مضمون عشق و شعر همواره با یکدیگر مرتبط بوده اند، شاعرانی که عشق را درون مایه آثار خود ساخته اند، حضور فراگیرتری از آدمی را دریافته اند و رابطه پیوسته تری با انسان در شعرشان دیده می شود. در ادبیات پارسی از همان آغاز بهترین شعرها با مضمون عشق سروده شده است اما در گذر دوره های ادبی مفهوم آن تنوع هایی یافته است مانند عشق به طبیعت، عشق زمینی و عشق عرفانی که در ادبیات گذشته رواج داشته است تا اینکه در ادبیات معاصر عشق با مفهوم اجتماعی می آمیزد. همراه با این نگرش، نگاه های تازه ای به مضمون عشق آغاز می شود مانند عشق به وطن یا عشق به آزادی و انسانیت که از دوره مشروطه به بعد در اشعار شاعران معاصر بسیار دیده می شود. احمد شاملو، شاعر برجسته معاصر از شاعرانی است که در اشعار خود توجه خاصی به مضمون عشق دارد. به گونه ای که می توان گفت مضمون عشق با جوهر شعری او در آمیخته است. در اشعار او چند نوع مضمون عشق: عشق ساده و رمانتیک وار، عشق به آزادی و انسانیت، عشق متعالی به معشوق زمینی، دیده می شود که در هر دوره زندگی اش با توجه به تحولات زندگی و اجتماع به یکی از آنها گرائیده است. مقاله حاضر با خوانش و تحلیل اشعار او تلاش نموده سیر تاریخی مضمون عشق را در اشعار او بهتر بشناساند و نگاه شاعرانه و اندیشه اجتماعی شاملو را در مورد مضمون عشق با بیان اتفاقات اجتماعی زندگی او مورد واکاوی قرار دهد.