مقالات
حوزه های تخصصی:
یکی از عللی که حیوان را مستحق خشونت می کند، تصور فقدان عقلانیت و سوژگی در آن است؛ اما اگر بتوان برای حیوان نوعی سوژگی را تشخیص داد، می توان به آینده ای امیدوار بود که حیوان دیگر تحت سیطره ی هیچ گونه آزار انسانی قرار نگیرد. در همین راستا، این پژوهش درنظر دارد مسئله و مخاطره ی تعامل میان انسان و حیوان را با رویکردی تازه و عملی در میان نهد. رویکرد کلی و روشی در این پژوهش «پدیدارشناسی» و به طور مشخص «پدیدارشناسی اخلاقی» است که پیامد آن طرح چهار سئوال درخصوص درد و رنج حیوان، مهر حیوان، حق حیوان و سوژگی حیوان است. بنابراین ترتیب و توالی این چهار امر را در پیوستاری می گذاریم که یک سرش از جنس حس و تجربه و سر دیگرش از جنس مفهوم و کلیت است؛ تا در نهایت به احکامی از جنس «کلی مشخص» دست یابیم. در مجموع، به منظور کاهش مرارت، شرارت و خباثت در تخیلی پدیدارشناسانه سوژگی حیوان را به نحوی تصویر می کنیم که ما را از زندگی ساقط نکند و نتیجه اش کاهش ظلم میان مدرک های حیات باشد. بدین ترتیب در این نوع استدلال نه انسان حیوان می شود و نه حیوان انسان. این یک قراردادِ انسانی است در مقابل قرارداد طبیعی و الهیاتی که گامی به سوی اجتناب از «ته مانده های رفتارِ انسانِ غیرمدرن که حیوانات را ابزار می پندارند» برمی دارد. بنابراین مسیرکاهش شرارت برای انسان، پذیرش نوع و سطحی از حقوق برای حیوانات است.
اخلاق محیط زیست و بهره وری از حیوانات
حوزه های تخصصی:
امروزه توجه به حقوق حیوانات از جایگاه ویژه ای برخوردار است. یکی از فیلسوفان اخلاق معروفی که توجه وافری به حقوق حیوانات دارد، پیتر سینگر است. او دلایل متعددی بر نادرستی استفاده انسان از حیوان اقامه کرده است؛ از جمله استدلال های «گونه پرستی» و «نادرستی وارد کردن درد و رنج بر حیوانات». او علاوه بر این دو استدلال، توجه خود را به رابطه استفاده بیش از حد از حیوانات و تخریب محیط زیست نیز معطوف داشته است. امروزه سهم قابل توجهی از تخریب محیط زیست متوجه دامداری های صنعتی است که با تولید گوشت موجب از بین رفتن منابع گیاهی، انتشار گازهای گلخانه ای و آسیب زدن به طبیعت می شوند. سینگر وضعیت پیش آمده را ناشی از نحوه رفتار انسان ها با حیوانات دانسته و آن را مرتبط با آموزه های دینی درباره انسان و حیوان می داند. او با غیراخلاقی دانستن گوشت خواری و رد نظر دین در این باره برای حفظ محیط زیست گیاه خواری را پیشنهاد می کند. در این مقاله ضمن بررسی و نقد این استدلال، مشخص می شود که مهمترین عامل تخریب محیط زیست افراط و استفاده نامطلوب انسان از حیوان است. مشکل محیط زیست با اصلاح نوع نگرش انسان به محیط زیست و نحوه ساماندهی استفاده او از طبیعت قابل حل است که دین نیز آن را مورد تأکید قرار داده است. اگر استفاده انسان از مجموعه محیط زیست که حیوان نیز جزئی از آن است، به صورت هدفمند و مسئولانه انجام بگیرد، نه تنها موجب تخریب محیط زیست نخواهد شد، بلکه مایه حفظ بهتر آن و در نتیجه مراعات حقوق حیوان نیز خواهد شد. لزوم تأکید بر اصلاح ساختار به جای منع مصرف، توجه به آسیب های گیاه خواری و لزوم فهم درست از نظر دین به خصوص اسلام از جمله نقدهایی است که می توان به سینگر وارد کرد.
حکمت عملی به مثابه سلوک عملی در حکمت متعالیه ملاصدرا
حوزه های تخصصی:
ددر حکمت متعالیه ملاصدرا عملاً اثبات کرد که استدلال، ذوق، اشراق و آنچه از راه وحی به دست می آید، به یک حقیقت منتهی می شود.ملاصدرا بر اساس اصالت وجود و وحدت سنخی وجود مباحث و مسائل فلسفی را نیز به عنوان یک حقیقت واحد تبیین و تحلیل نمود ولذا بسیاری از تمایزات و دوگانگی ها در حکمت متعالیه به وحدت و اتحاد منجر گردید. چنانکه تمایز و دوگانگی قوای نظری و عملی انسان نیز به وحدت و هماهنگی و اتحاد قوا منتهی شد . و حکمت عملی که از ابن سینا در نظام فلسفه اسلامی از رونق افتاده بود در حکمت متعالیه در کنار حکمت نظری به عنوان مراتب حقیقت واحد حکمت در تلفیق با سلوک عملی و عرفانی مجددا احیاءگردید. مساله این پژوهش، بررسی رویکرد صدرا به حکمت عملی و مبانی و نتایج آن است، روش: سند پژوهی به طریقه توصیفی و تحلیلی. یافته های پژوهش: در حکمت متعالیه، حکمت عملی به عنوان سلوک عملی متمایز و اعم از اصطلاح رایج فلسفی مشائی و جامع بین حکمت مشاء، عرفان و دین ، در کنار حکمت نظری به عنوان مراتب حقیقت واحد حکمت ارائه شده است.
نگاهی تحلیلی و انتقادی به فضیلت «شجاعت» در اخلاق نیکوماخوسی ارسطو
حوزه های تخصصی:
«شجاعت» از دیرباز یکی از فضایل اخلاقیِ مهمّ و مشترکِ جوامع بشری گوناگون به شمار می رفته است. طیّ قرون متمادی فهم های مختلف و متنوّعی از این فضیلت اخلاقی وجود داشته اند که به توسعه و تضییقِ قلمروِ کاربردِ آن در مرزبندی با رذایل و مفاهیم دیگر انجامیده اند. این اختلاف و تنوّعِ فهم ها از فضیلت شجاعت در میان فیلسوفانِ یونان باستان نیز دیده می شود. ارسطو نیز در آثارِ اخلاق شناختیِ خود، به ویژه در کتابِ مشهورِ اخلاقِ نیکوماخوسی، از این فضیلت اخلاقی به تفصیل بحث کرده است. کوشش برای یافتن مؤلّفه های فضیلت شجاعت در سخنانِ پرظرافتِ ارسطو در آن کتاب ما را به حقیقتِ شجاعت رهنُمون می سازد. ما در این مقاله کوشیده ایم که ابتدا مؤلّفه های فضیلت شجاعت در اخلاقِ نیکوماخوسی را استخراج و بیان کنیم؛ سپس بر اساسِ مؤلّفه های به دست آمده که بیست وپنج مورد در شش بخش اند، تحلیلی از نظرگاه کلّیِ ارسطو درباره حقیقتِ شجاعت و شخص شجاع به دست دهیم و سرانجام به ارزیابیِ آرای ارسطو و مناسبات میان آنها بپردازیم.
میزان مطالبه اخلاق با تاکید بر مؤلفه اولویت در اندیشه اسلامی
حوزه های تخصصی:
میزان مطالبات اخلاقی یکی از مباحث مهم در فلسفه اخلاق است که در اواخر قرن بیستم مطرح و به صورت جدی در فلسفه اخلاق دنبال شد. بحث مطالبه اخلاقی در پی آن است که حدود و مرزهای الزامات اخلاقی را در اعمال و رفتار آدمی تعیین کند. در این بحث به طور کلی سه رویکرد اخلاق حداکثرگرا، اخلاق اعتدال گرا و اخلاق حداقل گرا وجود دارد. میزان مطالبه اخلاق و به تبع، نوع رویکرد به اخلاق بر اساس سه مؤلفه شمول، اولویت و شدّت در ارزیابی اخلاقی تعیین می شود. در این مقاله ضمن اشاره به این سه مؤلفه، با روش توصیفی و تحلیلی مؤلفه اولویت، شاخصه های آن و راه حل رفع معضلات و تزاحمات اخلاقی را در اندیشه اسلامی، با تمرکز بر دیدگاه اندیشمندان شیعه، به خصوص فقهای شیعه بررسی می کنیم.
بازخوانی انتقادی مؤلفه های سعادت در نظریه ارسطو
حوزه های تخصصی:
هرگونه نظریه پردازی دربارهٔ مفهوم سعادت، مستلزم تبیین مؤلفه های مختلف آن (از جمله مقدمات، شروط، مصادیق و اجزا) است. توجه به نقش بنیادین سعادت در حکمت عملی که به عنوان واسطه و تضمین کنندهٔ امتداد عملی فلسفه شناخته می شود، بیانگر اهمیت مضاعف چنین تبیینی در کاربست عملی نظریه خواهد بود. در نظریهٔ سعادت ارسطو که بر عناصر مفهومی خاصی مانند خیر/غایت أعلی، خودبَسندگی، کارکرد، فضیلت و فعالیت مُبتنی است، دو فضیلت نظری و اخلاقی به عنوان اجزای سعادت و مواردی همچون ثروت، دوستی و سلامتی به مَنزلهٔ شروط آن مطرح شده اند؛ اما ابهام موجود در سخنان ارسطو سبب بروز اختلافی اساسی در میان مفسران آثار وی و نیز در آراء فیلسوفان مسلمان گردیده و آنها را به دو گروه طرفداران «سعادت غالب» و «سعادت جامع» تقسیم کرده است که در دیدگاه اول تنها فضیلت نظری دارای اهمیت ذاتی و اولی است و در دیدگاه دوم، فضایل نظری و اخلاقی به طور همزمان مورد توجه ذاتی قرار می گیرند. ریشه یابی ابهام مذکور و ارائهٔ راهکاری برای رفع آن در جهت افزایش کارآمدی عملی اهدافی هستند که در این نوشتار از طریق بازخوانی انتقادی نظریهٔ ارسطو به روشی تحلیلی مورد پِی جویی قرار گرفته اند. به نظر می رسد می توان با پایبندی به تعریف سعادت به عنوان «غایت بالذات» (در مقابل غایت نهایی) و توجه به کلّ ماهیت نوعیه (به جای فصل) در استدلال موسوم به «برهان کارکرد»، نظریه «سعادت شامل» را پیشنهاد نمود که مؤلفه های سعادت را توسعه می دهد، طبقه بندی مناسبی از آنها ارائه می نماید و درنتیجه کارآمدی عملی بیشتری در حلّ تزاحم های میان آنها خواهد داشت.