غالب تحقیقاتی که به بررسی نقش دافعه ها و جاذبه ها در مهاجرت پرداخته اند از رویکرد اثبات گرایی و کمّی به مسئله مهاجرت پرداخته اند و عموماً تفاسیر ذهنی مهاجران نسبت به دافعه و جاذبه مبدأ و مقصد را نادیده گرفته اند. روش تحقیق در این پژوهش روش کیفی و حجم نمونه 23 نفر بوده که از طریق نمونه گیری نظری انتخاب شدند. مصاحبه های انجام شده با استفاده از تکنیک تحلیل محتوای عرفی تحلیل شدند. نتایج بیانگر این است که از دیدگاه مشارکت کنندگان، جنبه های اقتصادی و معیشتی و شغلی عامل اصلی مهاجرت از حاشیه ها به سوی مرکز است. با این حال پس از مهاجرت و استقرار در مقصد، عوامل گوناگونی به نسبت قبل از مهاجرت به دافعه و یا جاذبه تبدیل می گردند که چندان ارتباطی با نظریه های اقتصادی مهاجرت ندارد. تغییرات ذکر شده از طریق در نظر گرفتن نحوه زیست در اجتماع و جامعه یا به عبارت دیگر زیستن در محیط اجتماعی کوچک و خرد مقیاس و زیستن در کلانشهرها قابل تبیین است. به عنوان نتیجه گیری کلی می توان اینگونه بیان کرد که جاذبه و دافعه های یک محل تنها به وضعیت خود آن محل برنمی گردد بلکه این دافعه ها و جاذبه در پیوند با محلی دیگر و در یک مکانیسم مقایسه است که در ذهن فرد شکل و قوام به خود می گیرد.