آرشیو

آرشیو شماره ها:
۴۷

چکیده

متن

 در آمد:
تنها راه دستیابى به وحى الهى و کلام حق، به اقتضاى حدیث ثقلین، قرآن و سنّت است. ما از طریق حدیث، به سنّت عملى و قولى و تقریر پیامبر(ص) و ائمه اطهار(ع) دست مى یابیم و از همین جاست که جایگاه حدیث صحیح و اهمیّت آن، بیش از پیش روشن مى شود و لذا امام باقر(ع) به جابر فرمود:
یا جابر واللّه لحدیث تصیبه من صادق فى حلال و حرام خیر لک ممّا طلعت علیه الشّمس حتّى تغرب.1
اى جابر به خدا قسم اگر حدیثى از شخص صادقى در مورد حلال و حرام به تو برسد، از آنچه آفتاب بر آن مى تابد برایت بهتر است.
امّا در طول تاریخ معارف بشرى و در بستر تاریخ ادیان الهى، همیشه مردمانى دروغ ساز و دجّال صفت بوده اند که حقایق الهى و علمى را به سخریه مى گرفتند و با اهداف گوناگون و در اثر عوامل مختلف (مثل: تعصبات مذهبى، انحرافات عقیدتى، خدمت به حاکم ستمگر، کسب مال یا مقام، غلوّ در مذهب و عقاید، بزرگ کردن خود و یا تأثیر عناصر یهودى و مسیحى2) دست به تحریف حقایق، جعل احادیث و دروغگویى مى زدند.

پیشینه تحقیق
یک. پیدایش جدّى پدیده جعل و کذب در احادیث، به عصر ائمّه(ع) ـ بویژه زمان امام صادق(ع) و امام رضا(ع) ـ بر مى گردد.
ائمه اطهار(ع) با قاطعیّت و شدّت با این پدیده ـ که بلاى حدیث محسوب مى شد ـ برخورد کردند و حتّى در مواردى، از این دروغ سازان نام مى بردند و آنها را لعنت مى کردند ( مثل «مغیرة» و «ابوالخطّاب» که در این نوشتار به آنها اشاره خواهیم کرد) و همین مطلب موجب شد که این بیمارى، در شیعه رشد چندانى پیدا نکند.
دو . کسانى که کتابهاى رجال نوشته اند، به صورت پراکنده به این مطلب پرداخته اند. براى مثال، نجاشى (372 ـ 450ق) در رجال خود، در موارد متعدّد به جاعلان و دروغگویان اشاره مى کند. سایر کتب رجالى نیز تا عصر حاضر (و در بهترین شکل، معجم الرّجال مرحوم آیة اللّه خویى) به این مطلب پرداخته اند؛ اگر چه کمتر بحث مستقل یا کتاب مستقلّى به این موضوع، اختصاص یافته است.
سه . کتابهایى که در عامّه و خاصّه به صورت کلّى یا جزئى به این مطلب پرداخته اند، عبارتند از:
1 ـ الموضوعات ابن جوزى (متوفّاى 597ق) که مطالب آن از کتاب الأباطیل جورکانى اخذ شده است.
2 ـ اللّئالى المصنوعة، از سیوطى، که پیرامون کتاب ابن جوزى است.
3 ـ تذکرة الموضوعات و قانون الموضوعات، از محمّد بن طاهر مقدسى هندى ملقّب به قتنى (م976ق).
4 ـ اللّؤلؤ المرصوع، از ابوالمحاسن قاوقچى.
5 ـ الموضوعات صنعانى.
6 ـ الموضوعات الکبیر، از ملاّ على قارى.
7 ـ الموضوعات الصّغرى، از همان نویسنده.
8 ـ أضواء على السّنة المحمّدیة، از محمود ابوریّة، که در بخشى از کتاب به موضوع جعل پرداخته است.
9 ـ شیخ المضیرة، از همان نویسنده، که در بخشى از کتاب به موضوع جعل پرداخته است.
10 ـ علم الحدیث، از کاظم مدیر شانه چى، که در بخشى از کتاب به موضوع جعل پرداخته است.
11 ـ مقباس الهدایة، از علامه مامقانى (1290 ـ 1351ق) با تلخیص استاد على اکبر غفارى.
البته در این میان، عامّه (اهل سنّت) بیشترین کتابها را نوشته اند؛ چرا که در طول تاریخ حدیث خود، بیشتر به بلاى جعل گرفتار شده اند.

منابع عمده تحقیق
در این نوشتار، بیشتر از روش تحقیق کتابخانه اى (میدانى) و با استفاده از کتابهاى رجال (یعنى شهادت دیگران بر کذب و جعل احادیث توسّط افراد) استفاده شده است. از جمله مهمترین آن منابع عبارتند از:
رجال: نجاشى، معجم الرّجال: آیة اللّه خویى، مقباس الهدایة: علامه مامقانى، علم الحدیث: کاظم مدیر شانه چى، بهجة الآمال فى شرح زبدة المقال: علاّمه ملاّ على علیارى تبریزى.
همچنین، از خلاصه الأقوال و رجال الکشّى و رجال الطّوسى و کتاب ابن غضائرى، با واسطه نقل شده است.

موضوع تحقیق
دو محور اساسى در این نوشتار دنبال مى شود:
الف . شناسایى راویانى که مطالب خلاف واقع (اعم از قول و فعل و تقریر) از پیامبر(ص) و ائمه اطهار(ع) نقل کرده اند؛
ب . معرّفى افرادى که مطالبى را ساخته و به صورت حدیث به آن بزرگواران نسبت داده اند.

ضرورت تحقیق
شناخت دروغ پردازان و متّهمان به جعل و کذب و منحرفان از صراط حق، آثار و فواید بسیارى دارد که برخى از آنها عبارتند از:
الف . پالایش احادیث حق از احادیث دروغین؛
ب . شناخت دروغگویان در سلسله اسناد احادیث و ردّ سخنان آنان؛
پ . جلوگیرى از انحراف مردم و خطاى علما، با معرّفى دروغگویان و احادیث جعلى آنان؛
ت . عبرت گرفتن تماشاگران و ایجاد ترس در دل افراد سهل انگار و دروغ دوست و در نتیجه، جلوگیرى از جعل دروغ در آینده؛
ث . شناخت بهتر قرآن به کمک طرح و نقد تفسیرهاى نادرست دروغ پردازان؛
ج . آشکار شدن چهره نورانى و بى عیب ائمّه اطهار(ع) با ردّ احادیث دروغین و غلو آمیز که درمورد آنان جعل شده است.
نگارنده، با توجه به آثار فوق، سعى دارد تا دروغ پردازان و جاعلان روایات را در کتابهاى عامّه و خاصّه معرفى کند. البته سعى ما بر آن است که تنها افرادى که کذّاب یا جاعل بودن آنها محرز گردیده، یاد شوند و از ذکر افراد مشکوک پرهیز نموده ایم.
این بخش از نوشتار، درباره جاعلان و کذّابان در راویان خاصّه است و ان شاء اللّه در مقالات آینده، به راویان عامّه خواهیم پرداخت. البته ممکن است فرد یا افرادى از قلم افتاده باشند و یا در موردى تأمّل کافى درباره یک راوى صورت نگرفته باشد (و در نتیجه، قضاوت ناصحیحى شکل گرفته باشد)؛ لذا امید است با راهنمایى هاى منصفانه و دلسوزانه فرهیختگان امّت، این نوشتار، کاملتر شود، تا به حال امّت سودمندتر افتد.

اینک، متن:
1 ـ أبان بن أبى عیاش، فیروز، أبواسماعیل البصرى:
اتّهام: او متّهم است که کتاب «سلیم بن قیس» را جعل کرده است.3
دلیل:
الف . ابن غضائرى(ره) در کتاب رجال خود مى گوید:
اوتابعى است که از انس بن مالک و امام سجّاد(ع) نقل حدیث مى کند و او ضعیف است، و اصحاب ما «شیعیان» به او نسبت داده اند که کتاب «سلیم بن قیس» را جعل کرده است.4
ب . شیخ طوسى(ره) در رجال خود مى گوید:
او تابعى (بصرى) ضعیف است و از اصحاب امام سجاد(ع) و امام باقر(ع) و امام صادق(ع) شمرده مى شود.5

2 ـ احمد بن محمّد بن سیّار، ابوعبداللّه السیّارى (البصرى ـ الاصفهانى):
اتهام: دروغگو و ضعیف، بلکه فاسد المذهب است؛ محرّف نه غالى6 و مجفّو الروایه است و روایات مرسل زیادى را نقل کرده است7 و تناسخ را قبول داشته است.8
دلیل: کسانى او را تضعیف کرده اند:
شیخ(ره) در رجال9 و استبصار10، ابن غضائرى11، نجاشى در رجال12 و ابن ولید13 و شیخ صدوق(ره) و کشّى14 و مامقانى در مقباس الهدایة15.
آیة الله خویى(ره) مى گوید: علماى رجال اتفاق دارند که او فاسد المذهب است.16
شرح حال: او از اهالى بصره بود و از نویسندگان آل طاهر محسوب مى شد17 و از اصحاب امام هادى(ع) و عسکرى(ع) شمرده شده است.18
شیوخ قمى فقط در مورد کتاب «نوادر الحکمة» که او نقل کرده است، استثنا قائل شده اند و آن را ضعیف ندانسته اند.19
ولى در عین حال، شیخ در استبصار، بعد از ذکر کتاب «نوادر» مى گوید: من طبق آن عمل نمى کنم و فتوا نمى دهم، چرا که ضعیف است.20
مرحوم آیة الله خویى(ره) مى گوید: برخى روایات تحریف قرآن، از کتاب احمد بن محمّد السیّارى نقل شده است.21
تألیفات: این شخص، داراى کتابهاى متعدّدى است که عبارتند از:
1 ـ کتاب ثواب القران،
2 ـ کتاب الطّب،
3 ـ کتاب القرائات،
4 ـ کتاب النّوادر،
5 ـ کتاب الغارات.22

3 ـ احمد بن محمّد، أبوعبداللّه الخلیلى الآملى (الطّبرى):
اتهام: دروغگو، جاعل حدیث و فاسداست که مورد التفات نیست.23
دلیل: نجاشى در کتاب خود او را جدا ضعیف مى داند24 و ابن غضائرى25 نیز او را دروغگو و جاعل حدیث و فاسد شمرده است.26
تألیفات:
1 ـ کتاب «الوصول الى معرفة الأصول»،
2 ـ کتاب الکشف.27

4 ـ اسحاق بن محمّدبن احمد بن أبان (ابویعقوب الأحمر) بن مرار بن عبداللّه، یعرف عبدالله عقبة و عقاب بن الحارث النخعى (أخ الأشتر):
اتّهام: دروغگو، جاعل حدیث و اصلا معدن تخلیط احادیث است28 و فاسد المذهب نیز بوده است.29
دلیل: نجاشى در رجال خود او را معدن تخلیط مى نامد.30 علاّمه نیز در خلاصه، او را معدن تخلیط مى خواند31 وابن غضائرى او را فاسد المذهب و دروغگو و جاعل حدیث مى داند و نیز عیاشى خبرى در مورد وضع حدیث او نقل مى کند.32
شرح حال و تألیفات: او را رئیس گروه «اسحاقیّه» مى دانند و صاحب کتابهاى متعددّى است که عبارتند از:
1 ـ کتاب اخبار السّیّد،
2 ـ کتاب المجالس،
3 ـ کتابهایى در مورد تخلیط.33

5 ـ اسماعیل بن على بن رزین بن عثمان بن عبدالرّحمن بن عبداللّه بن بدیل بن ورقاء الخزاعى، ابن أخى دعبل، ابوالقاسم:
اتهام: دروغگو، جاعل حدیث، مختلط در حدیث بوده است.
دلیل: نجاشى و شیخ و مامقانى او را مختلط مى دانند.34
ابن غضائرى او را دروغگو و جاعل حدیث مى داند.35
و شیخ در رجالش مى گوید که او از ائمه(ع) حدیث نقل نمى کند.36
شرح حال: او پسر برادر دعبل خزاعى بود که در واسط مى زیست و سرپرست امور حسبیّه آنجا بود.37
تألیفات:
1 ـ کتاب «تاریخ الأئمة»،
2 ـ کتاب النکاح.38

6 ـ الحسن بن العبّاس بن الحریش الرّاوى، ابوعلى:
اتّهام: ضعیف است و کتابى در مورد فضیلت سوره قدر جعل کرده است.39
دلیل: نجاشى در «رجال» خود مى گوید که جدّا ضعیف است و کتابى در مورد «انّا أنزلناه» دارد که مضطرب الالفاظ است.40 ابن غضائرى نیز این کتاب را فاسد الالفاظ و جعل مى داند.41
تذکّر: بر برخى کتب رجالى گفته شده که «حسن بن عبّاس» از امام جواد(ع) حدیث نقل مى کند؛ در حالى که اکثر کتابهاى حدیث، گفته اند که از امام باقر(ع) نقل مى کند. شیخ نیز در رجال، یک بار او را در اصحاب امام جواد(ع) و یک بار در باب «من لم» ذکر کرده است.
این مطالب مى رساند که دو نفر به این اسم وجود دارند؛ هر چند هر دو را ضعیف دانسته اند.42
تألیفات: کتابى داشته در مورد فضیلت «انّا انزلناه فى لیلة القدر» که گفته شده روایات آن مضطرب است.43
امّا مرحوم کلینى در اول کافى مى گوید: روایت و کتابى غیر از کتاب الحسن بن العباس درمورد شأن «سوره قدر» نیست.44

7 ـ الحسن بن على بن أبى حمزة البطائنى (سالم البطائنى):
اتهام: کذّاب، ملعون و واقفى است.45
دلیل: رجال نجاشى، او را از بزرگان واقفیّه شمرده است.46
و نیز مرحوم مامقانى از خلاصة الأقوال و کشّى نقل کرده اند که دروغگو و ملعون و واقفى است.47
تألیفات:
1 ـ کتاب الفتن (الملاحم)،
2 ـ کتاب فضائل القرآن،
3 ـ کتاب القائم الصغیر،
4 ـ کتاب الدّلائل،
5 ـ کتاب المتعة،
6 ـ کتاب الغیبة،
7 ـ کتاب الصّلاة،
8 ـ کتاب الرّجعة،
9 ـ کتاب فضائل أمیرالمؤمنین(ع)،
10 ـ کتاب الفرائض.48

8 ـ الحسن بن محمّد بن یحیى بن الحسن بن جعفر بن عبداللّه بن الحسین بن على بن الحسین بن علىّ امیرالمؤمنین(ع)، ابومحمّد، المعروف بإبن أخى طاهر:
اتّهام: کذّاب و جاعل حدیث است؛ روایاتى را از افراد مجهول نقل مى کرد که مورد انکار (منکّرة) بود؛ ضعیف است.49
دلیل: علاّمه مامقانى (ره)، او را مورد تضعیف اصحاب مى داند که از افراد مجهول روایات منکّره نقل مى کند.50
و نیز نجاشى مى گوید که از افراد مجهول، روایات منکّره نقل مى کند و دیدم که اصحاب ما، او را تضعیف مى کردند51 و ابن غضائرى و ابن داود، او را دروغگو و جاعل حدیث مى دانند و توقّف در روایات او را انتخاب مى کنند.52
امّا برخى رجالیان، او را موثّق مى دانند؛ چرا که صدوق(ره) از او نقل حدیث کرده و اجازه گرفته است و شیخ مفید(ره) نیز در ارشاد، از او روایات بسیارى نقل کرده است.53
او از جدّ خویش (یحى بن الحسن) و غیر از او روایت نقل مى کند.
تألیفات:
1 ـ کتاب المثالب،
2 ـ کتاب الغیبة و ذکر القائم(عج).54

9 ـ سالم بن أبى حفصة العجلى (م370هـ)، مولى بنى عجل، کوفىّ یکنّى أبا الحسین و أبا یونس، اسمه زیاد:
اتهام: مورد تکذیب و تکفیر و لعنت امام صادق(ع) قرار گرفته است.55
غالى، ضعیف و کذّاب است و به امام باقر(ع) دروغ مى بست.56
دلیل: صاحب الوجیزة او را ضعیف دانسته است57؛ و علامه مامقانى(ره) نیز او را جزو متّهمان به کذب قرار داده است.58
صاحب بهجة الآمال نقل کرده که مورد تکذیب و تکفیر و لعنت امام صادق(ع) واقع شده؛ چرا که به امام باقر(ع) دروغ بسته است.59
برخى او را شیعه اى غلو کننده دانسته اند60، ولى این مطلب با روایاتى که درمورد عقاید او نقل شده، سازش ندارد.61
تالیفات: دو کتاب داشته است که نجاشى از آنها خبر مى دهد ولى نام آنها را نمى گوید.62

10 ـ سلیمان بن عبداللّه الدّیلمى، أبو محمّد (و ابنه محمّد بن سلیمان):
اتّهام: غالى و کذّاب است63 و به روایات منفرد او (و فرزندش) عمل نمى شود.64
دلیل: علاّمه در «الخلاصة» او را از بزرگان غلات مى شمارد65؛ و به نقل علامه مامقانى(ره) و ابن غضائرى، غالى و کذّاب است.66
در خلاصه، نام او «سلیمان الدّیلمى» و در کتاب ابن غضائرى، نام او «سلیمان بن زکریّا» ذکر شده، امّا علامه مامقانى و برخى از رجالیان، آنها را اشاره به افراد متعدّدى نمى دانند.67
شرح حال: او مردى تا جر بود که اسراى دیلمى را به کوفه مى برد و اموال تجارتى را به خراسان حمل مى کرد؛ ولى در اصل از «بجیلة الکوفة» بود.68
تألیفات:
کتاب یوم و لیلة، که پسرش (محمّد بن سلیمان) از او نقل مى کند.69

11 ـ سلیمان بن عمرو بن عبداللّه بن وهب النّخعى، أبو داود الکوفى:
اتّهام: جاعل حدیث بوده است70؛ به طورى که محدّثین او را «کذّاب النّخع» لقب داده اند؛ ضعیف است.71
دلیل: در «الوجیزة» او را ضعیف شمرده اند.72
علامه مامقانى او را به وضع حدیث متّهم مى داند.73
ابن غضائرى او را ضعیف و کذّاب معرّفى مى کند.74
شرح حال: سلیمان فردى زاهد بود؛ به طورى که شبها را به نماز و روزها را به روزه دارى مى گذراند. او از امام صادق(ع) نقل حدیث مى کند.75

12 ـ عبداللّه بن محمّد البلوى (بن عمیر بن محفوظ البلوى، أبو محمّد المصرى):
اتهام: کذّاب و جاعل حدیث بوده است.76
دلیل: نجاشى او را ضعیف و ابن غضائرى او را دروغگو و جاعل حدیث دانسته است.77
علاّمه مامقانى(ره) او را جزو افراد کذّاب و جاعل نام برده است.78
شرح حال: او شخصى فقیه و واعظ، از اهالى مصر و از قبیله «بلى» بوده است.79
برخى گفته اند که از «بلى بن عمرو بن الجاف بنى قضاعة» بوده است.80
تألیفات:
1 ـ کتاب الأبواب،
2 ـ کتاب المعرفة،
3 ـ کتاب الدّین و فرائضه.80

13 ـ علىّ بن أحمد الکوفى، أبوالقاسم:
اتّهام: کذّاب، صاحب بدعت و غالى بوده است.82
دلیل: نجاشى او را فاسد المذهب و غالى معرّفى مى کند.83
ابن غضائرى و صاحب خلاصة الأقوال و علاّمه مامقانى، او را غالى و صاحب بدعت معرفى کرده اند84. مرحوم آیة الله خویى، او را کذّاب و فاسد المذهب مى داند و مى گوید برخى روایات تحریف قرآن را او نقل کرده است.
شرح حال: او ادّعا مى کرده که از «آل ابى طالب» است. در آخر عمرش به غلو دچار شد و مذهب او فاسد گشت و در ناحیه اى به نام «کرمى» در سال 352 درگذشت، که آن ناحیه در پنج فرسخى فسا و بیست فرسخى شیراز است. غلات مقام او را بلند مى دانند.85
تألیفات:
1 ـ کتابى در موضوع غلو و تخلیط86، 2 تا 51 ـ کتابهایى با عناوین: الأنبیاء ـ الأوصیاء ـ البدع المحدثة ـ التّبدیل والتّحریف ـ تحقیق اللّسان فى وجوه البیان ـ الإستشهاد ـ تحقیق ما الّفه البلخى فى المقالات ـ منازل النّظر و الإختیار ـ أدب النّظر والتّحقیق ـ تناقض أحکام المذاهب الفاسدة ـ الأصول فى تحقیق المقالات ـ الإبتداء ـ معرفة وجوه الحکمة ـ معرفة ترتیب ظواهر الشّریعة ـ التّوحید ـ مختصر فى فضل التّوبة ـ تثبیت نبوّة الأنبیاء ـ مختصر فى الأمة ـ مختصر فى الأرکان الأربعة ـ الفقه على ترتیب المزنىّ ـ الآداب و مکارم الأخلاق ـ فساد أقاویل الإسماعیلیة ـ الرّدّ على أرسطاطالیس ـ المسائل والجوابات ـ فساد قول البراهمة ـ تناقض أقاویل المعتزلة ـ الرّدّ على محمّد بن بحر الرّهنى ـ الفحص عن مناهج الإعتبار ـ الإستدلال فى طلب الحقّ ـ تثبیت المعجزات ـ الردّ على من یقول إنّ المعرفة من قبل الموجود ـ إبطال مذهب داود بن على الإصبهانى ـ الردّ على الزّیدیة ـ تحقیق وجوه المعرفة ـ ما تفرّد به أمیرالمؤمنین(ع) من الفضائل ـ الصّلاة والتسلیم على النّبى وأمیرالمؤمنین ـ الرّسالة فى تحقیق الدّلالة ـ الرّد على أصحاب الإجتهاد فى الأحکام ـ فى الإمامة ـ فساد الإختیار ـ رسالة إلى بعض الرؤساء ـ الردّ على المثبتة ـ الرّاعى والمرعى ـ الدّلائل والمعجزات ـ ماهیة النّفس ـ میزان العقل ـ ابّان حکم الغیبة ـ الرّد على الإسماعیلیة فى المعاد ـ تفسیر القرآن ـ کتاب فى النفس.
نجاشى در پایان عناوین تألیفات او مى افزاید که اکثر کتابهاى او فاسد است.87

14 ـ محمّد بن بشیر، کوفى (من موالى بنى أسد):
اتهام: ملعون، غالى و واقفى است؛ به امام کاظم(ع) دروغ مى بست.88
دلیل: کشّى مى گوید که او به امام کاظم(ع) دروغ مى بست.89
صاحب خلاصة الأقوال مى گوید که او ملعون و غالى است.90 علاّمه مامقانى نیز او را ملعون مى داند.91
امام رضا(ع) او را لعنت و نفرین کرد و نیز امام کاظم(ع) از او تبرّى جست.92
شرح حال: محمدبن بشیر، کسى است که در زمان امام کاظم(ع) و امام رضا(ع) زندگى مى کرده است و پس از فوت امام کاظم(ع) واقفى شد و ادّعا کرد که امام هفتم همان قائم است که در بین مردم زندگى مى کند و براى اهل نور، با نور ظاهر است. او که شعبده باز بود و کارهاى خارق العاده انجام مى داد، ادّعا کرد که جانشین موسى بن جعفر(ع) است و عدّه اى پیرو او شدند و براى بعد از وفات، وصیت کرد که فرزندش (سمیع بن محمّد) جانشین او باشد.93
تألیفات: او داراى کتابى نیز بوده است.94
تذکّر مهم: دو راوى به نام «محمّد بن بشیر» وجود دارد:
الف: محمّد بن بشیر کوفى، از اصحاب امام کاظم(ع) که ملعون است و ذکر او گذشت.
ب: محمّد بن بشیر کوفى که برادر على بن بشیر است و هر دو ثقه هستند. نجاشى از آنها نام مى برد و مى گوید: کتاب نوادر از این شخص ثقه است95 و در قم وفات یافت.
نکته قابل ذکر ، این است که رجالیان هیچ نشانه روشنى براى تمییز آن دو نفر مشترک، ذکر نکرده اند.96

15 ـ محمّد بن على، أبو سمینة، الصّیرفى (بن ابراهیم بن موسى ابوجعفر القرشى):
اتّهام: مشهور به دروغگویى بوده است97؛ غالى، فاسد الاعتقاد و ضعیف است.98
دلیل: نجاشى رجال مى گوید که او در کوفه مشهور به روغگویى بوده است و علاّمه مامقانى، دروغگویى او را نقل مى کند99 و آیة اللّه خویى در معجم الرّجال، او را ضعیف مى داند.100
ابن ولید، روایاتى را که «محمد بن احمد بن یحیى» از ابى سمینة نقل مى کند، استثنا کرده و ضعیف ندانسته است.101
نظریّه: از ابن ولید، عجیب است که از چنین فرد دروغگو و منحرفى، روایات را قبول مى کند
شاید ایشان قرائنى بر صحّت داشته، که البتّه یقین و عقیده اش براى ما حجّت نیست.
شرح حال: او در کوفه مشهور به دروغگویى بود و سپس وارد قم شد و مدّتى مهمان احمد بن محمد بن عیسى بود. سپس مشهور به غلو شد و مخفى گشت؛ امّا احمد بن محمد بن عیسى او را از قم اخراج کرد.102
او را از اصحاب امام رضا(ع) دانسته اند.
تألیفات:
1 ـ کتاب الدّلائل،
2 ـ کتاب الوصایا،
3 ـ کتاب العتق،
4 ـ کتاب «عمّ یتسائلون»،
5 ـ کتاب الآداب.103

16 ـ محمّد بن مقلاص، أبو زینب الأسدى، أبو الخطّاب الأجدع، الزّراد (البزّاز ـ السّراد ـ البرّاد)، مولى بنى أسد، (أبالطّیبات ـ أبا اسماعیل):
اتّهام: مورد لعنت امام صادق(ع) واقع شده است104؛ ملعون است؛ چرا که به امام صادق(ع) دروغ مى بست و چیزهایى را که نفرموده بود، منتشر مى کرد و امام(ع) را مى ترسانید.105
دلیل: علاّمه مامقانى در مقباس106 و صاحب بهجة الآمال و خلاصة الأقوال و غضائرى و دیگران نقل کرده اند که او مورد نفرین و لعنت امام صادق(ع) واقع شده است.107
در این مورد، روایات کثیرى نقل شده است و حتى از نزدیکى به او و پیروانش نهى شده است و در توقیعى که صادر شد، همه ائمه(ع) از ابوالخطّاب برائت جسته اند.108
شرح حال: ابوالخطّاب، فرد احمق و کند ذهنى بود که مطالب و احادیث را حفظ نمى شد، ولذا مطالبى را از خود به آنها اضافه مى کرد. او فاسدترین افراد کوفه بود. در مورد نماز مغرب عقیده داشت که تا وقتى ستاره ها در شب ظاهر نشوند، برگزار نشود. پیروان او را خطّابیّه گویند که عقاید عجیبى در مورد نماز و روزه داشته اند.109

17 ـ محمّد بن موسى بن عیسى الهمدانى السّمّان، أبو جعفر:
اتهام: غالى، جاعل احادیث و اصول، و ضعیف است.110
دلیل: نجاشى نقل مى کند که قمى ها او را به خاطر غلو تضعیف کرده اند و ابن ولید گفته که او جعل حدیث مى کرده است.111
مرحوم مامقانى از محمّد بن الحسن بن ولید نقل مى کند که او دو «اصل» به نامهاى «اصل النّرسى» و «اصل زید الزّرّاد» را جعل کرده است.112
تألیفات:
1 ـ کتاب ما روى فى أیّام الأسبوع،
2 ـ کتاب الردّ على الغلات.113

18 ـ محمّد بن فرات، الجعفى الکوفى (الجزمى):
اتّهام: ضعیف است114؛ ادّعاى نبوّت داشته و غالى و شارب خمر بوده است. بر امام رضا(ع) دروغ مى بست و لذا مورد لعن حضرت قرار گرفت.115
دلیل: کلام نجاشى و ابن غضائرى بر تضعیف او و روایات کشّى بر مذمّت او دلالت دارد.116
کشّى نقل مى کند که امام رضا(ع) فرمود:
«یا یونس، أما ترى إلى محمّد بن فرات و مایکذب علىّ… یا یونس، انّما قلت ذلک لیحذر عنه أصحابى وتأمرهم بلعنه والبرائة منه فإنّ اللّه هو برئ منه».117
تألیفات:
1 ـ نجاشى مى گوید کتابى داشته است ولى نام آن را نمى برد؛118
2 ـ مطالبى در تفسیر از او نقل شده است، از جمله اینکه از امام باقر(ع) نقل مى کند که: سألته عن قول اللّه عزّوجلّ: «وتقلّبک فى السّاجدین». قال: فى أصلاب النبیّین.119

19 ـ المغیرة بن سعید، رأس المغیرة:
اتّهام: کذّاب بود120 و به امام باقر(ع) دروغ مى بست و احادیثى را داخل احادیث حضرت مى نمود؛ غالى بود و احادیثى را بر مذهب غلو جعل مى کرد.
دلیل: کشّى او را کذّاب مى داند و روایات متعدّدى از امام صادق(ع) و امام رضا(ع) نقل مى کند که مغیره را نفرین و لعنت مى کنند.121
مرحوم مامقانى و آیة اللّه خویى(ره) نیز او را کذاب و ملعون معرفى مى کنند.122 براى مثال، چند روایت را ذکر مى کنیم.
کشّى با سند خود، از هشام بن حکم نقل مى کند:
انّه سمع أبا عبداللّه(ع) یقول: لاتقلبوا علینا حدیثا إلاّ ما وافق القرآن والسنة أو تجدون معه شاهدا من أحادیثنا المتقدمة، فإنّ المغیرة بن سعید لعنه اللّه دسّ فى کتب أصحاب أبى أحادیث لم یحدث بها أبى؛ فاتّقوا اللّه ولاتقبلوا علینا ماخالف قول ربّنا تعالى و سنّة نبیّنا محمّد(ص) فإنّا إذا حدّثنا قلنا: قال اللّه عزّوجلّ وقال رسول اللّه(ص).123
و نیز:
عن یونس عن هشام بن الحکم، انّه سمع أبا عبداللّه(ع) یقول: کان المغیرة بن سعید یتعمّد الکذب على أبى، ویأخذ کتب أصحابه وکان أصحابه المستترون بأصحاب أبى یأخذون الکتب من أصحاب أبى فیدمغونها إلى المغیرة، فکان یدسّ فیها الکفر والزّندقة ویسندها إلى أبى ثم یدفعها إلى أصحابه، فیأمرهم أن یثنوها فى الشیعة، فکلّما کان فى کتب أصحاب أبى من الغلوّ فذاک ممّا دسّه المغیرة بن سعید فى کتبهم.124
همچنین:
عن أبى عبداللّه(ع) قال سمعته یقول: لعن اللّه المغیرة بن سعید؛ إنّه کان یکذب على أبى، فاذقه اللّه حرّ الحدید؛ لعن اللّه من قال فینا مالانقوله فى أنفسنا؛ لعن اللّه من أزلنا عن العبودیة للّه الذى خلقنا وإلیه مآبنا ومعادنا وبیده نواصینا.125

20 ـ مفضّل بن صالح، أبوجمیلة النّحاس الأسدى (النّخّاس):
اتهام: کذّاب، جاعل حدیث و ضعیف است.126
دلیل: نجاشى او را تضعیف مى کند؛ بلکه تضعیف او را مورد قبول همه اصحاب مى داند.127 و نیز ابن غضائرى او را کذّاب و واضع حدیث مى داند.128
البته او از کسانى است که در اسناد کامل الزّیارات واقع شده است و برخى مثل «المحقّق الوحید» سعى کرده اند او را توثیق کنند؛ چرا که از بزرگان (اصحاب اجماع) نقل حدیث مى کند.129
امّا مرحوم خویى (ره) در معجم الرّجال، او را موثّق نمى داند. چرا که نقل تضعیف نجاشى، با وقوع او در اسناد کامل الزّیارات معارض است.130
ابن غضائرى نقل مى کند که از مفضّل شنیده شده است که گفته: من نامه معاویه به محمّد بن ابى بکر را جعل کردم.131
شرح حال: او را از اصحاب امام صادق(ع) شمرده اند و در زمان امام رضا(ع) فوت کرده است. برخى گفته اند: نخّاس (نحّاس) بوده و برخى او را حدّاد (آهنگر) دانسته اند. او در موارد زیادى از امام صادق(ع) و امام رضا(ع) روایت نقل مى کند.132

21 ـ یزید الصّائغ:
اتهام: دروغگو133، واقفى، و ضعیف است.134
دلیل: کلام کشّى که او را از کذّاب هاى مشهور مى داند.135
مؤلّف الوجیزة او را ضعیف مى داند.136
و مرحوم مامقانى او را دروغگو معرفى مى کند.137

22 ـ یونس بن ظبیان الکوفى:
اتّهام: دروغگو، ضعیف، مخلّط و وضّاع (زیاد جعل کننده حدیث) است.138
دلیل: نجاشى او را جدّا ضعیف مى داند و همه کتابهاى او را تخلیط مى شمرد.139
ابن غضائرى او را غالى و کذّاب و جاعل حدیث مى داند.140
کشّى با سند خود از امام کاظم(ع) نقل مى کند که حضرت بر او هزاران بار لعنت فرستاد (لعن یوسف بن ظبیان ألف لعنة یتبعها ألف لعنة).141
تذکّر: بعضى روایات از امام صادق(ع) در مورد مدح یونس وارد شده است که یا سند آن ضعیف است و یا حمل بر تقیه مى شود و یا اینکه یونس در زمان امام صادق(ع) هنوز غالى نشده بوده است.142
شرح حال: او کسى بود که ادّعا مى کرد در حال طواف به او ندا مى شد که «انّى أنا اللّه لا إله أنا فاعبدنى وأقم الصّلاة لذکرى…».143
تألیفات: از کلام نجاشى و غیر او استفاده مى شود که یونس کتابهایى داشته است ولى آنها را نام نبرده اند.144
________________________________________
1 . المحاسن 756/356/1 و بحارالانوار 1/147/2
2. ر.ک: علم الحدیث، کاظم مدیر شانه چى، و اضواء على السنة المحمّدیة، محمود أبوریّة، صحبت جعل حدیث و عوامل آن.
3 . در مورد کتاب «سلیم بن قیس الهلالى، ابا صادق»، دو نظریّه متفاوت وجود دارد:
الف: این کتاب جعلى است.
این نظریّه ابن الغضائرى و شیخ مفید در تصحیح الاعتقاد است. (ر.ک: معجم رجال الحدیث، آیة اللّه خویى، ج8، ص219)
ب: این کتاب از اصول علماى شیعه است؛ بلکه از مهمترین اصول و قدیمى ترین آنهاست.
این، نظریه مرحوم نعمانى در کتاب «الغیبة» (باب ما روى فى أنّ الائمة اثناعشر إماما) است و حتى فاضل تفرشى در حاشیه «رجال کبیر» گفته است که ابن غضائرى اشتباه کرده است؛ و صاحب وسائل نیز در وسائل مى گوید: از کتابهاى معتمد و ثابت و متواتر است (خاتمة وسائل الشیعة / الفائدة الرابعة).
دلیل جعلى بودن کتاب سلیم:
اوّل. از لحاظ مضمون قابل قبول نیست؛ چرا که مى گوید: «محمّد بن ابى بکر، پدرش را در هنگام مرگ موعظه کرد» و «ائمّة شیعه سیزده نفر هستند». (ابن غضائرى در رجال)
دوم . از لحاظ سند معتبر نیست؛ چرا که این کتاب از غیر طریق «أبان بن أبى عیاش» نقل نشده است و او ضعیف است. (معجم رجال الحدیث، ج8، ص221)
جواب جعلى بودن کتاب سلیم:
مرحوم آیة اللّه خویى(ره) در رجال خود (ج8، ص221) سعى مى کند تا به این اشکالات پاسخ دهد، که:
اوّلا، نقل مضامین فوق در این کتاب ثابت نشده است ولذا فاضل تفرشى و صاحب وسایل گفته اند در نسخه موجود این کتاب، چنین مطالبى وجود ندارد (وسائل الشیعة/ ترجمة سلیم بن قیس) و حتى نسبت اشتباه به ابن غضائرى داده اند.
ثانیا، در کتاب کافى، سلیم از غیر طریق «أبان بن أبى عیاش» نیز نقل مى کند و نیز کتاب سلیم از طریق «حماد بن عیسى عن ابراهیم بن عمر الصّنعانى» نیز نقل شده است.
نظریّه:
مى توان گفت که کتاب «سلیم بن قیس»، دو نسخه داشته است:
الف: نسخه اى که به ابن غضائرى و شیخ مفید و میرزا در «رجال کبیر» رسیده است و شامل مطالب و مضامین غیرصحیح است.
ب: نسخه اى که به دست مرحوم نعمانى و صاحب وسایل و فاضل تفرشى رسیده است که آن مطالب را ندارد.
و شاید نسخه اوّل به خاطرجعل «ابان بن ابى عیاش» مورد نقد و نکوهش واقع شده و از گردونه کتب حدیث خارج شده است و آنچه باقى مانده، همان کتاب اصلى بوده که به دست امثال نعمانى رسیده است.
شاهد مطلب آنکه عده اى تصریح مى کنند که این مطالب موهوم در آن بوده و عدّه اى هم صریحا انکار مى کنند.
4 . تلخیص مقباس الهدایة، علاّمه مامقانى (1290 ـ 1351ق)، تلخیص استاد على اکبر غفارى، نشر جامعه امام صادق(ع) 1369، تهران، ص266؛ و نیز: معجم رجال الحدیث، آیة الله سید ابوالقاسم خویى، مرکز نشر آثار شیعه، قم، ج141/1
5 . همان.
6 . معجم رجال الحدیث، 283/2، به نقل از ابن غضائرى.
7 . تلخیص مقباس الهدایة266/ و معجم رجال الحدیث، ج282/2، به نقل از شیخ.
8 . معجم رجال الحدیث، ج283/2، به نقل از ابن غضائرى.
9 . همان، ج282/2، به نقل از شیخ و تلخیص مقباس الهدایة266/
10 . استبصار، باب المتصیّد یجب علیه التمام أو التقصیر، ج846، به نقل از معجم، ج283/2
11 . معجم رجال الحدیث، ج283/2، به نقل از ابن غضائرى.
12 . رجال نجاشى (372 ـ 450ق)، 1416ق، چاپ جامعه مدرّسین، 1416ق، قم، ص80، شرح حال احمد بن محمّد سیارى.
13 . رجال شیخ، ج283/2 ـ 284
14 . همان.
15 . تلخیص مقباس الهدایة266/ و معجم، ج282/2، به نقل از شیخ.
16 . البیان فى تفسیر القران، السید ابوالقاسم الخوئى، مطبعة الآداب فى النجف الاشرف، 1385ق ـ 1966م، ص245
17 . رجال نجاشى80/
18 . معجم رجال الحدیث، ج283/2 (به نقل از ابن غضائرى).
19 . رجال شیخ، به نقل از معجم رجال الحدیث، ج283/2
20 . استبصار، حدیث 846، به نقل از معجم رجال الحدیث، ج283/2
21 . البیان فى تفسیر القرآن 245/246
22 . معجم رجال الحدیث، ج283/2، به نقل از ابن غضائرى.
23 . همان، ج244/2 و تلخیص مقباس الهدایة266/
24 . رجال نجاشى، شرح حال احمد بن محمّد ابوعبداللّه الآملى96/
25 . در مورد ابن غضائرى و کتاب او، سخن بسیار است ولذا از آنجا که در انتساب کتاب به او اشکال وجود دارد، ما هر جا که کلام او را نقل مى کنیم، به عنوان مؤیّد ـ نه دلیل ـ است. (ر.ک: مقدّمه معجم الرّجال)
26 . معجم رجال الحدیث، ج244/2 و تلخیص مقباس الهدایة266/
27 . همان.
28 . تلخیص مقباس الهدایة266/
29 . معجم رجال الحدیث، ج69/3.
30 . رجال نجاشى73/ ـ 74
31 . خلاصة، علامة، القسم الثانى، الباب 3 من فصل الهمزة، و معجم رجال الحدیث، ج69/3
32 . معجم رجال الحدیث، ج69/3
33 . همان.
34 . تلخیص مقباس الهدایة 266/ و رجال نجاشى32/ و معجم رجال الحدیث، ج157/3 ـ 158
35 . معجم رجال الحدیث، ج157/3 ـ 158
36 تا 38 . همان.
39 . تلخیص مقباس الهدایة267/
40 . رجال نجاشى60/
41 . بهجة الآمال فى شرح زبدة المقال، ج139/3
42 . همان.
43 . رجال نجاشى60/
44 . بهجة الآمال، ج139/3
45 . تلخیص مقباس الهدایة267/
46 . رجال نجاشى36/
47 . تلخیص مقباس الهدایة267/
48 . رجال نجاشى36/
49 و 50 . تلخیص مقباس الهدایة 267/
51 . رجال نجاشى64/
52 . بهجة الآمال، ج206/3
53 . همان، از «تعق» نقل مى کند. این مطلب، مبتنى بر این اصل است که «مشایخ اجازه، همه ثقه هستند» و یا اینکه «نقل روایت از کسى، دلیل بر توثیق اوست». در حالى که هیچکدام ثابت نشده است؛ بلکه هر دو مبنا باطل است. (ر.ک: مقدّمة معجم رجال الحدیث)
54 . رجال نجاشى64/
55 . تلخیص مقباس الهدایة268/
56 و 57 . بهجة الآمال، ج304/4
58 . تلخیص مقباس الهدایة268/
59 و 60 . بهجة الآمال، ج304/4
61 . همان306/ ـ 307
62 . رجال نجاشى188/
63 . تلخیص مقباس الهدایة268/
64 . رجال نجاشى182/
65 . بهجة الآمال، ج476/4 ـ 477
66 . تلخیص مقباس الهدایة268/
67 . بهجة الآمال، ج476/4 ـ 477
68 و 69 . رجال نجاشى182/
70 . تلخیص مقباس الهدایة268/
71 و 72 . بهجة الآمال، ج7/4 ـ 486
73 . تلخیص مقباس الهدایة268/
74 . بهجة الآمال، ج7/4 ـ 486
75 . تلخیص مقباس الهدایة268/
76 . همان.
77 . بهجة الآمال، ج276/5
78 . تلخیص مقباس الهدایة268/
79 . بهجة الآمال، ج275/5، از فهرست ابن ندیم نقل مى کند.
80 . همان276/
81 . همان275/
82 . تلخیص مقباس الهدایة268/
83 . رجال نجاشى265/ ـ 266
84 . تلخیص مقباس الهدایة268/
85 . رجال نجاشى6/ ـ265
86 . تلخیص مقباس الهدایة268/
87 . رجال نجاشى265/ ـ 266
88 . تلخیص مقباس الهدایة268/
89 و 90 . بهجة الآمال، ج315/6 ـ 318
91 . تلخیص مقباس الهدایة268/
92 . بهجة الامال، ج315/6 ـ 318
93 و 94 . همان.
95 . رجال نجاشى 344/
96 . بهجة الآمال، ج315/6 و 319
97 . تلخیص مقباس الهدایة268/
98 . معجم رجال الحدیث، ج16، شرح حال محمد بن على بن ابراهیم بن موسى.
99 . تلخیص مقباس الهدایة268/
100 و101 . معجم رجال الحدیث، ج297/16
102 و103 . معجم رجال الحدیث، ج297/16
104 . تلخیص مقباس الهدایة268/
105 . بهجة الآمال، ج466/6 ـ 647 و …
106 . تلخیص مقباس الهدایة268/
107 تا 109 . بهجة الآمال، ج646/6 ـ 647 و…
110 . تلخیص مقباس الهدایة269/
111 . رجال نجاشى338/
112 . تلخیص مقباس الهدایة269/
113 . رجال نجاشى338/
114 . رجال نجاشى363/
115 . بهجة الآمال، ج551/6
116 . همان.
117 . همان552/
118 . رجال نجاشى363/
119 . بهجة الآمال552/
120 . تلخیص مقباس الهدایة269/
121 . معجم رجال الحدیث، ج275/18
122 . تلخیص مقباس الهدایة269/ و معجم رجال الحدیث، ج275/18
123 . معجم، ج275/18
124 و 125 . همان.
126 . تلخیص مقباس الهدایة269/
127 تا 132 . معجم رجال الحدیث، ج287/18
133 . تلخیص مقباس الهدایة269
134 تا 136 . بهجة الآمال، ج315/7
137 . تلخیص مقباس الهدایة269/
138 . تلخیص مقباس الهدایة269/
139 . رجال نجاشى448/
140 . بهجة الآمال ج354/7
141 تا 143 . همان355/
144 . همان 5/ ـ354

تبلیغات