مطالعه در ساختار روایت های عاشقانه در ادبیات فارسی نشان می دهد که در سازه های ساختار این نوع ادبی یک دستور زبان روایی متشکل از سه عنصر: عشق، معشوق و عاشق وجود دارد. بر همین اساس یکی از عناصر ابراز عشق در متون غنایی«تمسک به توصیف و تصویر» است. اما تعمق در متون غنایی ادب پارسی نشان می دهد که تصویر سازی و توصیف بسته به روایی یا غیر روایی بودن اثر و همچنین دیدگاه و نگرش شاعر متمایز است. مقایسه توصیفات در غزلیات سعدی (متن غیر روایی) با خسرو و شیرین نظامی(متن روایی) به وضوح نشان دهنده این امر است. این پژوهش به مقایسه توصیف در غزلیات سعدی و خسرو و شیرین می پردازد. نتایج پژوهش حاضر نشان می دهد که بررسی توصیفات تصویری در خسرو و شیرین و وصف معشوق در غزلیات سعدی بیانگر تحولی شگرف در شعر عاشقانه فارسی است. این تحول بیش از هر چیز ناشی از تغییر نگرش و دیدگاه های سبکی دو شاعر و همچنین نوع روایت دو اثر است. سعدی بیشتر پایبند به توصیف جزئیات ظاهری و حالات درونی معشوق بوده، در حالی که توصیف در شعر نظامی در خدمت صحنه و بیانگر یک امر روایی است. معشوق در شعر فارسی مقامی والا دارد شاعر در توصیف معشوق همانند دیگر تصاویر از توصیف های رایج در زبان بهره می برد.توصیفات غزل سعدی انتزاعی است. نظامی در تصاویر از عناصر داستانی و سینمایی استفاده می کند.