براساس اصلِ قاعده ملازمه میان حکم عقل و حکم شریعت اسلامی (کلّ ما حَکَم به العقل حکم به الشرع؛ هرچه را عقل به آن حکم کند شرع نیز به آن حکم می کند) که در اصول فقه شیعی مورد پذیرش بیشتر اصولیون قرار گرفته، عقل یکی از منابع شریعت به شمار می آید، یعنی می توان از طریق آنچه عقل می فهمد به حکم شرعی فقهی دست یافت. از نظر فقیهان شیعه نیکویی و شایستگی عدالت و زشتی و ناشایستگی ظلم مهم ترین حقیقتی است که عقل برای دستیابی به حکم شریعت می فهمد و بر این پایه، به طور طبیعی انتظار می رود اصل عدالت از منزلتی مهم در هندسه معرفت فقهی برخوردار باشد، این در حالی ست که متاسفانه فقه موجود چنین نیست! استاد مطهری با اظهار ناخرسندی از این واقعیت، همین امر را منشأ بسیاری از کاستی ها و بن بست ها در فقه موجود دانسته و علّت آن را غلبه تفکر نص گرایی در فقیهان می شمارد؛ لذا می کوشد با تنقیح مبانی و مبادی لازم برای قرار دادن اصل عدالت در جایگاه شایسته خود، زمینه مناسب برای تمسک حداکثری به این اصل را برای سامان دادن احکام فقهی و نظام شریعت اسلامی فراهم سازد. در این مقاله مبانی موردنظرشهید مطهری و اثر آن در چگونگی رابطه فقه با اخلاق مورد توجه قرار گرفته و پاره ای از چالش ها و پرسش های پیش روی آن ارزیابی می شود.