخه‏هاى مختلف ودر ماخذ اصلى، «یضعف‏» (الخور: الضعف)، رجوع شود به لسان العرب، ج‏4، است، یعنى‏ص‏262.
49 - ج‏4، ص‏447: «الذی خرج منه قتل ولم ینفذ الى دار الحرب‏» که صحیح آن: «...قبل ولم ینفذ الى دار الحرب‏» است.
50 - ج‏4، ص‏452: «ثم امر منادی ینادی‏» که باید: «ثم امر منادیا فنادى‏» باشد.
51 - ج‏4، ص‏453: «قالوا فاخبرنا به انما لم یسهم‏» که: «... فاخبر بانه انما لم یسبهم‏» صحیح است. وده‏ها نمونه دیگر که از حوصله این مقاله خارج است.
ب: تخریج مصادر واشتباه در آن
بعد از تقویم نص کتاب تخریج مآخذ ومنابع کتاب، مهم‏ترین کار در تصحیح کتاب است. رجوع به مصادر اصلى کتاب، کمک شایانى به تقویم نص، کتاب مى‏کند در بیشتر مواردى که در نقد تقویم نص گذشت، اگر مصحح مصدر اصلى را بادقت ملاحظه مى‏کرد، دچار چنین لغزش‏هاى فاحشى نمى‏شد. مصحح نشانى مآخذ را در پاورقى آورده است بدون این که عبارت مختلف را با متن مآخذ اصلى تطبیق کند، علاوه بر این در استخراج مآخذ دقت چندانى به کار نرفته است.
1 - در جلد چهارم مختلف بیش از پنجاه مورد آیه قرآن ذکر شده که هیچ نشانى از هیچ یک از آن‏ها در پاورقى دیده نمى‏شود، در سایر مجلدات مختلف نیز چنین است.
2 - ج‏4، ص‏2994: «ذکره شیخنا ابو جعفر فى نهایته‏» تخریج نشده است، که در نهایه ص‏263 - 264 است.
3 - همان صفحه: «الا رجع عنه فى استبصاره‏» در استبصار ج‏2، ص‏290 است.
4 - همان صفحه: «والى هذا یذهب السید المرتضى فى انتصاره‏» که در کتاب انتصار، ص‏103 است.
5 - ج‏4، ص‏331: مطلبى از شیخ طوسى نقل شده است که ماخذش مبسوط ج‏1 ص‏325 است.
6 - ج‏4، ص‏339: فتوایى از صدوق نقل شده که ارجاع به مقنع داده‏اند، در حالى که مراد فقیه صدوق ج‏2، ص‏241، ذیل حدیث 11540 1153 است.
7 - ج‏4، ص‏377: «کما نقل عن بعض علمائنا ذلک‏» که ناقل محقق حلى در شرائع ج‏1، ص‏231 است، ونیز رجوع شود به سرائر ج‏3 ص‏61.
8 - ج‏4، ص‏270: المقنعة، ص‏365 صحیح است نه 265.
9 - ج‏4، ص‏333: الخلاف ج 2، ص‏383 صحیح است نه 283.
10 - ج‏4، ص‏335: المبسوط ج‏1، ص‏329 صحیح است نه 229. البته در سه مورد اخیر احتمال خطاى چاپى مى‏رود.
11 - ج‏4، ص‏304: السرائر ج‏1، ص‏602 صحیح است.
12 - ج‏4، ص‏369: روایتى از تهذیب نقل شده است. از آن جا که جماد بن عیسى دو روایت‏شبیه هم دارد، نشانى تهذیب ج‏5، ص‏447 حدیث 1558 را داده‏اند، ولى مراد علامه روایت منقول در تهذیب ج‏5، ص‏487 حدیث 1736 است.
13 - ج‏4، ص‏371: التهذیب ج‏5، ص‏406، حدیث 1412 صحیح است نه حدیث 5412.
14 - ج‏4، ص‏373: نشانى المبسوط ج‏1، ص‏306 درست است. 15 - ج‏4، ص‏375: الخلاف ج‏2، ص 256، المساله 20 صحیح است. 16 - ج‏4، ص‏389: تهذیب الاحکام، ج‏6 صحیح است نه جلد5.
17 - ج‏4، ص‏413: تهذیب ج‏6، ص‏160 صحیح است نه 190. 18 - ج‏4، ص‏399: دو مورد از کتاب المبسوط جلد2 صحیح است نه جلد1.
ج: اغلاط چاپى وجزئى
1 - ج‏4، ص‏322: «بقى هنا اشکال یرد علینا خاصة‏» که «یرد» را با تشدید ضبط کرده‏اند، وصحیح آن «یرد» بدون تشدید است ومیان «یرد» و «یرد» تفاوت زیادى است.
2 - ج‏4، ص‏314: «فرق بین الاعادة والاتهام، فان الاعادة...» که «فرق بین...» درست است، ومیان فرق با فرق خیلى فرق است.
3 - ج‏4، ص‏286: «دم واجب وقلدته او حللته او اشعرته‏» که صحیح آن «جللته‏» است نه «حللته‏» ودر چاپ رحلى مختلف، ص‏306 نیز «حللته‏» است.
4 - ج‏4، ص‏294 این گونه است: «...یکفی فیه ای فرد من...» که صحیح آن «... ای فرد من جزئیاته‏» است.
5 - ج‏4، ص‏330: «احرم الحاج فیها من مکة للصرورة‏» ودرست آن «... للضرورة‏» است.
6 - ج‏4، ص‏359: «الواجب علیه الى الاعتماد» که باید «الاعتماد» باشد.
7 - ج‏4، ص‏379: «لو اوصى بالحج تطوعا وقصد الثلث‏» که صحیح آن «... وقصر الثلث‏» است.
8 - ج‏4، ص‏381: «والا کاد یکون الکلام‏» که صحیح آن «والا کاد ان یکون...» است.
9 - ج‏4، ص‏393: «فانک تجتزى‏ء بذلک‏» آمده و«...تجترى‏ء» باید باشد.
10 - ج‏4، ص‏406: «بان الغرض یتعلق... وهى منفیة‏» که «بان الفرض.... وهی منتفیة‏» صحیح است.
11 - ج‏4، ص‏463: «ان تعطیل الحدود یقضی الى ارتکاب المحارم‏» که صحیح آن «... یفضی‏» است.
12 - ج‏4، ص‏389: آیه قرآن در گیومه آمده، و «واو» که جزء قرآن نیست با آیه در گیومه قرار گرفته که غلط است.
13 - ج‏4، ص‏332: شماره‏هاى پاورقى به هم خورده است.
14 - ج‏4، ص‏337: عبارتى از خلاف نقل شده که داخل گیومه آمده، وحال آن که گیومه وشماره پاورقى باید یک سطر بعد گذاشته مى‏شد، چون عبارت خلاف تا سطر دیگر ادامه دارد.
15 - ج‏4، ص‏318: شماره (3) پاورقى در متن حذف شده است.
د: اشکالات دیگر
اشکال مهم دیگر این است که تنظیم فهرست‏هاى راهنما در پایان هر جلد، در نهایت بى سلیقگى صورت پذیرفته است. به طورى که تنها فهرست‏هاى جلد 4 از ص‏465 - 536، یعنى هفتاد صفحه را اشغال کرده است. در حالى که یکى از مهم‏ترین فهرست‏ها، یعنى فهرست کتاب‏ها از قلم افتاده است. ودیگر بخش‏هاى فهرست راهنما هم لغزش‏هاى آشکارى دارد وحتى بر کسى هم که از دور هم دستى بر آتش داشته باشد پوشیده نیست.
براى نمونه، ذیل نام شیخ طوسى (قده) حدود یک صفحه ونیم فقط شماره صفحاتى آمده که نام شیخ در آنها برده شده است. در حالى که نام شیخ طوسى تقریبا در 350 صفحه از متن 460 صفحه‏اى کتاب آورده شده است، پیداست که در چنین مواردى ذکر شماره صفحات چندان فایده‏اى ندارد، بلکه مى‏بایست در برابر نام شیخ طوسى نوشته شود: در بیشتر صفحه‏ها. نه این که یک صفحه ونیم با اعداد وارقام پر شود! «هذا غیض من فیض‏».
آن چه گذشت، فقط اشکالهایى است که در 200 صفحه از جلد چهارم مختلف وجود دارد، تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل! شایسته است که ناشر محترم، در تصحیح وچاپ میراث سلف صالح بیشتر دقت کند واز سهل انگاریهایى که سبب تضییع متون مى‏شود بپرهیزد.
 

تبلیغات