نظریه جامعه امن از جمله تئوری های مبتنی بر همکاری و همگرایی می باشد که در حوزه امنیت، مخصوصاً امنیت منطقه ای ارائه شده است. بر اساس این تئوری کشورها چنان وارد فرآیند همگرایی می شوند که اصولاً راه های غیر مسالمت آمیز در حل و فصل اختلافات میان آنها رنگ می بازد و تعامل سازنده میان بازیگران موجبات پیروی از قوانین و اجرای تعهدات فی مابین را فراهم می سازد. با توجه به روابط ناپایدار میان بازیگران منطقه غرب آسیا و تنش های فزاینده میان آنها، سوال اصلی پژوهش حاضر ناظر به کاربست تئوری جامعه امن در این منطقه می باشد و در پی پاسخ به این سوال هستیم که «بر اساس نظریه جامعه امن، امکان شکل گیری این جامعه در منطقه غرب آسیا به چه صورت می باشد؟» و در پاسخ به این سوال، فرضیه اصلی نیز بر اساس روش کیفی یا رویکرد توصیفی-تحلیلی است که «منطقه غرب آسیا، با توجه به زمینه های بالقوه تنش و واگرایی آن در بهترین شکل می تواند شاهد شکل گیری جامعه امن سست پیوند و نوظهور باشد». رویکردهای چند جانبه جهت حل وفصل مسائل منطقه ای، درک مشترک از تهدیدات، مقابله با معضلات منطقه ای بدون توسل به زور در روابط فی مابین، گسترش همکاری های چندجانبه با احترام به حاکمیت و عدم مداخله در امور داخلی یکدیگر از الزامات شکل گیری انواع دیگری از جامعه امن است که می تواند کشورها را به سمت هویتی مشترک سوق دهد. درحالی که در منطقه غرب آسیا امروزه از این ظرفیت ها به نحو شایانی استفاده نشده است