جرم شناسی فرهنگی به بررسی راههای مختلفی می پردازد که در آن پویایی فرهنگی با اعمال مجرمانه و کنترل جرم در جامعه کنونی درآمیخته است. به دیگر سخن، جرمشناسی فرهنگی بر محوریت معنا و بازنمایی در تفسیر جرم بعنوان رویدادی گذرا، تلاش خرده فرهنگها و نیز پدیده ای اجتماعی، تاکید می کند. رویکرد این شاخه از جرمشناسی نسبت به جنسیت و نژاد متفاوت از سایر رشته های جرمشناسی است و نگاهی انتقادی نسبت به تعریف جرم، جرمشناسی غالب و کلاسیک و نیز تعریف قربانی و... دارد. جرمشناسی فرهنگی موضوعاتی که توسط جرمشناسی غالب نادیده گرفته می شود با جزئیات بیشتری بررسی می کند. خلأ تحقیقاتی در زمینه مطالعات فرهنگی زنان و نیز عدم تمایل و اراده کافی در پرداختن به مسائل مربوط به جنسیت و نژاد در جرمشناسی کلاسیک، جرمشناسی فرهنگی را به یک علم حائز اهمیت مترقی تبدیل نموده است. مقاله حاضر در پی واکاوی روش و نحوه تأثیر این رویکرد در تحقق یا عدم تحقق آرمانهای جرمشناسی در رابطه با دو مقوله مهم علوم نوین بشری یعنی نژاد و جنسیت به روش تحلیلی – توصیفی می باشد و در این خصوص به نظر می رسد جرمشناسی فرهنگی بعنوان علمی کارآمد و مؤثر عمل کرده و باید بیشتر مورد توجه جامعه حقوقی، جامعه شناسان و سیاستگذاران جنایی قرار گیرد.