آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۰

چکیده

وجود قضایای بدیهی و ارجاع قضایای نظری به آنها (= نظریه مبناگرایی) از جمله مباحث مهم معرفت شناسی عام است. در معرفت شناسیِ اخلاق نیز، به عنوان معرفت شناسیِ مقید یا مضاف، این پرسش مطرح است که آیا علم اخلاق از قضایای بدیهی برخوردار است؟ اگر پاسخ مثبت است وجه بداهت آنها چیست؟ و در ادامه، آیا علم اخلاق می تواند با این بدیهیات، قضایای نظری خود را اثبات کند و از علوم دیگر بی نیاز باشد؟ تحلیل درست این گونه مسائل معرفت شناختی تأثیر زیادی در دفاع از ارزش های اخلاقی و پاسخ به شبهات آن به ویژه نسبیت و کثرت گرایی اخلاقی دارد.  آیت الله جوادی آملی به عنوان نظریه پرداز برجسته و کم نظیر حوزه علوم انسانی و اسلامی، در آثار خویش به این مسائل پاسخ داده است؛ این نوشتار به روش توصیفی تحلیلی و با مراجعه به تمام آثار ایشان، به نتایجی دست یافت: در علم اخلاق بدیهیاتی وجود دارند که وجه بداهت شان به اوّلی و وجدانی بودن آنهاست؛ این بدیهیات هرچند نقش زیادی در اثبات قضایای نظریِ اخلاق دارند اما موجب نمی شوند که علم اخلاق تماماً از علوم دیگر بی نیاز باشد. همچنین در برخی عبارات ایشان ابهاماتی وجود دارد که در ابتدا متناقض به نظر می آیند لیکن نویسنده کوشیده است با استفاده از نظریات دیگر ایشان، توجیه و جمع مناسبی ارائه داده، تناقض ظاهری را رفع نماید.

تبلیغات