در نظریه اخلاقی قانون طبیعی از دیدگاه ملاصدرا، طبیعت به مثابه بنیان برای اخلاق تلقی می گردد. ملاصدرا طبیعت را با نظر به ابعاد وجودی انسان ترسیم می کند و تمام استعدادهای انسان را اعم از قوای حیوانی و انسانی، مدّ نظر قرار می دهد. با مبتنی شدنِ اخلاق بر این طبیعت- که از دیدگاه صدرا دارای تقدس، تحرک ذاتی و هدفمند است- در حقیقت، اخلاق بر شاکله وجودیِ انسان بنا می شود و رابطه دو سویه میان این دو برقرار است و همسان با سیال و ذومراتب بودن طبیعت انسان، دارای تحرک و سیلان خواهد بود. این معنای طبیعت شباهت زیادی با فطرت اصطلاحی به معنای بینش ها و گرایشات ذاتی انسان دارد که ممکن است با آن یکسان تلقی گردد. سؤال اصلی تحقیق این است که طبیعت به معنای مذکور چه رابطه ای با فطرت و محتویات فطری دارد و آیا اساساً از هم متمایزند؟ یافته های پژوهش حاکی از این است که گرچه میان طبیعت و فطرت وجوه تشابه زیادی است و در موارد متعددی به یک معنا به کار می روند، ولی اساساً این دو متمایز از هم اند و رابطه آنها به این نحو است که طبیعت انسان، بستر رشد و شکوفایی محتویات فطری است و ساختار و شاکله ذاتی انسان، قابلیت دریافت و شکوفا نمودن محتویات فطری را دارد. این مقاله با روش تحلیلی-توصیفی تلاش نموده تا با نظر به طبیعت به مثابه بنیان برای اخلاق، تفاوت های آن را با فطرت و رابطه متقابل آنها را با نظر به معنایی که ملاصدرا از طبیعت ارائه می دهد، تبیین نماید.