هدف: هدف پژوهش تعیین رابطه بین تفکر انتقادی و راهبردهای حل تعارض با بهداشت روانی دوران بلوغ دانش آموزان دختر دبیرستانی بود. روش: روش پژوهش از نوع همبستگی و جامعه آماری این پژوهش کلیه دانش آموزان دختر دبیرستان های شهرستان تنکابن بوده که از بین آنها 150 نفر از طریق نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. ابزار مورد استفاده در این پژوهش، پرسشنامه مهارت های تفکر انتقادی کالیفرنیا فرم ب، پرسشنامه حل تعارض(CRQ)، چک لیست بهداشت روانی(MHC) بود. داده های جمع آوری شده با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندمتغیری با روش گام به گام مورد پردازش قرار گرفت. یافته ها: ضریب تعیین محاسبه شده (R2) نشان داد، هر یک از راهبردهای حل تعارض تبیین کننده بخشی از بهداشت روانی دوران بلوغ بودند. به طوری که راهبرد تعارض امری طبیعی است 36/14 درصد، ارائه راه حل هایی برای سود متقابل 68/8 درصد، ایجاد توافق هایی مبتنی بر سود متقابل 22/6 درصد، توجه به نیازها به جای خواسته ها 07/5 درصد، شفاف سازی دریافت و برداشت ها 12/3 درصد، بسط و ارائه کارهای شدنی و هدف گذاری گام به گام تا عمل 87/2 درصد، تمرکز بر آینده با یادگیری از گذشته 45/2 درصد، ملاحظه کاری و مراعات بسیار زیاد 85/1 درصد، فضا و موقعیت 62/1 درصد، ایجاد رابطه مثبت و قدرتمند50/1 درصد، تفکر انتقادی 12/5 درصد و جمعاً به میزان 86/52 درصد از واریانس مشترک بهداشت روانی دانش آموزان را تبیین نموده اند. نتیجه گیری: نتایج این پژوهش در همگرایی با یافته های کاوش های مشابه نشان داد، به کارگیری درست از راهبردهای حل تعارض و تفکر انتقادی در تأمین بهداشت روانی دوران بلوغ دانش آموزان دختر نقش اساسی و تعیین کننده ای دارد.