چکیده

چندگاهی است که شماری از روابط عمومی ها، در فقدان یک سلسله ساز و کارهای الزام به اخلاق حرفه ای و عوامل بازدارنده خرد و کلانی که شوربختانه موجب انزوا و گسست بنیادین آنها از جامعه مخاطبین و مخدومین شده است، به کژراهه کشیده شده اند تا بدین منوال نه تنها از اهداف غایی و راهبردی خود دور شوند، بلکه در سراشیبی زوال و هبوط قرار گیرند. پل الوار، شاعر فرانسوی می گوید: «زخمی بر او بزن عمیق تر از انزوا». در جهان پر هیاهوی ارتباطات در عصر شتاب، گفتمان ها و مفاهیم جهانشمولی همچون همزیستی، هم اندیشی، همگرایی و همکاری مشترک ملل جهان در امر پیشبرد هدف های ارزشمند، رهایی بخش و بزرگی که متضمن توسعه پایدار متوازن، ثبات و پایداری صلح، رفع محرومیت های اجتماعی و پیشگری از جنگ افروزی های خانمانسوز از سوی استکبار در سرتاسر این گوی حاکی است، بیش از پیش ضرورت یافته است. ناگفته پیداست که نیل به این مقصود، بیش از هر عامل و پیش شرطی، مستلزم تحکیم و تثبیت روابط و مناسبات اجتماعی بر محوریت عقلانیت و معدلت در قلمرو جوامع شهری و روستایی است و در حقیقت صلح و آرامش جهان پر تلاطم و ناآرام امروز بیش از هر چیز در گرو ثبات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی این گونه جوامع در محدوده های ملی است. با چنین خوانشی، به صراحت و آشکارا می توان گفت که روابط عمومی ها در جوامع شهری و روستایی، به منزله مهمترین و موثرترین نهادهای ارتباطی، نه تنها ستون های بنای جامعه مدنی را در راستای تحقق آن هدف های کلان و راهبردی پایدار و مستحکم می سازند، بلکه رسالت بزرگ و سرنوشت سازی را در تحقق آرمان های ملی و صیانت از اعتماد عمومی به عنوان ارزشمندترین سرمایه اجتماعی و ملی به دوش می کشند. حال باید مشعل دانایی و ژرف بینی بر افروخت و به واکاوی علل گسست روابط و مناسبات اجتماعی شماری از جوامع شهری که منشاء تعمیق و تشدید بحران ها و چالش های گوناگون، سلب تدریجی اعتماد عمومی از سازمان ها و نهادهای شهری و نیز گسست ارتباطی و تعامل گروه های اجتماعی که فرجام شوم و هراسناکی جز انزوا، اعتزال و کناره جویی مردم از تعیین سرنوشت خویش نداشته و نخواهد داشت. یکی از آسیب های جدی در این عرصه گاه، استفاده های ابزاری سازمان های شهری از روابط عمومی ها، با هدف های صرفاً تبلیغاتی و یکطرفه است که چنین رویکردی منجر به ناکارآمدی این نهاد در تحقق هدف های راهبردی، نقض اصول بنیادین ناظر بر اصل ارتباط متقابل و دو سویه بین مدیران از یک سو و شهروندان در مقام مخدومین جامعه از سوی دیگر، سلب اعتماد عمومی و تبعات زیانبار دیگر می شود. شاید طرح این موضوع در آغاز و بدو امر قدری شگفتی و ذهن خواننده را بر انگیزاند که به راستی چگونه و با کدامین استدلال و رویکرد روابط عمومی قادر است در این عرصه نقش آفرینی کند و افزون بر ایفای وظیفه شغلی در نهادها و سازمان های متبوع، رسالت بزرگی را در تحقق هدف های ملی به دوش بکشد؟! با اندکی تامل و ژرفش در باب جامعه شناختی شهری و مردم شناسی می توان به پاسخ قانع کننده ای دست یافت. البته واقعیت تلخ و تاسف بار در موقعیت کنونی این است که شماری از روابط عمومی ها، به ویژه روابط عمومی های نهادها و سازمان های مهم شهری به سبب ناکارآمدی، دوری جستن و فاصله گیری خواسته یا ناخواسته از هدف هایی که اعتمادسازی از مولفه های اصلی آن است، کشتی به خشکی می رانند و از توان دستیابی به مقاصد عالیه ای که مطمح نظر است، عاجزند. زیرا یا در حصارهای تنگ و تاریک یک سویه گرایی و تبعیت محض از دستگاه ها محصور و محبوسند و یا به دلیل تنگمایگی و فقدان دانش ارتباطی، فاقد اقتدار علمی و اندیشگی در ایجاد تحولات شگرف و مطلوب در فرایند توسعه و بهبود اوضاع می باشند. در فصل نامه شماره آتی در این باره بیشتر کند و کاو خواهیم کرد و زوایایی تاریک موضوع را روشن خواهیم ساخت.

تبلیغات