چکیده

این مقاله نخست، مفهوم پیراشهر را از دیدگاههای مختلف بررسی کرده است. آنگاه، الگوهای مختلف پیراشهری از نظر ساختار جمعیتی، انگیزشی و کارکردی تجزیه و تحلیل شده است. سپس، عوامل ایجاد و گسترش پیراشهر و نیز پیامدهای گسترش فضاهای پیراشهری مطالعه شده است. یافتهها نشان میدهد که افزایش جمعیت، رشد شتابان شهرنشینی و خزش شهری عامل آشکارتولید فضاهای پیراشهری است. اما شکل و گوناگونی فضاهای پیراشهری وابسته به روندهای اجتماعی، اقتصادی رایج در کشورها است. روندهای اجتماعی، اقتصادی نابرابر ساز و حذف اجتماعی نقش اصلی در تنوع اشکال پیراشهری به عهده دارد. در اقتصاد شبکهای همراه با تکنولوژی اطلاعات، در مرهم نئولیبرالیسم اقتصادی نمیتوان انتظار بهبودی در وضع موجود داشت، چیزی که به وسیله اروپای شمالی و نیز کشورهای پشت کرده به نظامهای با برنامهریزی مرکزی، به وضوح نشان داده شده است. تا دهه 1990، تحلیل و برنامهریزی شهر و پیرامون آن مبتنی بر رویکرد تفکیک عناصر و عوامل اثر گذار بر دگرگونی بود که مدیریت یکپارچه شهر و محیط پیرامون را دشوار میساخت. این نشان میدهد که برنامهریزی جامع شهری-منطقهای نمیتواند تنها بر رویکرد تحلیل فضایی و پوزیتیویستی متکی باشد. ترکیب مناسب روشها و در نظرگرفتن روندهای سیاسی، تاریخی، اجتماعی و اقتصادیدر برنامهریزی است که میتواند موجب بهبودی در وضعیت موجود شود. سیستم اداره و نظارت امور باید ساختار نهادی را به گونهای سامان دهد تا در عین حال که راه را برای ابتکارات شخصی و انگیزشهای فردی سد نکند، تلاشهای افراد و سازمانها در مسیر حداکثرسازی منافع، با منافع بلند مدت و مصالح توسعه ملّی هم راستا باشد.

تبلیغات