جلال ملکشا (1330 – 1399) از شاعران نوپرداز کرد زبان است که تجربه شاعرانه او به قبل از انقلابِ اسلامی بر می گردد. او در ابتدا به زبان فارسی شعر می سرود و با آنکه سن و سال چندانی نداشت، به دلیل توانایی خاصی که در نوشتن از خود نشان داد، توانست عضو کانون نویسندگان ایران شود. پس از سقوط سلطنت، با توجه به شرایطِ پیش آمده و فضای حاکم بر جامعه کردی، به سرودن شعر کُردی روی آورد و خیلی زود موفقیت هایی به دست آورد. یکی از مهمترین ویژگیهای شعر جلال، بازتاب مسائل جامعه در آن است. او به دلیل مشکلات فراوانی که دید، روان ناآرام و معترضی داشت. اعتراض های او که بیشتر به «منِ اجتماعی» او برمی گردد، گاه رنگ ایدئولوژیکی به خود می گیرد و توانسته است در این رابطه، از زبان شعر برای مبارزه با بی عدالتی ها و ستم ها و ظلم ها و فقرها بهره ببرد. شعر او بازتاب جامعه اوست و به خوبی توانسته است چهره زشت جامعه خود را در قالب شعر و چند داستان کوتاهی که نوشت، به نمایش بگذارد. در این پژوهش که به روش توصیفی- تحلیلی، با استفاده از منابع کتابخانه ای و تکنیک تحلیل محتوا انجام شده، سعی شده است به بازتاب مسائل جامعه در اشعار جلال پرداخته شود. نتایج پژوهش حاکی از این است که شعر جلال نمودار مصائب و رنج هایی است که از نگاه او بر جامعه رفته است و از طرف دیگر توانسته است نگاه برخی از گروه های اجتماعی را در شعر خود نشان بدهد. در واقع شعر او همان گونه که لوکاچ گفته ، بازتاب مسائل جامعه اوست.