بررسی و نقد فضائح الباطنیه ابوحامد غزالی (مقاله علمی وزارت علوم)
درجه علمی: نشریه علمی (وزارت علوم)
آرشیو
چکیده
در کتاب « فضائح الباطنیه »، غزالی در رد عقاید باطنیان، به نقد عصمت و نصّ بر امام پرداخته و عقایدی را به باطنیان نسبت داده که مورد تردید هستند. در این پژوهش به معرفی این کتاب، بررسی روش و ادبیات غزالی و نقد محتوای کتاب پرداخته شده است. انتقادات اصلی غزالی در انکار روش عقلی توسط باطنیان، اعتقاد به عصمت امام و اعتقاد به وجود نص بر امام است که مورد دوم و سوم میان باطنیان و امامیه مشترک است و عمده اختلاف آنان در تعیین مصداق امامت است، از این رو غزالی امامیه را نیز نقد می کند. مهم ترین استدلال غزالی عبارت است از این که باطنیان روش عقلی را منکرند، بنابراین فهم را منحصر در تعلیم امام معصومِ منصوص می کنند، اما امام نه معصوم است و نه منصوص، زیرا عصمت امام منجر به پذیرفتن وحی بر امام و نفی خاتمیت می شود و از نص متواتر بر امام لازم می آید علم به وجود و بداهت نص ضروری باشد و فرد حتماً امام شود. به این استدلال چنین پاسخ داده شده که باطنیان روش عقلی را انکار نمی کنند، بلکه آن را ناکافی می دانند. غزالی در مورد دوم و سوم نیز انکار عقل توسط باطنیان را مبنای استدلال های خود قرار می دهد؛ لذا استدلال های او در این موارد نیز بر مقدمه ای کاذب استوار است و این که ائمه نوعی علم لدنی خطاناپذیر دارند که غزالی آن را می پذیرد و ائمه مدعی امامت هستند، نه نبوت و نیز تواتر و بداهت مستلزم تصدیق یکسان همه افراد نیست و بداهت یک امر منجر به وقوع آن نمی شود.Review and Analysis of Faḍā‘iḥ al-Bāṭiniyya of Abū Ḥāmid al-Ghazālī
In the book Faḍā‘iḥ al-Bāṭiniyya , Ghazālī, in rejecting the ideas of Bāṭiniyya (Ismaʿilites), criticized the infallibility of the Imam and attributed some ideas to them that are doubtful. In this research, this book is introduced and Ghazali’s method, literature, and the content of the book are reviewed. The main criticisms of Ghazālī over Bāṭiniyya are denying the rational method, the belief in the infallibility of the Imam, and the belief in the Imam is designated by nass (divine designation). The last two are common between Bāṭiniyya and the Imāmiyya, and their main difference is in determining who is Imam. The most important argument of Ghazālī is that Bāṭiniyya deny the rational method, therefore they only acknowledge the teachings of the infallible Imam who is determined by divine designation, while the Imam is neither infallible nor chosen by divine designation because the Imam’s infallibility leads to the belief that the revelation is revealed to him and leads to the rejection of khātamiyya (finality of prophethood), and the massive report of the divine designation of the Imam necessitates that the knowledge of the existence and clarity of nass is evident and the person will indisputably become Imam. The answer to this argument is that Bāṭiniyya do not deny the rational method, rather, they consider it insufficient. Also, in his second and third criticisms, Ghazali bases his arguments on the denial of reason by Bāṭiniyya which is a false premise. Other concerns over Ghazālī’s criticisms are as follows: he himself admits that the Imams have a kind of infallible knowledge; the Imams claim Imamate, not prophethoodmassive report and clarity of divine designation does not require the same understanding by all people; that something is evident does not lead to its occurrence.