در میراث و فرهنگ اسلامی، «فقه» یکی از دل مشغولی های مهم عالمان مسلمان در طول تاریخ بوده است. این توجه، به گونه ای است که می تواند زمینه آن را فراهم کند که از طرفی، فقهی نبودن یک مسئله قبل از هرچیز نیازمند بررسی باشد و از سوی دیگر، زمینه آن را فراهم کند که تحلیل های مبتنی بر ماهیت فقهی را به کل مجموعه حدیث، تسری ندهیم. خاورشناسان، با تکیه به تعمیم روش کتب فقهی به حدیثی نتایج نادرستی گرفته اند. به عنوان نمونه شاخت صرفاً با تکیه به نمونه های فقهی، نظریه خود را به کل احادیث تعمیم داده است. این در حالی است که تفکیک فقه از غیر فقه، مانع از تعمیم این گونه مناقشات می شود. در واقع تعمیم فقه به مطلق حدیث، مغالطه ای رایج است که برای پرهیز از ورود به آن، تأسیس اصل «تمایز حدیث از فقه»، ضروری است. در این مقاله، این تمایز را در چهار حوزه «تمایز تاریخی»، «تمایز در روش»، «تمایز در رویکرد» و «تمایز در ارزش گذاری»، پی می گیریم.