تأثیر متون صوفیانه فارسی بر تفسیر ثمانیه خواجه محمد پارسا (مقاله علمی وزارت علوم)
درجه علمی: نشریه علمی (وزارت علوم)
آرشیو
چکیده
خواجه محمّد پارسا (م: 822 ه .ق)، از مشایخ فرقه نقشبندیه و صوفیانِ نامدار عصر تیموری و صاحب تألیفات متعدّدی در حوزه تصوّف و تفسیر قرآن است. یکی از آثار وی، تفسیر ثمانیه، تفسیر هشت سوره کوتاه جزء سی ام قرآن است. وی در این اثر، همچون دیگر مکتوبات خویش، از آثار عربی و فارسی پیش از خود بسیار بهره گرفته و گاه به مآخذ خود اشاره کرده و در موارد متعدّدی اشاره نکرده است. مسئله اساسی این مقاله آن است که آیا تمامی بخش های فارسی این اثر، حاصل ذهن و قلم خواجه پارساست یا بخش هایی از آن برگرفته از آثار متقدّمان است و نویسنده به منابع خود اشاره نکرده است؟ با بررسی بخش های فارسی کتاب، این نکته مشخّص می شود که شماری از این مطالب، برگرفته از آثاری چون شرح تعرّف، کیمیای سعادت، مرصادالعباد و مصباح الهدایه است که مؤلّف بی آنکه نامی از صاحبان آن آثار ببَرد، بخش هایی از آن ها را ذکر کرده است. این نکته موجب می شود تا خواننده در تحلیل محتوایی و زبانی این اثر کمتر به خطا بیفتد و مبنای بررسی های خویش را بر این بخش ها بنیان نگذارد.The Influence of Persian Sufi Texts on the Secondary Interpretation of Khajeh Mohammad Parsa
Khawaja Muhammad Parsa (d. 822 AH), is one of the sheikhs of the Naqshbandiyya sect and famous Sufis of the Timurid era. he has authored numerous works in the field of Sufism and interpretation of the Qur'an. Tafsir Samaniyah, One of his works, is the commentary of eight short chapters of the thirtieth part of the Quran. To write this work, like his other writings, he has utilized a lot of Arabic and Persian late works; sometimes he has referred to his sources but in many cases he has not mentioned them. The main issue of this article is whether all the Persian parts of this work are the outcomes of the mind and the style of Khajeh Parsa or may some parts of it are taken from the works of predecessor authors and he has not mentioned his sources? studying the Persian parts of the book, it is clear that a number of these materials are taken from some works such as Sharh-e-Tarrof, Kimia-e-Saadat, Mersad-ul-Ebad, and Mesbah-ul-Hedayah whish he didn’t even mention them. This point can lead readers to make less mistakes about the content and linguistic analysis of this work and also make them aware of using these sections.