ازجمله نکات مشترک زیبایی شناسی هیوم و کانت، ذهنی بودن آن است که با قوه ذوق ادراک می شود؛ اما در بررسی نظر آنها نوعی پارادوکس یا تعارض مشاهده می شود. بدین صورت که ازسویی احکام ذوق ذهنی، شخصی و وابسته به سلیقه فرد هستند و می توان گفت ادراک هر کسی معتبر است. ازسوی دیگر، فهم مشترکی از احکام آن در میان مردم وجود دارد و همگان تا حد زیادی در خصوص زیبایی یا زشتی توافق دارند؛ بنابراین، تمامی احکام ذوق کلی اند؛ درحالی که هیوم می کوشد با توسل به روش تجربی خود، با استفاده از احساس داوران راستین به عنوانِ معیار ذوق، این تعارض را برطرف کند، کانت با استفاده از آموزه فلسفه خود، یعنی ایدئالیسم استعلایی و توسل به مبنای فوق محسوس راه حلی برای این تعارض ارائه می دهد. این پژوهش درصدد است ضمن بررسی این تعارض و راه حل آن ازنظر هر دو فیلسوف، نشان دهد کانت در نظریه تعارض ذوق خود متأثر از هیوم است.