شعر حافظ به مناسبت نحوه به کارگیری زبان، جولانگاه رستاخیز کلمات است. کلماتی که در غزل های همسان (به لحاظ ساختار وزن و قافیه و ردیف) شاعران هم عصر او، فاقد آن جذبه ها و کشش ها و بارهای معنایی است که در غزل های حافظانه، پیدا و پنهان است. در دستگاه نشانه ای که حافظ بر محور همنشینی واژگان خویش برمی گزیند، معماری ویژه ای شکل می گیرد که در آن کلمات جان می گیرند و در ایهامی لطیف، بنای با شکوهی از زبان، تخیل و عاطفه را به نمایش می گذارند. یکی از این واژگان، «دیدن و مشتقات فعلی آن» است، که کارکرد چند معنایی آن در زبان و ادبیات فارسی مسبوق به سابقه است و حتی پیش از حافظ بارها دست فرسود دیگر شاعران شعر فارسی بوده است. اما حافظ با ویژگی مخصوص خویش آناتی از زبان و تخیل را در این ساحت به ظهور رسانده است. پژوهش حاضر به بررسی و تحلیل این مصدر و کارکردهای مختلف معنایی آن در شعر شاعر پرداخته است و منظرهای گوناگون مورد توجه حافظ در این مصدر همچون: پزشکی، نجوم و دیگر بارهای معنایی آن بر روی مخاطب شعر گشوده است، تا مخاطب شعر پس از این جستار به درکی صریح تر از غزل حافظ نایل گردد.