نقد«نهج الحیاة، یا فرهنگ سخنان فاطمه(س)»
آرشیو
چکیده
متن
کتاب«نهج الحیاة، یا فرهنگ سخنان فاطمه(س)» در سال 1372 توسط جناب حجةالاسلام محمّد دشتى و جمعى از پژوهشگران مؤسسه تحقیقاتى امیرالمؤمنین(ع) و با حمایت اقتصادى بنیاد فرهنگى امام رضا(ع)، پس از شش سال تلاش به چاپ رسید و در زمان کوتاهى، چند نوبت تجدید چاپ شد. این جانب در سال 1373 نقدى بر این کتاب نگاشتم و نام آن را«صدها غلط در یک کتاب» نهادم؛ ولى چون در همان ایّام جناب دشتى را در تهران ملاقات کردم و برخى ضعفها را یادآور شدم، از نشر آن نوشته خوددارى نمودم. امروز با گذشت چهار سال، چون مشاهده مى کنم که در چاپهاى بعدى کتاب هیچ اصلاحى صورت نگرفته، و از سویى این کتاب با اقبال عمومى مواجه شده و منشأ برداشتهاى غلط بسیارى شده است، لذا بخشى از آن نقد دراز دامن را بازنویسى کرده ام و به این امید که براى جناب دشتى و همکاران ایشان و همچنین پژوهشیان جوان مفید واقع شود، آن را تقدیم مى کنم.
نکته اول. گفته اند: در«نهج الحیاة» تلاش کردیم تا روات و محدّثان یک روایت را ثبت کنیم که براى اهل تحقیق، امرى ضرورى است و براى تشخیص صحّت احادیث، سرنوشت ساز مى باشد(ص10). در جاى دیگر از مقدمه گفته اند: براى گزینش و انتخاب روایات، از روش«جرح و تعدیل» حوزه هاى علمیّه استفاده گردید(ص11).
اینکه بررسى سند روایات، ضرورى و سرنوشت ساز است، سخنى صواب است؛ امّا در«نهج الحیاة، به هیچ رو، به این ضرورى پایبند نبوده اند. در یک نمونه گیرى از پنجاه حدیث اول و پنجاه حدیث آخر کتاب، معلوم شد که حدود 45درصد روایات«نهج الحیاة»، فاقد سند است و یا نویسنده از ذکر اسناد آنها خوددارى کرده است.
در پنجاه روایت اول کتاب، روایات 4، 5، 6، 7، 8، 9، 12، 15، 18، 19، 20، 22، 23، 25، 27، 30، 31، 36، 40، 41، 42، 43، 44، 45 و 46 فاقد سند هستند؛ یعنى چهل و نه درصد روایات.
در پنجاه روایت آخر کتاب نیز روایات 163، 164، 166، 168، 172، 173، 174، 178، 183، 188، 196، 199، 200، 201، 205، 209، 210، 212 و 213 فاقد سند هستند؛ یعنى چهل درصد روایات.
در دورانى که اغلب علماى ما آموخته و عادت کرده اند که ـ گرچه اخبارى نیستند، ولى ـ در احادیث مربوط به ائمه(ع) به شیوه اخباریان عمل مى کنند و از سند و احوال رجال کلا غفلت مى کنند، جاى بسى خوشوقتى است که بخواهیم به این واجب دینى که برخاسته از آیه شریف«نبأ» است عمل کنیم و در این باره از«روش جرح و تعدیل حوزه هاى علمیّه» سود ببریم؛ اما با مطالعه احادیث سنددار«نهج الحیاة» معلوم مى شود که در آنها هیچ اثرى از کار رجالى و تحقیق سندى نیست.
سندى را که در صفحه21 و در ذیل حدیث2 آورده اند با هم مرور مى کنیم. در این سند، هفت راوى وجود دارند که پنج تن از آنها(یعنى عمربن سهل بن اسماعیل دینورى، زیدبن اسماعیل صائغ، معاویة بن هشام، عبدالملک بن عمیر و خالد بن ربعى)، ضعیف و مجهول و ناشناخته هستند. توجه شما را به جدول زیر که درباره پنجاه حدیث اول کتاب ـ آن هم با تسامح و تساهل ـ تهیه کرده ام، جلب مى کنم:
صفحه حدیث وضع سند تذکرات
36
36
39
46
50
59
63 13
13
16
24
28
32
35 ضعیف
ضعیف
ضعیف
ضعیف
ضعیف
ضعیف
ضعیف به دلیل وجود جعفربن محمدبن عماره، محمدبن عماره، و رجلان من بنى هاشم
به دلیل وجود عثمان بن عمران عجیفى، و نائل بن نجیح
به دلیل وجود عبدالله بن ضحاک، عاصم بن عمرو، و محمودبن لبید
به دلیل وجود جعفربن محمد مکّى، عبدالله بن اسحاق مدائنى، و محمدبن زیاد
به دلیل وجود محمدبن عبدالعباس، احمدبن عبدالرحمان، محمدبن سلیمان بن بزیع، و جمیع بن مبارک
به دلیل وجود جعفربن محمد علوى، محمدبن على بن خلف
به دلیل وجود عیسى الضریر
نکته دوم. محققان«نهج الحیاة» در اجراى شش ملاکى که براى گزینش احادیث مورد استفاده قرار داده اند، روایاتى را که مخالف«عقل مستفاد از قرآن و حدیث» بوده حذف کرده اند.
عقل مستفاد از قرآن و حدیث یعنى چه؟ عقلى که ملاک سنجش روایات در علم درایه و تحلیل متن است«عقل مستقل» است؛ یعنى اگر روایتى با«مستقلات عقلیّه» یا«مسلّمات عقلیّه» مخالف باشد، از درجه اعتبار ساقط است و این، ملاکى اصیل و در عین حال مورد تأکید قرآن کریم است؛ امّا ضمن آنکه در مقصود مؤلف«نهج الحیاة» از تعبیر«عقل مستفاد از قرآن و حدیث» حیرانم، ولى تردید ندارم که این پدیده ـ هرچه که باشد ـ عقل مستقل نخواهد بود و در این صورت، چگونه مى تواند ملاک نقد و ارزیابى روایات باشد؟
نکته سوم. جناب دشتى تعداد سخنان فاطمه(س) را در این کتاب، 213 مورد دانسته اند. در حالى که تعداد آنها در واقع به نصف این مقدار هم نمى رسد؛ زیرا احادیث(8 و 9 و 10)، (10 و 21)، (18 و 19)، (14 و 57 و 60)، (36 و 37 و 38 و 39)، (52 و 53 و 54 و 55)، (40 و41 و 42)، (89 و 90)، (68 و 69 و 70 تا 75) همگى یک روایت هستند.
نکته چهارم. مؤلف کتاب، مصادرى غیر واقعى را براى احادیث معرفى کرده است؛ به عنوان نمونه مصادرى را که براى خطبه حضرت فاطمه(س) در مسجد مدینه معرفى کرده، 64 مأخذ است. در حالى که سه مورد آن، مکرر و 25 مورد آن، غیر واقعى است و متن خطبه حضرت فاطمه(س) در مسجد مدینه، در این 25 کتاب وجود ندارد؛ یعنى حدود 48 درصد مصادر این مورد، غیر واقعى است؛ چرا که محققان«نهج الحیاة»، مصادر احادیث این کتاب را خود ندیده اند؛ بلکه فهرست مصادر را از جاى دیگر برداشته و بدون مطالعه و تطبیق، عینا نقل کرده اند.
نکته پنجم. ثبت نادرست اسامى مصادر و منابع که تعداد قلیلى از آنها را در ذیل یادآور مى شوم:
صفحه نام ذکر شده در کتاب نام صحیح آن
18
34
40
55
66
146 و 243
78
247
190
180
178
177
165
118
190
190
190
194
200
180
298
161
262 کنزالعامل
ارشادالقاوب
عوالم المعارف
کتاب ابن ماجه
السیر والنبویّة
احتجاج طبرى
المراجهات
اللمعةالبیضاة
سیره نبوى السیرة
تذکرة خواص
فتح البلدان
شفاءالغرام
صفوةالصفوة
کتاب لئالى
عیوان الأثر
اعلام انساء
عیوان الاخبار
فتاوى الفقه
عیوان التواریخ
مرآدالمؤمنین
تذکرة إبن الجوزة
مستدرک إبن بطریق
رشفةالصاوى کنزالعمّال
ارشادالقلوب
عوالم العلوم
سنن ابن ماجه
السیرةالنبویّة
احتجاج طبرسى
المراجعات
اللمعةالبیضاء
النبویّة
تذکرةالخواص
فتوح البلدان
شفاء المرام
صفةالصفوة
اللئالى المصنوعة
عیون الأثر
اعلام النساء
عیون الأخبار
الفتاوى الفقهیة
عیون التواریخ
مرآةالمؤمنین
تذکره ابن جوزى
مستدرک حاکم
رشفةالصادى
تعداد این گونه اغلاط، بیش از سیصد مورد است.
نکته ششم. ثبت نادرست تاریخ وفات عالمان و نویسندگان. تعداد قلیلى از این اغلاط را در جدول ذیل مى آورم:
صفحه نام دانشمند تاریخ ذکر شده در کتاب تاریخ صحیح و واقعى
117
117
118
118
119
119
119
119
415
118
118
417
410
118
405
407
410
419
419
118
118 طبرى امامى
خطیب بغدادى
ابن اثیر جزرى
ابن حجر عسقلانى
شیخ مفید
ابن عبدالبر قرطبى
ابن کثیر دمشقى
ابن اعثم کوفى
ابن حجر عسقلانى
سید مرتضى
زمخشرى
حاکم نیشابورى
طبرى صغیر
مسلم
صدوق
ابن جوزى
بیهقى
علامه قندوزى
سمهودى
ذهبى
میرزا حسین نورى 400هـ
483هـ
270هـ
270هـ
270هـ
270هـ
270هـ
270هـ
258هـ
270هـ
270هـ
258هـ
694هـ
679هـ
380هـ
454هـ
569هـ
127هـ
1104هـ
273هـ
273هـ قرن 4 و 5 هـ
463 هـ
630 هـ
852 هـ
413 هـ
463 هـ
774 هـ
314 هـ
852 هـ
436 هـ
538 هـ
405 هـ
ق 4 و 5 هـ
261 هـ
381 هـ
654 هـ
458 هـ
1294 هـ
911 هـ
748 هـ
1302 هـ
من فقط دوبخش کوتاه از کلّ کتاب را در این موضوع، مورد بررسى قرار دادم که حاصل آن را ملاحظه کردید.
نکته هفتم. ارائه نشانى هاى ناقص که تعداد آنها بالغ بر دویست مورد است و برخى از آنها را متذکر مى شوم:
118
119
270
270
267
255
253
253
253
252
253
242
242
242
235
223
203 الاصابه، ص61
الاستیعاب، ص377
مسندالفردوس دیلمى
شعب الایمان بیهقى
مرآةالجنان یافعى، ص61
کافى، ج4، باب الفىء
أعیان الشیعه، ص314
الشافى، ص408
کتاب سلیم
الطرائف
تاریخ عباسى
سنن ترمذى، ص44
سنن نسائى، ص52 و 53
صحیح مسلم، ص49 و 53
تفسیر کشاف
الخرائج والجرائح
الهدایةالکبرى در کدام جلد؟
در کدام جلد؟
در کدام جلد و صفحه؟
در کدام جلد و صفحه؟
در کدام جلد؟
در کدام صفحه؟
در کدام جلد؟
در کدام جلد؟
در کدام صفحه؟
در کدام جلد و صفحه؟
در کدام صفحه؟
در کدام جلد؟
در کدام جلد؟
در کدام جلد؟
در کدام جلد و صفحه؟
در کدام جلد و صفحه؟
در کدام صفحه؟
اینها در حالى است که در مقدمه کتاب، گفته شده که تمام منابع شیعه و سنّى دیده شده و نشانى دقیق احادیث ارائه گردیده است. هر محقّقى مى داند که باید نشانى دقیق اقوال و احادیث ذکر شود تا مراجعه مستقیم براى خواننده امکان پذیر باشد.
نکته هشتم. اشتباه فاحش در معرفى نویسندگان. برخى از این اشتباهات را به عنوان نمونه، یادآور مى شوم:
117
118
263
119
65
415
417
418
419
90
91
407
410
411
412
417
418
416 کفایةالطالب: دارقطنى
مختصر تزیه الشریعه: على بن محمدبن عراق
جامع الأصول: جاحظ
کتاب سلیم بن قیس: ابن عبدربّه
المنتقى: علامه ذهبى
کنز جامع الفوائد: کراجکى
مصابیح السنة: بغورى
مناقب آل أبى طالب: ابن مغ
لئالى الأخبار: سیوطى کتاب
وفاءالوفاء: سمودى
آل محمد: سلیم بن قیس هلالى
التاریخ الکبیر: ابن عساکر
روضةالواعظین: علامه نورى
سنن نسائى: سیوطى
العثمانیة: ابوعثمان لیثى
مرآةالجنان: الیافه اى
مفتاح النجا: علامه بدخنتى
مناقب الأخیار: علامه بستوى گنجى شافعى
صالح بن یوسف معتوق
ابن اثیر جزرى(606هـ)
سلیم بن قیس هلالى
ابن تیمیه
سیّد على نجفى
بغوى
ابن شهر آشوب
ازلى سیوطى«اللئالى المصنوعة» است
سمهودى
علامه مردى حنفى
بخارى(256هـ)
ابن فتال فارسى نیشابورى
عبدالرحمان نسائى
جاحظ
الیافعى
بدخشى
ابن اثیر
نکته نهم. عدم نقل حدیث از مصادر اولیه، در حالى که اکثر آنها چاپ شده و در دسترس است. شواهد و قرائن، نشان مى دهند که جناب دشتى از دو اثر گرانقدر شیعه یعنى« احقاق الحق» قاضى نورالله شوشترى و ملحقاتش و تحقیق«عوالم العلوم»(ج11) که توسط استاد موحّد ابطحى انجام شده، نهایت بهره را برده و لذا در بسیارى از موارد به مأخذ اصلى حدیث مراجعه نکرده اند. نخستین شاهد براین مدّعا آن است که ترتیب وقوع مصادر در پاورقى برخى احادیث، عین ترتیب وقوع مصادر در پاورقى«عوالم العلوم» یا «احقاق الحق» است. نکته دیگرى که این ادعا را تأیید مى کند آن است که همان اشتباهاتى که در پاورقى آن دو کتاب وارد شده، عینا در«نهج الحیاة» نیز دیده مى شود. به مثال زیر که درباره مصادر حدیث 99 است توجه کنید:
صفحه متن پاورقى در«عوالم العلوم» متن پاورقى در«نهج الحیاة» آنچه صحیح است
177
77
178
178 الاتحاف، ج1، ص296
الجمع بین رجال الصحیحین، ج2، ص611
جامع الأصول، ج1، ص86
جامع الصغیر، ح21032 عینا همان پاورقى«عوالم»
عینا همان پاورقى«عوالم»
عینا همان پاورقى«عوالم»
عینا همان پاورقى«عوالم» الاتحاف، ج10، ص396
الجمع بین رجال…، ج1، ص611
جامع الأصول، ج10، ص86
الجامع الصغیر، ج1، ص525
به عنوان نمونه دیگر، حدیث شماره 141(ص233) را یادآور مى شوم که در آن ترتیب وقوع مصادر، عین ترتیب وقوع مصادر در«احقاق الحق»(ج10، ص439 به بعد) است، و همین طور است احادیث 161 و 162 و ….
از آنچه گذشت، کاملا آشکار مى شود که برخلاف آنچه مؤلف در مقدمه گفته است، براى به دست آوردن احادیث این کتاب، به مصادر اصلى شیعه و سنّى مراجعه نشده؛ بلکه احادیث غالبا از منابع و جوامع متأخر اخذ شده است. با وجود این متعجّبم که چگونه کار فراهم آوردن این کتاب، با وجود همکاران فراوان، شش سال طول کشیده است!
نکته دهم. سخنانى را به حضرت فاطمه(س) نسبت داده اند که از ایشان نیست.
به عنوان نمونه، حدیث82(ص152) را یادآورى مى کنم. در این حدیث آمده است:
قالت: إنّ فى الجمعة لساعة لایوافقها رجل مسلم یسأل اللّه عزّوجلّ فیها خیرا إلاّ أعطاه إیّاه.
از لفظ«قالت» معلوم مى شود که این حدیث از حضرت فاطمه(س) است و جناب دشتى براى اینکه صدرو این حدیث را به حضرت فاطمه(س) مستند کند، حتّى در سند روایت که در پاورقى صفحه 152 آورده، تصرّف نموده و آن را چنین نقل نموده است:
معانى الأخبار:…، عن زیدبن على، عن آبائه، عن فاطمة ـ علیهم السلام ـ.
در حالى که در«معانى الأخبار»(ص399، رقم59) سند این حدیث، چنین است:
…، عن زیدبن على، عن آبائه، عن فاطمة، قالت، سمعت النبى(ص) قال: إنّ فى الجمعة…
چنانکه مشاهده مى شود، مؤلف«نهج الحیاة»، لفظ«سمعت النبى(ص)قال:» را حذف نموده و سخن پیامبر را مستقیما به فاطمه(س) نسبت داده است. همین سند در«دلائل الامامة»(ص5)ـ که مؤلف«نهج الحیاة» از آن نقل مى کند ـ نیز چنین آمده است:
عن زیدبن على، عن آبائه، عن فاطمة إبنة النبى(ص) قالت، سمعت النبى(ص) یقول:…
حدیث 26 نیز عینا همین وضع را دارد؛ در حالى که حدیث مذکور، قطعا منتسب به رسول خداست که آن را از جبرئیل نقل کرده است(دلائل الامامة، ص7).
عین همین تصرف در حدیث29 نیز تکرار شده است. در منبع حدیث(الذریةالطاهرة، ص138، رقم172). آمده است:
… عن فاطمة بنت رسول اللّه قالت، قال رسول اللّه(ص): لایلومنّ إلاّ نفسه….
همین طور است حدیث 210 این کتاب و احادیث بسیار دیگر که جهت خوددارى از اطاله کلام، از پرداختن به همه آنها احتراز مى نمایم.
نکته یازدهم. یکى دیگر از نواقص عمده کار جناب دشتى در این کتاب، عدم گردآورى دعاها، اذکار، تسبیحات، نمازها، تعویذها و حرزهاى حضرت فاطمه(س) است که مجموع آنها بالغ بر شصت مورد است. در این باره، کتاب«صحیفةالزهراء» تألیف جواد قیّومى اصفهانى وجود دارد که جناب دشتى خوانندگان را به این کتاب ارجاع داده اند؛ ولى اولا: در«صحیفةالزهراء» فقط سى و هفت ذکر و نماز آمده است؛ ثانیا یک تحقیق جامع که بر روى آن نام«فرهنگ سخنان» گذارده شده، نباید از انجام این کار سرباز مى زد و«نهج الحیاة» را با این نقص به پایان مى رساند.
نکته دوازدهم. عدم استفاده از منابع شیعه در حدّ مطلوب:
علّت توجه بیشتر«نهج الحیاة» به منابع اهل سنّت ـ که البته اشکالى هم ندارد ـ آن است که درباره این دسته منابع، چند مأخذ اساسى مانند«احقاق الحق» و ملحقاتش، مستدرکات(جلد11) «عوالم العلوم»، «مسند سیوطى» و «فضائل الخمسة» وجود داشته و لذا محققان کتاب، به راحتى توانسته اند با استفاده از آنها به روایات منابع اهل سنت درباره فاطمه(س) دست یابند(به بحث نهم این مقاله مراجعه کنید)؛ ولى چون براى کتابهاى شیعه چنین معجمهایى وجود ندارد، لذا به ندرت توانسته اند از منابع شیعه استفاده نمایند و این امر، نقص بزرگى براى«نهج الحیاة» محسوب مى شود.
نکته سیزدهم. در مصادر حدیث57 گفته اند:
6ـ کتاب کشف الغمه: اربلى(ت689 هـ)
38ـ کشف الغمه: مرحوم اربلى
در حالى که هر دو کتاب، یکى است و از طرفى، محقق ابوالفتح اربلى نیز متوفاى 694 هـ است.
در مصادر همین حدیث آمده است:
31ـ کتاب امالى: شیخ صدوق
57ـ مجالس شیخ صدوق
در حالى که هر دو کتاب، یکى است.
همچنین آمده است:
34ـ مجالس مفید
46ـ امالى مفید
در حالى که هر دو کتاب، یکى است.
و نیز آمده است:
4ـ کتاب سقیفه جوهرى
21ـ کتاب فدک جوهرى.
در حالى که این دو نیز یک کتاب به نام«السقیفة و فدک» است. از این گونه اشتباهات، دهها مورد در کلّ کتاب و فهرست و منابع وجود دارد.
نکته چهاردهم. جناب دشتى در مقدمه کتاب فرموده اند که احادیث«نهج الحیاة» را از منابع و مصادر اولیّه اخذ نموده اند؛ در حالى که با یک مرور سطحى در مصادر احادیث «نهج الحیاة» معلوم مى شود که بسیارى از آنها را از مصادرى چون«ریاحین الشریعة»، «بیت الأحزان»، «الکوکب الدرّى»، «الجنةالعاصمة»، «مستدرک الوسائل»، «وقایع الأیام» خیابانى، «نفائس اللباب»، «الغدیر» و … برگرفته اند، و خوانندگان مطلع هستند که این مصادر را«اولیه» نمى گویند.
نکته پانزدهم. در اعراب گذارى احادیث، دقّت کافى مبذول نشده و اغلاط زیادى در این زمینه وجود دارد.
نکته شانزدهم. فهرست منابع و مصادر کتاب، دقیق تنظیم نشده و در آن، به نام کتاب و نویسنده اکتفا شده و البته در بیش از ده مورد، حتّى نام نویسنده نیز نیامده و در چندین مورد نام کتابها به طور مکرر آمده است، و همین طور تاریخ وفات نویسندگان در دهها مورد به طور ناصحیح ذکر شده است. در یک کار تحقیقى در این سطح، لازم بود که فهرست منابع کاملتر شود.
همان طور که در ابتداى نوشته یادآور شدم، این نقد را به اختصار برگزار کرده ام که در غیر این صورت، نقد، به درازا مى کشید و ملال آور مى گردید.
در خاتمه، ضمن دعاى خیر براى جناب دشتى و همکارانشان، امیدوارم که هرچه زودتر شاهد اصلاح اغلاط«نهج الحیاة» ـ که کتابى پرخواننده است ـ باشیم.
نکته اول. گفته اند: در«نهج الحیاة» تلاش کردیم تا روات و محدّثان یک روایت را ثبت کنیم که براى اهل تحقیق، امرى ضرورى است و براى تشخیص صحّت احادیث، سرنوشت ساز مى باشد(ص10). در جاى دیگر از مقدمه گفته اند: براى گزینش و انتخاب روایات، از روش«جرح و تعدیل» حوزه هاى علمیّه استفاده گردید(ص11).
اینکه بررسى سند روایات، ضرورى و سرنوشت ساز است، سخنى صواب است؛ امّا در«نهج الحیاة، به هیچ رو، به این ضرورى پایبند نبوده اند. در یک نمونه گیرى از پنجاه حدیث اول و پنجاه حدیث آخر کتاب، معلوم شد که حدود 45درصد روایات«نهج الحیاة»، فاقد سند است و یا نویسنده از ذکر اسناد آنها خوددارى کرده است.
در پنجاه روایت اول کتاب، روایات 4، 5، 6، 7، 8، 9، 12، 15، 18، 19، 20، 22، 23، 25، 27، 30، 31، 36، 40، 41، 42، 43، 44، 45 و 46 فاقد سند هستند؛ یعنى چهل و نه درصد روایات.
در پنجاه روایت آخر کتاب نیز روایات 163، 164، 166، 168، 172، 173، 174، 178، 183، 188، 196، 199، 200، 201، 205، 209، 210، 212 و 213 فاقد سند هستند؛ یعنى چهل درصد روایات.
در دورانى که اغلب علماى ما آموخته و عادت کرده اند که ـ گرچه اخبارى نیستند، ولى ـ در احادیث مربوط به ائمه(ع) به شیوه اخباریان عمل مى کنند و از سند و احوال رجال کلا غفلت مى کنند، جاى بسى خوشوقتى است که بخواهیم به این واجب دینى که برخاسته از آیه شریف«نبأ» است عمل کنیم و در این باره از«روش جرح و تعدیل حوزه هاى علمیّه» سود ببریم؛ اما با مطالعه احادیث سنددار«نهج الحیاة» معلوم مى شود که در آنها هیچ اثرى از کار رجالى و تحقیق سندى نیست.
سندى را که در صفحه21 و در ذیل حدیث2 آورده اند با هم مرور مى کنیم. در این سند، هفت راوى وجود دارند که پنج تن از آنها(یعنى عمربن سهل بن اسماعیل دینورى، زیدبن اسماعیل صائغ، معاویة بن هشام، عبدالملک بن عمیر و خالد بن ربعى)، ضعیف و مجهول و ناشناخته هستند. توجه شما را به جدول زیر که درباره پنجاه حدیث اول کتاب ـ آن هم با تسامح و تساهل ـ تهیه کرده ام، جلب مى کنم:
صفحه حدیث وضع سند تذکرات
36
36
39
46
50
59
63 13
13
16
24
28
32
35 ضعیف
ضعیف
ضعیف
ضعیف
ضعیف
ضعیف
ضعیف به دلیل وجود جعفربن محمدبن عماره، محمدبن عماره، و رجلان من بنى هاشم
به دلیل وجود عثمان بن عمران عجیفى، و نائل بن نجیح
به دلیل وجود عبدالله بن ضحاک، عاصم بن عمرو، و محمودبن لبید
به دلیل وجود جعفربن محمد مکّى، عبدالله بن اسحاق مدائنى، و محمدبن زیاد
به دلیل وجود محمدبن عبدالعباس، احمدبن عبدالرحمان، محمدبن سلیمان بن بزیع، و جمیع بن مبارک
به دلیل وجود جعفربن محمد علوى، محمدبن على بن خلف
به دلیل وجود عیسى الضریر
نکته دوم. محققان«نهج الحیاة» در اجراى شش ملاکى که براى گزینش احادیث مورد استفاده قرار داده اند، روایاتى را که مخالف«عقل مستفاد از قرآن و حدیث» بوده حذف کرده اند.
عقل مستفاد از قرآن و حدیث یعنى چه؟ عقلى که ملاک سنجش روایات در علم درایه و تحلیل متن است«عقل مستقل» است؛ یعنى اگر روایتى با«مستقلات عقلیّه» یا«مسلّمات عقلیّه» مخالف باشد، از درجه اعتبار ساقط است و این، ملاکى اصیل و در عین حال مورد تأکید قرآن کریم است؛ امّا ضمن آنکه در مقصود مؤلف«نهج الحیاة» از تعبیر«عقل مستفاد از قرآن و حدیث» حیرانم، ولى تردید ندارم که این پدیده ـ هرچه که باشد ـ عقل مستقل نخواهد بود و در این صورت، چگونه مى تواند ملاک نقد و ارزیابى روایات باشد؟
نکته سوم. جناب دشتى تعداد سخنان فاطمه(س) را در این کتاب، 213 مورد دانسته اند. در حالى که تعداد آنها در واقع به نصف این مقدار هم نمى رسد؛ زیرا احادیث(8 و 9 و 10)، (10 و 21)، (18 و 19)، (14 و 57 و 60)، (36 و 37 و 38 و 39)، (52 و 53 و 54 و 55)، (40 و41 و 42)، (89 و 90)، (68 و 69 و 70 تا 75) همگى یک روایت هستند.
نکته چهارم. مؤلف کتاب، مصادرى غیر واقعى را براى احادیث معرفى کرده است؛ به عنوان نمونه مصادرى را که براى خطبه حضرت فاطمه(س) در مسجد مدینه معرفى کرده، 64 مأخذ است. در حالى که سه مورد آن، مکرر و 25 مورد آن، غیر واقعى است و متن خطبه حضرت فاطمه(س) در مسجد مدینه، در این 25 کتاب وجود ندارد؛ یعنى حدود 48 درصد مصادر این مورد، غیر واقعى است؛ چرا که محققان«نهج الحیاة»، مصادر احادیث این کتاب را خود ندیده اند؛ بلکه فهرست مصادر را از جاى دیگر برداشته و بدون مطالعه و تطبیق، عینا نقل کرده اند.
نکته پنجم. ثبت نادرست اسامى مصادر و منابع که تعداد قلیلى از آنها را در ذیل یادآور مى شوم:
صفحه نام ذکر شده در کتاب نام صحیح آن
18
34
40
55
66
146 و 243
78
247
190
180
178
177
165
118
190
190
190
194
200
180
298
161
262 کنزالعامل
ارشادالقاوب
عوالم المعارف
کتاب ابن ماجه
السیر والنبویّة
احتجاج طبرى
المراجهات
اللمعةالبیضاة
سیره نبوى السیرة
تذکرة خواص
فتح البلدان
شفاءالغرام
صفوةالصفوة
کتاب لئالى
عیوان الأثر
اعلام انساء
عیوان الاخبار
فتاوى الفقه
عیوان التواریخ
مرآدالمؤمنین
تذکرة إبن الجوزة
مستدرک إبن بطریق
رشفةالصاوى کنزالعمّال
ارشادالقلوب
عوالم العلوم
سنن ابن ماجه
السیرةالنبویّة
احتجاج طبرسى
المراجعات
اللمعةالبیضاء
النبویّة
تذکرةالخواص
فتوح البلدان
شفاء المرام
صفةالصفوة
اللئالى المصنوعة
عیون الأثر
اعلام النساء
عیون الأخبار
الفتاوى الفقهیة
عیون التواریخ
مرآةالمؤمنین
تذکره ابن جوزى
مستدرک حاکم
رشفةالصادى
تعداد این گونه اغلاط، بیش از سیصد مورد است.
نکته ششم. ثبت نادرست تاریخ وفات عالمان و نویسندگان. تعداد قلیلى از این اغلاط را در جدول ذیل مى آورم:
صفحه نام دانشمند تاریخ ذکر شده در کتاب تاریخ صحیح و واقعى
117
117
118
118
119
119
119
119
415
118
118
417
410
118
405
407
410
419
419
118
118 طبرى امامى
خطیب بغدادى
ابن اثیر جزرى
ابن حجر عسقلانى
شیخ مفید
ابن عبدالبر قرطبى
ابن کثیر دمشقى
ابن اعثم کوفى
ابن حجر عسقلانى
سید مرتضى
زمخشرى
حاکم نیشابورى
طبرى صغیر
مسلم
صدوق
ابن جوزى
بیهقى
علامه قندوزى
سمهودى
ذهبى
میرزا حسین نورى 400هـ
483هـ
270هـ
270هـ
270هـ
270هـ
270هـ
270هـ
258هـ
270هـ
270هـ
258هـ
694هـ
679هـ
380هـ
454هـ
569هـ
127هـ
1104هـ
273هـ
273هـ قرن 4 و 5 هـ
463 هـ
630 هـ
852 هـ
413 هـ
463 هـ
774 هـ
314 هـ
852 هـ
436 هـ
538 هـ
405 هـ
ق 4 و 5 هـ
261 هـ
381 هـ
654 هـ
458 هـ
1294 هـ
911 هـ
748 هـ
1302 هـ
من فقط دوبخش کوتاه از کلّ کتاب را در این موضوع، مورد بررسى قرار دادم که حاصل آن را ملاحظه کردید.
نکته هفتم. ارائه نشانى هاى ناقص که تعداد آنها بالغ بر دویست مورد است و برخى از آنها را متذکر مى شوم:
118
119
270
270
267
255
253
253
253
252
253
242
242
242
235
223
203 الاصابه، ص61
الاستیعاب، ص377
مسندالفردوس دیلمى
شعب الایمان بیهقى
مرآةالجنان یافعى، ص61
کافى، ج4، باب الفىء
أعیان الشیعه، ص314
الشافى، ص408
کتاب سلیم
الطرائف
تاریخ عباسى
سنن ترمذى، ص44
سنن نسائى، ص52 و 53
صحیح مسلم، ص49 و 53
تفسیر کشاف
الخرائج والجرائح
الهدایةالکبرى در کدام جلد؟
در کدام جلد؟
در کدام جلد و صفحه؟
در کدام جلد و صفحه؟
در کدام جلد؟
در کدام صفحه؟
در کدام جلد؟
در کدام جلد؟
در کدام صفحه؟
در کدام جلد و صفحه؟
در کدام صفحه؟
در کدام جلد؟
در کدام جلد؟
در کدام جلد؟
در کدام جلد و صفحه؟
در کدام جلد و صفحه؟
در کدام صفحه؟
اینها در حالى است که در مقدمه کتاب، گفته شده که تمام منابع شیعه و سنّى دیده شده و نشانى دقیق احادیث ارائه گردیده است. هر محقّقى مى داند که باید نشانى دقیق اقوال و احادیث ذکر شود تا مراجعه مستقیم براى خواننده امکان پذیر باشد.
نکته هشتم. اشتباه فاحش در معرفى نویسندگان. برخى از این اشتباهات را به عنوان نمونه، یادآور مى شوم:
117
118
263
119
65
415
417
418
419
90
91
407
410
411
412
417
418
416 کفایةالطالب: دارقطنى
مختصر تزیه الشریعه: على بن محمدبن عراق
جامع الأصول: جاحظ
کتاب سلیم بن قیس: ابن عبدربّه
المنتقى: علامه ذهبى
کنز جامع الفوائد: کراجکى
مصابیح السنة: بغورى
مناقب آل أبى طالب: ابن مغ
لئالى الأخبار: سیوطى کتاب
وفاءالوفاء: سمودى
آل محمد: سلیم بن قیس هلالى
التاریخ الکبیر: ابن عساکر
روضةالواعظین: علامه نورى
سنن نسائى: سیوطى
العثمانیة: ابوعثمان لیثى
مرآةالجنان: الیافه اى
مفتاح النجا: علامه بدخنتى
مناقب الأخیار: علامه بستوى گنجى شافعى
صالح بن یوسف معتوق
ابن اثیر جزرى(606هـ)
سلیم بن قیس هلالى
ابن تیمیه
سیّد على نجفى
بغوى
ابن شهر آشوب
ازلى سیوطى«اللئالى المصنوعة» است
سمهودى
علامه مردى حنفى
بخارى(256هـ)
ابن فتال فارسى نیشابورى
عبدالرحمان نسائى
جاحظ
الیافعى
بدخشى
ابن اثیر
نکته نهم. عدم نقل حدیث از مصادر اولیه، در حالى که اکثر آنها چاپ شده و در دسترس است. شواهد و قرائن، نشان مى دهند که جناب دشتى از دو اثر گرانقدر شیعه یعنى« احقاق الحق» قاضى نورالله شوشترى و ملحقاتش و تحقیق«عوالم العلوم»(ج11) که توسط استاد موحّد ابطحى انجام شده، نهایت بهره را برده و لذا در بسیارى از موارد به مأخذ اصلى حدیث مراجعه نکرده اند. نخستین شاهد براین مدّعا آن است که ترتیب وقوع مصادر در پاورقى برخى احادیث، عین ترتیب وقوع مصادر در پاورقى«عوالم العلوم» یا «احقاق الحق» است. نکته دیگرى که این ادعا را تأیید مى کند آن است که همان اشتباهاتى که در پاورقى آن دو کتاب وارد شده، عینا در«نهج الحیاة» نیز دیده مى شود. به مثال زیر که درباره مصادر حدیث 99 است توجه کنید:
صفحه متن پاورقى در«عوالم العلوم» متن پاورقى در«نهج الحیاة» آنچه صحیح است
177
77
178
178 الاتحاف، ج1، ص296
الجمع بین رجال الصحیحین، ج2، ص611
جامع الأصول، ج1، ص86
جامع الصغیر، ح21032 عینا همان پاورقى«عوالم»
عینا همان پاورقى«عوالم»
عینا همان پاورقى«عوالم»
عینا همان پاورقى«عوالم» الاتحاف، ج10، ص396
الجمع بین رجال…، ج1، ص611
جامع الأصول، ج10، ص86
الجامع الصغیر، ج1، ص525
به عنوان نمونه دیگر، حدیث شماره 141(ص233) را یادآور مى شوم که در آن ترتیب وقوع مصادر، عین ترتیب وقوع مصادر در«احقاق الحق»(ج10، ص439 به بعد) است، و همین طور است احادیث 161 و 162 و ….
از آنچه گذشت، کاملا آشکار مى شود که برخلاف آنچه مؤلف در مقدمه گفته است، براى به دست آوردن احادیث این کتاب، به مصادر اصلى شیعه و سنّى مراجعه نشده؛ بلکه احادیث غالبا از منابع و جوامع متأخر اخذ شده است. با وجود این متعجّبم که چگونه کار فراهم آوردن این کتاب، با وجود همکاران فراوان، شش سال طول کشیده است!
نکته دهم. سخنانى را به حضرت فاطمه(س) نسبت داده اند که از ایشان نیست.
به عنوان نمونه، حدیث82(ص152) را یادآورى مى کنم. در این حدیث آمده است:
قالت: إنّ فى الجمعة لساعة لایوافقها رجل مسلم یسأل اللّه عزّوجلّ فیها خیرا إلاّ أعطاه إیّاه.
از لفظ«قالت» معلوم مى شود که این حدیث از حضرت فاطمه(س) است و جناب دشتى براى اینکه صدرو این حدیث را به حضرت فاطمه(س) مستند کند، حتّى در سند روایت که در پاورقى صفحه 152 آورده، تصرّف نموده و آن را چنین نقل نموده است:
معانى الأخبار:…، عن زیدبن على، عن آبائه، عن فاطمة ـ علیهم السلام ـ.
در حالى که در«معانى الأخبار»(ص399، رقم59) سند این حدیث، چنین است:
…، عن زیدبن على، عن آبائه، عن فاطمة، قالت، سمعت النبى(ص) قال: إنّ فى الجمعة…
چنانکه مشاهده مى شود، مؤلف«نهج الحیاة»، لفظ«سمعت النبى(ص)قال:» را حذف نموده و سخن پیامبر را مستقیما به فاطمه(س) نسبت داده است. همین سند در«دلائل الامامة»(ص5)ـ که مؤلف«نهج الحیاة» از آن نقل مى کند ـ نیز چنین آمده است:
عن زیدبن على، عن آبائه، عن فاطمة إبنة النبى(ص) قالت، سمعت النبى(ص) یقول:…
حدیث 26 نیز عینا همین وضع را دارد؛ در حالى که حدیث مذکور، قطعا منتسب به رسول خداست که آن را از جبرئیل نقل کرده است(دلائل الامامة، ص7).
عین همین تصرف در حدیث29 نیز تکرار شده است. در منبع حدیث(الذریةالطاهرة، ص138، رقم172). آمده است:
… عن فاطمة بنت رسول اللّه قالت، قال رسول اللّه(ص): لایلومنّ إلاّ نفسه….
همین طور است حدیث 210 این کتاب و احادیث بسیار دیگر که جهت خوددارى از اطاله کلام، از پرداختن به همه آنها احتراز مى نمایم.
نکته یازدهم. یکى دیگر از نواقص عمده کار جناب دشتى در این کتاب، عدم گردآورى دعاها، اذکار، تسبیحات، نمازها، تعویذها و حرزهاى حضرت فاطمه(س) است که مجموع آنها بالغ بر شصت مورد است. در این باره، کتاب«صحیفةالزهراء» تألیف جواد قیّومى اصفهانى وجود دارد که جناب دشتى خوانندگان را به این کتاب ارجاع داده اند؛ ولى اولا: در«صحیفةالزهراء» فقط سى و هفت ذکر و نماز آمده است؛ ثانیا یک تحقیق جامع که بر روى آن نام«فرهنگ سخنان» گذارده شده، نباید از انجام این کار سرباز مى زد و«نهج الحیاة» را با این نقص به پایان مى رساند.
نکته دوازدهم. عدم استفاده از منابع شیعه در حدّ مطلوب:
علّت توجه بیشتر«نهج الحیاة» به منابع اهل سنّت ـ که البته اشکالى هم ندارد ـ آن است که درباره این دسته منابع، چند مأخذ اساسى مانند«احقاق الحق» و ملحقاتش، مستدرکات(جلد11) «عوالم العلوم»، «مسند سیوطى» و «فضائل الخمسة» وجود داشته و لذا محققان کتاب، به راحتى توانسته اند با استفاده از آنها به روایات منابع اهل سنت درباره فاطمه(س) دست یابند(به بحث نهم این مقاله مراجعه کنید)؛ ولى چون براى کتابهاى شیعه چنین معجمهایى وجود ندارد، لذا به ندرت توانسته اند از منابع شیعه استفاده نمایند و این امر، نقص بزرگى براى«نهج الحیاة» محسوب مى شود.
نکته سیزدهم. در مصادر حدیث57 گفته اند:
6ـ کتاب کشف الغمه: اربلى(ت689 هـ)
38ـ کشف الغمه: مرحوم اربلى
در حالى که هر دو کتاب، یکى است و از طرفى، محقق ابوالفتح اربلى نیز متوفاى 694 هـ است.
در مصادر همین حدیث آمده است:
31ـ کتاب امالى: شیخ صدوق
57ـ مجالس شیخ صدوق
در حالى که هر دو کتاب، یکى است.
همچنین آمده است:
34ـ مجالس مفید
46ـ امالى مفید
در حالى که هر دو کتاب، یکى است.
و نیز آمده است:
4ـ کتاب سقیفه جوهرى
21ـ کتاب فدک جوهرى.
در حالى که این دو نیز یک کتاب به نام«السقیفة و فدک» است. از این گونه اشتباهات، دهها مورد در کلّ کتاب و فهرست و منابع وجود دارد.
نکته چهاردهم. جناب دشتى در مقدمه کتاب فرموده اند که احادیث«نهج الحیاة» را از منابع و مصادر اولیّه اخذ نموده اند؛ در حالى که با یک مرور سطحى در مصادر احادیث «نهج الحیاة» معلوم مى شود که بسیارى از آنها را از مصادرى چون«ریاحین الشریعة»، «بیت الأحزان»، «الکوکب الدرّى»، «الجنةالعاصمة»، «مستدرک الوسائل»، «وقایع الأیام» خیابانى، «نفائس اللباب»، «الغدیر» و … برگرفته اند، و خوانندگان مطلع هستند که این مصادر را«اولیه» نمى گویند.
نکته پانزدهم. در اعراب گذارى احادیث، دقّت کافى مبذول نشده و اغلاط زیادى در این زمینه وجود دارد.
نکته شانزدهم. فهرست منابع و مصادر کتاب، دقیق تنظیم نشده و در آن، به نام کتاب و نویسنده اکتفا شده و البته در بیش از ده مورد، حتّى نام نویسنده نیز نیامده و در چندین مورد نام کتابها به طور مکرر آمده است، و همین طور تاریخ وفات نویسندگان در دهها مورد به طور ناصحیح ذکر شده است. در یک کار تحقیقى در این سطح، لازم بود که فهرست منابع کاملتر شود.
همان طور که در ابتداى نوشته یادآور شدم، این نقد را به اختصار برگزار کرده ام که در غیر این صورت، نقد، به درازا مى کشید و ملال آور مى گردید.
در خاتمه، ضمن دعاى خیر براى جناب دشتى و همکارانشان، امیدوارم که هرچه زودتر شاهد اصلاح اغلاط«نهج الحیاة» ـ که کتابى پرخواننده است ـ باشیم.