جاودانگی شریعت و ملاکهای آن
آرشیو
چکیده
اسلام آیین کامل خاتم و جاودانه الهی میباشد. در این مقاله نخست این نکته پرداخته میشود که نسبت و حمل وصف جاودانگی به اصل و گوهر دین (اعتقادات) به صورت مطلق است یعنی همه آموزههای اعتقادی اسلام ثابت و تغییرناپذیر است. اما شریعت و احکام فقهی اسلام اعم از فردی و اجتماعی در اصول ثابت آن جاویدان و غیر قابل تغییر است. نویسنده برای اثبات جاودانگی شریعت به چهار دلیل ذیل استناد مینماید: 1ـحقیقیه بودن گزارههای دینی؛ 2ـ اطلاق مقامی؛ 3ـ آیات؛ 4ـ روایات. ادامه مقاله به تحلیل و تقریر ده ملاک جاودانگی دین و شریعت اختصاص یافته است که میتوان به هماهنگی با فطرت وعقل, سهولت, دفاع از اصول اخلاقی, عدم مداخله در جزئیات و پویایی شریعت اشاره کرد.متن
آیین مقدس اسلام علاوه بر ادعای خاتمیت, مدعی جاودانگی نیز است. ادعای خاتمیت با جاودانگی ملازمهای ندارد, زیرا ممکن است خداوند با ارسال آخرین پیامبر خود دفتر نبوت و شریعت را ببندد و طی نمودن ادامه راه را به عقول مردم بسپارد. پس بحث جاودانگی دین و اثبات آن خود مسئلهای مهم و از مباحث تکمیلی و ضروری بحث خاتمیت میباشد.
جاودانگی دین
آموزههای معرفتی و اعتقادی ادیان, به خصوص دین اسلام, قابل نسخ و تغییر نیست؛ اینکه آفریدگار جهان ممکن, خداوند متعالی با صفات کمال خاص است و حکمت و عدالت خداوند مقتضی رستاخیز دیگری است, این که اصول عقلی و وجدانی مقتضی است که انسان در برابر آفریدگار خویش تسلیم و سپاسگذار و منقاد باشد, از اصول و پایههای ادیان الهی است که به دلیل برگشت آنها به عالم واقعیت, وجود جاودان و ثابتی دارند. به بیان دیگر, گوهر ادیان, تنها به فرض دو طرف, یعنی خدا و انسان, احتیاج دارند و با تحقق آن دو, وجود گوهر ادیان خود به خود پایدار خواهد بود و نمیتوان آن را لغو و نادیده انگاشت.
حکم شریعت ـ به معنای احکام فرعی اعم از عبادی, اجتماعی, اقتصادی و جزایی که از آن میتوان به صدف دین تعبیر کرد ـ میتواند از حکم گوهر دین متفاوت باشد. از این رو شرایع پیامبران پیشین با یکدیگر تفاوتهایی داشتند. به همین دلیل در قرآن کریم دین در همه جا به صورت مفرد و شریعت به صورت جمع استعمال شده است. چنان که حقیقت و گوهر دین در نزد خداوند, اسلام است اما شریعت برای هر قومی مختلف بوده است؛ «إنَّ الدّین عِندّاللهِ الإسلاَمُ»؛ (آلعمران (3):19). «لِکُلٍّ جَعَلنَا مِنکُم شِرعةً وَ مِنهَاجاً»؛ (مائده (5): 48).
بنابراین جاودانگی معارف و آموزههای معرفتی آیین مقدس اسلام از منظر عقل جای بحث ندارد, زیرا عقل به مجرد تصور و مطابقت آنها با وقایع, به جاودانگی و استمرار ابدی آنها حکم کرده و در عدم امکان نسخها آنها تردیدی نمیکند.
در مسئله شریعت, عقل این احتمال را محال نمیانگارد که شریعت اسلام مانند شرایع پیشین متغیر و غیر جاودان باشد, از این رو ثبات و جاودانگی شریعت اسلام به دلیل درون دینی نیازمند است.
جاودانگی شریعت (کل یا بعض احکام)
گفته شد که از منظر عقلی تغییر گوهر دین محال است, اما تغییر شریعت امری ممکن است که در شرایع پیشین نیز واقع شده است. حال این سؤال مطرح است که چرا شریعت اسلام برخلاف شرایع پیشین جاودان و غیر متغیر است. آیا ثبات شریعت چهارده سده پیش به خاتمیت و جاودانگی دین آسیبی وارد نمیکند؟ به بیان دیگر, آیا مرور و تکامل زمان هیچ تغییری را در شریعت به وجود نمیآورد؟
در پاسخ سؤالات بالا نخست به این نکته ظریف اشاره میکنیم که احکام شریعت به تبع تنوع نیازهای انسان به دو قسم ثابت و متغیر تقسیم میشود. شریعت اسلام در برابر نیازهای ثابت انسان یک سری احکام ثابت و جاودان و در برابر نیازهای متغیر و جزئی انسان, احکام متناسب با آن را وضع و تقنین کرده است.
به عنوان مثال, اصل پرستش و کرنش آفریدگار متعال یک نیاز فطری و ثابت انسان است و اسلام آن را در شکلهای مختلف مانند نماز و دعا از انسان خواسته است. هم چنین اصل عدالت, نیکوکاری, حرمت تصرف در مال دیگران, حرمت قتل, و تحریم اضرار به دیگران, از احکام ثابت شریعت محسوب میشوند.
در مقابل احکام ثابت, احکام متغیر قرار دارد که عمدتاً در احکام اقتصادی و اجتماعی بروز میکند.
در واقع تغییر این احکام به تغییر مصداق آنها برمیگردد؛ مثلاًحرمت بیع خون یا بعض اعضای بدن ـ مثل کلیه ـ در صدر اسلام به دلیل عدم انتفاع محلل از آن بود, اما با پیشرفت علم, این عنوان تبدل یافته و از خون و کلیه میتوان انتفاع محلل کرد که موجب حکم حلیت بیع آن دو میگردد. توضیح بیشتر بحث احکام ثابت و متغیر شریعت در مباحث آینده خواهد آمد.
بنابراین ثبات و جاودانگی شریعت اسلام به دلیل تعلق آن بر مصالح و مفاسد واقعی است که با حفظ و بقای این مناط نیازی به تغییر پیدا نمیشود. ضمن اینکه تغییر بعض احکام آن که با اصل اجتهاد امکان پذیر است, موجب تناسب آنها با مرور زمان و تکامل علم میگردد.
پس مقصود از جاودانگی اسلام در ناحیه معارف و گوهر دین, استمرار حقانیت اسلام و عدم امکان نسخ آن توسط ادیان است؛ اما در ناحیه شریعت, مقصود جاودانگی کلیات شریعت (مبانی و اصول کلی فقه) است نه به صورت موجبه کلیه که شامل همه احکام شریعت باشد.
این فهم از جاودانگی شریعت را بزرگانی از فقها و اصولیین مانند شیخ انصاری (فرائدالاصول: 457), آخوند خراسانی(ج2: 342), محقق نائینی(1368: 515) و امام خمینی (1385: 29)بیان نمودهاند, چنان که شیخ انصاری در تفسیر حدیث «حلال محمد حلال الی یوم القیامة» مینویسد:
«ان الظاهر سوقه لبیان استمرار احکام محمد(ص) نوعاً من قبل الله جل ذکره الی یوم القیامة فی مقابل نسخها بدین آخر لا بیان استمرار احکامه الشخصیة» (فرائدالاصول: 457).
ادله جاودانگی شریعت
برای اثبات جاوادنگی احکام شریعت میتوان به ادله ذیل اشاره کرد:
1ـ حقیقیه بودن گزارههای دینی
منطقیون قضایا و گزارهها را به سه قسم ذیل تقسیم میکنند:
قضیه خارجیه: قضیهای است که موضوع آن در عالم خارج در یکی از زمانها تحقق داشته و حکم نیز بر آن حمل میشود؛ مثلاً دانشجویان دانشگاه دانشجویان درسخوان و مؤمن هستند.
قضیه ذهنیه: قضیهای است که موضوع آن نه در عالم خارج بلکه فقط در ذهن تحقق دارد؛ مانند اجتماع نقیضین محال است. سیمرغ پرندهای عظیمالجثه است.
قضیه حقیقیه: قضیهای است که حکم و محمول آن به طبیعت و نفس الامر موضوع تعلق گرفته است با قطع نظر از این که موضوع در گذشته, حال یا در آینده تحقق خواهد یافت. صحت و صدق این نوع قضیه نه با تحقق خارجی یا ذهنی موضوع بلکه با نفس الامر معنا پیدا میکند, مثلاً مربع چهار ضلع دارد. انسان حیوان ناطق است. حکم این دو قضیه به نفس امر مربع و انسان تعلق گرفته است و شامل همه نوع مربعها و انسانهای گذشته, حال و آینده میشود. با این توضیح روشن میشود که قوانین و مقررات که در قوه و مقام قانونگذاری وضع و تصویب میشود, از نوع قضایای حقیقیه است. این نکته مورد اتفاق حقوقدانان است.
نکته دیگر اینکه: برخی مقصود از قضیه حقیقیه در شریعت را قضیه کلیه توصیف میکنند, به گونهای موضوع آن, نه موضوعات خاص و خارجی بلکه مقدّرالوجود است.
در هر دو صورت (تحلیل موضوع به طبیعت یا مقدرالوجود) مشخص میشود احکام و مقرراتی که در کتاب و سنت از سوی خداوند و پیامبر(ص) به عنوان حکم شریعت وضع و تقنین شده است شامل همه مسلمانان اعم از عصر حضور و غیبت است, مثلاً قضیه «لِلّهِ عَلَی النَّاسِ حِجُّ البَیتِ مَنِ استَطَاعَ إِلَیهِ سَبِیلاً» (آل عمران (3): 97) یک نوع قانونگذاری از نوع قضیه حقیقیه است که وجوب حج را برای همه مستطیعان ثابت میکند. بر اساس این, اصل و مبنا در قضایا و احکام دینی جاودانگی آن است, مگر این که دلیل و قرینهای بر خلاف آن ثابت شده باشد. دلیل مورد اشاره را جمعی از اصولیین متذکر شدهاند؛ (نائینی, فوائدالاصول: 172).
2ـ اطلاق مقامی
اطلاق دو قسم لفظی و مقامی تقسیم میشود. در اطلاق لفظی هنگام شک در شمول لفظ واحد بر همه مصادیق آن به اطلاق لفظ آن تمسک میشود, مثلاً اگر گفته شود: دانشجویان میتوانند در اردو شرکت کنند, هنگام شک در شمول یا عدم شمول آن بر ترم اولیها به اطلاق آن تمسک میشود.
اما اطلاق مقامی در جایی است که قانونگذار در مقام وضع قانون و تعلیم حکمی باشد, مثلاً شرط نمایندگی برای پارلمان را پنج شرط مشخص کند. یا قانونی را از تصویب گذرانده و برای آن اجل و وقتی را معین نکرده است. در این جا به اطلاق مقامی استناد میشود و وجود شرط دیگر نفی و اجل و وقت قانون مزبور غیر موقت و دایمی فرض میشود.
قوانین شریعت نیز بر چنین مبنایی استوار است. از آنجا که شارع مقدس قوانین شرع خود را به همان انسانها خطاب کرده و برای آن زمان و وقت خاصی را لحاظ ننموده است, با استناد به اطلاق مقامی, دائمیت و جاودانگی آن استظهار و اثبات میشود. چنانکه صاحب کفایة مینویسد:
«فالحکیم تبارک و تعالی ینشأ علی وفق الحکمة والمصلحة طلب شیء قانونا من الموجود و المعدوم حین الخطاب لیصیر فعلیا بعد ما وجد الشرایط و فقد الموانع بلا حاجة الی انشاءآخر»؛ (آخوند خراسانی, ج1: 355).
برخی از اندیشمندان اسلامی برای جاودانگی احکام شریعت به قاعده «اشتراک تکلیف» تمسک میکنند, که آن در حقیقت به دو دلیل پیشین برمیگردد, زیرا لازمه حقیقیه بودن گزارههای دینی و اطلاق مقامی, اشتراک مسلمانان نسلهای بعدی با نسل اول و مخاطبان شفاهی وحی آسمانی است, یا مبنای آن ادله خاص است که اشاره خواهد شد؛ (حسینی, 1418: 26 و فاضل لنکرانی, 1416: 295).
3ـ آیات
برخی از آیات به دلالت نص یا ظاهر بر جاودانگی آیین مقدس اسلام دلالت میکند:
1ـ 3ـ «إنَّا نَحنُ نَزَّلنَا الذِّکرَ وَ إِنّا لَهُ لَحَافِظُونَ»؛ (حجر (15):9).
این آیه شریفه بر حفظ و بقای قرآن به صورت مطلق از طرف خداوند و تضمین عدم تحریف آن دلالت میکند. علامه طباطبایی در تفسیر این آیه شریفه مینویسد:
« فالآیة تدل علی کون کتاب الله محفوظا من التحریف بجمیع اقسامه من جهة کونه ذکر الله سبحانه فهود ذکر حی خالد»؛ (طباطبایی , ج12: 97)
علامه از عنوان وصف «لحافظون», صیانت قرآن در آینده را استفاده میکند؛ (طباطبایی, همان,ج7: 97), زیرا در ادبیات عرب صفت (اسم فاعل) برای دلالت در حال و آینده به کار میرود.
روشن است با اثبات جاودانگی قرآن, سرمدیت اصل شریعت و احکام عملی آن نیز ثابت میشود.
2ـ 3ـ «أُوحِیَ إِلَیَّ هذَا القُرآنُ لِاُنذِرَکُم بِهِ وَ مَن بَلَغَ»؛ (انعام (6): 19)
این آیه رسالت پیامبر(ص) را انذار مطلق انسانهایی که کلام الهی به آنها میرسد, ذکر میکند.
علامه طباطبایی در ذیل آن مینویسد:
« یدل علی عموم رسالته(ص) بالقرآن لکل من سمعه منه او سمعه من غیره الی یوم القیامة»؛ (طباطبایی, همان, ج7: 39؛ العناوین: 26)
3ـ 3ـ « وَ إِنَّه لَکِتابٌ عَزِیزٌ لاَ یَأتِیهِ البَاطِلُ مِن بَینِ یَدَیهِ وَ لاَ مِن خَلفِهِ تَنزِیلٌ مِن حَکِیمٍ حَمِیدٍ»؛ (فصلت (41): 42).
این آیه صراحت دارد که هیچگونه بطلان و نسخی دامنگیر قرآن نخواهد بود. علامه طباطبایی در این باره مینویسد:
فالمراد بقوله «من بین یدیه و لا من خلفه» زمان الحال و الاستقبال ای زمان النزول و ما بعده الی یوم القیامة»؛ (طباطبایی, ج17: 397)
4ـ3ـ «فَأَقِم وَجهَکَ لِلدّینِ حَنیِفاً فِطرَة اللهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیهَا لاَ تَبْدیِلَ لِخَلْقِ اللهِ ذَلِکَ الدِّینُ القَیِّمُ».
این آیه به طور صریح دین را ـ که مراد اسلام است ـ یک نوع فطرت و خلقت الهی توصیف میکند که با آفرینش انسان در هم آمیخته و چنان با آن عجین شده است که قابل تبدیل و انفکاک نیست. آیه شریفه نه تنها بر جاودانگی اسلام دلالت میکند, که در مقام تبیین و تفسیر مبنای علمی آن نیز میباشد؛ (طباطبایی, همان, ج1: 63).
5ـ3ـ «هُوَ الَّذِی أََرسَلَ رَسُولُهُ بِالهُدَی وَ دِینِ الحقِّ لِیُظهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهُ وَ لَو کَرِهَ المُشرِکُونَ»؛ (توبه (9): 33؛ فتح (48): 28).
این آیه به عینه در سوره فتح و صف تکرار شده و تنها ذیل آن (و لو کره المشرکون) به «کفی بالله شهیدا» تغییر یافته است.
این دو آیه شریفه نه تنها بر جاودانگی اسلام بلکه بر غلبه آن بر تمام ادیان دلالت میکند که مبطل نظریه پلورالیزم دینی است. روایات مختلفی نیز در تفسیر آیه وارد شده است؛ (مجلسی, 1403ق, ج24: 236؛ ج16: 347 و ج52 :340).
6ـ 3ـ «و ما ارسلناک الا کافة للناس.»؛ (سبأ (34): 28).
این آیه به صورت شفاف مخاطبان پیامبر اکرم(ص) را نه معاصران یا انسانهای چند سده بعد بلکه همه مردم توصیف میکند.
تذکرات
الف. با تأمل در آیات دلالتکننده بر جاودانگی, روشن میشود که این آیات در مقام تأکید بر جاودانگی دین اسلام و همچنین قرآن مجید است و دلالت خاصی بر شریعت اسلام ندارد, اما اطلاق و عموم جاودانگی اصل قرآن و اسلام, بر جاودانگی شریعت به دلالت کل بر جزء (دلالت تضمنی) نیز دلالت میکند, زیرا که بخشی از قرآن و اسلام را شریعت و احکام تشکیل داده است (بنا به نظر معروف حدود پانصد آیه درباره احکام وارد شده است) که با فرض جاودانگی قرآن آیات احکام آن نیز جاودان خواهد بود.
ب. آیات مورد اشاره تنها بر جاودانگی قرآن کریم دلالت میکند, اما جاودانگی سنت و بهخصوص شریعت, از این آیات استظهار نمیشود, بلکه برای اثبات جاودانگی سنت علاوه بر خود سنت ـ که تفصیل آن میآید ـ میتوان به آیاتی تمسک کرد که به تبعیت و اطاعت از پیامبر(ص) امر میکند, مانند:
«وَ مَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نَهَاکُم عَنهُ فَانتَهُوا وَاتَّقُوا اللهَ إٍنَّ اللهَ شَدِیدُ العِقَابِ»؛ (حشر(59): 7).
خداوند در این آیه به صراحت به اطاعت از اوامر و دوری از نواهی پیامبر امر میکند که شامل تکالیف دینی نیز میشود که روایاتی نیز بر این امر دلالت میکند؛ (کلینی, 1365, ج1, 1365: 265؛ مجلسی, 1403, ج17: 7 و ج25: 331). برخی از صحابه, تابعین و پیروان آنها مانند ابن مسعود, حکم بن عمیر و شافعی این رأی را برگزیدهاند؛ (قرطبی, 1414, ج18: 17؛ طباطبایی, ج3: 159).
« أَنزَلنَا إِلَیکَ الذَّکرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیهِمْ»؛ (نحل (16): 44).
این آیه شأن تبیین قرآن که شامل بیان جزئیات احکام میشود را به عهده پیامبر(ص) واگذار نموده است. مثلاً اصل نماز در قرآن است اما جزئیات آن از قبیل چگونگی و تعداد رکعات آن را باید پیامبر(ص) تبیین فرماید.
برخی از اندیشمندان اسلامی مانند قرطبی (قرطبی, همان, ج19:110), فخر رازی, (ج20: 38 و علامه طباطبایی, ج4: 388 و ج12: 259) این آیه را یکی از ادله حجیّت سنت نبوی ذکر کردهاند. (مصباح یزدی, 1376: 405).
4ـ روایات
روایات متعدد و متواتری درخصوص جاودانگی آیین مقدس اسلام و عدم نسخ آن و همچنین استمرار و جاودانگی احکام شریعت از طریق پیامبر(ص) و امامان نقل شده است که در اینجا به برخی از آنها اشاره میشود:
از پیامبر اسلام(ص) توسط امام باقر(ع) نقل شده است که:
«ایها الناس حلالی حلال الی یوم القیامة و حرامی حرام الی یوم القیامة»؛ (مجلسی, 1403, ج2: 260).
همچنین پیامبر(ص) فرموده است:
امت خود اعم از شاهد و غایب و نیز نسلهای آینده که در ژنها و رحمهای پدر و مادرشان هستند به صله رحم سفارش میکنم؛ «اوصی الشاهد من امتی و الغائب منهم و من فی الاصلاب الرجال و ارحام النساء ان یصل الرحم»؛ (کلینی, همان, ج2: 115).
امام علی(ع) در وصف اسلام میفرماید:
«إِنَّ هَذَا الإسلاَمَ دِینُ اللهِ الَّذِی اصطَفَاهُ لِنَفسِهِ ... ثُمَّ جَعَلَهُ لاَ انفِصَامَ لِعُروَتِهِ وَ لاَ فَکَّ لِحَلقَتِهِ وَ لاَ انهِدَامَ لِأَسَاسِهِ وَ لاَ زَوَالَ لِدَعَائِمِهِ وَ لاَ انقِلاَعَ لِشَجَرَتِهِ وَ لاَ انقِطَاعَِ لِمٌدًّتِهِ»؛ (نهج البلاغه, خطبه 198).
امام باقر(ع) در پاسخ زراره از حلال و حرام الهی فرمود:
«حلال محمد(ص) حلال الی یوم القیامة و حرامه حرام الی یوم القیامة لا یکون غیره و لا یجیء غیره»؛ (کلینی, همان, ج1: 58).
امام صادق(ع) درباره قرآن کریم میفرماید:
«لان الله تبارک و تعالی لم یجعله لزمان دون زمان و لا لناس دون ناس فهو فی کل زمان جدید و عند کل قوم نحفی الی یوم القیامة»؛ (مجلسی, همان, ج17: 213).
سماعه از امام صادق(ع) روایت میکند که حضرت فرمود:
«حتی جاء محمد(ص) فجاء بالقرآن و بشریعته و منهاجه فحلاله حلال الی یوم القیامة و حرامه حرام الی یوم القیامة»؛ (کلینی, همان, ج2: 17).
ملاکهای جاودانگی دین
پیشتر گفته شد که آیین مقدس اسلام علاوه بر ادعای خاتمیت مدعی جاودانگی خود تا قیام قیامت و تاریخ بشری میباشد. دلایل این ادعا به تفصیل گزارش شد.
حال این پرسش مطرح است که آیا اسلام دارای ملاکها و پتانسیل جاودانگی را دارد؟ به دیگر سخن پارامترهای جاودانگی دین چیست؟ تا آنگاه به وجود آن در اسلام پرداخته بود؟
ملاکهای ذیل در اتصاف دین بن جاودانگی و امکان سیلان آن در شکلهای آینده قابل استقرا و تحلیل است:
1ـ هماهنگی با فطرت انسانی
طبیعت و به تعبیر قرآنی فطرت انسان به گونهای آفریده شده است که ذاتاً طالب حقیقت, کمال و رستگاری و بقا است. انسان وجود خود را ناقص و نیازمند میبیند و درصدد وصل به قدرت و غنی مطلق است. هر انسانی میتواند با رجوع به ذات و ضمیر درونی خود اذعان کند که خواستار کمال مطلق و سعادت, بقا و عدم فضای خویش است. انسان از مرگ میهراسد؛ چرا که در ورای آن وجود و بقای خویش را در فنا میبیند.
انسان با کوششها و زحمات طاقتفرسای خود میکوشد به خیر و سعادت دست یازد. انسان چون وجود خود را ناقص و مخلوق مییابد و برای جهان آفریدگار و وجود کاملی حس میکند, درصدد کرنش و پرستش وجود کامل مطلق است.
آیین مقدس اسلام آیین جاویدی است که به این نیازهای فطری انسان توجه داشته و آنها را به نحو شایسته مرتفع میکند. آیین اسلام با تصویر واجبالوجود که منشأ فیض, قدرت و هستی عالم امکان از یک سو, و تصویر یک عالم رستاخیز این احساس را به انسان میدهد که با مرگ, هستی و حیات انسان قطع نمیشود, بلکه زندگانی در حیات دیگر با شکل بهتر از دنیا (البته در صورت نیکوکار و مؤمن بودن) استمرار خواهد داشت. پس دلهره و هراسی نباید از مرگ داشت, انسان میتواند با تهذیب نفس به قرب الهی نایل آید و از این طریق غریزه مطلق, کمال و جاویدانجویی خویش را اشباع کند.
اسلام با معرفی خداوند متعال به عنوان یگانه آفریدگار و هستی بخش جهان و انسان, حس پرستش و سپاس انسان را به سوی حق راهنمایی میکند. برخلاف بعضی ادیان و مکاتب دیگر که با شریک قرار دادن مانند بتها و انسان, مثل حضرت عیسی به عنوان یکی از اقانیم سه گانه مسیحیت, حس پرستش انسان را منحرف نموده و او را اشباع نمیکند.
غریزه و فطرت انسان تنها به رستگاری معنوی و ابدی منحصر نشده است. انسان در دنیا طالب خیر و انتفاع بیشتر از انواع نعمتهای دنیوی ـ مثل غریزه شهوت ـ است. اسلام با تجویز نعمتها و زینتهای دنیا و مذمت دنیا گریزی و انتخاب زندگانی رهبانی و همچنین تشویق آیین زناشویی, این نیاز انسانی را رفع کرده است.
قرآن کریم ازدواج و تشکیل خانواده را از آیات الهی و مایه تسکین و آرامش نفس ذکر میکند و پیامبر اسلام(ص) در روایتی, ازدواج را از سنتهای خویش میشمارد.
اسلام در وضع و تقنین دیگر قوانین و مقررات خود اعم از فردی و اجتماعی, اعتقادی و عملی اصل فطرت را لحاظ کرده است, که در مباحث بعدی به آن اشاره خواهد شد. شهید مطهری در این باره میگوید:
«مادر و منبع همه رازها و رمزها, روح منطقی اسلام و وابستگی کامل آن به فطرت و طبیعت انسان و اجتماع و جهان است. اسلام در وضع قوانین و مقررات خود رسماً احترام فطرت و وابستگی خود را با قوانین فطری اعلام نموده است. از این جهت است که به قوانین اسلام امکان جاویدانی بودن داده است»؛ (مطهری, ج3: 189).
2ـ هماهنگی با عقل
قوام انسانیت انسان به قوه عقلانی او است. عقلانیت انسان موجب تفاوت جوهری او با سایر مخلوقات از جمله فرشتگان و حیوانات میباشد. عقل نعمت الهی در حق انسان است که با اتکا به آن انسان به شناخت جهان هستی, آفریدگار و همچنین اداره زندگانی دنیوی خویش میپردازد. آیینی که مدعی جاودانگی است باید با عقلانیت انطباق و هماهنگی داشته باشد و حداقل عقل گریز و نه عقل ستیز باشد, و گرنه هر دینی با مقابله با عقل اصل وجود خود را از دست خواهد داد.
به عنوان مثال, آیین یهودیت و مسیحیت تحریف شده و مشتمل بر آموزههای خردستیز مانند تجسم خدا در قالب داستان کشتی حضرت یعقوب با خدا (سفر پیدایش 32: 30-24), مسئله تثلیث, خرید و فروش آمرزشنامه, مسئله خدا و گناه نخستین, و اتهاماتی به پیامبران است که قلم از درج آن شرمنده است؛ (ر.ک: یوحنا, 2: 1-11؛ سفر تکوین, 19: 30-38؛ سفر خروج, 29: 36-40؛ اشموئیل, 16: 1 و 11: 13؛ لوقا, 7: 33. برای اطلاع بیشتر ر.ک: فخر اسلام, ج3؛ بشارات عهدین, ص73 و 177).
اما آیین مقدس اسلام و آخرین کتاب آسمانی که از آفت تحریف مصون مانده نه تنها تعارض و ستیزی با عقل ندارد, بلکه همیار و مشوق آن است. آیات متعددی وجود دارد که مسلمانان را به تعقل دعوت و از عدم تعقل منع مینماید.
«کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللهُلَکُمْ آیَاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ»؛ (بقره (2): 242) «قَدْ بَیَّنَّا لَکُمُ الآیَاتِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ»؛ (حدید (57): 17). «إِنَّ شَرَّ الدَّوابِّ عِنْدَاللهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذِینَ لاَ یَعْقِلُونَ»؛ (انفال (8): 22).
اسلام در عرصه اعتقادات, تقلید را برنمیتابد و پذیرفتن اصول عقاید را به دلیل و عقل منوط مینماید و در عرصه شریعت و فقه نیز عقل عِدل قرآن و سنت و از منابع استخراج شریعت محسوب میشود. اصولیین از اهتمام دین به عقل به عنوان یکی از منابع فقه به عنوان «ملازمه عقل و شرع» نام میبرند؛ (ر.ک: شیخ انصاری, مطارح الأنظار: 243 و همان, فوائدالاصول, ج3: 59).
3ـ اهتمام به علوم
انسان برای استفاده از طبیعت و بهرهگیری از آن به علوم تجربی مختلف متوسل میشود تا برای خود زندگانی راحتی مهیا نماید. ادیان آسمانی برای بقا و جاودانگی خود نباید مخالفتی با این شیوه داشته باشند, زیرا این شیوه خود از طبیعت و سرشت علم جویی بشر نشئت گرفته است.
هرگونه مخالفت با علم و منافع معقول آن به مخالفت با طبیعت و سرشت انسان بر خواهد گشت که بالتبع مورد پذیرش انسان قرار نخواهد گرفت. نمونه بارز آن مخالفت کلیسا در قرون وسطی و آغاز دوره رنسانس با علوم تجربی و تکفیر دانشمندان است که موجب افول مسیحیت شد و چه بسیار دانشمندانی که به همین دلیل به مخالفت با مسحیت روآوردند.
کلیسا در قرون وسطی به شدت به مخالفت و سرکوب دانشمندان و مبتکران و نظریه پردازان علوم تجربی پرداخت و برای این منظور دادگاههای ویژه تفتیش عقاید «انگیزیسیون» تشکیل داد که درآن بنا, به گزارش مورخان, صدها یا هزاران دانشمند به انواع کیفرها محکوم شدند؛ (دورانت, ج18, 1368: 360).
گالیله به جرم کشف حرکت زمین به دور خورشید در سال 1633 میلادی محاکمه و محکوم شد. راجر بیکن دانشمند نامی غرب چهارده سال حبس را تحمل کرد و ژان ژاک روسو و کانت از غضب و تهدید کلیسا مصون نماندند؛ (یر, 1371: 193, 129؛کاسیرر, 1370: 336).
اما آیین مقدس اسلام از همان ابتدا مسلمانان را دعوت به فراگیری علوم تجربی مختلف, در کنار فراگیری علوم دینی نمود؛ چنانکه پیامبر اسلام(ص) در روایت معروف «طلب العلم فریضة علی کل مسلم» (کلینی, ج1: 300) یادگیری علم را یک عمل واجب شمرده است.
همچنین به تشویق پیامبر(ص) زید بن ثابت, زبان عبری یا سریانی- یا هر دو- را فراگرفت (زرین کوب, 1369: 27) و بعدها نهضت ترجمه در میان مسلمانان رواج یافت و با ترجمه کتابهای مختلف, مسلمانان با علوم مختلف, از منطق و فلسفه گرفته تا علوم تجربی آشنا شده و خود به تکامل آن پرداختند که رهآورد آن پی ریزی با شکوه تمدن اسلامی بود که تمدن امروز مغرب زمین مدیون آن است؛ (زرین کوب, همان: فصل سوم).
نتیجه آن که: اسلام بر خلاف مسیحیت به تشویق فراگیری علوم مختلف و تمجید عالمان پرداخته است و امروز نیز این شیوه برای اسلام که مدعی جاودانگی است, یک اصل بنیادی محسوب میشود.
4ـ سهولت و سادگی
یکی دیگر از ملاکها و ویژگیهای آیین جاوید که مدعی فراگیر بودن و جریان داشتن در حق همه انسانها در همه اعصار است, لزوم قابل فهم بودن و سادگی در عرصه اعتقادات و آموزه دینی و دوری از تکالیف طاقت فرسا و زیان آور در عرصه عبادات و احکام فردی و اجتماعی است. اگر دینی در مقوله معرفتی و اعتقادی خود پیام آور آموزههای پیچیده و بغرنج و به تعبیری فلسفی محض باشد, تصور آن و در نتیجه تصدیق و ایمان به آن برای مردم مشکل آفرین خواهد بود و از مقبولیت عامه برخوردار نخواهد بود.
آیین یهودیت در نسبت عزیر به عنوان فرزند خداوند و آیین مسیحیت در نسبت عیسی به عنوان خدا یا یکی از خدایان سه گانه (اقانیم ثلاثه) با این مشکل روبهرو است که دینپژوهان مسیحی مسئله تثلیث را از رموز و معمای دینی غیر قابل حل خود توصیف میکنند که توضیح آن در پاورقی صفحات پیشین گذشت.
اما آیین مقدّس اسلام توسط پیامبر اکرم(ص) ابتدا با یک گزاره بسیار ساده یعنی «قولوا لااله الا الله تفلحوا» (مسند احمد, بیتا, ج30: 492), شروع شد و در مراحل بعدی با معرفی خداوند به عنوان آفریدگار انسان و تبیین صفات کمالی او و همچنین آموزه رستاخیز ادامه یافت.
به دلیل سادگی آموزههای اسلام بود که در زمانی کوتاه در عصر پیامبر(ص) انسانهای زیادی به این آیین گرویده و حاضر شدند تا پای جان برای پیشرفت مبانی آن پیش روند.
در جریان جنگها و تصرف شهرها, اسلام با مخالفان با مدارا رفتاری میکرد که این عامل خود موجب گرویدن ملتهای دیگر به اسلام میشد. گوستاولوبون در این باره میگوید:
«زور و شمشیر موجب پیشرفت قرآن نگشت, زیرا رسم اعراب این بود که هر کجا را که فتح میکردند, مردم آنجا را در دین خود آزاد میگذاردند؛ این که مردم مسیحی از دین خود دست برمیداشتند و به دین اسلام میگرویدند و زبان عرب را بر زبان مادری خود برمیگزیدند, بدان جهت بود که عدل و دادی که از آن عربهای فاتح میدیدند, مانندش را از زمامداران پیشین خود ندیده بودند». (لوبون, بیتا: 141)
خداوند متعال بارها در قرآن کریم تأکید نموده است که ارادهاش بر جعل آموزهها و احکام آسان و نفی عسر و حرج تعلق گرفته است:
«یُرِیدُ اللهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَ لاَ یُرِیدُ بِکُمُ الْعُسْرَ»؛ (بقره (2): 185).
«مَا جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ»؛ (حج (22): 78).
«یُرِیدُ اللهُ أَن یُخَفَّفَ عَنکُمْ»؛ (نساء(4): 28).
«مَا یُرِیدُ اللهُ لِیَجْعَلَ عَلَیْکُم مِنْ حَرَجٍ»؛ (مائده (5): 6).
همچنین قرآن کریم تأکید دارد که تکالیف اسلام در حد وسع و قدرت انسان است نه بیشتر:
«لاَ نُکَلِّفُ نَفْساً اِلاَّ وُسْعَهَا»؛ (انعام (6): 152).
«لاَ یُکَلِّفُ اللهُ نَفْساً إِلاَّ مَا آتَاهَا»؛ (طلاق (65): 7).
پیامبر اسلام(ص) نیز آیین و بعثت خویش را بر سهولت و تسامح استوار میداند:
«و لکن بعثتی با الحنیفة السهلة السمحه»؛ (کلینی, ج5: 494).
فقها نیز با الهام از کتاب و سنت در صدد نظاممند کردن فقه براساس سهله و سمحه برآمده و برای آن قواعد خاص لحاظ نمودهاند. در این باره میتوان به «قاعده ید», «اصالة الصحة», «اصالت اباحة», «اصالت حلیت»,«سوق المسلمین», «برائت», «طهارة», «احتیاط در دم و عرض مسلم» و «اضطرار», اشاره کرد؛ (نراقی, 1408: 67).
5 ـ انسجام و استحکام درونی
از ویژگیهای دین حق و جاوید آن است که آموزههای آن متقن و با یکدیگر هماهنگ باشد, به گونهای که اولاً: با اجزای دیگر تعارض و ناهمخوانی نداشته و از هرگونه تعارض و ضدیت به دور باشد. ثانیاً: در عرصههای مختلف مانند اعتقادی, اقتصادی, اجتماعی و سیاسی همگی مانند اجزای یک ماشین, نقش خود را برای تحقق یک هدف از پیش تعیین شده, ایفا کنند.
خداوند در آیات متعدد به اتقان و استحکام قرآن تأکید میکند:
«وَ لَو کَانَ مِنْ عِندِ غَیْرِ اللهِ لَوَجَدُوا فِیِهِ اخْتِلاَفاً کَثِیراً»؛ (نساء (4): 82)
«کِتَابٌ أُحْکِمَتْ آیَاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِن لَدُنْ حَکِیِمً خَبِیرً»؛ (هود (11): 1)
اتقان آیات قرآن مجید, خود بهترین دلیل بر آسمانی بودن و شایستگی آن برای جاودانگی میباشد, برخلاف عهد قدیم و جدید که مشتمل بر تناقضات مختلف میباشد.
آیین مقدس اسلام غایت و هدف ذاتی از آفرینش انسان و نبوت را تأمین سعات اخروی میداند و چون این سعادت, بدون سعادت و تأمین زندگانی مادی در حد اعتدال, نشدنی یامشکل است, از این رو دین به حیات دنیوی انسان نیز پرداخته و گزارههای دینی خود را به گونهای تنظیم نموده است که این دو هدف قابل دسترس باشد.
بر اساس این, نظامهای مختلف اسلام مانند نظام عبادی, حقوقی, جزایی, اقتصادی و اخلاقی همگی بر محوریت این دو هدف میچرخند. اسلام برای تأمین سعادت اخروی انسان برنامهها و راهکارهای مختلف نظیر عبادات و احکام کیفری برای گناهکاران اخلاقی در نظر گرفته است. همچنین متذکر شده است که عبادت نباید به گونهای باشد که به ترک دنیا و رهبانیت منجر شود.
اسلام همچنین برای سعادت دنیوی انسان راهکارهای مختلف مانند تشویق به آبادانی دنیا و استفاده از نعمتهای دنیوی,عدالت اجتماعی, توزیع و گردش ثروت از طریق مالیات شرعی مثل خمس, زکات, صدقه, قرضالحسنه, و احکام کیفری برای متخلفان در نظر گرفته است.
وجود چنین احکام مرتبط با یکدیگر از نظاممند بودن دین اسلام حکایت میکند. تصویر نظام سیاسی و اقتصادی اسلام در فصل آینده به تفصیل خواهد آمد.
6 ـ پاسخگویی به نیازهای معرفتی و فقهی روز (اجتهاد)
در عرصه معرفت و عمل یک سری سؤالات, شبهات و مشکلات برای انسان رخ میدهد که از دین کامل و خاتم انتظار میرود به گرهگشایی آنها بپردازد و گرنه جاودانگی آن مورد تردید قرار میگیرد.
آیین مقدس اسلام در عرصه معرفت و اندیشه با اتکا به عقل و فطرت نیز استفاده از قرآن و روایات, به تفسیر و تبیین جهان هستی و مسایل آن از قبیل اصل مبدأ و معاد پرداخته است.
راهکار دیگر اسلام برای پاسخگویی به نیازهای جدید, توجه به تربیت و رشد عالمان و متخصصان دین و به رسمیت شناختن تفاسیر آنان است که به اصل «اجتهاد» معروف است. این شیوه در عصر پیامبر(ص) و ائمه اطهار با تشویق قرآن اِعمال میشد, از مفتیان معروف صحابه میتوان به معاذ بن جبل (م 17 یا 18 قمری), عبدالله بن عباس (م 31 ق),سلمان فارسی (م36ق) و ابن مسعود (م32ق) اشاره کرد. (جناتی, کیهان اندیشه, شماره 48: 41). پیامبر اسلام(ص) نمایندگان فرهنگی و دینی خود را به منظور پاسخگویی به مخاطبان به سوی سرزمینهای مختلف و دور گسیل میکرد که در اینجا میتوان به مسافرت حضرت علی(ع) و معاذ بن جبل به یمن اشاره کرد. خود ائمه اطهار به بعض یاران خود این اجازه را میدادند که به عنوان عالم دین به پاسخگویی شبهات مردم در مقوله اندیشه و فقه بپردازند. امام علی(ع) از محتشم بن عباس فرماندار مکه میخواهد که پاسخگوی سؤالها و شبهههای مردم باشد؛ «أفت المستفتی»؛ (اسدالغابة, ج4, ص197).
همچنین امام صادق(ع) از ابان بن تغلب میخواهد که در مسجد جلوس کرده و به حل و فصل فتاوی مردم بپردازد؛ «اجلس فی المسجد و أُفت الناس»؛ (اردبیلی, 1403, ج1: 9)
امام رضا(ع) نیز جواب سؤال یکی از اصحاب دور از دسترس خود, را به یونس بن عبدالرحمن ارجاع میدهد؛ (عاملی, 1412, ج18: باب 11, ج9). مطابق آیات قرآن (نحل:43 ) و روایات جوابگویی به شبهات و سؤالات مردم در عصر غیبت امام معصوم به خبرگان و متخصصان علوم دینی واگذار شده است تا از این طریق مخاطبان دین خاتم سؤالات و مشکلات دینی خود را مرتفع سازند. راهکاری که اسلام و بهخصوص مذهب تشیع برای تبیین آموزههای دینی و پاسخ مسایل علمی در عصر غیبت لحاظ نموده است, به اصل اجتهاد معروف است که توضیح آن در صفحات پیشین گذشت.
نکته قابل توجه این که اجتهاد در هر عصری متناسب آن و رو به تکامل خواهد بود و به تعبیر شهید مطهری, امری نسبی است. وی در تبیین این مطلب مینویسد:
«علمای حدود هزار سال پیش نظیر شیخ طوسی قطعاً مجتهدان مبرزی بودهاندو توده مردم به حق از آنان تقلید و پیروی میکردند...اما از نظر فقهای عصرهای اخیر, آن نوع بینش و آن طرز تفکر منسوخ است, زیرا بینشهای نوتر و عمیقتر و وسیعتر واقع بینتر از آن را گرفته است...از اینجا به خوبی میتوانیم بفهمیم که اجتهاد یک مفهوم«نسبی» و متطور و متکامل است و هر عصری و هر زمانی بینش و درک مخصوصی ایجاب میکند.
این نسبیت از دو چیز ناشی میشود: قابلیت و استعداد پایان ناپذیر منابع اسلام برای کشف و تحقیق, و دیگر تکامل طبیعی علوم و احکام بشری, و این است راز بزرگ خاتمیت»؛ (مطهری, مجموعه آثار, ج3: 201).
امام خمینی نیز به تکاملی بودن اجتهاد معترف بود و از فقه اسلام به فقه پویا تعبیر میکرد و این نکته را متذکر میشد که اجتهاد مصطلح در حوزهها برای اداره کشور کافی نیست؛ (امام خمینی, صحیفه نور, 1365, ج21: 100) .
در پرتو اصل اجتهاد است که اسلام با مقتضیات زمان و نیازهای نوین منطبق شده و به بنبست نمیرسد. فقها از طریق اجتهاد به تبیین و حل و فصل مسایل جدید مانند عقد بیمه، تلقیح, تشریح بدن میت, عقیم سازی, احتکار و وضع مالیات میپردازند. اجتهاد با تفویض اختیارات ویژه به حاکم دینی قلمرو اختیارات وی در اداره کشور را بسط داده و از بروز معضلات سیاسی و اجتماعی جلوگیری میکند, که بحث آن خواهد آمد.
7ـ سازگاری دین و دنیا
دینِ مدعی خاتمیت و جاودانگی باید در عرصه فعل و رفتار فردی و اجتماعی به صورت کامل و صحیح به تبیین امور بپردازد و برای رسیدن به مقصود اصلی یعنی تکامل معنوی آسایش مردم را به مخاطره نیندازد. با نگاهی به آیین مقدس اسلام در مییابیم که اسلام نه تنها به ترک دنیا و زندگانی رهبانی توصیه نمیکند, بلکه ضمن نهی از آن به استفاده بهینه از نعمتهای دنیوی نیز سفارش میکند:
«و لا تنس نصیبک من الدنیا»؛ (قصص(28): 77).
در جایی دیگر, قرآن کریم در نقد کسانی که از پیش خود به تحریم نعمت ها و زینتهای معقول دنیا میپرداختند, میفرماید:
«قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اللهِ الَّتِی أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَ الطَّیِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِیَ لِلَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیَاةِ الدُّنیَا خَالِصَةً یَوْمَ الْقِیَامَةِ کَذَلِکَ نُفَصِّلُ الآیَاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ»؛ (اعراف (7): 32).
پیامبر اسلام(ص) نیز با الهام از آیات قرآنی, مؤمنان را از انتخاب زندگانی رهبانی و ترک دنیا برحذر میداشت و میفرمود:
«همانا خداوند تبارک و تعالی بر ما زندگی رهبانی را توصیه و واجب نکرده است, رهبانیت امت من حضور در میادین جهاد در راه خداست»؛ (قمی, 1416: ذیل ماده رهب).
به حضرت گزارش شد که شخصی به نام عثمان بن مظعون به ترک دنیا پرداخته و شب و روز خود را با روزه و عبادت میگذراند. حضرت از شنیدن این گزارش غضبناک شد چنان که نعلین خود را به دست گرفت و با عجله نزد او رفته و خطاب به وی فرمود:
«ای عثمان! خداوند مرا برای رهبانیت مبعوث نکرده است, بلکه مرا به سوی یک آیین سهل برانگیخته است, من روزه میگیرم, نماز میخوانم, در عین حال با همسرم زندگی زناشویی دارم, هرکس فطرت مرا دوست دارد, باید به سنت من ملتزم شود و نکاح از سنت من است»؛ (حر عاملی, 1412, ج14: 74).
8 ـ دفاع از اصول اخلاقی و انسانی
زندگی دنیوی تنها به بُعد مادی و حیوانی منحصر نشده است, بلکه به معنای حقیقی آن شامل اصول اخلاقی و فضیلت میشود که تبیین آن به علم اخلاق واگذار شده است. رعایت انصاف, راستگویی و راستی, وفا به وعده, کمک به دیگران, عدالت, پاکدامنی و عفت کلام از اصول اخلاقی و ارزشی است که وجدان و عقل انسانی به رعایت آن و همچنین جاودانگی آن اصول حکم میکند.
نکته مهم و ظریف در توجه اسلام به اصول مورد اشاره, رعایت جانب اعتدال و دوری از افراط در التزام به بعض اصول اخلاقی و ترک بعض دیگر است. مثلاً اسلام ضمن سفارش به گذشت و عفو در برابر ظلم و ستم این نکته را مورد تأکید قرار میدهد که انسان باید بکوشد نه ظالم و نه مظلوم واقع شود قرآن کریم در این باره میفرماید:
«لاَ تَظْلِمُونَ ولاَ تُظْلَمُونَ»؛ (بقره(2): 279).
امام علی (ع) نیز به دشمنی با ظالم و یاری ستم دیده سفارش میکند:
«کونوا للظالم خصماً و للمظلوم عونا»؛ (نهج البلاغه, نامه 47).
قران کریم یکی از اهداف نبوت را ایجاد عدالت و مبارزه با حکومتهای جور و ظالم توصیف میکند که تفصیل آن در مباحث آینده خواهد آمد.
از این جا تفاوت اسلام و مسیحیتِ تحریف شده که ظلمپذیری را اجازه میدهد, روشن میشود.
9ـ عدم مداخله در جزئیات
امور متغیر و جزئیات بر حسب مرور و گذشت زمان تغییر یافته و احکام متعلق به آن نیز تغییر مییابد؛ به عنوان مثال, تا چهار قرن پیش, در میدانهای جنگ, از ابزاری همچون شمشیر و نیزه و اسب و شتر و الاغ و قاطر به کار گرفته میشد, اما امروزه این ابزار در این اهداف کاربرد ندارد. از این رو امام صادق(ع) در روایتی بهترین الگوی لباس هر زمان را الگوی همان عصر معرفی کند: «خیر لباس کل زمان لباس اهله»؛ (حر عاملی, 1412, ج5: 8).
دین مدعی خاتمیت و جاودانگی نباید در امور متغیر و جزئی دخالت داشته و به تعیین نوع خاص آن بپردازد, زیرا امور جزئی با مرور زمان به فراموشی سپرده خواهد شد و لازمه آن وهن آموزههای دینی و تضاد دین و علم خواهد بود.
آیین مقدس اسلام با توجه به این نکته ضمن تبیین مبانی و اصول و جهات کلی در عرصههای مختلف سیاسی, اجتماعی, اقتصادی و نظامی, تبیین جزئیات و شکلهای خاص را به عقلا و نخبگان جامعه سپرده است, که در اینجا به چند مورد از آنها اشاره میشود: در عرصه نظامی, اسلام به بیان اصل کلی لزوم امادگی در مقابل دشمن و به وحشت انداختن آن تأکید دارد؛ «وَ اَعِدُّوا لَهُم مَااستَطَعْتُم مِن قُوَّةٍ وَ مِن رِبَاطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ»؛ (انفال(8): 60).
این آیه یک اصل کلی را به مسلمانان میآموزد, اما این که نوع دفاع چگونه باید باشد, به زمان و مکان بستگی دارد.
اسلام در موضوع اقتصاد به تبیین اصول کلی مانند اصل مالکیت, مبادله ثروت و مال با رضایت و امکان انتفاع از مال پرداخته است؛ (بقره(2): 188). در پرتو این اصول امروزه فقها به تجویز انواع قراردادها و معاملات جدید مثل بیمه, بانکداری و فروش خون پرداختهاند.
اسلام در عرصه اجتماع و سیاست چند اصل و مبنای کلی دارد که از جمله آنها میتوان به عدالت اجتماعی, آزادیهای سیاسی و اجتماعی و لزوم شور و مشورت با مردم در اداره حکومت اشاره کرد, اما درباره شکلهای مختلف حکومت از قبیل پارلمانی, جمهوری, انواع مختلف دموکراسی, فدرالی, تفکیک قوا و غیره نظر خاصی نداشته و تعیین آن را به نخبگان هر قوم سپرده است.
علامه طباطبایی درباره شکل حکومت از قبیل حکومت جهانی, منطقهای, ملیتی و فدرالی میگوید:
«طرحهایی است که در شریعت اسلام دستور مربوط به تعیین یکی از آنها وارد نشده است و حقاً هم نباید وارد شود, زیرا شریعت تنها متضمن مواد ثابته دین است و طرز حکومت با تغییر و تبدل جامعهها بر حسب پیشزفت تمدن قابل تغییر است»؛ (طباطبایی, بیتا: 81 و112)
شهید مطهری نیز در این باره مینویسد:
«اسلام هرگز به شکل و صورت و ظاهر زندگی نپرداخته است. تعلیمات اسلامی همه متوجه روح و معنی و راهی است که بشر را به آن هدفها و معانی میرساند. اسلام هدفها و معانی ارایه طریقه رسیدن به آن هدفها و معانی را در قلمرو خود گرفته و بشر را در غیر این امر آزاد گذاشته است و به این وسیله از هرگونه تصادمی با توسعه تمدن و فرهنگ پرهیز کرده است.
در اسلام یک وسیله مادی و یک شکل ظاهری نمیتوان یافت که جنبه «تقدس» داشته باشد و مسلمان وظیفه خود بداند که آن شکل ظاهر را حفظ نماید»؛ (مطهری, مجموعه آثار, ج3: 190).
ایشان در جایی دیگر تأکید میکند که اسلام در عصرهای مختلف به تبیین اهداف پرداخته و تعیین شکلها, صورتها وابزارها را به علوم مربوطه سپرده است:
«اسلام با قرار دادن هدفها در قلمرو خود و واگذاشتن شکلها و صورتها و ابزارها در قلمرو علم و فن, از هرگونه تصادمی با توسعه فرهنگ و تمدن پرهیز کرده است...اسلام نه برای کفش و لباس مد خاصی آورده و نه برای ساختمانها سبک و استیل معینی در نظر گرفته و نه برای تولید و توزیع, ابزارهای مخصوصی معین کرده است»؛ (مطهری, همان,ج19: 117).
وی در ادامه به مسئله خط, نوع غذا خوردن, انواع پوشش و نوع زبان اشاره میکند و متذکر میشود که اسلام در مورد این مسایل نظر خاصی ندارد؛ (همان: 120).
10ـ پویایی و کارآرایی شریعت
ادیان مختلف بر یک سری احکام عملی «بایدها و نبایدها» استوار میباشند که تکالیف و نوع رفتار و فعل انسان متدین را با تعیین احکام پنجگانه (واجب, مستحب, حرام, مکروه, مباح) مشخص میکند و بخش حقوقی دین را تشکیل میدهد. در آیین مقدس اسلام این بخش به علم فقه حواله شده است. علم فقه با قدمت بیش از هزار سال, امروزه یکی از گستردهترین علوم حقوقی جهان را به خود اختصاص داده است.
فقه اسلام با بهرهگیری از یک سری اصول و مبانی خاص, خاتمیت و جاودانگی اسلام را در عرصه فعل و رفتار به اثبات میرساند که در اینجا به برخی از این مبانی و راهکارها اشاره میشود.
1 ـ10ـ وضع احکام ثابت و متغیر
انسان و زندگی فردی و اجتماعی او از یک سری نیازها و احتیاجات ثابت و متغیر شکل گرفته است, مثلاً نیاز انسان به عدالت, نیکوکاری, نوع دوستی, و نعمتهای دنیوی, نیاز ثابت و دائمی است, اما نیاز به اسب, شتر, تیرو کمان, اتومبیل, قطار و هواپیما, و سلاحهای مخصوص, نیازهای موقت و متغیر بوده و به زمان خاص اختصاص دارد.
روشن است که هر دو قسم از نیازها, مقتضی مقررات و قوانین متناسب خود است. آیین مقدس اسلام این نکته ظریف را در شریعت خود لحاظ نموده و قوانین و شرایع ثابت و جاودان خود را برای نیازهای ثابت و دائمی انسان وضع کرده است؛ (ر.ک: طباطبایی, فرازهایی از اسلام: 67و75؛ مطهری, مجموعه آثار, ج3: 191 و ج19: 118). نیاز انسان به پرستش و عبادت آفریدگار خود نیاز دائمی است که برای تأمین آن یک سری احکام عبادی وضع گردیده است.
اسلام در عرصههای دیگر از قبیل سیاست, اجتماع, اقتصاد, و جنگ و صلح, دو قسم احکام ثابت و متغیر دارد. مثلاً در عرصه سیاست, توجه و اهتمام به عدالت و آزادی اجتماعی, توجه به آرای مردم از طریق شورا و مشورت, لحاظ صفات خاص برای حاکم, و در عرصه جنگ و صلح اهتمام به آمادگی کامل و تجهیز نیرو در برابر دشمن, و توصیه به صلح در صورت عدم توطئه دشمن, جزء احکام ثابتی است که اسلام در نظر گرفته است, که تفصیل آن در مباحث آینده خواهد آمد.
از احکام متغیر اسلام میتوان به حرمت بیع خون, حرمت شطرنج , خضاب موی سر و ریش, توصیه و استحباب ورزش اسب سواری و مسابقه تیر و کمان اشاره کرد که امروزه این احکام با تبدل موضوع آن تغییر یافته است؛ انتفاع عقلایی داشتن فروش خون, از آلات قمار خارج شدن شطرنج و عدم انتفاع از اسب سواری و تیر و کمان در میدانهای جنگ, موجبات تغییر احکام فوق میباشد؛ (مطهری, همان, ج19: 119).
یکی دیگر از راه کارهای تغییر موقت حکم شرع, اختیارات ویژه حاکم اسلامی است که در مباحث آنده به آن اشاره خواهد شد.
2ـ 10ـ لحاظ مصلحت و مفسدت در وضع احکام
یکی از اصول عقلی و حقوقی این است که قوانین و مقررات باید تابع مصالح و مفاسد متعلقات خود باشد, به این صورت که در وضع مقررات باید مصلحت فرد و اجتماع مورد لحاظ قرار گیرد, در احکام وجوبی و استحبابی, عنصر مصلحت و در احکام تحریمی و کراهتی عنصر مفسدت عامل تعیین کننده باشد.
این نکته عقلی و حقوقی در شریعت اسلام مورد توجه قرار گرفته است. اصل «الأحکام تابعة للمصالح و المفاسد» از اصول مشهور در نزد فقها و اصولیین است؛ (ر.ک: شیخ طوسی, عدةالاصول, ج2: 731؛ راوندی, فقه القرآن, ج2: 15؛ محقق حلی, معارج الاصول: 162؛ آخوند خراسانی, کفایةالاصول, ج2: 49 و233؛ امام خمینی, تهذیب الاصول, ج2: 341 و الرسائل, ج1: 42). علامه حلی از فقها و متکلمان نامی شیعه با اشاره به امکان تغییر احکام با تغییر مصالح و مفاسد که با تغییر زمان و اختلاف مکلفین ممکن میشود, میگوید:
«الأحکام منوطة باالمصالح تتغیر بتغیر الاوقات و تختلف باختلاف المکلفین»؛ (علامه حلی, کشفالمراد: 282).
امام رضا (ع)در روایتی در این باره میفرماید:
«هر آنچه خداوند تبارک و تعالی آن را حلال نموده, ما بر آن مصلحت بندگان و موجبات بقایشان را یافتیم که از آن مستغنی نمیشوند. همچنین ما یافتیم که بندگان نیازی به اشیای حرام ندارند, بلکه آنها موجب فساد گردیده و انسان را به سوی فنا و هلاک سوق میدهند»؛ (مجلسی, 1403, ج6: 93)
از امام باقر(ع) نیز در این زمینه روایتی گزارش شده است؛ (صدوق, 1408, ج2: 196).
استاد شهید مطهری اصل مورد اشاره را از عوامل جاودانگی اسلام برشمرده و مینویسد:
«یکی دیگر از جهاتی که نشانه هماهنگی تعلیمات اسلام با فطرت و طبیعت است و به آن امکان جاوید ماندن میدهد, رابطه علّی و معلولی احکام اسلامی با مصالح و مفاسد واقعی و درجه بندی احکام از این نظر است. در اسلام اعلام شده که احکام تابع یک سلسله مصالح و مفاسد واقعی است که در یک درجه نمیباشند».(مطهری, مجموعه آثار, ج3: 193).
شهید مطهری در جای دیگر نکته ظریفی از اصل تعلق احکام به مصالح استنتاج میکند و آن نفی احکام توصیف دین به ماورای عقل است؛ توصیفی که در بعضی ادیان مانند مسیحیت در تحلیل اصل تثلیت ذکر میشد. ایشان در توضیح این مطلب مینویسد:
«قوانین اسلامی به اصطلاح امروز در عین اینکه آسمانی است, زمینی است, یعنی بر اساس مصالح و مفاسد موجود در زندگی بشر است؛ به این معنا که جنبه مرموز و صد در صد مخفی و رمزی ندارد که بگوید حکم خدا به این حرفها بستگی ندارد, خدا قانونی وضع کرده و خودش از رمزش آگاه است...در سیستم قانون گذاری اسلام راهی برای عقل باز شده است, آنگاه عقل میگوید خود اسلام گفته احکام من مافوق عقل نیست و عقلانی است»؛ (مطهری, همان, ج21: 293).
به دلیل تعلق احکام به مصالح, برخی از عالمان اسلام مدعی ملازمه میان حکم عقل و شرع شده و بر این اعتقادندکه هر حکم عقلی را شرع امضا میکند؛ (ر.ک: میرزای قمی, قوانین اصول, ج2: 392؛ اصفهانی, محمد حسین, نهایة الداریه, ج2: 128؛ وحید بهبهانی, فوائد الحائریة: 96؛ مکارمشیرازی, ناصر, انوارالأصول,ج2: 504؛ مظفر, محمدرضا, اصولالفقه, ج2: 273).
بنابراین سان احکام شریعت اسلام در بیشتر موارد با حکم عقل همخوانی دارد و موردی یافت نمیشود که به صورت صریح با حکم عقل ناسازگار و متعارض باشد, بلکه چنان که اشاره شد ممکن است عقل به دلیل محدودیتش در زمانی ملاک حکم شرع را درک نکند, که این به معنای جهل به ملاک است و نه تعارض شریعت و عقل.
3ـ 10ـ تقدیم اهم بر مهم
یکی از شاخصهای تکاملی بودن مسئله قانونگذاری, توجه به تقدیم اهم بر مهم است. در صورت انحصار امر مصلحت یا مفسدت آمیز به یک مورد, در ارتکاب فعل مصلحت و ترک مفسدت تردید نیست, اما در صورت تعارض و تزاحم دو امر مصلحت یا مفسدتآمیز قانونگذار باید فعل اهم را بر مهم و ترک فعل افسد را بر فاسد مقدم دارد. این اصل عقلایی در شریعت اسلام مورد توجه قرار گرفته است, چنان که از پیامبر(ص) روایت شده است:
«آن جا که دو امر قابل احترام جمع شده و ]تنها انجام یکی میسور باشد[, از امر کوچک برای انجام امر مهمتر صرف نظر میشود»؛ (ابن اثیر, النهایة, ج1: 359)
در ناحیه ضرر و مفسده نیز آیه ذیل تحریم خمر و قمار را غلبه اثم و مفسده آن دو بر منافعش ذکر میکند:
«یَسْأَلُونَکَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَیْسِرِ قُلْ فِیهما إِثْمٌ کَبِیرٌ وَ مَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَ أِثْمُهُمَا أَکْبَرَ مِنْ نَفْعِهِمَا»؛ (بقره (2): 219).
این آیه به صراحت دلیل تحریم خمر و قمار را اصل تقدیم اهم بر مهم ذکر میکند, زیرا ارتکاب خمر و قمار هر چند دارای منافع اندک است, اما گناه و آثار سوء آن دو به مراتب از منافعشان بیشتر است و از این رو مورد تحریم قرار گرفته است.
اصل مورد اشاره, در امور فردی و اجتماعی جاری میشود. فقهای اسلام با اتکا به این قاعده در موارد تزاحم منافع فرد و جامعه به سود دومی فتوا دادهاند که به عنوان مثال میتوان به تخریب محل سکونت و تجارت افراد به منظور احداث یا توسعه خیابان اشاره کرد.
استاد مطهری با اشاره به این که این اصل از ثمرات اصل پیشین (تعلق احکام به مصالح) است, میگوید:
«این جهت سبب شده که باب مخصوصی در فقه اسلامی به نام باب «تزاحم»یا «اهم و مهم» باز شود و کار فقها و کارشناسان اسلامی را در موارد برخورد و اجتماع مصالح و مفاسد گوناگون آسان نماید.
اسلام خود اجازه داده است در اینگونه موارد, علمای امت درجه اهمیت مصلحتها را با توجه به راهنماییهای خود اسلام بسنجند و مصالح مهمتر را بر مصالح کم اهمیتتر ترجیح دهند و خود را از بنبست خارج نمایند»؛ (مطهری, همان, ج3: 193).
وی جواز تشریح بدن میت به منظور تحقیقات و تعلیمات پزشکی را رهآورد قاعده تقدیم اهم بر مهم ذکر میکند؛ (همان).
4 ـ 10ـ نفی عسر و حرج
مکاتب و ادیان مختلف هرچند برای مؤمنان خود تکالیف و باید و نبایدهایی را عرضه داشتهاند, اما شرط دین خاتم و عقلانی این است که تکالیف آن طاقتفرسا نبوده و موجب عسر و حرج مخاطبان آن نگردد
شریعت مقدس اسلام ضمن وضع قوانین و احکام عبادی و اجتماعی, مبنا و محور قانونگذاری خود را بر اصل سهولت و نفی عسر و حرج از بندگان قرار داده است. تفصیل این اصل قبلاً گذشت.
5 ـ 10ـ ضرر و ضرار
ضرر و آسیب رساندن به خود یا دیگران به هر شکلی که باشد, عمل قبیح و مذمومی است. یکی از قواعد فقهی شریعت اسلام قاعده «نفی ضرر و ضرار» است که فقها با توسل به آن هرگونه ضرر رساندن مالی, فیزیکی و حیثیتی به خود یا دیگران را تحریم نمودهاند.
پیامبر اسلام(ص) و امامان(ع) در قضایای مختلف, با توسل به این اصل به قضاوت پرداختهاند؛ (حر عاملی, همان, ج17: 333 و نهج البلاغه, نامه 53).
6 ـ 10ـ اختیارات ویژه حاکم دینی
مکاتب و ادیانی که علاوه بر سعادت فردی و اخروی مدعی تأمین سعادت اجتماعی و دنیوی مخاطبان خود هستند, در اداره کشور و حل و فصل مسایل و معضلات اجتماعی, سیاسی, اقتصادی و نظامی از جهت وضع قانون یا اجرای آن با مشکلات و بنبستهایی روبهرو میباشند.
حکومتهای غیر دینی با تفویض اختیارات ویژه برای اشخاص حقیقی یا حقوقی به حل این مشکل پرداختهاند.
آیین مقدس اسلام این مشکل را در عصر پیامبر(ص) و امام معصوم(ع) با تفویض اختیارات خاص حل و فصل کرده است. اما در عصر غیبت, اسلام, بنابر نظریه معروف, فقیه جامعالشرایط را مسئول اول حکومت ـ البته با پذیرش مردم ـ تعیین نموده است, که او با تسلط بر مبانی دینی و نیر در نظر گرفتن مسایل و مقتضیات زمان به حل مشکلات فردی و اجتماعی دین میپردازد.
محقق نائینی ضمن تقسیم نمودن احکام دین به احکام ثابت (منصوص) و متغیر (غیر منصوص) معتقد است تغییر و تصرف در قسم دوم در عصر غیبت به نواب عام امام عصر(عج) واگذار شده است که ولی فقیه بر حسب مصالح و مقتضیات زمان در آنها تصرف میکند. وی میگوید:
«دستورات اولیه (علی کل تقدیر, خارج از دو قسم نخواهد بود, چه بالضروره یا منصوصاتی است که وظیفه عملیه آن بالخصوص معین و حکمش در شریعت مطهره مضبوط است و یا غیر منصوصی است که وظیفه عملیه آن به واسطه عدم اندارج در تحت ضابط خاص و میزان مخصوص غیر معین و به نظر و ترجیح ولی نوعی موکول است.
واضح است که همچنان که قسم اول نه به اختلاف اعصار و امصار قابل تغییر و اختلاف و نه جز تعبد به منصوص شرعی الی قیام الساعة وظیفه و رفتاری در آن متصور تواند بود, همین طور قسم ثانی هم تابع مصالح و مقتضیات اعصار و امصار و به اختلاف آن قابل اختلاف و تغییر است... در عصر غیبت هم به نظر و ترجیحات نواب عام یا کسی که در اقامه وظایف مذکوره عمّن له ولایة لأذن, مأذون باشد, موکول خواهد بود»؛ (نائینی, 1382: 134 و 137).
علامه طباطبایی حاکم دینی را مقام صلاحیتدار برای وضع مقررات و احکام متغیر در اسلام ذکر نموده و مینویسد:
«هرگونه مقررات جدیدی که در پیشرفت زندگی اجتماعی جامعه مفید باشد و به صلاح اسلام و مسلمین تمام شود, مربوط به اختیارات والی است و هیچگونه ممنوعیتی در وضع و اجرای آن نیست» (طباطبایی, فرازهایی از اسلام: 78).
استاد مطهری اختیارات خاص حاکم دینی را یکی از دلایل جاودانگی اسلام دانسته و میگوید:
«یکی از عواملی که کار انطباق اسلام با مقتضیات زمان و به عبارت بهتر با نیازمندیهای زمان را آسان میکند, اختیارات بسیار وسیعی است که خود اسلام به حاکم شرعی داده»؛ (مطهری, ج2, 1362: 63).
وی وضع زکات برای اسب توسط امام علی(ع), طلاق قضایی,تحریم تنباکو توسط میرزای شیرازی و تخریب منازل مسکونی به منظور احداث خیابان را رهآورد اصل مورد اشاره ذکر میکند؛ (همان: 85 و 91).
نتیجه گیری
در این مقاله نخست این نکته به دست آمد که جاودانگی اصل دین به معنای آموزههای معرفتی و اخلاقی و به تعبیری گوهر دین امر ثابت و جاودان است و به دلیل ثبات نیازهای انسان به دین که از فطرت انسان منبعث است, هیچ فرضی در تغییر گوهر دین متصور نیست.
اما آموزههای فقهی که شامل احکام عبادی, فردی, اجتماعی, سیاسی, اقتصادی و غیره میشود, به دو بخش ثابت و متغیر تقسیم میشوند, علت تغییرها مختلف میتواند باشد. مصلحت جامعه, فرد, تغییر موضوع, امکان استفاده محلل, کارآمدی و مقاصد شریعت از این علل هستند.
نگارنده جاودانگی را در دو مقام (تبیین ادله جاودانگی و مناطهای آن) مورد بحث قرار داده است. در تبیین ادله چهار دلیل (1ـ حقیقیه بودن گزارههای دینی 2ـ اطلاق مقامی 3ـ آیات 4ـروایات) ذکر شده است.
برای تجلیل عقلائی از جاودانگی و روشن نمودن آن و به تعبیری برای توجیه جاودانگی شریعت ده مناط مورد استقراء و تحلیل قرار گرفت. نکته قابل ذکر این که این ده مناط چرائی جاودانگی و سرمدیت آیین مقدس اسلام از چهارده قرن پیش تا رستاخیز را تبیین میکند که شامل دین به معنای عام, یعنی آموزههای اعتقادی, اخلاقی و احکام فقهی (شریعت) میشود, به این معنا که شرط جاودانگی دین دارا بودن مناطهای جاودانگی در هر سه عرصه فوق میباشد. چرا که اگر دین در یک عرصه واجد مناطهای جاودانه و در عرصه دیگر فاقد آن باشد, به اصل جاودانگی دین آسیب وارد میشود.
در این مقاله ثابت شد که اسلام یگانه دینی است که در هسه عرصه واجد مناطهای جاودانگی است.
منابع
قرآن کریم
فارسی
1- حدیدی, جواد, اسلام از دیدگاه ولتر, دانشگاه مشهد, 1362.
2- خدوری, مجید و غیره, حقوق در اسلام, تهران, انتشارات اقبال, بیتا.
3- خسروشاهی, هادی, اسلام دین آینده و جهان, قم, انتشارات نسل جوان, 1351.
4- امام خمینی, روح الله, صحیفه نور, تهران, وزارت ارشاد, 1365.
5- زرین کوب, عبدالحسین, کارنامه اسلام, تهران, امیرکبیر, 1369.
6- طباطبایی, محمدحسین, فرازهایی از اسلام, بیتا.
7- مصباح یزدی, محمدتقی, راهنماشناسی, قم, مرکز مدیریت حوزه علمیه قم, 1376.
8- مطهری, مرتضی, اسلام و مقتضیات زمان, تهران, انتشارات صدرا, 1362.
9- ـــــــــــــــ , مجموعه آثار, تهران, انتشارات صدرا.
انگلیسی
1- بوازار, مارسل, اسلام و حقوق بشر, تهران, دفتر نشر فرهنگ اسلامی, 1358.
2- دورانت, ویل, تاریخ تمدن, ترجمه گروهی از مترجمان,تهران,شرکت سهامی خاص, 1368, ج18.
3- روسو, ژان ژاک, قرارداد اجتماعی, غلامحسین زیرکزاده, تهران, 1347.
4- کاسیرر, ارنست, فلسفه روشنگری, 1370.
5- کتاب مقدس, به اهتمام جماعتی مشهور به بریتیش, لندن, 1932.
6- لوبون, گوستاو, تمدن اسلام و عرب, ترجمه هاشم حسینی, تهران, کتاب فروشی اسلامیه.
7- لیر, دامپی, تاریخ علم, 1371.
عربی
1- اردبیلی, محمد, جامع الرواة, قم, کتابخانه آیتالله مرعشی, 1403, ج1.
2- اصفهانی, محمدحسین, نهایةالدرایة, قم, المکتبة الطباطبایی, بیتا, ج2.
3- شیخ انصاری, مرتضی, فرائدالأصول, چاپ قدیم.
4- ــــــــــــــــــــ , مطارح الأنظار, چاپ قدیم.
5- حسینی, میر عبدالفتاح, العناوین, قم, مؤسسه النشر الاسلامی, 1418ق, ج1.
6- علامه حلی, کشف المراد, قم, نشر مصطفوی, بیتا.
7- محقق حلی, معارج الأصول, قم, مؤسسه آل البیت, 1403ق.
8- آخوند خراسانی, کفایة الاصول, انتشارات اسلامیه, چاپ قدیم.
9- امام خمینی, روح الله, الرسایل, قم, انتشارات اسماعیلیان, 1385ق.
10- ـــــــــــــــــــ , تهذیب الأصول.
11- طباطبایی, محمدحسین, المیزان فی تفسیر القرآن, بیروت, الأعلمی, بیتا, ج1, 3, 4,7, 12 و 17.
12- حر عاملی, وسایل الشیعة, تهران, مکتبة اسلامیة, 1410ق.
13- فاضل لنکرانی, محمد, القواعد الفقهیة, قم, مؤسسة الکلام, 1416ق, ج1.
14- فخر اسلام, محمدصادق, انیس الأعلام, تهران, کتاب فروشی مصطفوی, 1351.
15- قرطبی, محمد, الجامع لاحکام القرآن, بیروت, مؤسسة التاریخ العربی, 1414ق, ج18 و 110.
16- قمی, شیخ عباس, 1416ق, سفینة البحار, تهران, دارالأسوه.
17- قمی, ابوالقاسم, قوانین الأصول, بیتا.
18- کلینی, محدث, الکافی, تهران, دارالکتب الاسلامیه, 1365.
19- علامه مجلسی, بحار الأنوار, بیروت, مؤسسة الوفا, 1403ق.
20- مکارم شیرازی, ناصر, انوارالأصول, قم,انتشارات نسل جوان, 1416ق.
21- نائینی, محمدحسین, اجودالتقریرات, قم, منشورات مصطفوی, 1368.
22- ــــــــــــــــــ , تنبیه الأمة و تنزیه الملة, قم, بوستان کتاب, 1382.
23- ــــــــــــــــــ , فوائدالاصول, تهران, انتشارات جهانآرا, بیتا.
24- نراقی, ملا احمد, عوائدالأیام, قم, مکتبة بصیرتی, 1408ق0.