با مرور نقش و عملکرد سازمان ملل متحد در بحران ها و بررسی تطبیقی آن ها درمی یابیم همچنان عملکرد سازمان ملل متحد نمی تواند مستقل و مجزا از نقش قدرت های بزرگ باشد. با آغاز بحران سوریه در سال 2011 و ایجاد مجموعه پیچیده ای از معادلات سیاسی و امنیتی، سازمان ملل متحد برای حل وفصل آن وارد عمل شده و کوشیده است به پایان خشونت و درگیری ها دست یابد. در این مقاله به دنبال پاسخ این پرسش هستیم که نقش و عملکرد اقدامات سازمان ملل متحد و میزان تأثیرگذاری آن در حل وفصل بحران سوریه چگونه بوده است؟ همچنین ضمن بررسی تلاش های این نهاد بین المللی به واکاوی و ارزیابی علمی آن بر مبنای تحلیل آیین و بررسی اسناد بین المللی صادرشده در این خصوص مانند قطعنامه های شورای امنیت می پردازیم. این مقاله به روش تحلیلی توصیفی و با استفاده اسناد کتابخانه ای نوشته شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد، سازمان ملل با تصویب قطعنامه های متعدد و ارسال کمک های بشر دوستانه کوشیده است نقش فعالی در حل بحران سوریه داشته باشد، ولی اقداماتش منجر به ترک فوری و دائمی مخاصمه در سوریه نشد و به سبب منافع و رقابت قدرت های بزرگ عضو شورای امنیت میزان تأثیرگذاری آن محدود شده و نفرت و کشتار و آوارگی در سوریه ابعاد گسترده ای یافته است. بنابراین شورای امنیت سازمان ملل با وجود ظرفیت بالقوه فصل هفتم منشور ملل متحد نتوانسته است نسبت به این بحران عملکرد مناسبی داشته باشد.