روح العاشقین شاه شجاع اثری غنایی از نوع ادبی ده نامه هاست که بین قرن های هفتم تا دهم هجری رواج گونه ای داشته است. این نوع ادبی عاشقانه، از ترکیب مثنوی و غزل ساخته شده و مجموعه 10 نامه است که عاشق و معشوق به هم می فرستند. به طور معمول در هر نامه مطلبی طرح می گردد؛ ابراز عشق و طلب عشق در نامه های اول طرح می شود و در بخش میانی با طلب رحم و گاه تهدید از سوی عاشق ادامه می یابد که در پاسخ آن نامه های واکنشی معشوق با مفاهیم ردّ عشق فرستاده می شود. کنش های نرم شدن دل معشوق از نقش مایه های مایل به پایان روایت است که منجر به کنش وعده یا مژده وصال می شود و سرآخر به وصال می انجامد. در این مقاله، پس از بررسی روایت و راوی در مباحث روایت شناسی، به تحلیل روایی روح العاشقین پرداخته شده و در پایان این نتیجه حاصل آمده است که ساختار روایتی روح العاشقین با پی رفت های تودوروف همخوانی ندارد و الگویی سراسر متضاد با آن را می سازد. دیگر اینکه این منظومه از مدل تلفیقی درونه گیری-زنجیره سازی در دو پی رفت موجودش استفاده کرده است. و در نهایت، از آنجا که در میان سرایندگان ده نامه های موجود ادبیات فارسی، شاه شجاع تنها سراینده ای است که شاه هست، مقام و موقعیت شاهانه اش بر روایت و راویگری اش سخت تأثیرگذار بوده است و در ساخت و پرداخت روایت وی بسیار دخالت داشته است؛ به طوری که کنش های خشمگین شدن، دستور دادن، سرزنش کردن که در ده نامه های دیگر از آن معشوق است از عاشق سر می زند.