آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۶

چکیده

بررسی نمود نحوی در روایت شناسی ساختارگرا بویژه در نظریه تودوروف جایگاهی ویژه دارد. در نمود نحوی، پی ریزیِ کوچک ترین واحدِ روایی یعنی: گزاره و انواع آن، پی رفت(سطح بالاتر از گزاره) و متن(نحوه ترکیب پی رفت ها) مورد بررسی، تجزیه و تحلیل قرار می گیرد. در این پژوهش تلاش شده است تا با استفاده از این الگویِ نحوی، ساختار روایت های خسرو و شیرین، مجنون و لیلی نل و دمن مورد بررسی قرارگیرد.بررسی سطوح مختلف نحوِ روایت؛ از گزاره تا متن نشان می دهد که ارتباط مستقیمی بین نحو روایت و چگونگی ارائه روایت وجود دارد؛ غلبه گزاره های وصفی، ایستایی و بسامد گزاره های فعلی، کنش و پویایی رویدادها و شخصیت ها را منعکس می کنند. در تمامی روایت های مورد بررسی در این پژوهش یک کلان پی رفت متشکل از سه گزاره ایستا و دو گزاره پویا وجود دارد که گزاره چهارم آن، تمامی پی رفت های بعد از خود را به شکل درونه ای در خود جای داده است. درواقع تمامی حوادث و رویدادها و گزاره های این پی رفت ها در نقش نیرویی که تلاش دارد با کنش خود تعادل را به ساحت داستان بازگرداند عمل می کنند. مطالعه ساختار پی رفت های تشکیل دهنده متنِ روایت ها نشان می دهد که در بیشترِ موارد، پی رفت ها به گونه زنجیره ای با هم ترکیب شده اند وحالت های ترکیبیِ تناوبی و درونه ای بسامد کمتری دارند. با توجّه به تأثیر مستقیمِ تعداد پی رفت های هر روایت بر ساختار آن، روایتی که نظامی از خسرو و شیرین ارائه داده است به علّت تعداد بیشترِ پی رفت های تشکیل دهنده آن و در نتیجه تعداد بیشترِ کنش هایی که اتّفاق می افتد، پیرنگی به مراتب قوی تر و جذابیت بیشتری نسبت به سایر روایت های مورد بررسی برای مخاطب ایجاد کرده است.

تبلیغات