آرشیو

آرشیو شماره ها:
۴۷

چکیده

نوستالژی یا غم غربت، همان حس دل تنگی و اندوه انسان ها نسبت به گذشته و آن چیزهایی است که در زمان حاضر آنها را در دسترس خود نمی بینند. تغییر و تحوّل اوضاع و احوال سیاسی، اجتماعی و عاطفی این حس غریب غربت را در انسان ها بر می انگیزد. نگرش بدبینانه و پوچ انگارانه به جهان هستی و به طور کلّی اندوه مرگ و فناپذیری انسان یکی از انواع نوستالژی است که از آن به نوستالژی فلسفی تعبیر می شود. با این حس نوستالژی فلسفی، انسان از گردش دنیا دل خوشی نداشته و حیات را پوچ و بی اساس می بیند و پیوسته مرگ در نظرش نوعی تباهی به حساب می آید. این نوع نگرش تقریباً در اشعار برخی از شعرای فارسی به خصوص در رباعیّات خیام بیشتر دیده می شود. اندوه بودن یا نبودن؛ مرگ و زوال و پوچ انگاشتن جهان هستی از مؤلّفه های نوستالژیک فلسفی در شعر خیام به شمار می رود. در این مقاله با پژوهش در رباعیات خیام، غم مرگ و فناپذیری و نگرش بدبینانه به هستی در رباعیات او واکاوی شده است.     

تبلیغات