چیستی اعجاز قرآن کریم، از قرن سوم قمری، به طور جدی مورد توجه اندیشمندان معتزلی قرار گرفت. صرفه یکی از نظریاتی است که برخی از معتزله بغداد نظیر نظّام برای بیان یگانگی قرآن کریم مطرح کردند. هدف از این پژوهش پاسخ به این سوال است که در قرن سوم، چه الگوهایی دانشمندان معتزلی را به بحث درباره اعجاز قرآن کریم و به طور خاص نظریه صرفه هدایت کرد. به این منظور از روش تحلیل پارادایم کوهن استفاده شد و ضمن شناسایی الگوهای غالب، رابطه میان نظریه صرفه و الگوهای موجود مورد بررسی قرار گرفت. نتایج پژوهش نشان دهنده وابستگی و تأثیرپذیری متقابل بین پارادایم ها و گفتمان های غالب بر بافت جامعه اسلامی در آن زمان است. بررسی های تاریخی دیگر نیز نشان می دهد که رویارویی گفتمان مرجعیت علمی قرآن کریم با پرسش های گفتمان جدید، زمینه بروز پارادایمی را ایجاد کرد که منجر به بحث در مورد چیستی وجه یگانگی قرآن کریم شد. افزون بر این، نظّام با گرایش به الگوی ارسطویی، ایده خود را در باب اعجاز قرآن کریم، در تقابل با طرفداران الگوی افلاطونی تشریح کرد و قدمت و تعبیر افلاطونی از جایگاه قرآن را منتفی دانست. او همچنین بر اساس الگوی علم یونانی، وجود هرگونه اعجوبه در متن کلام الله را انکار کرد و برای صورت گفتاری اعتبار بیشتری قائل شد.