آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۹

چکیده

موضوع این مقاله مطالعه لویه جرگه به مثابه یک جامعه مدنی سنتی در افغانستان است. مسئله این پژوهش عدم مطابقت کنش لویه جرگه با روایت نظری آن به عنوان یک نهاد مدنی سنتی است؛ لویه جرگه در برهه هایی از تاریخ افغانستان از فرایند دموکراتیک سازی حمایت کرده و گاهی با حاکمان اقتدارگرا همسو شده است. سؤال این پژوهش این است: شروط تأثیرگذار بر کنش لویه جرگه در حمایت از فرایند دموکراتیک سازی در افغانستان کدام اند؟ مدل نظری این مقاله ترکیبی است از مفاهیم عدم توسعه اقتصادی و اجتماعی، قبیله گرایی و محدودیت کنش دموکراتیک لویه جرگه. یافته های تجربی این متن دلالت بر آن دارد که با توسعه اقتصادی اجتماعی و ضعیف شدن قبیله گرایی، به مثابه یک فرهنگ سیاسی ضددموکراسی، لویه جرگه از دموکراتیک سازی کشور حمایت کرده است. در فقدان توسعه اقتصادی اجتماعی و حضور پرنفوذ قبیله گرایی در افغانستان، لویه جرگه از اقتدارگرایی حمایت کرده است. در این مقاله نشان داده شده است که لویه جرگه ظرفیت نهادی برای کمک به دموکراتیک سازی کشور را دارد، ولی ماهیت کنش آن بستگی به زمینه های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی آن دارد.

تبلیغات