تصحیح یا تضییع (مقاله ترویجی حوزه)
درجه علمی: علمی-ترویجی (حوزوی)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
مختلف الشیعة، علامه حلى (648 - 726ق) جلد4، تحقیق ونشر: دفتر انتشارات اسلامى، چاپ اول، قم، 1413ق، 556 صفحه وزیرى.
مختلف الشیعة اثر علامه حلى قبلا در یک مجلد رحلى چاپ سنگى شده بود واستفاده از آن مشکل بود. اولین بار مژده تصحیح وچاپ منقح کتاب مختلف در مجله حوزه، شماره؟، ص؟، منتشر شد که همه مختلف در 9 مجلد به زیور طبع آراسته شد وجلد دهم ویژه فهارس آن است که در آینده به وسیله مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى منتشر مىشود، ولکن با وجود اعلام قبلى تصحیح این اثر دفتر انتشارات اسلامى مانند برخى از دیگر کارهایش اقدام به دوباره کارى کرده وبا نشر چند مجلد از کتاب مختلف، تحقیق ونشر آن را در 12 جلد وعده دادند که تاکنون 5 جلد آن به چاپ رسیده است.
کاستىهاى این تصحیح به شمار نمىآید. واین مقاله تنها عهده دار نقد وبررسى تحقیق 200 صفحه آخر از جلد چهارم مختلف الشیعه (چاپ دفتر انتشارات اسلامى) است که از باب مشت نمونه خروار نمایانگر سایر مجلدات دیگر نیز هست.
پیش از این که به اصل مطلب خود در باره نقد جلد چهارم کتاب بپردازیم، لازم است به تکرار بیهوده عبارت «لم نعثر على کتابه» که در پاورقىها آمده است واختصاص به جلد چهارم ندارد بلکه در همه مجلدات این چنین است، اشاره کنیم. این نکته به ظاهر کم اهمیت ولى در واقع پر اهمیت به خوبى نشانگر بى دقتى مصحح وناشر در امر تصحیح وتحقیق متون است.
اهل فن مطلع اند که فتاواى على ابن بابویه (پدر شیخ صدوق)، ابن ابی عقیل وابن جنید در کتب قدما مثل «سرائر»، «معتبر» وبه خصوص در «مختلف» فراوان نقل شده است. واز آن جا که کتب ویا رسالههاى ابن جنید وابن ابی عقیل واثر فقهى ابن بابویه در دست نیست - بر این اساس که فقه الرضا را اثر ابن بابویه ندانیم ودرست هم همین است - ومصحح یا مصححان مختلف در تمام مواردى که فتوایى از این بزرگواران نقل شده است، در پاورقى نوشتهاند: «لم نعثر على کتابه» یا «لمن نعثر على رسالته» که این جملات در هر مورد یک سطر از پاورقى کتاب را به خود اختصاص داده است، بدون این که اطلاع جدیدى به خواننده کتاب بدهد. در حالى که در این گونه موارد مىبایست با یک جمله، در مقدمه تذکر داده مىشد که آثار این بزرگان در دست نیست، واگر پیش از مختلف، منبع دیگرى هست که سخنان ایشان (ابن ابى عقیل، ابن جنید، ابن بابویه) را نقل کرده باشد به آن ارجاع داده مىشد.
در آغاز شاید به نظر برسد که این مساله مهم نیست، ولکن بایک حساب سرانگشتى خواهیم دید که اگر این مساله کوچک مراعات مىشد، حد اقل یک جلد از مجلدات مختلف کم مىشد.
بابر آوردى که صورت پذیرفت دست کم در پاورقى هر صفحه دو بار جمله «لم نعثر» تکرار شده که این یعنى اشغال دو سطر از صفحه، به غیر از مواردى که این جمله پنج بار در یک صفحه تکرار شده است براى نمونه مىتوان به ج4، ص99 را نام برد.
اما در مجموع مىتوان میانگین تکرار «لم نعثر» را در هر صفحه دو بار محاسبه کرد. واگر صفحات هر جلد بدون فهرستها 450 صفحه باشد، چهار جلد مختلف 1800 صفحه خواهد داشت. ودو سطر در هر صفحه از آن جمله «لم نعثر» است که حدود 3600 بار در چهار جلد تکرار شده است. واگر هر صفحه را 25 سطر فرض کنیم، نتیجه این مىشود که 145 صفحه کامل از این چهار جلد را، جمله «لم نعثر على کتابه» اشغال کرده است. وهمان طور که ناشر وعده داده است، مختلف را در دوازده جلد به چاپ خواهد رساند، که نتیجهاش این مىشود که بیش از 435 صفحه از 12 مجلد مختلف را جمله «لم نعثر» اشغال کرده است. یعنى یک جلد از 12 جلد کتاب مختلف جمله «لم نعثر على کتاب» یا جمله «لم نعثر على رسالته» است که نه تنها ثمرهاى برا خواننده ندارد، بلکه باعث میلیونها ریال خسارت به بیت المال است.
در حالى که مىشد در دو جمله در آغاز کتاب به صورت یاد آورى، به خواننده گفته شود که چون کتابهاى این بزرگواران در دست نیست وما از ذکر ماخذ آنها معذوریم، تفاوت بین نوشتن این 2 سطر در مقدمه کتاب وبین اشغال صدها صفحه کتاب کم نیست، فاعتبروا یا اولى الابصار.
در این نقد، اشکالات را به 4 بخش تقسیم کردهایم: 1 - تقویم النص، 2 - تخریج المصادر واشتباه در آن، 3 - غلطهاى چاپى وجزئى، 4 - سایر نارسایىها.
تقویم النص
اساسىترین ومهمترین کار براى چاپ جدید کتابهاى قدما «تقویم النص» است که بسیار دشوار ودر عین حال کارگشا است، وگر نه کتابى را از روى چاپ سنگى استنساخ کردن وبه دستحروف چین دادن ویا گاهى مآخذش را استخراج کردن ویا چند نسخه بدل در پاورقى ثبت کردن، کار ارزشمندى به حساب نمىآید.
در این مقاله برآنیم تا کلمات وجملاتى را ارزیابى کنیم که در کتاب ثبتشده وبسیارى از آنها هم همان چیزى است که در چاپ رحلى قدیمى موجود بوده، وبى آن که به اشتباه ویا مرجوح بودنش اشاره شود، چاپ شده است.
حال آن که صورت درستشمارى از همان موارد در نسخههاى خطى مختلف موجود هست. واینها در اکثر موارد مخل به معنا است که مىبایست جدا از آن پرهیز مىشد: 1 - ج4، ص313: علامه از مبسوط چند عبارت در خصوص رمى جمرات نقل کرده است که جمله پایانى شیخ این است: «. .. على کل حال، لانه لایترتب علیها ورمى آخر» در صورتى که «واو» زاید بوده وصحیح آن «... لانه لایترتب علیها رمی آخر» است. گفته شود غلط چاپى است، زیرا اولا مخل به معناست، وثانیا عین عبارت مختلف چاپ سنگى ص311 است. وثالثا ارجاع به مبسوط هم دادهاند، در حالى که در عبارت مبسوط «واو» وجود ندارد. واین نشان مىدهد که در تطبیق نقل قولها با مآخذ اصلى آنها، دقت کافى نشده است.
2 - ج4، ص325: «لو کان المنوب متخیرا فى انواع الحج... ففى الاجزاء عن المنوب نظر» که صحیح آن «متحیرا» فرق است بین تحیر واختیار.
3 - ج4 ص265: «غداة جمع اللقط» که صحیح آن «غداة جمع القط» است، وبین «لفظ» و «قط» فرق است، ونیز در چاپ سنگى، ص303 «اللقط» ثبتشده است.
4 - ج4، ص271: «عین النضر بن قرداش» که صحیح آن «عن النضر بن قرواش» است، همان گونه که در «تهذیب» و «وسائل الشیعه» چنین است ولى در مختلف چاپ سنگى ص304 با دال ثبتشده، مصحح نیز با دال ثبت کردهاند. وحال آن که چنین نامى در میان اسامى راویان نیست وصحیح آن «نضر بن قرواش» است با «واو». ودر معجم رجال الحدیث ج19، ص159 به نقل از رجال شیخ طوسى ورجال برقى به عنوان «النضر بن قرواش الخزاعى» با «واو» ضبط شده است.
5 - ج4، ص270 به نقل از صدوق آمده: «... فان مضى ذو الحجة ولم یشتر آخر الى قابل فى ذى الحجة» ودر چاپ سنگى ص304 نیز (آخر) بدون تشدید است، وحال آن که صحیح آن «.... ولم یشتر اخر الى قابل...» است، وچقدر فرق است بین فعل «اخر» و «آخر» نشانى همین عبارت را در کتاب فقیه دادهاند ولکن ملاحظه نکردهاند که در فقیه ج2، ص513 «اخره» نوشته شده است.
6 - ج4، ص 264 حدیثى چنین آمده: «قال: لایرمی الجمار الا بالحصا» ودر چاپ سنگى ص303 نیز همین است، ولکن صحیح آن «لاترجم الجمار...» است، با صیغه مخاطب ونهى، چنانکه در تهذیب ج5، ص196 ووسائل چنین است، اگر چه «لایرمى» هم در جاى خود صحیح باشد ولى آنچه در سایر نسخههاى مختلف ودر مآخذ دیگر وجود دارد «لاترم» است ومى بایست همین ضبط مىشد.
7 - ج4، ص280 و 362، راوى حدیثى چنین ضبط شده: «عن وهب بن حفص» ودر چاپ سنگى ص305 نیز «وهب» است. اما صحیح آن «عن وهیب بن حفص» است، رجوع شود به معجم رجال الحدیث، ج19، ص204 و 216.
8 - ج4، ص281: در تقطیع عبارت اشتباه شده، وعلت اصلى آن چاپ سنگى مختلف ص306 است. چون همواره ودر سر تاسر مختلف علامه مفاد دلیلنا را باتعبیر «لنا» آورده است، در این مورد هم تصور شده که «لنا» نیز از همان موارد است، لذا مانند سایر موارد این تعبیر به سر سطر آورده شده، بدین نحو: «لنا: والروایات....» وحال آن که این «لنا» غیر از آن «لنا»ها است، ومتعلق به جمله ما قبل است، بدین ترتیب که: «والایة ادل لنا والروایات...».
9 - ج4، ص283: «... لانه یتقرب به الى الله تعالى» که صحیح آن «... لانه لم یتقرب به الى الله تعالى» است.
10 - ج4، ص299: عبارتى از «سرائر» نقل شده، ودر پاورقى بعد از ذکر ماخذ نوشته شده که: «ولیس فیه: ویصلی رکعتیه»، وحال آن که در همان صفحه سرائر به صراحت آمده است: «... ویصلى عند المقام رکعتین».
11 - ج4، ص328: «فاوجب علیه حجتان» که صحیح آن «اوجب علیه حجتین» است.
12 - ج4، ص328: «لانه یجوز الاحرام... بما شرط المستاجر» که صحیح آن: «لانه یجوز الاحرام... بما شرطه المستاجر» است.
13 - ج4، ص322: «ومع استنابته یصح الجمع منه... ما یعلم بطلانه من الدین» که صحیح آن: «مع استقامته فصح الحج عنه... مایعلم ثبوته من الدین».
14 - ج4، ص325: «فکذا لو اوقعته نیابة» که صحیح آن: «فکذا لو اوقعه نائبه» است.
15 - ج4، ص331: «الاجارة ان وقعت مطلقا» که «مطلقة» درست است.
16 - ج4، ص331: «ولا یستحق اجرة بالتبرع بالاتیان بما شرط علیه» که صحیح آن: «ولا یستحق اجرة بالتبرع بل بالاتیان بما شرط علیه» است.
17 - ج4، ص332: «ویستحق الاجرة على ماوقعت الحجة عنه» که «... على من وقعت الحجة عنه» درست است.
18 - ج4، ص332: «انها لاتقع ان احدهما» که صحیح آن «... لاتقع عن احدهما» است.
19 - ج4، ص333: «وان عنیتم بالصحة بالنسبة» که صحیح «وان عنیتم الصحة بالنسبة» است.
20 - ج4، ص340: «فاذا طهرت رجعتسعت له وطافت» که صحیح آن: «... رجعت وسعت له وطافت» است.
21 - ج4، ص340: «ورات الطهر بعده اعادة الطواف» ودرست آن: «... اعادت الطواف» است، چون فرق است بین فعل مفرد مؤنث با مصدر.
22 - ج4، ص341: «وان تقیم على متعتهما» که «... متعتها» صحیح است.
23 - ج4، ص342: «ان کان الوقت واسعا وکانت محرمة بعمرة» که صحیح آن: «ان کان الوقت واسعا او کانت محرمة بعمرة» است.
24 - ج4، ص343: «وعلیه اذا برىء قضى ماعقده» که «... قضاء ماعقده» درست است.
25 - ج4، ص345: «التحلل مطلقا بعد الذبح والنحر» که صحیح آن «بعد الذبح او النحر» است.
26 - ج4، ص347: «فاذا احصر» که: «فاذا احثر» صحیح است.
27 - ج4، ص354: روایت را همان گونه که در چاپ سنگى ص318 هست، آوردهاند: «... مع قوم ساق... فى الیوم الذی وعدهم فیه... وعدهم فیه» که صحیح آن: «.. مع قوم یساق.... واعدهم فیه... واعدهم فیه» است. آن گونه که در تهذیب است.
28 - ج4، ص359: «وافضل الاوقات لمفردیها» که صحیح آن: «لمفردها» است.
29 - ج4، ص365: «... وصلى خلف الامام» که صحیح آن «خلف المقام» است، ودر چاپ سنگى ص320 نیز «الامام» است.
30 - ج4، ص366: «الفصل الخامس فى مسائل متعددة من هذا الباب» ودر چاپ سنگى ص32 هم، «مسائل مبتددة» آمده، ولى صحیح آن: «... مسائل متبددة» است.
31 - ج4، ص370: «وانشاء العقد منه... الى بلدة ویقصد» که صحیح آن: «... وانشاء القصد منه... الى بلده لقصد الحج منه» است.
32 - ج4، ص370: «اذ قد یؤجر من یرغب» که صحیح آن: «اذ قد یوجد من یرغب» است.
33 - ج4، ص380: «... ان استطاعا الیه سبیلا بایذانهما» که صحیح آن: «... بابدانهما» است.
34 - ج4، ص381: «وهو ظل عائر الى ظل وعیر» که صحیح آن: «وهو من ظل عائر الى ظل وعیر» است.
35 - ج4، ص385: «کان له ان یرجع، فان له ذلک» که صحیح آن: «...فان ناله ذلک» است.
36 - ج4، ص388: «من اجر نفسه» که: «من آجر نفسه» صحیح است.
37 - ج4، ص391: «خیر الرفقة اربعة... وخیر العسکر...» همان گونه که در تهذیب آمده: «خیر الرفقاء....وخیر العساکر» درست است.
38 - ج4، ص392: «فمتى دعو الى... ومتى لم یدعو» که: «فمتى دعوا... ومتى لم یدعوا» درست است.
39 - ج4، ص393: «وما رواه ابو عمر والشامى» به تهذیب ووسائل ارجاع داده شده، ولى در هر دو جا: «ابو عمرة السلمی» است، نه ابو عمرو الشامی.
40 - ج4، ص397: «فمضى کما لو لم یمضوا فعلهم فى الشهادة» که صحیح آن: «... کما لو لم یضموا» است.
41 - ج4، ص401: «کلما یغنم من دار الحرب مما ینتقل...» که صحیح آن: «کل ما... مما ینقل» است.
42 - ج4، ص404: «احتج الشیخ...» کلمه «الشیخ» زاید است.
43 - ج4، ص405: «لما رواه ابن البختری» که «ابو البختری» صحیح است.
44 - ج4، ص410: «وفیهم عمرو بن ابی عبید... على ان دهمه.. .» که: «وفیهم عمرو بن عبید... على ان دهمه» صحیح است.
45 - ج4، ص411: «وقیل: ذلک راجع الى اربابه من المسلمین» که درست آن: «وقبل ذلک راجع...» است. گمان نشود که این اشتباه چاپى وناچیز است وکم وزیاد شد یک نقطه قابل گذشت است، چرا که بعد از «قیل» دو نقطه «:» گذاشتهاند، که مىرساند مراد مصحح، «قیل» بوده است نه «قبل». وبه لافى ابی الصلاح هم ارجاع دادهاند ودر کافى «قبل» است نه «قیل».
46 - ج4، ص419: «او یجعلها....» که «او یجعلهما...» صحیح است.
47 - ج4، ص419: «الا ان یشاء الامام، فان بیع منفردا عن قرینه» که صحیح آن: «الا ان تشاء الام... عن قریبه» است.
48 - ج4، ص422: «وترکه یجوز فی ذمه» ودر پاورقى نوشتهاند که در تمام نسخههاى مختلف ودر ماخذ اصلى، «یضعف» (الخور: الضعف)، رجوع شود به لسان العرب، ج4، است، یعنىص262.
49 - ج4، ص447: «الذی خرج منه قتل ولم ینفذ الى دار الحرب» که صحیح آن: «...قبل ولم ینفذ الى دار الحرب» است.
50 - ج4، ص452: «ثم امر منادی ینادی» که باید: «ثم امر منادیا فنادى» باشد.
51 - ج4، ص453: «قالوا فاخبرنا به انما لم یسهم» که: «... فاخبر بانه انما لم یسبهم» صحیح است. ودهها نمونه دیگر که از حوصله این مقاله خارج است.
ب: تخریج مصادر واشتباه در آن
بعد از تقویم نص کتاب تخریج مآخذ ومنابع کتاب، مهمترین کار در تصحیح کتاب است. رجوع به مصادر اصلى کتاب، کمک شایانى به تقویم نص، کتاب مىکند در بیشتر مواردى که در نقد تقویم نص گذشت، اگر مصحح مصدر اصلى را بادقت ملاحظه مىکرد، دچار چنین لغزشهاى فاحشى نمىشد. مصحح نشانى مآخذ را در پاورقى آورده است بدون این که عبارت مختلف را با متن مآخذ اصلى تطبیق کند، علاوه بر این در استخراج مآخذ دقت چندانى به کار نرفته است.
1 - در جلد چهارم مختلف بیش از پنجاه مورد آیه قرآن ذکر شده که هیچ نشانى از هیچ یک از آنها در پاورقى دیده نمىشود، در سایر مجلدات مختلف نیز چنین است.
2 - ج4، ص2994: «ذکره شیخنا ابو جعفر فى نهایته» تخریج نشده است، که در نهایه ص263 - 264 است.
3 - همان صفحه: «الا رجع عنه فى استبصاره» در استبصار ج2، ص290 است.
4 - همان صفحه: «والى هذا یذهب السید المرتضى فى انتصاره» که در کتاب انتصار، ص103 است.
5 - ج4، ص331: مطلبى از شیخ طوسى نقل شده است که ماخذش مبسوط ج1 ص325 است.
6 - ج4، ص339: فتوایى از صدوق نقل شده که ارجاع به مقنع دادهاند، در حالى که مراد فقیه صدوق ج2، ص241، ذیل حدیث 11540 1153 است.
7 - ج4، ص377: «کما نقل عن بعض علمائنا ذلک» که ناقل محقق حلى در شرائع ج1، ص231 است، ونیز رجوع شود به سرائر ج3 ص61.
8 - ج4، ص270: المقنعة، ص365 صحیح است نه 265.
9 - ج4، ص333: الخلاف ج 2، ص383 صحیح است نه 283.
10 - ج4، ص335: المبسوط ج1، ص329 صحیح است نه 229. البته در سه مورد اخیر احتمال خطاى چاپى مىرود.
11 - ج4، ص304: السرائر ج1، ص602 صحیح است.
12 - ج4، ص369: روایتى از تهذیب نقل شده است. از آن جا که جماد بن عیسى دو روایتشبیه هم دارد، نشانى تهذیب ج5، ص447 حدیث 1558 را دادهاند، ولى مراد علامه روایت منقول در تهذیب ج5، ص487 حدیث 1736 است.
13 - ج4، ص371: التهذیب ج5، ص406، حدیث 1412 صحیح است نه حدیث 5412.
14 - ج4، ص373: نشانى المبسوط ج1، ص306 درست است. 15 - ج4، ص375: الخلاف ج2، ص 256، المساله 20 صحیح است. 16 - ج4، ص389: تهذیب الاحکام، ج6 صحیح است نه جلد5.
17 - ج4، ص413: تهذیب ج6، ص160 صحیح است نه 190. 18 - ج4، ص399: دو مورد از کتاب المبسوط جلد2 صحیح است نه جلد1.
ج: اغلاط چاپى وجزئى
1 - ج4، ص322: «بقى هنا اشکال یرد علینا خاصة» که «یرد» را با تشدید ضبط کردهاند، وصحیح آن «یرد» بدون تشدید است ومیان «یرد» و «یرد» تفاوت زیادى است.
2 - ج4، ص314: «فرق بین الاعادة والاتهام، فان الاعادة...» که «فرق بین...» درست است، ومیان فرق با فرق خیلى فرق است.
3 - ج4، ص286: «دم واجب وقلدته او حللته او اشعرته» که صحیح آن «جللته» است نه «حللته» ودر چاپ رحلى مختلف، ص306 نیز «حللته» است.
4 - ج4، ص294 این گونه است: «...یکفی فیه ای فرد من...» که صحیح آن «... ای فرد من جزئیاته» است.
5 - ج4، ص330: «احرم الحاج فیها من مکة للصرورة» ودرست آن «... للضرورة» است.
6 - ج4، ص359: «الواجب علیه الى الاعتماد» که باید «الاعتماد» باشد.
7 - ج4، ص379: «لو اوصى بالحج تطوعا وقصد الثلث» که صحیح آن «... وقصر الثلث» است.
8 - ج4، ص381: «والا کاد یکون الکلام» که صحیح آن «والا کاد ان یکون...» است.
9 - ج4، ص393: «فانک تجتزىء بذلک» آمده و«...تجترىء» باید باشد.
10 - ج4، ص406: «بان الغرض یتعلق... وهى منفیة» که «بان الفرض.... وهی منتفیة» صحیح است.
11 - ج4، ص463: «ان تعطیل الحدود یقضی الى ارتکاب المحارم» که صحیح آن «... یفضی» است.
12 - ج4، ص389: آیه قرآن در گیومه آمده، و «واو» که جزء قرآن نیست با آیه در گیومه قرار گرفته که غلط است.
13 - ج4، ص332: شمارههاى پاورقى به هم خورده است.
14 - ج4، ص337: عبارتى از خلاف نقل شده که داخل گیومه آمده، وحال آن که گیومه وشماره پاورقى باید یک سطر بعد گذاشته مىشد، چون عبارت خلاف تا سطر دیگر ادامه دارد.
15 - ج4، ص318: شماره (3) پاورقى در متن حذف شده است.
د: اشکالات دیگر
اشکال مهم دیگر این است که تنظیم فهرستهاى راهنما در پایان هر جلد، در نهایت بى سلیقگى صورت پذیرفته است. به طورى که تنها فهرستهاى جلد 4 از ص465 - 536، یعنى هفتاد صفحه را اشغال کرده است. در حالى که یکى از مهمترین فهرستها، یعنى فهرست کتابها از قلم افتاده است. ودیگر بخشهاى فهرست راهنما هم لغزشهاى آشکارى دارد وحتى بر کسى هم که از دور هم دستى بر آتش داشته باشد پوشیده نیست.
براى نمونه، ذیل نام شیخ طوسى (قده) حدود یک صفحه ونیم فقط شماره صفحاتى آمده که نام شیخ در آنها برده شده است. در حالى که نام شیخ طوسى تقریبا در 350 صفحه از متن 460 صفحهاى کتاب آورده شده است، پیداست که در چنین مواردى ذکر شماره صفحات چندان فایدهاى ندارد، بلکه مىبایست در برابر نام شیخ طوسى نوشته شود: در بیشتر صفحهها. نه این که یک صفحه ونیم با اعداد وارقام پر شود! «هذا غیض من فیض».
آن چه گذشت، فقط اشکالهایى است که در 200 صفحه از جلد چهارم مختلف وجود دارد، تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل! شایسته است که ناشر محترم، در تصحیح وچاپ میراث سلف صالح بیشتر دقت کند واز سهل انگاریهایى که سبب تضییع متون مىشود بپرهیزد.
مختلف الشیعة اثر علامه حلى قبلا در یک مجلد رحلى چاپ سنگى شده بود واستفاده از آن مشکل بود. اولین بار مژده تصحیح وچاپ منقح کتاب مختلف در مجله حوزه، شماره؟، ص؟، منتشر شد که همه مختلف در 9 مجلد به زیور طبع آراسته شد وجلد دهم ویژه فهارس آن است که در آینده به وسیله مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى منتشر مىشود، ولکن با وجود اعلام قبلى تصحیح این اثر دفتر انتشارات اسلامى مانند برخى از دیگر کارهایش اقدام به دوباره کارى کرده وبا نشر چند مجلد از کتاب مختلف، تحقیق ونشر آن را در 12 جلد وعده دادند که تاکنون 5 جلد آن به چاپ رسیده است.
کاستىهاى این تصحیح به شمار نمىآید. واین مقاله تنها عهده دار نقد وبررسى تحقیق 200 صفحه آخر از جلد چهارم مختلف الشیعه (چاپ دفتر انتشارات اسلامى) است که از باب مشت نمونه خروار نمایانگر سایر مجلدات دیگر نیز هست.
پیش از این که به اصل مطلب خود در باره نقد جلد چهارم کتاب بپردازیم، لازم است به تکرار بیهوده عبارت «لم نعثر على کتابه» که در پاورقىها آمده است واختصاص به جلد چهارم ندارد بلکه در همه مجلدات این چنین است، اشاره کنیم. این نکته به ظاهر کم اهمیت ولى در واقع پر اهمیت به خوبى نشانگر بى دقتى مصحح وناشر در امر تصحیح وتحقیق متون است.
اهل فن مطلع اند که فتاواى على ابن بابویه (پدر شیخ صدوق)، ابن ابی عقیل وابن جنید در کتب قدما مثل «سرائر»، «معتبر» وبه خصوص در «مختلف» فراوان نقل شده است. واز آن جا که کتب ویا رسالههاى ابن جنید وابن ابی عقیل واثر فقهى ابن بابویه در دست نیست - بر این اساس که فقه الرضا را اثر ابن بابویه ندانیم ودرست هم همین است - ومصحح یا مصححان مختلف در تمام مواردى که فتوایى از این بزرگواران نقل شده است، در پاورقى نوشتهاند: «لم نعثر على کتابه» یا «لمن نعثر على رسالته» که این جملات در هر مورد یک سطر از پاورقى کتاب را به خود اختصاص داده است، بدون این که اطلاع جدیدى به خواننده کتاب بدهد. در حالى که در این گونه موارد مىبایست با یک جمله، در مقدمه تذکر داده مىشد که آثار این بزرگان در دست نیست، واگر پیش از مختلف، منبع دیگرى هست که سخنان ایشان (ابن ابى عقیل، ابن جنید، ابن بابویه) را نقل کرده باشد به آن ارجاع داده مىشد.
در آغاز شاید به نظر برسد که این مساله مهم نیست، ولکن بایک حساب سرانگشتى خواهیم دید که اگر این مساله کوچک مراعات مىشد، حد اقل یک جلد از مجلدات مختلف کم مىشد.
بابر آوردى که صورت پذیرفت دست کم در پاورقى هر صفحه دو بار جمله «لم نعثر» تکرار شده که این یعنى اشغال دو سطر از صفحه، به غیر از مواردى که این جمله پنج بار در یک صفحه تکرار شده است براى نمونه مىتوان به ج4، ص99 را نام برد.
اما در مجموع مىتوان میانگین تکرار «لم نعثر» را در هر صفحه دو بار محاسبه کرد. واگر صفحات هر جلد بدون فهرستها 450 صفحه باشد، چهار جلد مختلف 1800 صفحه خواهد داشت. ودو سطر در هر صفحه از آن جمله «لم نعثر» است که حدود 3600 بار در چهار جلد تکرار شده است. واگر هر صفحه را 25 سطر فرض کنیم، نتیجه این مىشود که 145 صفحه کامل از این چهار جلد را، جمله «لم نعثر على کتابه» اشغال کرده است. وهمان طور که ناشر وعده داده است، مختلف را در دوازده جلد به چاپ خواهد رساند، که نتیجهاش این مىشود که بیش از 435 صفحه از 12 مجلد مختلف را جمله «لم نعثر» اشغال کرده است. یعنى یک جلد از 12 جلد کتاب مختلف جمله «لم نعثر على کتاب» یا جمله «لم نعثر على رسالته» است که نه تنها ثمرهاى برا خواننده ندارد، بلکه باعث میلیونها ریال خسارت به بیت المال است.
در حالى که مىشد در دو جمله در آغاز کتاب به صورت یاد آورى، به خواننده گفته شود که چون کتابهاى این بزرگواران در دست نیست وما از ذکر ماخذ آنها معذوریم، تفاوت بین نوشتن این 2 سطر در مقدمه کتاب وبین اشغال صدها صفحه کتاب کم نیست، فاعتبروا یا اولى الابصار.
در این نقد، اشکالات را به 4 بخش تقسیم کردهایم: 1 - تقویم النص، 2 - تخریج المصادر واشتباه در آن، 3 - غلطهاى چاپى وجزئى، 4 - سایر نارسایىها.
تقویم النص
اساسىترین ومهمترین کار براى چاپ جدید کتابهاى قدما «تقویم النص» است که بسیار دشوار ودر عین حال کارگشا است، وگر نه کتابى را از روى چاپ سنگى استنساخ کردن وبه دستحروف چین دادن ویا گاهى مآخذش را استخراج کردن ویا چند نسخه بدل در پاورقى ثبت کردن، کار ارزشمندى به حساب نمىآید.
در این مقاله برآنیم تا کلمات وجملاتى را ارزیابى کنیم که در کتاب ثبتشده وبسیارى از آنها هم همان چیزى است که در چاپ رحلى قدیمى موجود بوده، وبى آن که به اشتباه ویا مرجوح بودنش اشاره شود، چاپ شده است.
حال آن که صورت درستشمارى از همان موارد در نسخههاى خطى مختلف موجود هست. واینها در اکثر موارد مخل به معنا است که مىبایست جدا از آن پرهیز مىشد: 1 - ج4، ص313: علامه از مبسوط چند عبارت در خصوص رمى جمرات نقل کرده است که جمله پایانى شیخ این است: «. .. على کل حال، لانه لایترتب علیها ورمى آخر» در صورتى که «واو» زاید بوده وصحیح آن «... لانه لایترتب علیها رمی آخر» است. گفته شود غلط چاپى است، زیرا اولا مخل به معناست، وثانیا عین عبارت مختلف چاپ سنگى ص311 است. وثالثا ارجاع به مبسوط هم دادهاند، در حالى که در عبارت مبسوط «واو» وجود ندارد. واین نشان مىدهد که در تطبیق نقل قولها با مآخذ اصلى آنها، دقت کافى نشده است.
2 - ج4، ص325: «لو کان المنوب متخیرا فى انواع الحج... ففى الاجزاء عن المنوب نظر» که صحیح آن «متحیرا» فرق است بین تحیر واختیار.
3 - ج4 ص265: «غداة جمع اللقط» که صحیح آن «غداة جمع القط» است، وبین «لفظ» و «قط» فرق است، ونیز در چاپ سنگى، ص303 «اللقط» ثبتشده است.
4 - ج4، ص271: «عین النضر بن قرداش» که صحیح آن «عن النضر بن قرواش» است، همان گونه که در «تهذیب» و «وسائل الشیعه» چنین است ولى در مختلف چاپ سنگى ص304 با دال ثبتشده، مصحح نیز با دال ثبت کردهاند. وحال آن که چنین نامى در میان اسامى راویان نیست وصحیح آن «نضر بن قرواش» است با «واو». ودر معجم رجال الحدیث ج19، ص159 به نقل از رجال شیخ طوسى ورجال برقى به عنوان «النضر بن قرواش الخزاعى» با «واو» ضبط شده است.
5 - ج4، ص270 به نقل از صدوق آمده: «... فان مضى ذو الحجة ولم یشتر آخر الى قابل فى ذى الحجة» ودر چاپ سنگى ص304 نیز (آخر) بدون تشدید است، وحال آن که صحیح آن «.... ولم یشتر اخر الى قابل...» است، وچقدر فرق است بین فعل «اخر» و «آخر» نشانى همین عبارت را در کتاب فقیه دادهاند ولکن ملاحظه نکردهاند که در فقیه ج2، ص513 «اخره» نوشته شده است.
6 - ج4، ص 264 حدیثى چنین آمده: «قال: لایرمی الجمار الا بالحصا» ودر چاپ سنگى ص303 نیز همین است، ولکن صحیح آن «لاترجم الجمار...» است، با صیغه مخاطب ونهى، چنانکه در تهذیب ج5، ص196 ووسائل چنین است، اگر چه «لایرمى» هم در جاى خود صحیح باشد ولى آنچه در سایر نسخههاى مختلف ودر مآخذ دیگر وجود دارد «لاترم» است ومى بایست همین ضبط مىشد.
7 - ج4، ص280 و 362، راوى حدیثى چنین ضبط شده: «عن وهب بن حفص» ودر چاپ سنگى ص305 نیز «وهب» است. اما صحیح آن «عن وهیب بن حفص» است، رجوع شود به معجم رجال الحدیث، ج19، ص204 و 216.
8 - ج4، ص281: در تقطیع عبارت اشتباه شده، وعلت اصلى آن چاپ سنگى مختلف ص306 است. چون همواره ودر سر تاسر مختلف علامه مفاد دلیلنا را باتعبیر «لنا» آورده است، در این مورد هم تصور شده که «لنا» نیز از همان موارد است، لذا مانند سایر موارد این تعبیر به سر سطر آورده شده، بدین نحو: «لنا: والروایات....» وحال آن که این «لنا» غیر از آن «لنا»ها است، ومتعلق به جمله ما قبل است، بدین ترتیب که: «والایة ادل لنا والروایات...».
9 - ج4، ص283: «... لانه یتقرب به الى الله تعالى» که صحیح آن «... لانه لم یتقرب به الى الله تعالى» است.
10 - ج4، ص299: عبارتى از «سرائر» نقل شده، ودر پاورقى بعد از ذکر ماخذ نوشته شده که: «ولیس فیه: ویصلی رکعتیه»، وحال آن که در همان صفحه سرائر به صراحت آمده است: «... ویصلى عند المقام رکعتین».
11 - ج4، ص328: «فاوجب علیه حجتان» که صحیح آن «اوجب علیه حجتین» است.
12 - ج4، ص328: «لانه یجوز الاحرام... بما شرط المستاجر» که صحیح آن: «لانه یجوز الاحرام... بما شرطه المستاجر» است.
13 - ج4، ص322: «ومع استنابته یصح الجمع منه... ما یعلم بطلانه من الدین» که صحیح آن: «مع استقامته فصح الحج عنه... مایعلم ثبوته من الدین».
14 - ج4، ص325: «فکذا لو اوقعته نیابة» که صحیح آن: «فکذا لو اوقعه نائبه» است.
15 - ج4، ص331: «الاجارة ان وقعت مطلقا» که «مطلقة» درست است.
16 - ج4، ص331: «ولا یستحق اجرة بالتبرع بالاتیان بما شرط علیه» که صحیح آن: «ولا یستحق اجرة بالتبرع بل بالاتیان بما شرط علیه» است.
17 - ج4، ص332: «ویستحق الاجرة على ماوقعت الحجة عنه» که «... على من وقعت الحجة عنه» درست است.
18 - ج4، ص332: «انها لاتقع ان احدهما» که صحیح آن «... لاتقع عن احدهما» است.
19 - ج4، ص333: «وان عنیتم بالصحة بالنسبة» که صحیح «وان عنیتم الصحة بالنسبة» است.
20 - ج4، ص340: «فاذا طهرت رجعتسعت له وطافت» که صحیح آن: «... رجعت وسعت له وطافت» است.
21 - ج4، ص340: «ورات الطهر بعده اعادة الطواف» ودرست آن: «... اعادت الطواف» است، چون فرق است بین فعل مفرد مؤنث با مصدر.
22 - ج4، ص341: «وان تقیم على متعتهما» که «... متعتها» صحیح است.
23 - ج4، ص342: «ان کان الوقت واسعا وکانت محرمة بعمرة» که صحیح آن: «ان کان الوقت واسعا او کانت محرمة بعمرة» است.
24 - ج4، ص343: «وعلیه اذا برىء قضى ماعقده» که «... قضاء ماعقده» درست است.
25 - ج4، ص345: «التحلل مطلقا بعد الذبح والنحر» که صحیح آن «بعد الذبح او النحر» است.
26 - ج4، ص347: «فاذا احصر» که: «فاذا احثر» صحیح است.
27 - ج4، ص354: روایت را همان گونه که در چاپ سنگى ص318 هست، آوردهاند: «... مع قوم ساق... فى الیوم الذی وعدهم فیه... وعدهم فیه» که صحیح آن: «.. مع قوم یساق.... واعدهم فیه... واعدهم فیه» است. آن گونه که در تهذیب است.
28 - ج4، ص359: «وافضل الاوقات لمفردیها» که صحیح آن: «لمفردها» است.
29 - ج4، ص365: «... وصلى خلف الامام» که صحیح آن «خلف المقام» است، ودر چاپ سنگى ص320 نیز «الامام» است.
30 - ج4، ص366: «الفصل الخامس فى مسائل متعددة من هذا الباب» ودر چاپ سنگى ص32 هم، «مسائل مبتددة» آمده، ولى صحیح آن: «... مسائل متبددة» است.
31 - ج4، ص370: «وانشاء العقد منه... الى بلدة ویقصد» که صحیح آن: «... وانشاء القصد منه... الى بلده لقصد الحج منه» است.
32 - ج4، ص370: «اذ قد یؤجر من یرغب» که صحیح آن: «اذ قد یوجد من یرغب» است.
33 - ج4، ص380: «... ان استطاعا الیه سبیلا بایذانهما» که صحیح آن: «... بابدانهما» است.
34 - ج4، ص381: «وهو ظل عائر الى ظل وعیر» که صحیح آن: «وهو من ظل عائر الى ظل وعیر» است.
35 - ج4، ص385: «کان له ان یرجع، فان له ذلک» که صحیح آن: «...فان ناله ذلک» است.
36 - ج4، ص388: «من اجر نفسه» که: «من آجر نفسه» صحیح است.
37 - ج4، ص391: «خیر الرفقة اربعة... وخیر العسکر...» همان گونه که در تهذیب آمده: «خیر الرفقاء....وخیر العساکر» درست است.
38 - ج4، ص392: «فمتى دعو الى... ومتى لم یدعو» که: «فمتى دعوا... ومتى لم یدعوا» درست است.
39 - ج4، ص393: «وما رواه ابو عمر والشامى» به تهذیب ووسائل ارجاع داده شده، ولى در هر دو جا: «ابو عمرة السلمی» است، نه ابو عمرو الشامی.
40 - ج4، ص397: «فمضى کما لو لم یمضوا فعلهم فى الشهادة» که صحیح آن: «... کما لو لم یضموا» است.
41 - ج4، ص401: «کلما یغنم من دار الحرب مما ینتقل...» که صحیح آن: «کل ما... مما ینقل» است.
42 - ج4، ص404: «احتج الشیخ...» کلمه «الشیخ» زاید است.
43 - ج4، ص405: «لما رواه ابن البختری» که «ابو البختری» صحیح است.
44 - ج4، ص410: «وفیهم عمرو بن ابی عبید... على ان دهمه.. .» که: «وفیهم عمرو بن عبید... على ان دهمه» صحیح است.
45 - ج4، ص411: «وقیل: ذلک راجع الى اربابه من المسلمین» که درست آن: «وقبل ذلک راجع...» است. گمان نشود که این اشتباه چاپى وناچیز است وکم وزیاد شد یک نقطه قابل گذشت است، چرا که بعد از «قیل» دو نقطه «:» گذاشتهاند، که مىرساند مراد مصحح، «قیل» بوده است نه «قبل». وبه لافى ابی الصلاح هم ارجاع دادهاند ودر کافى «قبل» است نه «قیل».
46 - ج4، ص419: «او یجعلها....» که «او یجعلهما...» صحیح است.
47 - ج4، ص419: «الا ان یشاء الامام، فان بیع منفردا عن قرینه» که صحیح آن: «الا ان تشاء الام... عن قریبه» است.
48 - ج4، ص422: «وترکه یجوز فی ذمه» ودر پاورقى نوشتهاند که در تمام نسخههاى مختلف ودر ماخذ اصلى، «یضعف» (الخور: الضعف)، رجوع شود به لسان العرب، ج4، است، یعنىص262.
49 - ج4، ص447: «الذی خرج منه قتل ولم ینفذ الى دار الحرب» که صحیح آن: «...قبل ولم ینفذ الى دار الحرب» است.
50 - ج4، ص452: «ثم امر منادی ینادی» که باید: «ثم امر منادیا فنادى» باشد.
51 - ج4، ص453: «قالوا فاخبرنا به انما لم یسهم» که: «... فاخبر بانه انما لم یسبهم» صحیح است. ودهها نمونه دیگر که از حوصله این مقاله خارج است.
ب: تخریج مصادر واشتباه در آن
بعد از تقویم نص کتاب تخریج مآخذ ومنابع کتاب، مهمترین کار در تصحیح کتاب است. رجوع به مصادر اصلى کتاب، کمک شایانى به تقویم نص، کتاب مىکند در بیشتر مواردى که در نقد تقویم نص گذشت، اگر مصحح مصدر اصلى را بادقت ملاحظه مىکرد، دچار چنین لغزشهاى فاحشى نمىشد. مصحح نشانى مآخذ را در پاورقى آورده است بدون این که عبارت مختلف را با متن مآخذ اصلى تطبیق کند، علاوه بر این در استخراج مآخذ دقت چندانى به کار نرفته است.
1 - در جلد چهارم مختلف بیش از پنجاه مورد آیه قرآن ذکر شده که هیچ نشانى از هیچ یک از آنها در پاورقى دیده نمىشود، در سایر مجلدات مختلف نیز چنین است.
2 - ج4، ص2994: «ذکره شیخنا ابو جعفر فى نهایته» تخریج نشده است، که در نهایه ص263 - 264 است.
3 - همان صفحه: «الا رجع عنه فى استبصاره» در استبصار ج2، ص290 است.
4 - همان صفحه: «والى هذا یذهب السید المرتضى فى انتصاره» که در کتاب انتصار، ص103 است.
5 - ج4، ص331: مطلبى از شیخ طوسى نقل شده است که ماخذش مبسوط ج1 ص325 است.
6 - ج4، ص339: فتوایى از صدوق نقل شده که ارجاع به مقنع دادهاند، در حالى که مراد فقیه صدوق ج2، ص241، ذیل حدیث 11540 1153 است.
7 - ج4، ص377: «کما نقل عن بعض علمائنا ذلک» که ناقل محقق حلى در شرائع ج1، ص231 است، ونیز رجوع شود به سرائر ج3 ص61.
8 - ج4، ص270: المقنعة، ص365 صحیح است نه 265.
9 - ج4، ص333: الخلاف ج 2، ص383 صحیح است نه 283.
10 - ج4، ص335: المبسوط ج1، ص329 صحیح است نه 229. البته در سه مورد اخیر احتمال خطاى چاپى مىرود.
11 - ج4، ص304: السرائر ج1، ص602 صحیح است.
12 - ج4، ص369: روایتى از تهذیب نقل شده است. از آن جا که جماد بن عیسى دو روایتشبیه هم دارد، نشانى تهذیب ج5، ص447 حدیث 1558 را دادهاند، ولى مراد علامه روایت منقول در تهذیب ج5، ص487 حدیث 1736 است.
13 - ج4، ص371: التهذیب ج5، ص406، حدیث 1412 صحیح است نه حدیث 5412.
14 - ج4، ص373: نشانى المبسوط ج1، ص306 درست است. 15 - ج4، ص375: الخلاف ج2، ص 256، المساله 20 صحیح است. 16 - ج4، ص389: تهذیب الاحکام، ج6 صحیح است نه جلد5.
17 - ج4، ص413: تهذیب ج6، ص160 صحیح است نه 190. 18 - ج4، ص399: دو مورد از کتاب المبسوط جلد2 صحیح است نه جلد1.
ج: اغلاط چاپى وجزئى
1 - ج4، ص322: «بقى هنا اشکال یرد علینا خاصة» که «یرد» را با تشدید ضبط کردهاند، وصحیح آن «یرد» بدون تشدید است ومیان «یرد» و «یرد» تفاوت زیادى است.
2 - ج4، ص314: «فرق بین الاعادة والاتهام، فان الاعادة...» که «فرق بین...» درست است، ومیان فرق با فرق خیلى فرق است.
3 - ج4، ص286: «دم واجب وقلدته او حللته او اشعرته» که صحیح آن «جللته» است نه «حللته» ودر چاپ رحلى مختلف، ص306 نیز «حللته» است.
4 - ج4، ص294 این گونه است: «...یکفی فیه ای فرد من...» که صحیح آن «... ای فرد من جزئیاته» است.
5 - ج4، ص330: «احرم الحاج فیها من مکة للصرورة» ودرست آن «... للضرورة» است.
6 - ج4، ص359: «الواجب علیه الى الاعتماد» که باید «الاعتماد» باشد.
7 - ج4، ص379: «لو اوصى بالحج تطوعا وقصد الثلث» که صحیح آن «... وقصر الثلث» است.
8 - ج4، ص381: «والا کاد یکون الکلام» که صحیح آن «والا کاد ان یکون...» است.
9 - ج4، ص393: «فانک تجتزىء بذلک» آمده و«...تجترىء» باید باشد.
10 - ج4، ص406: «بان الغرض یتعلق... وهى منفیة» که «بان الفرض.... وهی منتفیة» صحیح است.
11 - ج4، ص463: «ان تعطیل الحدود یقضی الى ارتکاب المحارم» که صحیح آن «... یفضی» است.
12 - ج4، ص389: آیه قرآن در گیومه آمده، و «واو» که جزء قرآن نیست با آیه در گیومه قرار گرفته که غلط است.
13 - ج4، ص332: شمارههاى پاورقى به هم خورده است.
14 - ج4، ص337: عبارتى از خلاف نقل شده که داخل گیومه آمده، وحال آن که گیومه وشماره پاورقى باید یک سطر بعد گذاشته مىشد، چون عبارت خلاف تا سطر دیگر ادامه دارد.
15 - ج4، ص318: شماره (3) پاورقى در متن حذف شده است.
د: اشکالات دیگر
اشکال مهم دیگر این است که تنظیم فهرستهاى راهنما در پایان هر جلد، در نهایت بى سلیقگى صورت پذیرفته است. به طورى که تنها فهرستهاى جلد 4 از ص465 - 536، یعنى هفتاد صفحه را اشغال کرده است. در حالى که یکى از مهمترین فهرستها، یعنى فهرست کتابها از قلم افتاده است. ودیگر بخشهاى فهرست راهنما هم لغزشهاى آشکارى دارد وحتى بر کسى هم که از دور هم دستى بر آتش داشته باشد پوشیده نیست.
براى نمونه، ذیل نام شیخ طوسى (قده) حدود یک صفحه ونیم فقط شماره صفحاتى آمده که نام شیخ در آنها برده شده است. در حالى که نام شیخ طوسى تقریبا در 350 صفحه از متن 460 صفحهاى کتاب آورده شده است، پیداست که در چنین مواردى ذکر شماره صفحات چندان فایدهاى ندارد، بلکه مىبایست در برابر نام شیخ طوسى نوشته شود: در بیشتر صفحهها. نه این که یک صفحه ونیم با اعداد وارقام پر شود! «هذا غیض من فیض».
آن چه گذشت، فقط اشکالهایى است که در 200 صفحه از جلد چهارم مختلف وجود دارد، تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل! شایسته است که ناشر محترم، در تصحیح وچاپ میراث سلف صالح بیشتر دقت کند واز سهل انگاریهایى که سبب تضییع متون مىشود بپرهیزد.