تربیت دینی با توجه به کارکردهای فراوانی که در دوره های مختلف زندگی دارد، در بسیاری از جوامع بشری همواره یکی از ابعاد مهم تربیتی بوده است. این امر، به ویژه در دوران کودکی، که یکی از دوره های تأثیرگذار تربیتی است، از اهمیت بیشتری برخورداراست. بنابراین، مربیانی که تربیت دینی کودکان دغدغه اصلی آنان است، با دو چالش اساسی مواجه اند: اولین چالش، شناخت صحیح محتوای تربیت دینی متناسب با سن کودک است؛ و دومین چالش، روش تربیت دینی متناسب با ویژگی های روان شناختی در سنین کودکی است. در متون دینی، محتوای تربیت تا حدود زیادی مطرح شده است. تاکنون نظریه های گوناگونی نیز در حوزه رشدِ دین، با توجه به ویژگی های روان شناختی کودکان، مطرح شده است. در این پژوهش، با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی، نظریه رونالد گلدمن، که یکی از صاحب نظران در این زمینه است، با هدف بهره مندی از یافته های روان شناختی برای تربیت دینی کودکان، و با نگرش به اصول تربیت دینی از منظر اسلام، نقد و بررسی شده است.