آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۸

چکیده

در سال ۱۹۲۱ م رضاخان به عنوان نیروی برتر در حیات سیاسی ایرانیان ظهور کرد. در مدت پنج سال بعد او قدرت خود را تحکیم کرد، استقلال مجلس، احزاب سیاسی و مطبوعات را مورد حمله قرارداد، علما را مهار کرد، سلسله قاجار را از بین برد و خود را بر تخت سلطنت نشاند. وی اجرای این طرح خود را بر پایه ارتش یا به بیان دقیق تر، براساس بخشی از ارتش که در اصل از طریق یک کودتای نظامی به قدرت رسیده بود، بنا نهاد. بااین حال، حمایت ارتش از فرمانده خود در این دوره، آن طور که اغلب تصور می شود، همیشه متحد، بی مخالف یا تزلزل ناپذیر نبود. در واقع در برخی لحظات کلیدی مانند در طول بحران ناشی از آشفتگی جمهوری خواهی در سال ۱۹۲۴ م، اختلاف در ارتش به نقطه ای رسید که در آن اکثر فرماندهان ارشد آشکارا دستورهای رضاخان را به چالش کشیدند و به نظر می رسید که ممکن است این نیرو از هم بپاشد. مخالفت با رضاخان در ارتش در دوره مورد بررسی را می توان با تقسیم بندی در سه دسته کلی بهتر درک کرد. در دسته اول، فعالیت های مخالفی قرار می گیرد که ریشه در رقابت طولانی مدت بین دو عنصر ژاندارمری دولتی و دیویزیون قزاق دارد که ارتش جدید عمدتاً از اعضای این دو گروه تشکیل شده بود. دسته دوم شامل انواع مختلف نارضایتی است که در نتیجه تلاش رضاخان برای جانشینی شاه قاجار از طریق دیکتاتوری جمهوری خواهی به وجود آمد. دسته آخر شامل شورش های نظامی است که در سال 1926 م آغاز شد و دارای ترکیبی انفجاری از مخالفت ایدئولوژیک با رژیم و شکایت های مادی شدید دررابطه با پرداخت حقوق و شرایط خدمت است.

تبلیغات