چکیده

در تاریخ فلسفه اخلاق، هرگاه از واژه فضیلت یاد شده، تعابیر تحسین برانگیزی به همراه داشته اما، ماکیاولی شاید برای نخستین بار از فضایلی برای حاکمان پرده بر می دارد، که نه تنها تحسین برانگیز نیستند که برای یک مخاطب بیرونی نفرت انگیز خواهد بود. بنا به تفسیر مشهور، ماکیاولی وظیفه حکومت حفظ اقتدار و تامین امنیت و رفاه برای مردم است و نه ترویج اخلاق. پس اگر در مقام تعارض بین این دو قرار گرفتیم، شهریار بی هیچ تاملی باید اخلاق را قربانی سازد. این نگاه ماکیاولی به مذاق اندیشمندان خوش نیامده و لذا ماکیاولیسم همواره یک عبارت همراه با تحقیر برای کسانی بوده که حاضر شده اند برای حفظ قدرت اخلاق را زیر پا بگذارند. اما باید توجه کرد دستورات ماکیاولی را اگر در دستگاه اخلاق فایده گرا بسنجیم، لزوما غیراخلاقی نیست. در میان فیلسوفان مسلمان نیز غزالی به ویژه در در نصیحت الملوک توصیه هایی مشابه ماکیاولی دارد. اگرچه پیشنهادهایی که غزالی به حاکم می کند گاه از جنس مجرمانه است، لیکن تفاوت در مبانی و نوع رویکرد اخلاقی بین ماکیاولی و غزالی، سرنوشت متفاوتی را رقم خواهد زد. چون غزالی بر خلاف ماکیاولی، فضیلت گراست و اتفاقا فایده گرایی را نقد می کند.

تبلیغات