قرآن کریم، متنی است که مخاطبانش به منظور دریافت مُراد آن نیاز به «تفسیر» دارند. پس از دریافت مُراد، نوبت به فرایند «تطبیق» یا همان بهره بری از مُراد در جهت هدایت می رسد. مسأله آن جاست که فهم تفسیری و پس از آن، دخول در فرایند تطبیق نسبت به «سیاق» و «شأن نزول» آیه چگونه تصویر می شود. این پژوهش که به روش تحلیلی-توصیفی و با بهره بری از ابزار کتابخانه ای به نگارش درآمده است، در تحلیل فرایند تفسیر بدین نتیجه دست یافت که با توجه به نوشتاری یا غیرنوشتاری بودن متن، مفهومی به نام «مقامات تفسیری» مطرح می شود که فهم مراد، تنها در آن مقامات امکان پذیر است. این مقام ها عبارتند از: «سباق»، «شأن و فضای نزول آیه»، «سیاق سوره»، «فضای نزول سوره»، «قرآن در قرآن نوشتاری» و «قرآن در قرآن غیرنوشتاری». در واقع، هیچ یک از مقام ها با دیگری تعارضی ندارد و شکل متکامل تفسیر، تنها با کنار هم نهادن تمامی مقامات ممکن است. امّا نتایج حاصل از تحلیل فرایند تطبیق عبارتند از: اوّلًا فرایند تطبیق در گستره ی تمامی آیات و برای همه ی مخاطبان تعریف می شود؛ ثانیًا از حیطه ی «مدلولات لفظی» و حوزه ی «تفسیر» بیرون می آید؛ ثالثًا تنها با تعیین «مناسبت» و «غایت» به صحنه می آید؛ رابعًا با تشکیل قیاسی استثنایی برای نقوش مطرح در یک آیه تصویر می شود؛ خامسًا تعارض با مقام «سباق» یا «شأن نزول آیه» شرط دخول در فرایند تطبیق است، اما تطبیق نسبت به چهار مقام دیگر همین آیه، مهمل یا لابشرط است؛ سادسًا تطبیق یک آیه آن گاه مقبول می افتد که با مقامات شش گانه در محدوده ی آیات دیگر متعارض نباشد.