اهداف: درک ماهیت و پویایی اقتصادی در نواحی حاشیه ای و روستایی کشورهای کمتر توسعه یافته که از عوامل متعددی ازجمله شرایط اکولوژیک به شدت متأثراند، نه تنها نیازمند آگاهی از تغییرات محیطی و ساختاری است، بلکه مستلزم آگاهی از اثرهای نهادهای تصمیم گیری و اهداف آن ها و تغییرات فضایی حاصل از آن نیز است؛ ازاین رو، هدف پژوهش حاضر ردیابی و ساخت رابطه های فضایی بین کنشگران انسانی و غیرانسانی (طبیعی و فنی) در زمینه سازگاری اقلیمی نخل خرما به منظور توسعه کارکردی اقتصاد نخلداری در ناحیه مکّران ایران است. روش: این پژوهش مبتنی بر روش ترکیبی (راهبرد متوالی-تغییرپذیر) است. جامعه آماری شامل 17493 بهره بردار ساکن در روستاهای ناحیه مکران و 32 نفر کارشناس است. برای نمونه گیری از روش هدفمند- احتمالی و برای تعیین اندازه نمونه در مرحله کیفی، از معیار «کفایت اطلاعات» و در مرحله کمّی از معیار «نمایندگی (معرف بودن)» با کمک روش کوکران استفاده شده است. اندازه نمونه در مرحله کیفی 111 نفر بهره بردار خرما و 16 کارشناس بود. در مرحله کمّی 376 بهره بردار و 32 کارشناس به پرسش نامه کمّی پاسخ دادند. نوع تحلیل ترکیبی، تحلیل ترکیبی متوالی براساس راهبرد کیفی-کمّی متوالی بود. داده های کیفی با نرم افزار NVIVO و داده های کمّی با روش های آماری در محیط نرم افزار SPSS پردازش و تحلیل شدند. در مرحله نهایی، تحلیل و استنتاج داده ها براساس استدلال لاتور (1987) با روش ترجمه انجام شد. یافته ها/نتایج: رابطه های فضایی گوناگونی بین کنشگران انسانی و غیرانسانی برقرار شده اند یا درحال شکل گیری هستند. براساس این رابطه های فضایی، نخل خرما، موقعیت جغرافیایی، اقلیم، بهره بردار، دولت (سازمان جهاد کشاورزی)، سرمایه، آب و زمین، به ترتیب بازیگران کلیدی و مؤثر در چگونگی سازگاربودن یا سازگارشدن نخل خرما در ناحیه مکران محسوب می شوند. نتیجه گیری: نتایج تحقیق حاکی از آن است که هریک از کنشگران دارای میدان نیرویی هستند که همدیگر را تحت تأثیر نیروی خود قرار داده اند و در حالتی از فشار و واکنش در چگونگی سازگاری اقلیمی نخل خرما نقش و ماهیت یافته اند؛ ازاین رو، نخل خرما رابطه هایی متقابل از نوع رابطه های قدرت در مفهوم فشار-مقاومت با موقعیت جغرافیایی و کنشگران اقلیمی دارد که به وسیله بهره بردار، سرمایه، دولت، زمین و آب میانجیگری می شود.