آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۲

چکیده

مسئله سعادت انسان از دیرباز، موردتوجه متفکران بوده و ارسطو از نخستین اندیشمندانی است که سعادت را محور نظام اخلاقی خویش قرار داده است. ازنظر این فیلسوف، سعادت، غایت زندگی انسان محسوب می شود که درپی کسب فضایل اخلاقی و عقلانی در دنیا به دست می آید. ابن سینا و توماس آکوئیناس به عنوان دو فیسلوف شاخص مشائی در شرق و غرب، هرکدام، تفسیری خاص از نظریه سعادت بیان کرده اند. در این نوشتار، با استفاده از روش توصیفی - تحلیلی، بررسی تطبیقی تفسیرهای عرضه شده ازسوی این دو فیلسوف را به منظور کشف افتراقات و اشتراکات نظریاتشان انجام داده ایم. مباحث این دو متفکر، بیانگر آن است که هردوی آنان تفسیرهایشان از نظریه سعادت ارسطو را با تمسک به عنصر دینی خویش و با تکیه بر رویکردی عقلانی، در بستر تعالیم دینی به دست داده اند. ابن سینا در بُعد عملی سعادت، درقالب تمسک به جنبه عملی شریعت اسلام، با بیان فضایل و رذایل دینی و التزام به آن ها، و توماس آکوئیناس درقالب قاعده فیض و لطف الهی با مطرح کردن ایده فضایل الهیاتی، موجب قرین سازی سعادت دنیوی ارسطو با سعادت دینی- اخروی شده اند. ابن سینا با رویکردی تکمیلی و با محور قراردادن سعادت عقلی، نقش شرع در سعادت را لازم و تکمیل کننده دانسته و توماس آکوئیناس نیز با رویکردی ترکیبی، علاوه بر سعادت عقلی ارسطویی، سعادت الهیاتی مبتنی بر ایمان مسیحی را لازم و نقش آن را تکمیل کننده به شمار آورده است.

Avicenna and Aquinas on the Religious Elements in Aristotle’s Theory of Happiness

Happiness has been a concern of thinkers for a long time. Aristotle was one of the first thinkers who made happiness the center of his ethical system. According to Aristotle, happiness is the goal of human life and it will be achieved by acquiring moral and rational virtues in this world. Avicenna and Thomas Aquinas, as two leading peripatetic philosophers, respectively, in Islam and Christianity, have presented special interpretations of Aristotle’s theory of happiness. In this research, their interpretation of Aristotle’s theory will be investigated in a comparative way to determine their differences and similarities. The findings of the research show that both philosophers have interpreted Aristotle’s theory of happiness by including elements from their religious traditions. In the practical dimension of happiness, Avicenna adheres to the practical aspects of Islamic law, its divine virtues and vices, and considered their observance as a necessary condition for happiness; Aquinas tries to harmonize Aristotle’s worldly happiness with the religious and other-worldly happiness by bringing in the divine grace and theological virtues. Avicenna places intellectual happiness in the center of his interpretation, but considers the role of Sharia (practical dimension of Islam) as necessary and complementary in Aristotelian happiness; Aquinas considers theological happiness based on the Christian faith to be necessary and have a complementary role, in addition to Aristotelian intellectual happiness.

تبلیغات